فی مدح زینب الکبری رثائها سلام الله علیها
شاهباز طمعم باز عندلیب شیدا شد
یا که طوطی نطقم طوطی شکرخا شد
رفرف خیالم رفت تا مقام او ادنی
یا براق عقلم را جا بعرش اعلی شد
مشتری شدم از جان مدح زهره روئیرا
منشی عطارد را خامه عنبر آسا شد
گوهری نمایان شد از خزانۀ غیبی
وز کتاب لاریبی آیه ای هویدا شد
از معانی بکرم زال چرخ شد واله
حسن دختر فکرم باز در تجلی شد
یکه تاز فکرت را باز شد دو ته زانو
تا بمحدت بانو همچو چرخ پویا شد
در حریم آن خاتون ره نیابد افلاطون
اسم اعظم مکنون رسم آن مسمی شد
اوست بانوی مطلق در حرمسرای حق
بزم غیب را رونق آن جمال زیبا شد
برج عصمت کبری دخت زهرۀ زهرا
کو بغرۀ غراء مهر عالم آرا شد
از فصاحت گفتار و ز ملاحت رفتار
سرّ حیدر کرّار در وی آشکارا شد
گلشن امامت را گلبن کرامت بود
باغ استقامت را رشک شاخ طوبی شد
طور علم ربانی طور حکم سبحانی
با کمال انسانی در جمال حورا شد
عقل بندۀ کویش، عشق زندۀ بویش
وامق مه رویش صد هزار عذرا شد
عرش فرش درگاهش پیش کرسی جاهش
در پناه هرگاهش کل ما سوی الله شد
آسمان زمین بوسش ماه شمع فانوسش
پرده دار ناموسش ساره بود و حوا شد
کعبه الامانی بود رکنها الیمانی بود
مستجار جانی بود لیک اسیر اعدا شد
شد بر اشتر عریان با دلی ز غم بریان
مهد عصمتش گریان ز انقلاب دنیا شد
حکم بر منایا داشت مرکز بلایا گشت
قبله البرایا بود کعبه الرزایا شد
در سرادق عصمت در حجاب عزت بود
بی حجاب و بی خرگه کوه و دشت پیما شد
شد عقیلۀ عالم رهسپار شام غم
چشم چشمۀ زمزم خونفشان به بطحا شد
یکه شاهد وحدت دخت خسرو اسلام
شمع محفل جمعی بدتر از نصاریٰ شد
آنکه آستانش بود رشک جنه المأوی
همچو گنج شایانش در خرابه مأوی شد
اطلاعات
وزن: فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن (مقتضب مثمن مطوی مقطوع)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شاهباز طمعم باز عندلیب شیدا شد
یا که طوطی نطقم طوطی شکرخا شد
هوش مصنوعی: پرندهای بلندپرواز و باهوش، به خاطر عشق و اشتیاقش یاد عاشق را کرده و به زیبایی و شیرینی آن دقت میکند، یا شاید سخنانی که میگوید به لطافت و شیرینی طوطی شباهت دارد.
رفرف خیالم رفت تا مقام او ادنی
یا براق عقلم را جا بعرش اعلی شد
هوش مصنوعی: خیال من به جایی فراتر از تصورم پرواز کرد و عقل من به جایگاهی رسید که در نزدیکی پروردگار بود.
مشتری شدم از جان مدح زهره روئیرا
منشی عطارد را خامه عنبر آسا شد
هوش مصنوعی: من به خاطر زیبایی چهرهات، مدهوش و شیفتهام و قلمی که مانند عطر خوشبوست، کارهای تو را با دقت ثبت میکند.
گوهری نمایان شد از خزانۀ غیبی
وز کتاب لاریبی آیه ای هویدا شد
هوش مصنوعی: از خزانهای پنهان، جواهری نمایان شد و آیهای از کتابی بدون تردید و شک به روشنی آشکار گردید.
از معانی بکرم زال چرخ شد واله
حسن دختر فکرم باز در تجلی شد
هوش مصنوعی: از زیباییهای خیرهکننده و دلنواز دختر فکر من، زال چرخ (زمان) نظارهگر و شگفتزده شد و دوباره در جلوهگری و درخشندگی خود ظاهر گردید.
یکه تاز فکرت را باز شد دو ته زانو
تا بمحدت بانو همچو چرخ پویا شد
هوش مصنوعی: فکرت، آزاد و رها شد و به قدری قوی و فعال گردید که همچون چرخ در حال حرکت و پویایی، به جلو رفت. با این پیشرفت، توانایی و قدرتی به دست آورد که میتواند به عمق و وسعت بیشتری برسد، همانند کسی که به دنبال هدف خود میرود.
در حریم آن خاتون ره نیابد افلاطون
اسم اعظم مکنون رسم آن مسمی شد
هوش مصنوعی: در مکان مقدس و خاص آن بانوی بزرگ، حتی افلاطون هم نمیتواند وارد شود. نام بزرگ و با ارزشی که در اینجا وجود دارد، به خودی خود به نماد و نشانی تبدیل شده است.
اوست بانوی مطلق در حرمسرای حق
بزم غیب را رونق آن جمال زیبا شد
هوش مصنوعی: او در حرمسرای حق، بهترین و بینظیرترین زن است که زیباییاش فضایی پر رونق و دلنشین به بزم غیبی که در آن برپا است، بخشیده است.
برج عصمت کبری دخت زهرۀ زهرا
کو بغرۀ غراء مهر عالم آرا شد
هوش مصنوعی: در بلندای مقام و عصمت، دختر بزرگ زهرای مطهر، همانی که زیبایی و جلال دنیا به خاطر او زیبا و روشن شده است.
از فصاحت گفتار و ز ملاحت رفتار
سرّ حیدر کرّار در وی آشکارا شد
هوش مصنوعی: از زیبایی کلام و لطافت رفتار، راز و ویژگیهای حیدر کرّار در او نمایان شد.
گلشن امامت را گلبن کرامت بود
باغ استقامت را رشک شاخ طوبی شد
هوش مصنوعی: باغ امامت همچون گلشن زیبایی است که در آن، کرامت و احترام درختان را به نمایش میگذارد و همچنین مقاومت و پایداری در آن باعث شده که مانند شاخههای درخت طوبی، مثال زدنی و شایسته تحسین باشد.
طور علم ربانی طور حکم سبحانی
با کمال انسانی در جمال حورا شد
هوش مصنوعی: از جمال و زیبایی انسانی که تحت تأثیر علم الهی و حکم الهی قرار دارد، به اوج کمال دست یافته است.
عقل بندۀ کویش، عشق زندۀ بویش
وامق مه رویش صد هزار عذرا شد
هوش مصنوعی: عقل در اختیار کسی است که عاشق اوست، عشق به زندگی بوی اوست و زیبایی چهرهاش باعث شده صد هزار عذرا به وجود بیاید.
عرش فرش درگاهش پیش کرسی جاهش
در پناه هرگاهش کل ما سوی الله شد
هوش مصنوعی: عرش الهی به درگاهش مانند فرشی گسترده شده است و در کنار مقام او، هرگاه که بخواهد، همه چیز جز خداوند زیر سایهاش قرار میگیرد.
آسمان زمین بوسش ماه شمع فانوسش
پرده دار ناموسش ساره بود و حوا شد
هوش مصنوعی: آسمان زمین را مانند یک معشوق میبوسد و ماه درخشندگیاش را مانند شمعی در تاریکی به نمایش میگذارد. پردهداری که ناموسش ساره و حوا هستند، نشاندهندهی کرامت و ارزش زنان در این جهان میباشد.
کعبه الامانی بود رکنها الیمانی بود
مستجار جانی بود لیک اسیر اعدا شد
هوش مصنوعی: کعبه، مکان امیدها بود و پایههایش سمت یمن بود. پناهگاه جانها بود، اما در نهایت به دست دشمنان اسیر شد.
شد بر اشتر عریان با دلی ز غم بریان
مهد عصمتش گریان ز انقلاب دنیا شد
هوش مصنوعی: بر شتر عریان، فردی با دل پر از غم و ناراحتی نشسته است. او در زمانی که جهان دچار تغییرات و ناپایداری است، به یاد مهد پاکی و عصمتش گریان است.
حکم بر منایا داشت مرکز بلایا گشت
قبله البرایا بود کعبه الرزایا شد
هوش مصنوعی: حاکم بر مرگ و نابودی، مرکز بلایا و دردی که بر مردم نازل میشود، به سمت خود جلب کرد و کعبهای برای مصیبتها و شکنجهها شد.
در سرادق عصمت در حجاب عزت بود
بی حجاب و بی خرگه کوه و دشت پیما شد
هوش مصنوعی: در دنیای پاکی و بینقصی که در آن عزت و احترام وجود دارد، بدون هیچگونه پوشش و حجاب، شخصی به زیبایی و بزرگی خود میبالد و مانند کسی که در کوه و دشت به سفر میپردازد، آزادانه و بیمحدودیت حرکت میکند.
شد عقیلۀ عالم رهسپار شام غم
چشم چشمۀ زمزم خونفشان به بطحا شد
هوش مصنوعی: عقیلهٔ عالم به سفر به شام رفت و در دلش غمی بزرگ دارد. چشمانی پر از اشک مانند چشمهٔ زمزم دارد و زمین بطحا، که مکانی مقدس است، پر از خون و اندوه شده است.
یکه شاهد وحدت دخت خسرو اسلام
شمع محفل جمعی بدتر از نصاریٰ شد
هوش مصنوعی: شاهد یکتایی دختر خسرو اسلام در جمعی، دینی بدتر از دین نصاریٰ را رقم زد.
آنکه آستانش بود رشک جنه المأوی
همچو گنج شایانش در خرابه مأوی شد
هوش مصنوعی: کسی که جایگاهش باعث حسادت به بهشت است، حالا در مکانی بیدردسر و ساده مانند گنجی ارزشمند در خرابه زندگی میکند.