شمارهٔ ۲۷۵
من به قلزم می خیمه چون حباب زده
قدح به میکده عشق بیحساب زده
ز زور باده عشق بتان شهرآشوب
چو موج غوطه به دریای اضطراب زده
گهی به روی زمین چون غبار افتاده
گهی به سطح هوا خیمه چون سحاب زده
به سوی دیر شدم بهر چارهجویی خویش
علیالصباح ره کاروان خواب زده
به عرض ره بت مشکین کلاله دیدم
هزار حلقه به هر موی پیچ و تاب زده
ز باده رطل گرانی به دست داشت که بود
ره هزار چو من خانمان خراب زده
ز دست خویش به دست من آن قدح مشتاق
نهاد و گفت دم از لطف بیحساب زده
بگیر و دم مزن و بیدرنگ بر سرکش
که هم شراب کند چاره شراب زده
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
من به قلزم می خیمه چون حباب زده
قدح به میکده عشق بیحساب زده
هوش مصنوعی: من همچون حبابی در دریا خیمه زدهام، زیرا در میکده عشق، بیوقفه و بدون حساب، نوشیدنی مینوشم.
ز زور باده عشق بتان شهرآشوب
چو موج غوطه به دریای اضطراب زده
هوش مصنوعی: از شدت عشق و مستی، همچون امواج دریا، در هیجان و نگرانی غوطهور هستم. عشق و زیباییهای شهر مرا به تلاطم و شور و هیجان انداخته است.
گهی به روی زمین چون غبار افتاده
گهی به سطح هوا خیمه چون سحاب زده
هوش مصنوعی: گاهی بر روی زمین مانند غبار افتادهام و گاهی در آسمان مانند ابری که چادر زده باشد، قرار دارم.
به سوی دیر شدم بهر چارهجویی خویش
علیالصباح ره کاروان خواب زده
هوش مصنوعی: در صبح زود به سوی محلی رفتم تا برای مشکلاتم راه حلی پیدا کنم، در حالی که کاروانی از خواب بیدار نشده در حال حرکت بود.
به عرض ره بت مشکین کلاله دیدم
هزار حلقه به هر موی پیچ و تاب زده
هوش مصنوعی: در مسیرم، دختر با موهای مشکی را دیدم که هر رشته مویش به دور حلقهای پیچیده شده بود و زیباییاش چشمنواز بود.
ز باده رطل گرانی به دست داشت که بود
ره هزار چو من خانمان خراب زده
هوش مصنوعی: در دستش بادهای سنگین داشت که چون من، هزاران نفر را خراب کرده است.
ز دست خویش به دست من آن قدح مشتاق
نهاد و گفت دم از لطف بیحساب زده
هوش مصنوعی: نوشیدنی را که خودت به من دادهای، با اشتیاق فراهم کردهای و با مهربانی دربارهی نعمتهای بیپایان صحبت میکنی.
بگیر و دم مزن و بیدرنگ بر سرکش
که هم شراب کند چاره شراب زده
هوش مصنوعی: «بگیر و حرف نزن و بیدرنگ برو سراغ آنکه در حالت مستی، خود را بهتر از شراب میداند.»