گنجور

شمارهٔ ۹۷

امشب ای شمع طرب دوست که همخانهٔ توست
هجر بال و پرما بسته که پروانهٔ توست
من گل‌افشان کاشانه خویشم بسرشک
که بخار مژهٔ جاروب کش خانهٔ توست
من خود از عشق تو مجنون کهن سلسله‌ام
که ز نو شهر بهم برزده دیوانهٔ توست
دل ویران من ای گنج طرب رفته به باد
دل آباد که ویران شده ویرانهٔ توست
من ز بزمت شده از بادیه پیمایانم
باده پیما که در آن بزم به پیمانهٔ توست
مکن ز افسانه غم رفته به خواب اجلم
تا ز سر خواب که بیرون کن افسانهٔ توست
محتشم حیف که شد مونس غیر آن دل‌دار
که انیس دل و جان من و جانانهٔ توست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب ای شمع طرب دوست که همخانهٔ توست
هجر بال و پرما بسته که پروانهٔ توست
هوش مصنوعی: امشب ای شمع شادی، که دوست در کنار توست، دوری ما را به زنجیر بسته، زیرا که ما مانند پروانه‌ای هستیم که به تو وابسته است.
من گل‌افشان کاشانه خویشم بسرشک
که بخار مژهٔ جاروب کش خانهٔ توست
هوش مصنوعی: من در خانه‌ام گلی را پراکنده می‌کنم و اشکم مانند بخار مژه‌هایی است که خانه تو را تمیز می‌کند.
من خود از عشق تو مجنون کهن سلسله‌ام
که ز نو شهر بهم برزده دیوانهٔ توست
هوش مصنوعی: من خودم از عشق تو دیوانه و عاشق قدیمی هستم؛ که به تازگی دیوانگی‌ام برای تو دچار تغییر و تحول شده است.
دل ویران من ای گنج طرب رفته به باد
دل آباد که ویران شده ویرانهٔ توست
هوش مصنوعی: دل ویران من، ای منبع شادی، به باد رفته است. دل شاداب من ویران شده، چرا که ویرانهٔ تو باعث ویرانی‌اش شده است.
من ز بزمت شده از بادیه پیمایانم
باده پیما که در آن بزم به پیمانهٔ توست
هوش مصنوعی: من در جمع شما قرار دارم و از راه بیابان‌ها آمده‌ام. من به خاطر لذت از شراب و مهمانی در اینجا هستم، جایی که نوشیدنی و شادی به‌خاطر توست.
مکن ز افسانه غم رفته به خواب اجلم
تا ز سر خواب که بیرون کن افسانهٔ توست
هوش مصنوعی: نمی‌توانی به قصه‌های ناراحت‌کننده‌ای که در خواب می‌گذرد، دلخوش کنی؛ زیرا وقتی از خواب بیدار شوی، واقعیت داستان تو خود را نشان می‌دهد.
محتشم حیف که شد مونس غیر آن دل‌دار
که انیس دل و جان من و جانانهٔ توست
هوش مصنوعی: محتشم، افسوس که در کنار من کسی دیگر است و آن دلبر که همدم دل و جان من و توست، نیامده است.