حکایت شمارهٔ ۱۵
شیخ را پرسیدند در سرخس کی ای شیخ ظریف کیست؟ شیخ گفت در شهر شما لقمان. گفتند ای شیخ در شهر ما هیچ کس ازو بشولیدهتر و شوخگنتر نیست. شیخ گفت شما را سهو افتاده است، ظریف پاکیزه باشد و پاکیزه آن چیز باشد که با هیچ چیزش پیوند نباشد، و هیچ کس ازو بیپیوندتر نیست و پاکیزهتر، کی با هیچ چیز پیوند ندارد.
حکایت شمارهٔ ۱۴: خواجه امام ابوبکر صابونی شریک شیخ ما بوده است به مدرسه به مرو. چون شیخ را حال بدان درجه رسید روزی خواجه امام ابوبکر نزدیک شیخ آمد و گفت ای شیخ ما هر دو در یک مدرسه شریک بودیم و علم بهم آموختیم حقّ تعالی ترا بدین درجۀ بزرگ رسانید و من همچنین در دانشمندی بماندم، سبب چیست؟ شیخ گفت یاد داری که فلان روز این حدیث استاد ما را املاکرد که مِنْ حُسنِ اسْلامِ المَرء تَرکُهُ مالایعنیهِ و هر دو بنوشتیم، چون به خانه رفتی چه کردی؟ گفت من یاد گرفتم و به طلب دیگر شدم. شیخ گفت ما چنین نکردیم، چون بخانه شدیم هرچ ما را از آن گزیر بود از پیش خویش برمیداشتیم و اندیشۀ آن از دل بیرون میکردیم و آنچ ناگزیر بود ما آنرا فرا گرفتیم و دل خود باندیشۀ آن تسلیم کردیم و آن حدیث حقّ است و پس چنانک خبر داد قُلِ اللّه ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ اَنَا بُدُّکَ اللّازِم فَالْزِمْ بُدَّک ناگزیر تو منم ناگزیر خود را ملازم باش لا اِله اِلّا هُوَ فَاتَّخِذهُ وَکیلاً.حکایت شمارهٔ ۱۶: شیخ را گفتند که فلان کس بر روی آب میرود، گفت سهلست چغزی و صعوه نیز بر روی آب میبرود. گفتند کی فلان کس در هوا میپرد گفت زغنی و مگسی نیز در هوا بپرد. گفتند فلان کس در یک لحظه از شهری به شهری میبرود، شیخ گفت شیطان نیز در یک نفس از مشرق به مغرب میشود. این چنین چیزها را چندان قیمتی نیست، مرد آن بود کی در میان خلق بنشیند و برخیزد و بخسبد و با خلق ستد وداد کند و با خلق درآمیزد و یک لحظه از خدای غافل نباشد.
اطلاعات
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شیخ را پرسیدند در سرخس کی ای شیخ ظریف کیست؟ شیخ گفت در شهر شما لقمان. گفتند ای شیخ در شهر ما هیچ کس ازو بشولیدهتر و شوخگنتر نیست. شیخ گفت شما را سهو افتاده است، ظریف پاکیزه باشد و پاکیزه آن چیز باشد که با هیچ چیزش پیوند نباشد، و هیچ کس ازو بیپیوندتر نیست و پاکیزهتر، کی با هیچ چیز پیوند ندارد.
هوش مصنوعی: از شیخی پرسیدند در سرخس، کی ظریف است؟ پاسخ داد در شهر شما لقمان است. گفتند: در شهر ما هیچ کس به اندازه او شوخ و بامزه نیست. شیخ در جواب گفت: شما دچار اشتباه شدهاید، ظریف باید پاکیزه باشد و پاکیزه به معنای آن چیزی است که با هیچ چیز دیگری ارتباط نداشته باشد. پس هیچ کس از او بیپیوندتر و پاکیزهتر نیست، زیرا او با هیچ چیز پیوند ندارد.