گنجور

شمارهٔ ۲۵۲

اول منزل عشقست بیابان فنا
عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود
رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست
که به تحریک نشینندهٔ محمل برود
عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد
دل به آن ناحیه جهلست که عاقل برود
دارد آن غمزه کمانی که به چشم نگران
ناوکی سردهد آهسته که تا دل برود
دارم از خوف و رجا کشتی سر گردانی
که نه در ورطه بماند نه به ساحل برود
عشق چون کهنه شود محو نگردد به فراق
نخل از جا نرود ریشه چو در گل برود
ابر رحمت چو ترشح کند امید کزان
رقم قتل من از نامهٔ قاتل برود
دیر پروای کسی بشنو و تاخیر مکن
تا به آن مرتبه تاخیر به ساحل برود
گر کنی قصد قتالی و نیالائی تیغ
خون ز بسمل گه صد ناشده بسمل برود
محتشم لال شود طوطی طبعم می‌گفت
اگر آن آینه رویم ز مقابل برود

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اول منزل عشقست بیابان فنا
عاشقی کو که درین ره دو سه منزل برود
هوش مصنوعی: نخستین مرحله عشق، ویرانی و فناست. آیا عاشقی هست که در این مسیر بتواند چند قدم پیش برود؟
رفتن ناقه گهی جانب مجنون نیکوست
که به تحریک نشینندهٔ محمل برود
هوش مصنوعی: حرکت شتر به سمت مجنون زمانی دلپذیر است که راننده‌اش آن را به خوبی هدایت کند.
عقل را بر لب آن چاه ذقن پا لغزد
دل به آن ناحیه جهلست که عاقل برود
هوش مصنوعی: عقل انسان در کنار چاه دانش متوقف می‌شود و دل به سمت جایی می‌کشد که انسان‌های نادان در آن به سر می‌برند، جایی‌که عاقل نباید برود.
دارد آن غمزه کمانی که به چشم نگران
ناوکی سردهد آهسته که تا دل برود
هوش مصنوعی: چشمان آن حسود مانند کمان است که به آرامی تیرکی را به سوی دل نگران شلیک می‌کند، تا اینکه دل را تسخیر کند.
دارم از خوف و رجا کشتی سر گردانی
که نه در ورطه بماند نه به ساحل برود
هوش مصنوعی: من در وضعیتی قرار دارم که از ترس و امید به سر می‌برم، شبیه به کشتی‌ای که نه می‌تواند در میان طوفان بماند و نه به ساحل برسد.
عشق چون کهنه شود محو نگردد به فراق
نخل از جا نرود ریشه چو در گل برود
هوش مصنوعی: عشق هر چقدر هم که قدیمی شود، از بین نمی رود. مانند ریشه درختی که با وجود دوری و جدایی از خاک، همچنان در عمق زمین باقی می‌ماند.
ابر رحمت چو ترشح کند امید کزان
رقم قتل من از نامهٔ قاتل برود
هوش مصنوعی: وقتی ابر رحمت بارش خود را آغاز کند، امید دارم که قاتل من از روی ندامت و پشیمانی، نامه‌اش را تغییر دهد و از اقدامش پشیمان شود.
دیر پروای کسی بشنو و تاخیر مکن
تا به آن مرتبه تاخیر به ساحل برود
هوش مصنوعی: به زودی به حرف‌ها و نگرانی‌های دیگران توجه کن و در انجام کارها تأخیر نکن، زیرا این تأخیر ممکن است فرصت‌ها را از دست بدهد و به جایی برسی که دیگر نتوانی به هدف‌هایت دست یابی.
گر کنی قصد قتالی و نیالائی تیغ
خون ز بسمل گه صد ناشده بسمل برود
هوش مصنوعی: اگر بخواهی با کسى مبارزه کنى و به میدان نروی، براى تو که تیغ خون‌آلودی از کشتن نداشته‌اى، نه‌تنها به درد نمی‌خورد، بلکه به‌زودی به دست کسانى که قربانی نشده‌اند، به هدر می‌رود.
محتشم لال شود طوطی طبعم می‌گفت
اگر آن آینه رویم ز مقابل برود
هوش مصنوعی: اگر آن معشوقه‌ام از جلویم برود، طوطی درون من که همیشه صحبت می‌کرد، ناگهان خاموش خواهد شد.