اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
غوکی در جوار ماری وطن داشت، هرگاه که بچه کردی مار بخوردی، و او بر پنجپایکی دوستی داشت. بهنزدیک او رفت و گفت: ای برادر، کار مرا تدبیر کن که مرا خصم قوی و دشمن مستولی پیدا آمده ست، نه با او مقاومت میتوانم کردن و نه از اینجا تحویل، که موضع خوش و بقعت نزه است، صحن آن مرصع به زمرد و مینا و مکدل به بسد و کهربا
هوش مصنوعی: غوکی در کنار ماری زندگی میکرد. هر بار که بچهاش بزرگ میشد، مار آنها را میخورد. او با پنج پایکی که داشت، دوستانه با مار ارتباط برقرار کرده بود. به نزد او رفت و گفت: «ای آفریننده، لطفاً به من کمک کن. دشمنی قوی و قدرتمند پیدا کردهام که نمیتوانم با او مقابله کنم و نمیتوانم از اینجا دور شوم، چون اینجا جای خوبی است و محیطش زیباست. در اینجا چونبهای رنگارنگ و جذاب وجود دارد و محیطش مانند جواهری درخشان است.»
آب وی آب زمزم و کوثر
خاک وی خاک عنبر و کافور
هوش مصنوعی: آب زمزم و کوثر، که هر دو از ارزش و مقدس به شمار میآیند، بر روی آب قرار دارند. و خاک او (شخص مورد نظر) دارای عطر و بوی خوشی مانند عنبر و کافور است.
شکل وی ناپسوده دست صبا
شبه وی ناسپرده پای دبور
هوش مصنوعی: شکل او را نسیم صبحگاهی نپسندیده و مانند او هم پای حشرهای دراز و آزاردهنده نیست.
پنجپایک گفت: «با دشمن غالب توانا جز به مکر دست نتوان یافت، و فلان جای یکی راسوست؛ یکی ماهی چند بگیر و بکش و پیش سوراخ راسو تا جایگاه مار میافگن، تا راسو یگانیگان میخورد، چون بهمار رسید ترا از جور او باز رهاند» غوک بدین حیلت مار را هلاک کرد. روزی چند بران گذشت. راسو را عادت باز خواست، که خوکردگی بتر از عاشقی است. بار دیگر هم بهطلب ماهی بر آن سمت میرفت، ماهی نیافت، غوک را با بچگان جمله بخورد.
هوش مصنوعی: پنج پا گفت: برای غلبه بر دشمن قوی، نمیتوان به غیر از مکر و تدبیر اقدام کرد. در جایی، یک راسو وجود دارد؛ یکی، چند ماهی بگیر و آن را به سوراخ راسو برسان تا مارها را به آنجا هدایت کنی، تا راسو یکی یکی آنها را بخورد. وقتی به مار رسیدی، تو را از مشکلات او نجات میدهد. غوک به این شیوه مار را نابود کرد. چند روز گذشت. راسو دوباره برمیگردد و به دوستانش میگوید که عادتهای ناشی از این حالت خطرناکتر از عشق است. بار دیگر به دنبال ماهی میرود، اما چیزی پیدا نمیکند و در نهایت غوک و بچههایش توسط راسو خورده میشوند.
حاشیه ها
مصرع اول بیت اول:
روی => وی
1397/04/14 10:07
ذبیح اله رضائی
غوکی در جوار ماری وطن داشت، هرگاه که بچه کردی مار بخوردی، و او بر پنج پایکی دوستی داشت. بنزدیک او رفت و گفت: ای بذاذر، کار مرا تدبیر کن که مرا خصم قوی و دشمن مستولی پیدا آمده ست
واژه بذاذر به چه معناست واژه اصلاح شود برادر