گنجور

شمارهٔ ۳۰

از یار نیاز ندیده کسی
جز عشوه و ناز ندیده کسی
گویند بسوز و بساز ولی
این سوز و گداز ندیده کسی
یک ساعت جور ترا بر من
در عمر دراز ندیده کسی
باز آگه اینهمه دوری را
از محرم راز ندیده کسی
جز لطف و نوازش دلجوئی
از بنده نواز ندیده کسی
این شور و نوای عراقی را
در ملک حجاز ندیده کسی
جز از لب مفتقرت هرگز
این نغمه و ساز ندیده کسی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلتن فعلن
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید محمدرضا شهیم

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از یار نیاز ندیده کسی
جز عشوه و ناز ندیده کسی
هوش مصنوعی: هیچ کس از محبوب چیزی جز تظاهر و زیبایی ندیده است.
گویند بسوز و بساز ولی
این سوز و گداز ندیده کسی
هوش مصنوعی: مردم می‌گویند که در زندگی باید مشکلات را تحمل کرد و ادامه داد، اما واقعاً کسی از درد و رنج عمیق این وضعیت خبر ندارد.
یک ساعت جور ترا بر من
در عمر دراز ندیده کسی
هوش مصنوعی: در تمام عمرم، هیچ کس همچون تو را با این حال و عشق در یک لحظه تجربه نکرده است.
باز آگه اینهمه دوری را
از محرم راز ندیده کسی
هوش مصنوعی: کسی از راز دل و دوری تو آگاه نیست، هرچند که این همه فاصله را می‌بیند.
جز لطف و نوازش دلجوئی
از بنده نواز ندیده کسی
هوش مصنوعی: هیچ کس جز بنده نواز، که با مهربانی و محبت به دیگران رسیدگی کند، لطف و نوازش و دلسوزی نمی‌بیند.
این شور و نوای عراقی را
در ملک حجاز ندیده کسی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در سرزمین حجاز چنین اشتیاق و آواز عراقی را ندیده است.
جز از لب مفتقرت هرگز
این نغمه و ساز ندیده کسی
هوش مصنوعی: به جز از لب معشوقه‌ام، کسی هرگز این نغمه و ساز زیبا را نشنیده است.