گنجور

بخش ۱۳۲ - فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهٔ خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهٔ غیرست

نقش درویشست او نه اهل نان
نقش سگ را تو مینداز استخوان
فقرِ لقمه دارد او، نه فقر حق
پیش نقش مرده‌ای کم نه طبق
ماهی خاکی بود درویش نان
شکل ماهی لیک از دریا رمان
مرغ خانه‌ست او نه سیمرغ هوا
لوت نوشد او ننوشد از خدا
عاشق حقست او بهر نوال
نیست جانش عاشق حسن و جمال
گر توهم می‌کند او عشق ذات
ذات نبود وهم اسما و صفات
وهم مخلوقست و مولود آمدست
حق نزاییده‌ست او لم یولدست
عاشق تصویر و وهم خویشتن
کی بود از عاشقان ذوالمنن
عاشق آن وهم اگر صادق بود
آن مجاز او حقیقت‌کش شود
شرح می‌خواهد بیان این سخن
لیک می‌ترسم ز افهام کهن
فهمهای کهنهٔ کوته‌نظر
صد خیال بد در آرد در فکر
بر سماع راست هر کس چیر نیست
لقمهٔ هر مرغکی انجیر نیست
خاصه مرغی مرده‌ای پوسیده‌ای
پرخیالی اعمیی بی‌دیده‌ای
نقش ماهی را چه دریا و چه خاک
رنگ هندو را چه صابون و چه زاک
نقش اگر غمگین نگاری بر ورق
او ندارد از غم و شادی سبق
صورتش غمگین و او فارغ از آن
صورتش خندان و او زان بی‌نشان
وین غم و شادی که اندر دل حظیست
پیش آن شادی و غم جز نقش نیست
صورت غمگین نقش از بهر ماست
تا که ما را یاد آید راه راست
صورت خندان نقش از بهر تست
تا از آن صورت شود معنی درست
نقشهایی کاندرین حمامهاست
از برون جامه‌کن چون جامه‌هاست
تا برونی جامه‌ها بینی و بس
جامه بیرون کن درآ ای هم‌نفس
زانک با جامه درون سو راه نیست
تن ز جان، جامه ز تن آگاه نیست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نقش درویشست او نه اهل نان
نقش سگ را تو مینداز استخوان
هوش مصنوعی: او مانند درویش است و به دنبال مادیات نیست؛ مانند سگی که به او استخوان می‌دهند، نمی‌توانی او را به دنبال نان و روزی بیاوری.
فقرِ لقمه دارد او، نه فقر حق
پیش نقش مرده‌ای کم نه طبق
هوش مصنوعی: او فقط در زندگی‌اش به خاطر کمبود غذا رنج می‌برد، نه به خاطر فقر معنوی که در برابر حقیقت بی‌معنا است.
ماهی خاکی بود درویش نان
شکل ماهی لیک از دریا رمان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که یک درویش (شخصی ساده و زاهد) مانند ماهی در خاک احساس می‌کند، اما نانی که می‌خورد به شکل ماهی است. او از دریا - نماد زندگی و خوشبختی - دور شده است. این نشان‌دهنده دوری فرد از نعمت‌ها و فراوانی است که در زندگی می‌تواند داشته باشد.
مرغ خانه‌ست او نه سیمرغ هوا
لوت نوشد او ننوشد از خدا
هوش مصنوعی: او یک پرنده‌ی معمولی است که در خانه زندگی می‌کند و نه یک سیمرغ افسانه‌ای که در آسمان پرواز می‌کند. او فقط به دنیا و لذت‌های آن می‌رسد و از نعمت‌های خداوند بهره‌ای نمی‌برد.
عاشق حقست او بهر نوال
نیست جانش عاشق حسن و جمال
هوش مصنوعی: او عاشق حقیقت است و به خاطر پاداش‌ها و نعمت‌ها عاشق نشده، جانش تنها به عشق زیبایی و جمال معشوق تعلق دارد.
گر توهم می‌کند او عشق ذات
ذات نبود وهم اسما و صفات
هوش مصنوعی: اگر کسی تصور کند که عشق به ذات خداوند وجود دارد، در واقع آن فقط خیالی است که از نام‌ها و ویژگی‌ها ناشی می‌شود.
وهم مخلوقست و مولود آمدست
حق نزاییده‌ست او لم یولدست
هوش مصنوعی: وهم و خیال چیزی ساخته و پرداخته انسان است و حقیقت، وجودی مستقل دارد که زاده نشده و وابسته به چیزی نیست.
عاشق تصویر و وهم خویشتن
کی بود از عاشقان ذوالمنن
هوش مصنوعی: عاشق کسی که فقط به دیدن خود و تصوراتش علاقه دارد، هیچ وقت از عاشقان واقعی نیست.
عاشق آن وهم اگر صادق بود
آن مجاز او حقیقت‌کش شود
هوش مصنوعی: اگر عاشق آن خیال و توهم باشد و آن توهم راستین و واقعی باشد، مجازش می‌تواند حقیقتی را به وجود آورد.
شرح می‌خواهد بیان این سخن
لیک می‌ترسم ز افهام کهن
هوش مصنوعی: این سخن نیاز به توضیح دارد، اما من نگرانم که درک قدیمی‌ها از آن مشکل ایجاد کند.
فهمهای کهنهٔ کوته‌نظر
صد خیال بد در آرد در فکر
هوش مصنوعی: دانش‌های قدیمی و محدود بعضی افراد، باعث می‌شود که ذهنشان پر از افکار منفی و غلط شود.
بر سماع راست هر کس چیر نیست
لقمهٔ هر مرغکی انجیر نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که در شادی و رقص شرکت می‌کند، نمی‌تواند به سادگی از هر چیزی بهره‌مند شود، زیرا هر پرنده‌ای غذای مناسب خود را دارد و همه چیز برای همه انسان‌ها نیست.
خاصه مرغی مرده‌ای پوسیده‌ای
پرخیالی اعمیی بی‌دیده‌ای
هوش مصنوعی: مرغی خاص و متفاوت که مرده و پوسیده است، در حالی که خیالاتی بزرگ دارد و نابینا است، بنابراین نمی‌تواند چیزی از واقعیت ببیند.
نقش ماهی را چه دریا و چه خاک
رنگ هندو را چه صابون و چه زاک
منظور از « زاک » در اینجا گویا زاج زرد است که ماده‌ای است معدنی که در بهداشت و طب سنتی برای تمیز کردن پوست استفاده می‌شود.
نقش اگر غمگین نگاری بر ورق
او ندارد از غم و شادی سبق
هوش مصنوعی: اگر تصویر غمگینی بر صفحه وجود داشته باشد، نشان‌دهنده غم و شادی نیست و نمی‌تواند آن را بهتر از قبل نشان دهد.
صورتش غمگین و او فارغ از آن
صورتش خندان و او زان بی‌نشان
هوش مصنوعی: صورت او غمگین است، اما او به این غم توجهی ندارد و خود را شاد نشان می‌دهد، در حالی که احساسات واقعی‌اش را نمی‌نمایاند.
وین غم و شادی که اندر دل حظیست
پیش آن شادی و غم جز نقش نیست
هوش مصنوعی: غم و شادی‌ای که در دل احساس می‌شود، در مقایسه با شادی و غم واقعی، تنها مانند تصویری است که بر دیوار نقش بسته است.
صورت غمگین نقش از بهر ماست
تا که ما را یاد آید راه راست
هوش مصنوعی: چهره‌ی غمگین به خاطر ما وجود دارد تا ما را به یاد راه درست و صحیح برساند.
صورت خندان نقش از بهر تست
تا از آن صورت شود معنی درست
هوش مصنوعی: چهره شاداب و خندان فقط به خاطر توست تا بتواند معنای واقعی را نمایان کند.
نقشهایی کاندرین حمامهاست
از برون جامه‌کن چون جامه‌هاست
هوش مصنوعی: نقش‌هایی که در این حمام‌ها وجود دارد، مانند لباس‌هایی هستند که از تن در می‌آوریم.
تا برونی جامه‌ها بینی و بس
جامه بیرون کن درآ ای هم‌نفس
هوش مصنوعی: تا وقتی که لباس‌ها را ببینی و آنها را بپوشی، لااقل یک لباس دیگر هم بپوش؛ ای هم‌نفس!
زانک با جامه درون سو راه نیست
تن ز جان، جامه ز تن آگاه نیست
هوش مصنوعی: چون لباس تن نمی‌تواند از جان آگاه شود، همیشه میان آن‌ها راهی وجود ندارد.

خوانش ها

بخش ۱۳۲ - فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهٔ خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهٔ غیرست به خوانش بامشاد لطف آبادی
بخش ۱۳۲ - فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهٔ خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهٔ غیرست به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1394/06/05 16:09

بر سماع راست هر تن چیر نیست/ طعمه هر مرغکی انجیر نیست

تصوف عامیانه و عارفانه
محمدامین مروتی
مولوی در دفتر دوم می گوید خداخواهی آدم ها انگیزه های مختلفی دارد:
آن گدا گوید خدا: از بهر نان
متقی گوید خدا : از عین جان
در دفتر اول هم بین دینداری عامیانه که به طلب نان است و دینداری عارفانه که به طلب جان است، تفاوت می نهد. همین طور ضمن تعریضی به صوفیانی که با گدایی کردن، نمایش فقر می دادند، می گوید که آنان فقرِ شکم دارند نه فقرِ حق و از درویشی فقط به صورت و ظاهر و نقش اکتفا کرده اند:
نقشِ درویشست او، نه اهل نان (=یعنی مستحق نان نیست)
نقشِ سگ را تو مینداز استخوان
فقر لقمه دارد او، نه فقر حق
پیش نقش مرده‌ای کم نه طبق (=سفره)
عاشق حقست او بهر نوال(=لقمه)
نیست جانش عاشقِ حسن و جمال
این نوع خداپرستی، بر توهم و فرافکنی مبتنی است. پیش خود گمان می کند عاشق ذات الهی است در حالی که توهمات خود از اوصاف خدا – یعنی خدای مخلوق و برساخته و برخاسته از ذهن ذهن خود- را می پرستد:
گر توهّم می‌کند او عشق ذات،
ذات نبود، وهمِ اسما و صفات
خدای او لم یولد نیست. بلکه مولود ذهن اوست:
وهمِ مخلوقست و مولود آمدست
حق نزاییده‌ست، او لم یولدست(= یعنی زاییده نشده است)
عاشق تصویر و وهمِ خویشتن
کی بود از عاشقانِ ذوالمنن (=صاحب نعمت ها و احسان ها)
با این وجود اگر به قدم صدق، طیِّ طریق کند، همین خدای مجازی او را به حقیقت خدا راهنمایی می کند:
عاشق آن وهم، اگر صادق بود
آن مجاز او، حقیقت‌کِش شود
مولانا در ا دامه می گوید می دانم این بحث محتاج شرح بیشتری است ولی از کهنه اندیشانی که درک و فهم این مباحث را ندارند، می ترسم و زبان در کام می کشم. چرا که هرکسی معنای راستین سماع را نمی داند و هاضمة هضمِ چنین معارفی را ندارد:
شرح می‌خواهد بیان این سخن
لیک می‌ترسم ز افهامِ کهن
فهم های کهنه ی کوته‌نظر
صد خیال بد، در آرد در فِکَر
بر سماعِ راست(=راستین) هر کس چیر(=چیره) نیست
لقمة هر مرغکی، انجیر نیست
روزنوشته های کوتاه کانال اختصاصی " محمدامین مروتی " در تلگرام.
پیوند به وبگاه بیرونی

1402/05/01 01:08
شهاب الدین صدر

شرح می‌خواهد بیان این سخن

لیک می‌ترسم ز افهام کهن

 

چقدر این بیت زبان حال خیلی از ماست... 

1402/06/04 04:09
کوروش

نقشهایی کاندرین حمامهاست

 

از برون جامه‌کن چون جامه‌هاست  

 

یعنی چه