گنجور

شمارهٔ ۲۳۶

امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
مهد زمین ز گریهٔ من غرق آب بود
دیوانه‌ای که غاشیه داری به کس نداد
تا پای شهسوار بلا در رکاب بود
دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را
با مشتری مقابلهٔ آفتاب بود
در نامهٔ عمل ملک از آدمی کشان
گر می‌نوشت جرم تو را بی حساب بود
از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود
تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش
پایم ز بس که در وحل اضطراب بود
بر خاک محتشم به تواضع گذر که او
روزی بر آستان تو عالیجناب بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب که چشم مست تو در مهد خواب بود
مهد زمین ز گریهٔ من غرق آب بود
هوش مصنوعی: امشب که چشمان زیبای تو در خواب بودند، زمین به دلیل گریه‌های من پر از آب شده بود.
دیوانه‌ای که غاشیه داری به کس نداد
تا پای شهسوار بلا در رکاب بود
هوش مصنوعی: دیوانه‌ای که همراهیش را به کسی نداد تا زمانی که در سختی‌ها و مشکلات، از سوارکاری در میدان نبرد حمایت کرد.
دی کامد آفتاب و خریدار شد تو را
با مشتری مقابلهٔ آفتاب بود
هوش مصنوعی: خورشید تازه دمیده و حالا تو به میدان آمده‌ای. در چنین زمانی، رو در رو شدن با خریداران، مانند رقابت با نور آفتاب است.
در نامهٔ عمل ملک از آدمی کشان
گر می‌نوشت جرم تو را بی حساب بود
هوش مصنوعی: اگر در نامهٔ اعمال انسان‌ها، کارهای نیک و بدشان نوشته می‌شد، گناه تو برای آن ملک بی‌حساب و بدون ارزش به نظر می‌رسید.
از جنبش نسیم زد آتش به خرمنم
آن روی آتشین که به زیر نقاب بود
هوش مصنوعی: نسیم خنکی وزید و شعله‌ای از عشق را در دل من برانگیخت، آن چهره آتشینی که در سایه پنهان بود.
تنها گذشت و یکقدم از پی نرفتمش
پایم ز بس که در وحل اضطراب بود
هوش مصنوعی: تنها پیش رفت و من نتوانستم یک قدم از او دنبال کنم، به خاطر اینکه پایم به دلیل شدت اضطراب به زمین چسبیده بود.
بر خاک محتشم به تواضع گذر که او
روزی بر آستان تو عالیجناب بود
هوش مصنوعی: بر روی خاک محتشم با احترام عبور کن، زیرا او روزگاری در بارگاه تو بزرگوار بود.