گنجور

بخش ۳ - حکایت زاغی که خواست خرامیدن کبک بیاموزد

آورده‌اند که زاغی کبگی را دید که می‌رفت. خرامیدن او در چشم او خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طباع را به ابواب محاسن التفاتی تمام باشد و هر‌آینه آن را جویان باشند.

در جمله خواست که آن را بیاموزد، یک‌چندی کوشید و بر اثر کبگ پویید، آن را نیاموخت و رفتار خویش فراموش کرد چنانکه به هیچ تأویل بدان رجوع ممکن نگشت.

و این مثل بدان آوردم تا بدانی که سعی باطل و رنجی ضایع پیش گرفته‌ای و زبان اسلاف می‌بگذاری و زبان عبری نتوانی آموخت. و گفته‌اند که: جاهل‌تر خلایق اوست که خویشتن در کاری اندازد که ملایم پیشه و موافق نسب او نباشد.

و این باب به حزم و احتیاط ملوک متعلق است. و هر والی که او را به ضبط ممالک و ترفیه و رعایا و ترتیب دوستان و قمع خصمان میلی باشد در این معانی تحفظ و تیقظ لازم شمرد، و نگذارد که نااهل بدگوهر خویشتن را در وزان احرار آرد و با کسانی که کفاءت ایشان ندارد خود را هم‌تگ و هم‌عنان سازد، چه اصطناع بندگان و نگاه داشتن مراتب در کارهای ملک و قوانین سیاست اصلی معتبر است، و میان پادشاهی و دهقانی به رعایت ناموس فرق توان کرد، و اگر تفاوت منزلت‌ها از میان برخیزد و اراذل مردمان در موازنه اوساط آیند، و اوساط در مقابله اکابر‌، حشمت ملک و هیبت جهان داری به جانبی ماند و، خلل و اضطراب آن بسیار باشد، و غایلت و تبعت آن فراوان. مآثر ملوک و اعیان روزگار بر بتسانیدن این طریق مقصور بوده است.

زیرا که به استمرار این رسم جهانیان متحیّر گردند و ارباب حرفت در معرض اصحاب صناعت آیند و اصحاب صناعت کار ارباب حرفت نتوانند کرد و لابد مضرت آن شایع و مستفیض گردد، و اسباب معیشت کار ارباب حرفت نتوانند کرد و لابد مضرت آن شایع و مستفیض گردد، و اسباب معیشت خواص و عوام مردمان براطلاق خلل پذیرد و نسبت این معانی به اهمال سایس روزگار افتد و اثر آن به مدت ظاهر گردد.

این است داستان کسی که حرفت خویش فروگذارد و کاری جوید که در آن وجه ارث و طریق اکتساب مجالی ندارد. و خردمند باید که این ابواب از جهت تفهم برخواند نه برای تفکه‌، تا از فواید آن انتفاع تواند گرفت؛ و اخلاق و عادات خویش از عیب و غفلت و وصمت مصون دارد. والله ولی التوفیق.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آورده‌اند که زاغی کبگی را دید که می‌رفت. خرامیدن او در چشم او خوش آمد و از تناسب حرکات و چستی اطراف او آرزو برد، چه طباع را به ابواب محاسن التفاتی تمام باشد و هر‌آینه آن را جویان باشند.
هوش مصنوعی: روایت شده که زاغی کبکی را مشاهده کرد که در حال حرکت بود. حرکات نرم و دلنشین او در نظر زاغ جذاب به نظر می‌رسید و از هماهنگی و سرعت حرکات او حسرت خورد. چرا که انسان‌ها معمولاً به زیبایی و ویژگی‌های خوب جذب می‌شوند و همیشه در پی یافتن آن‌ها هستند.
در جمله خواست که آن را بیاموزد، یک‌چندی کوشید و بر اثر کبگ پویید، آن را نیاموخت و رفتار خویش فراموش کرد چنانکه به هیچ تأویل بدان رجوع ممکن نگشت.
هوش مصنوعی: در جمله‌ای گفته شده که او تصمیم داشت چیزی را بیاموزد و مدتی تلاش کرد، اما به دلیل مشکلاتی که پیش آمد، نتوانست آن را یاد بگیرد و همچنین رفتارش را فراموش کرد به گونه‌ای که دیگر نتوانست به آنچه آموخته بود، بازگردد.
و این مثل بدان آوردم تا بدانی که سعی باطل و رنجی ضایع پیش گرفته‌ای و زبان اسلاف می‌بگذاری و زبان عبری نتوانی آموخت. و گفته‌اند که: جاهل‌تر خلایق اوست که خویشتن در کاری اندازد که ملایم پیشه و موافق نسب او نباشد.
هوش مصنوعی: این مثال را آوردم تا متوجه شوی که تلاش بیهوده و زحمتی که می‌کشی، بی‌فایده است و نمی‌توانی زبان اجداد خود را بیاموزی. گفته‌اند که نادان‌ترین افراد کسانی هستند که خود را در کاری مشغول می‌کنند که با استعداد و نسب آن‌ها سازگار نیست.
و این باب به حزم و احتیاط ملوک متعلق است. و هر والی که او را به ضبط ممالک و ترفیه و رعایا و ترتیب دوستان و قمع خصمان میلی باشد در این معانی تحفظ و تیقظ لازم شمرد، و نگذارد که نااهل بدگوهر خویشتن را در وزان احرار آرد و با کسانی که کفاءت ایشان ندارد خود را هم‌تگ و هم‌عنان سازد، چه اصطناع بندگان و نگاه داشتن مراتب در کارهای ملک و قوانین سیاست اصلی معتبر است، و میان پادشاهی و دهقانی به رعایت ناموس فرق توان کرد، و اگر تفاوت منزلت‌ها از میان برخیزد و اراذل مردمان در موازنه اوساط آیند، و اوساط در مقابله اکابر‌، حشمت ملک و هیبت جهان داری به جانبی ماند و، خلل و اضطراب آن بسیار باشد، و غایلت و تبعت آن فراوان. مآثر ملوک و اعیان روزگار بر بتسانیدن این طریق مقصور بوده است.
هوش مصنوعی: این بخش به مسائل مربوط به مدیریت و اداره کشورها و مسئولیت‌های پادشاهان و والیان اشاره دارد. هر والی که می‌خواهد مملکت را به خوبی اداره کند و ارتباط خوبی با رعایا و دوستانش داشته باشد، باید احتیاط و دقت زیادی به خرج دهد. او نباید اجازه دهد افرادی که شایستگی لازم را ندارند در امور مهم جایگاه پیدا کنند. حفظ مراتب اجتماعی و رعایت قوانین حکومتی از جمله وظایف مهم پادشاهان است. اگر تفاوت‌های اجتماعی از بین برود و افراد ناتوان در کنار افراد با نفوذ قرار بگیرند، این امر به اعتبار و عظمت حکومت آسیب خواهد زد و به بی‌نظمی و ناهنجاری‌های زیادی منجر می‌شود. در تاریخ، اقدامات پادشاهان و نخبگان همواره در راستای حفظ این نظم و احترام به مراتب اجتماعی بوده است.
زیرا که به استمرار این رسم جهانیان متحیّر گردند و ارباب حرفت در معرض اصحاب صناعت آیند و اصحاب صناعت کار ارباب حرفت نتوانند کرد و لابد مضرت آن شایع و مستفیض گردد، و اسباب معیشت کار ارباب حرفت نتوانند کرد و لابد مضرت آن شایع و مستفیض گردد، و اسباب معیشت خواص و عوام مردمان براطلاق خلل پذیرد و نسبت این معانی به اهمال سایس روزگار افتد و اثر آن به مدت ظاهر گردد.
هوش مصنوعی: زیرا با ادامه این سنت، مردم در حیرت خواهند ماند و استادان حرفه‌ها در برابر صنعتگران قرار می‌گیرند و صنعتگران نمی‌توانند کار استادان حرفه‌ها را انجام دهند. این موضوع ضررهای زیادی را به دنبال خواهد داشت و معیشت استادان حرفه‌ها به خطر می‌افتد. در نتیجه، معیشت گروه‌های خاص و عموم مردم نیز دچار مشکل می‌شود و این مسائل به کم‌توجهی مسئولان زمان خواهد انجامید و اثرات آن به وضوح مشاهده خواهد شد.
این است داستان کسی که حرفت خویش فروگذارد و کاری جوید که در آن وجه ارث و طریق اکتساب مجالی ندارد. و خردمند باید که این ابواب از جهت تفهم برخواند نه برای تفکه‌، تا از فواید آن انتفاع تواند گرفت؛ و اخلاق و عادات خویش از عیب و غفلت و وصمت مصون دارد. والله ولی التوفیق.
هوش مصنوعی: این داستان مربوط به کسی است که خود را به سخن گفتن راضی نمی‌کند و به دنبال کارهایی می‌گردد که در آن‌ها ثروت و راه‌های کسب درآمد وجود ندارد. فرد خردمند باید این مطالب را برای فهم بهتر مطالعه کند، نه برای سرگرمی، تا از فواید آن بهره‌مند شود و بتواند اخلاق و عادات خود را از عیب‌ها، غفلت‌ها و سستی‌ها دور نگه دارد. خداوند توفیق دهنده است.

حاشیه ها

1394/03/24 20:05
فاطمه

معنی اطراف در چستی اطراف او را ارزو برد چیست؟

1394/09/16 08:12
ناشناس

(اطراف )به معنی (دست وپا )در بسیاری از متون ادبی امده در اینجا با توجه به پرنده بودن کبک به معنی (پا ) می باشد

1397/04/19 21:07
توانای دانا

این داستان را نورالدین عبدالرحمن جامی در تحفه الاحرار سروده که شعری است با پند و اندرز و بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلن سروده شده است