گنجور

شمارهٔ ۲۵۶

آن مه که صورتش ز مقابل نمی‌رود
از دیده گرچه می‌رود از دل نمی‌رود
زور کمند جذبه من بین که ناقه‌اش
بسیار دست و پا زد و محمل نمی‌رود
حاضر کنید توسن او کز سرشک من
ره پر گلست و ناقه درین گل نمی‌رود
طور من آن یگانه نمی‌آورد به یاد
تا با رفیق تو دو سه منزل نمی‌رود
مجنون صفت رمیده ز شهرم دل آنچنان
کش می‌کشند اگر به سلاسل نمی‌رود
تیغ اجل سزاست تن کاهل مرا
کاندر قفای آن بت قاتل نمی‌رود
در بحر عشق محتشم از جان طمع ببر
کاین زورق شکسته به ساحل نمی‌رود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن مه که صورتش ز مقابل نمی‌رود
از دیده گرچه می‌رود از دل نمی‌رود
هوش مصنوعی: آن بانوی زیبا که هرگز از نظر پنهان نمی‌شود، هرچند که از چشم‌ها دور باشد، اما از دل هرگز فراموش نمی‌شود.
زور کمند جذبه من بین که ناقه‌اش
بسیار دست و پا زد و محمل نمی‌رود
هوش مصنوعی: به قدرت و کشش خاصی که من دارم نگاهی بیانداز که حتی اگر شترم در تلاش برای فرار باشد، باز هم قادر به حرکت نیست.
حاضر کنید توسن او کز سرشک من
ره پر گلست و ناقه درین گل نمی‌رود
هوش مصنوعی: گوش کنید که چطور اسب شاهانه او با اشک من در مسیر گل‌ها حرکت می‌کند، اما این مادیان در این گل‌ها نمی‌تواند مسیرش را ادامه دهد.
طور من آن یگانه نمی‌آورد به یاد
تا با رفیق تو دو سه منزل نمی‌رود
هوش مصنوعی: من، مانند آن یگانه و بی‌نظیر، نمی‌توانم به یاد کسی بیفتم؛ تا زمانی که با رفیق تو دو یا سه منزل سفر نرفته باشم.
مجنون صفت رمیده ز شهرم دل آنچنان
کش می‌کشند اگر به سلاسل نمی‌رود
هوش مصنوعی: مجنون به خاطر عشقش از شهر بیرون رفته است و دلش به شدت کشیده می‌شود، به‌گونه‌ای که اگر او را در زنجیر هم کنند، باز هم این کشش از بین نمی‌رود.
تیغ اجل سزاست تن کاهل مرا
کاندر قفای آن بت قاتل نمی‌رود
هوش مصنوعی: مرگ برای بدن تنبل من شایسته است، زیرا دنباله‌روی آن معشوق کشتارگر نمی‌رود.
در بحر عشق محتشم از جان طمع ببر
کاین زورق شکسته به ساحل نمی‌رود
هوش مصنوعی: در پهنه عشق، از جان خود توقعی نداشته باش، زیرا این قایق نیمه‌جان به ساحل نخواهد رسید.