شمارهٔ ۴۴۴
خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم
حرفی ز من بپرسی و من بیزبان شوم
وقت سخن تو غرق عرق گردی از حجاب
من آب گردم و ز خجالت روان شوم
یاری به غیر کن که سزای وفای من
این بس که ناوک ستمت را نشان شوم
در کوی خویش اگر ز وفا جا دهی مرا
سگ باشم ار جدا ز سگ آستان شوم
جورت که پیش محتشم از صد وفا به است
من سعی میکنم که سزاوار آن شوم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن که هم زبان به تو شیرین بیان شوم
حرفی ز من بپرسی و من بیزبان شوم
هوش مصنوعی: خوشحالم که بتوانم به گونهای با تو صحبت کنم که کلامم شیرین و دلنشین باشد. دوست دارم وقتی از من سوال میکنی، آنقدر تحت تأثیر تو قرار بگیرم که نتوانم به درستی جواب بدهم.
وقت سخن تو غرق عرق گردی از حجاب
من آب گردم و ز خجالت روان شوم
هوش مصنوعی: زمانی که تو در صحبت کردن غرق در عرق میشوی، من به خاطر حجاب و شرمم مثل آب میشوم و از این خجالت به خودم میپیچم.
یاری به غیر کن که سزای وفای من
این بس که ناوک ستمت را نشان شوم
هوش مصنوعی: اگر به غیر از من یاری کنی، به خاطر وفاداریام، یکی از نتایج این وفاداری این است که من هدف تیر ستم تو خواهم شد.
در کوی خویش اگر ز وفا جا دهی مرا
سگ باشم ار جدا ز سگ آستان شوم
هوش مصنوعی: اگر در کوی خودت به من وفا کنی، حتی اگر به در خانهات به عنوان یک سگ خدمت کنم، باز هم خوشحال خواهم بود و اگر از آنجا دور شوم، همچنان به وفاداریام ادامه میدهم.
جورت که پیش محتشم از صد وفا به است
من سعی میکنم که سزاوار آن شوم
هوش مصنوعی: وقتی که در برابر کسی محترم و بزرگ قرار دارم، به خودم این اجازه را نمیدهم که از صداقت و وفاداری کم بگذارم و تلاش میکنم که به سطح شایستگی آن شخص برسم.

محتشم کاشانی