شمارهٔ ۲۱۴
یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
کان دو رعنا نرگس از بستان حسن انگیختند
دست دعوی از کمان ابرویش کوتاه بود
زان جهت بردند و از طاق بلند آویختند
بود پنهان در یکتائی که در آخر زمان
بهر پیدا کردن آن خاک آدم بیختند
ریخت هرجا هندوی جانش به ره تخم فریب
از هوا مرغان قدسی بر سر هم ریختند
خلق را حسنش رهانید آن چنان از ما سوی
کز مه کنعان زلیخا مشربان بگریختند
بست چون پیمان به دلها عشق تو پیوند او
دیده پیوندان ز هم پیوندها بگسیختند
پیش از آن کز آب و خاک آدم آلایندهست
عشق پاک او به خاک محتشم آمیختند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک جهان شوخی به یک عالم حیا آمیختند
کان دو رعنا نرگس از بستان حسن انگیختند
هوش مصنوعی: در یک دنیای پر از مزاح و شوخی، به همت حیا و عفت، دو گل نرگس زیبا را از باغی پر از زیبایی برداشتند.
دست دعوی از کمان ابرویش کوتاه بود
زان جهت بردند و از طاق بلند آویختند
هوش مصنوعی: دست به درخواست و تقاضا از قدرت و جمال او نرسید، به همین خاطر او را به بلندی مرتبه و مقام عظیمش رساندند و در آسمان جای دادند.
بود پنهان در یکتائی که در آخر زمان
بهر پیدا کردن آن خاک آدم بیختند
هوش مصنوعی: در آخر زمان، آن یکتایی که پنهان بود، آشکار گردد و برای پیدا کردن آن، خاک آدم را به زمین ریختند.
ریخت هرجا هندوی جانش به ره تخم فریب
از هوا مرغان قدسی بر سر هم ریختند
هوش مصنوعی: هر جا که بیاختیار جان هندو به عشق و فریب رفت، فرشتگان آسمانی به دور هم جمع شدند.
خلق را حسنش رهانید آن چنان از ما سوی
کز مه کنعان زلیخا مشربان بگریختند
هوش مصنوعی: زیبایی او مردم را به خود جذب کرد و به گونهای از ما دور کرد که حتی کسانی مانند زلیخا که از زیبایی یوسف متاثر بودند، از او دور شدند.
بست چون پیمان به دلها عشق تو پیوند او
دیده پیوندان ز هم پیوندها بگسیختند
هوش مصنوعی: وقتی که عشق تو به دلها پیوند خورد، چشمان پیوند خورده نیز از یکدیگر جدا شدند.
پیش از آن کز آب و خاک آدم آلایندهست
عشق پاک او به خاک محتشم آمیختند
هوش مصنوعی: قبل از اینکه انسان از آب و خاک خلق شود و دچار آلودگی شود، عشق خالص او را با زمین نجیب ترکیب کردند.

محتشم کاشانی