بخش ۴
مار جواب داد که: از سر معذرت درگذر، که مکارم تو سابق است و سوابق تو راجح.
پس بر بالایی شد و آواز داد که همه اهل گوشک بشنودند و کس او را ندید که: «داروی مارگزیده نزدیک سیاح محبوس است». زود او را آنجا آوردند و پیش امیر بردند. نخست حال خود بازنمود، وانگاه پسر را علاج کرد و اثر صحبت پدید آمد و برائت ساحت و نزاهت جانب او از آن حوالت رای امیر را معلوم شد. صلتی گران فرمود و مثال داد تا به عوض او زرگر را بر دار کردند.
و حد دروغ در آن زمانه آن بودی که اگر نمامی کسی را در بلایی افگندی چون افترای او اندرآن ظاهر گشتی همان عقوبت که متهم مظلوم را خواستندی کرد در حق آن کذاب لئیم تقدیم افتادی.
و نیکوکاری هرگز ضایع نشود و جزای بدکرداران به هیچ تأویل در توقف نماند. و عاقل باید که از ایذا و ظلم بپرهیزد و اسباب مقام دنیا و توشه آخرت به صلاح و کمآزاری بسازد.
این است مثل پادشاهان، در اختیار صنایع و تعرف حال اتباع و تحرز از آنچه بر بدیهه اعتمادی فرمایند، که بر این جمله ازان خللها زاید. والله یعصمنا و جمیع المسلمین علما یوردنا شرائع الهلکة و الشقاء بمنه و رحمته.
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
حاشیه ها
در خط دوم دارو صحیح است نه داور