گنجور

شمارهٔ ۲۴۳

گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود
ور رود دل نیز یک دشمن همان گیرم نبود
گر دلم در سینه سوزان نباشد گو مباش
اخگری در گوشهٔ گلخن همان گیرم نبود
ز آفتاب هجر مغز استخوانم گو بریز
در چراغ مرده این روغن همان نگیرم نبود
ملک جانی کز خرابیها نمی‌ارزد به هیچ
گر فراق از من بگیرد من همان گیرم نبود
دیده گر خواهد شدن از گریه ویران کو بشو
در دل تاریک این روزن همان گیرم نبود
ناله از ضعف تنم گر برنیاید گو میا
در سرای سینه این شیون همان گیرم نبود
چون به تحریک تو می‌رانند ازین گلشن مرا
جا کنم در گلخن این گلشن هما نگیرم نبود
بود نافرمان دلی با من همان گیرم نزیست
بود بی سامان سری بر تن همان گیرم نبود
گفتم از عشقت به زاری محتشم دامن کیشد
گفت یک رسوای تر دامن همان گیرم نبود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر شود پامال هجر این تن همان گیرم نبود
ور رود دل نیز یک دشمن همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: اگر پای این تن به خاطر جدایی زیر پا برود، من همان را هم نمی‌گیرم. و اگر دل نیز برود، باز هم همان یک دشمن را نمی‌گیرم.
گر دلم در سینه سوزان نباشد گو مباش
اخگری در گوشهٔ گلخن همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: اگر در دلم شوری و سوز وجود نداشته باشد، پس بهتر است که همانند خاکستر در گوشهٔ کورهٔ آتش بمانم که وجودم بی‌فایده است.
ز آفتاب هجر مغز استخوانم گو بریز
در چراغ مرده این روغن همان نگیرم نبود
هوش مصنوعی: از شدت دوری تو، تمام وجودم تحلیل رفته و مانند روغن چراغی که خاموش شده، هیچ فایده‌ای ندارد.
ملک جانی کز خرابیها نمی‌ارزد به هیچ
گر فراق از من بگیرد من همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: اگرچه زندگی‌ام پر از ویرانی‌هاست و هیچ ارزشی ندارد، اما اگر از من جدایی بیافتد، من دیگر همان فرد نخواهم بود که بودم.
دیده گر خواهد شدن از گریه ویران کو بشو
در دل تاریک این روزن همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: اگر چشمت بخواهد از گریه و ویرانی پر شود، باید در دل تاریک این شکاف، به آن گوشه پنهان شوی، که اگر نبود، باز هم نمی‌توانی آن را پیدا کنی.
ناله از ضعف تنم گر برنیاید گو میا
در سرای سینه این شیون همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: اگر از ضعف بدنم ناله‌ای برنخیزد، خوش نیاید که در دل سینه‌ام این درد و فریاد وجود نداشته باشد.
چون به تحریک تو می‌رانند ازین گلشن مرا
جا کنم در گلخن این گلشن هما نگیرم نبود
هوش مصنوعی: وقتی به خاطر تحریک تو از این باغ بیرون می‌روم، در جایی دیگر برای خود جایی فراهم می‌کنم. اما هرگز نمی‌توانم عشق و زیبایی این باغ را فراموش کنم.
بود نافرمان دلی با من همان گیرم نزیست
بود بی سامان سری بر تن همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: دل نافرمان و بی‌قراری با من هست، اما نمی‌توانم آن را تحمل کنم. سرتاسر وجودم درگیر مشکلات و بی‌نظمی است، اما هنوز هم نمی‌خواهم آن را رها کنم.
گفتم از عشقت به زاری محتشم دامن کیشد
گفت یک رسوای تر دامن همان گیرم نبود
هوش مصنوعی: گفتم از عشق تو بسیار می‌زاری و به خودرقص می‌زنی، او پاسخ داد که من هم همان طور شکسته‌ام، اما دامنم را نگیر که رسوایی برایم نمی‌ماند.

حاشیه ها

1393/11/26 11:01
آراد

سلام
مصراع اول بیت آخر کیشد باید به کشید اصلاح شود

1396/09/30 18:11
مودب نیا

با سلام،
ابیات 3، 7 و 9 غلط املایی دارند. لطفا تصحیح شود.
با تشکر