گنجور

شمارهٔ ۴ - تاریخ رحلت میر عبدالغفار

حیف از میر فلک مرتبه عبدالغفار
ابروی گهر نسل شه او دانا
که ز عقد در سادات گرامی گهرش
ناگه افتاد بخاک ره و شد ناپیدا
جذبه شوق ملاقات رسول مدنی
شد کمندافکن او زین چمن تنگ فضا
رفت ازین باغ بفردوس برین و افزود
پایه‌اش از شرف خدمت جدا علی
ذره‌اش اختر تابان شد از آمیزش مهر
قطره‌اش گوهر رخشان ز وصال دریا
قصه کوته چو شد از محفل دهر و مشتاق
که بود انجمن افروز سخن شمع‌آسا
گشت سرگرم دعا و زپی تاریخش
گفت جایش بجنان باد ز الطاف خدا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حیف از میر فلک مرتبه عبدالغفار
ابروی گهر نسل شه او دانا
هوش مصنوعی: شایسته تأسف است که میر فلک، عبدالغفار، از نسل گوهری است که دارای دانش و آگاهی است.
که ز عقد در سادات گرامی گهرش
ناگه افتاد بخاک ره و شد ناپیدا
هوش مصنوعی: از ارتباط با سادات محترم، ناگهان دُر گرانبهایی به زمین افتاد و ناپدید شد.
جذبه شوق ملاقات رسول مدنی
شد کمندافکن او زین چمن تنگ فضا
هوش مصنوعی: علاقه و اشتیاق برای دیدار پیامبر مدینه مانند یک دام قوی است که در این فضای بسته و محدود ما را به خود می‌کشد.
رفت ازین باغ بفردوس برین و افزود
پایه‌اش از شرف خدمت جدا علی
هوش مصنوعی: از این باغ به باغ فردوس رفت و مقام و منزلتش را از شرافت خدمت علی بالا برد.
ذره‌اش اختر تابان شد از آمیزش مهر
قطره‌اش گوهر رخشان ز وصال دریا
هوش مصنوعی: از ترکیب مهر و محبت، ذره‌ای به ستاره‌ای درخشان تبدیل می‌شود و قطره‌ای از آب دریا به جواهر درخشانی تبدیل می‌شود.
قصه کوته چو شد از محفل دهر و مشتاق
که بود انجمن افروز سخن شمع‌آسا
هوش مصنوعی: وقتی داستان به پایان رسید و از مسافران دنیا چیزی نماند، آن عاشق که بود، مانند شمعی که محفل را روشنی می‌بخشید، سخنرانی کرد.
گشت سرگرم دعا و زپی تاریخش
گفت جایش بجنان باد ز الطاف خدا
هوش مصنوعی: مشغول دعا و درخواست خیر و برکت بود و از روزگارش به او گفتند که جایش در بهشت باشد به برکت الطاف خداوند.