شمارهٔ ۵۷۳
نکشد ناز مسیح آن که تو جانش باشی
در عنان گیری عمر گذرانش باشی
یارب آن چشم که باشد که تو با این همه شرم
محرم راز نگههای نهانش باشی
حال دهشت زدهای خوش که دم عرض سخن
در سخنبندی حیرت تو زبانش باشی
میرم از رشک زیانکاری جان باختهای
که تو سود وی و تاوان زیانش باشی
تا ابد گرد سر باغ و بهاری گردم
که تو با این خط نوخیز خزانش باشی
گر درین باغ کهن سال بمانی صد سال
خواهم از حق که همان نخل جوانش باشی
با تو پیوند دل خویش چنان میخواهم
که تو پیوند گسل از دو جهانش باشی
گر مکافات غلط نیست خوشا عاشق تو
که تو فردای قیامت نگرانش باشی
اگر ای روز قیامت به جهان آرندت
روز این است که ایام زمانش باشی
ای دل از وی همه در نعمت وصلند تو چند
دیدهبان مگسان سرخوانش باشی
با همهٔ کوتهی ای دست طمع چون باشد
که شبی دایره موی میانش باشی
قابل تیر وی ای دل چونهای کاش ز دور
چاشنی گیر صدائی ز کمانش باشی
زخم تیریست خوش از غمزه دل دار کز آن
غیر منت کشد اما تو نشانش باشی
برقی از خانه زین میجهد ای دل بشتاب
که دمی در صف نظارگیانش باشی
از من و غوطه در آتش زدن من یاد آر
دست جرات زده هرگه به عنانش باشی
محتشم دل به تو زین واسطه میبست که تو
تا ابد واسطهٔ امن و امانش باشی
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نکشد ناز مسیح آن که تو جانش باشی
در عنان گیری عمر گذرانش باشی
هوش مصنوعی: اگر ناز و زیبایی مسیح نتواند کسی را به خود جلب کند، تو که جان او هستی و عمرش را در دستان خود داری، چگونه میتوانی او را از دست بدهی؟
یارب آن چشم که باشد که تو با این همه شرم
محرم راز نگههای نهانش باشی
هوش مصنوعی: خدای من، آن چشمی که تو با این همه حیا و شرم، رازهای پنهانش را نگه میدارد، چه چشمی است؟
حال دهشت زدهای خوش که دم عرض سخن
در سخنبندی حیرت تو زبانش باشی
هوش مصنوعی: احساس شگفتی و ترس تو بسیار خوب است، زیرا در هنگام سخن گفتن، زبان تو به خاطر حیرت و شگفتیات به نوعی در این گفتگو حضور دارد.
میرم از رشک زیانکاری جان باختهای
که تو سود وی و تاوان زیانش باشی
هوش مصنوعی: میروم چون کسی که به خاطر حسادت آسیب دیده، تو هم منبع سود او هستی و هم مسئول خسارتش.
تا ابد گرد سر باغ و بهاری گردم
که تو با این خط نوخیز خزانش باشی
هوش مصنوعی: من همیشه در اطراف باغ و بهار میگردم، اما تو به مانند خط زیبا و دلنشینی هستی که فصل پاییز آن را شکل میدهد.
گر درین باغ کهن سال بمانی صد سال
خواهم از حق که همان نخل جوانش باشی
هوش مصنوعی: اگر در این باغ قدیمی بمانی، من از خداوند خواهش میکنم که تو همان نخل جوانی باشی که در اینجا قرار دارد و سالها باقی بماند.
با تو پیوند دل خویش چنان میخواهم
که تو پیوند گسل از دو جهانش باشی
هوش مصنوعی: من میخواهم پیوند دل من با تو به گونهای باشد که تو مانند گسلی میان دو جهان من باشی.
گر مکافات غلط نیست خوشا عاشق تو
که تو فردای قیامت نگرانش باشی
هوش مصنوعی: اگر عذاب و پاداشی وجود ندارد، پس خوشا به حال عاشق تو که در روز قیامت نگران او خواهی بود.
اگر ای روز قیامت به جهان آرندت
روز این است که ایام زمانش باشی
هوش مصنوعی: اگر روز قیامت تو را به دنیا بیاورند، این همان روزی است که باید زمان را بفهمی و از آن بهرهبرداری کنی.
ای دل از وی همه در نعمت وصلند تو چند
دیدهبان مگسان سرخوانش باشی
هوش مصنوعی: ای دل، همه از پیوند با او برخوردارند. چرا تو همچنان چون مراقب مگسان بر سر سفرهاش نشستهای؟
با همهٔ کوتهی ای دست طمع چون باشد
که شبی دایره موی میانش باشی
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دستت کوتاه است و ممکن نیست به آرزویت برسی، چگونه میتوانی شبی در دایرهٔ موهای او باشید؟
قابل تیر وی ای دل چونهای کاش ز دور
چاشنی گیر صدائی ز کمانش باشی
هوش مصنوعی: ای دل، کاش میتوانستی از دور صدای تیرش را بشنوی و چاشنی کمانش را بچشی.
زخم تیریست خوش از غمزه دل دار کز آن
غیر منت کشد اما تو نشانش باشی
هوش مصنوعی: زخم تیر عشق از دل محبوب خوشایند است، چون بهدنبال آن ممکن است کسی دیگر اشارهای به آن جراحت نکند، اما تو باید همیشه نشاندهنده آن باشی.
برقی از خانه زین میجهد ای دل بشتاب
که دمی در صف نظارگیانش باشی
هوش مصنوعی: از خانه زین نوری درخشان به بیرون میتابد، ای دل، سریعاً حرکت کن که شاید دمی میسر شود که در صف تماشاگران زیباییاش قرار گیری.
از من و غوطه در آتش زدن من یاد آر
دست جرات زده هرگه به عنانش باشی
هوش مصنوعی: به یاد من باش که چگونه در آتش عشق غوطهور شدم. هر زمان که جرات کردی، دستت را به سوی من دراز کن و احساسی به من نشان بده.
محتشم دل به تو زین واسطه میبست که تو
تا ابد واسطهٔ امن و امانش باشی
هوش مصنوعی: محتشم به خاطر تو دلش را به تو سپرد و امیدوار بود که تو همیشه واسطهای برای امنیت و آرامش او باشی.

محتشم کاشانی