گنجور

شمارهٔ ۸۲ - ایضاً منه علیه الرَّحمَةِ و الغُفران

ای دل ز غنم کم گو، از فقر و فنا دم زن
سلطان حقیقی شو، پا بر همه عالم زن
این ملکت فانی را، با دون طلبان بگذار
در دولت باقی چنگ، چون زاده ی ادهم زن
رب ارنی گویان، در طور تقرب شو
بی واسطه ی جانان، ای موسی جان دم زن
این قالب تن بفکن، این قید روان بشکن
در چرخ تجرد گام، چون عیسی مریم زن
ای رشک ملک روزی، از پرده بیا بیرون
وز عارض گندم گون، راه دل آدم زن
از راه وفا مرهم، بر زخم دل ما، نه
با تیغ بلا بر آن، زخمی زن و محکم زن
جمعیت دل ها را، آشفته اگر خواهی
آشفته نما گیسو، این سلسله بر هم زن
مستان محبت را، پیمانه نیارد شور
پیمانه به خاک افکن، بر کشتی و بر یم زن
این پند «محیط» از جان، به پذیر که یابی سود
با مهر علی و آل، اندر دو جهان دم زن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای دل ز غنم کم گو، از فقر و فنا دم زن
سلطان حقیقی شو، پا بر همه عالم زن
هوش مصنوعی: ای دل، از کمبودها و فقری که داری نگو، بلکه به حقیقت و اصالت خود بپرداز و بر همه چیزها چیره شو.
این ملکت فانی را، با دون طلبان بگذار
در دولت باقی چنگ، چون زاده ی ادهم زن
هوش مصنوعی: این سرزمین زودگذر را به افراد بی‌ارزش بسپار و خودت به دنبال سعادت و جاودانی باش، همان‌طور که زن و زاده ادهم تلاش می‌کنند.
رب ارنی گویان، در طور تقرب شو
بی واسطه ی جانان، ای موسی جان دم زن
هوش مصنوعی: ای پروردگارا، به من خودت را نشان بده. ای موسی، به سمت قرب الهی برو و بی‌واسطه با جانان خود صحبت کن.
این قالب تن بفکن، این قید روان بشکن
در چرخ تجرد گام، چون عیسی مریم زن
هوش مصنوعی: این جسم زنده را رها کن و از بندهای روح خود آزاد شو. در دنیای بی‌نهایت قدم بگذار، مانند عیسی که از مادرش زاده شد.
ای رشک ملک روزی، از پرده بیا بیرون
وز عارض گندم گون، راه دل آدم زن
هوش مصنوعی: ای زیباتر از همهٔ مخلوقات، قدری جلو بیار و از پس پرده بیرون بیا. از چهرهٔ گندم‌گون خود، راهی به دل انسان بگشا.
از راه وفا مرهم، بر زخم دل ما، نه
با تیغ بلا بر آن، زخمی زن و محکم زن
هوش مصنوعی: با روش وفاداری، زخم دل ما را درمان کن، نه با درد و بلا، زخم را بزن و محکم انجام بده.
جمعیت دل ها را، آشفته اگر خواهی
آشفته نما گیسو، این سلسله بر هم زن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی دل‌ها در هم بریزد و بی‌قرار شوند، با گیسوانت این شلوغی را ایجاد کن و همه چیز را به هم بزن.
مستان محبت را، پیمانه نیارد شور
پیمانه به خاک افکن، بر کشتی و بر یم زن
هوش مصنوعی: محبتی که به انسان‌ها می‌رسد، آنقدر عمیق و قوی است که هیچ ظرفی نمی‌تواند آن را به درستی جمع‌آوری کند. بنابراین، لازم است که این عشق را آزاد بگذاریم و دریا را به جلو تاریک نکنیم.
این پند «محیط» از جان، به پذیر که یابی سود
با مهر علی و آل، اندر دو جهان دم زن
هوش مصنوعی: این نصیحت را از عمق جان بپذیر که با محبت به علی و خاندان او در این دنیا و آن دنیا به نفع و خوشبختی دست خواهی یافت.