شمارهٔ ۲۳۳
رندان که نقد جان به می ناب میدهند
باغ حیات را به قدح آب میدهند
عشق تو بسته خوابم و چشمانت از فریب
دل را نوید وصل تو در خواب میدهند
بازی دهندگان وصال محال تو
ما را نشان به گوهر نایاب میدهند
فیضی که آتشین دم عیسی به مرده داد
در دیر ساقیان به می ناب میدهند
داری دوزخ که روز و شب از حسن بیزوال
پرتو به مهر و نور به مهتاب میدهند
من دل ز تودهٔ ته گلخن نمیکنم
جایم اگر به بستر سنجاب میدهند
مهر آزماست زهر وفا محتشم از آن
شیرین لبان مدام با حباب میدهند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رندان که نقد جان به می ناب میدهند
باغ حیات را به قدح آب میدهند
هوش مصنوعی: افرادی که جان خود را به شراب خالص میبخشند، زندگی را مانند باغی میدانند که با جامی پر از آب nourished میشود.
عشق تو بسته خوابم و چشمانت از فریب
دل را نوید وصل تو در خواب میدهند
هوش مصنوعی: عشق تو خواب مرا گرفته و چشمانت دل را با وعده وصال تو در خواب فریب میدهند.
بازی دهندگان وصال محال تو
ما را نشان به گوهر نایاب میدهند
هوش مصنوعی: افرادی که به دنبال وصال تو هستند، ما را به نشان دادن یک جواهر کمیاب و ارزشمند ترغیب میکنند.
فیضی که آتشین دم عیسی به مرده داد
در دیر ساقیان به می ناب میدهند
هوش مصنوعی: فیضی که عیسی با نفس آتشین خود به مردگان داد، امروزه در میخانهها به ساقیان میتوزد.
داری دوزخ که روز و شب از حسن بیزوال
پرتو به مهر و نور به مهتاب میدهند
هوش مصنوعی: تو دوزخی را داری که دائماً از زیبایی بیپایان، نور و روشنی میتابد، همانطور که خورشید و ماه نور میدهند.
من دل ز تودهٔ ته گلخن نمیکنم
جایم اگر به بستر سنجاب میدهند
هوش مصنوعی: من دل و جانم را به خاک سرد زیر زمین نمیزنم، حتی اگر برایم جای نرم و راحتی آماده کنند.
مهر آزماست زهر وفا محتشم از آن
شیرین لبان مدام با حباب میدهند
هوش مصنوعی: دوستان وفادار با لبهای شیرین خود هر لحظه به ما خوشی و لذتی بخشیده و برایمان گلابی از محبت و دوستی میریزند.

محتشم کاشانی