گنجور

شمارهٔ ۱۶

چنین که شور تو در ساخت دماغ من است
ز شغل درد تو کی مرگ هم فراغ من است
مگو که شعله آهم نسوزد انجم را
که بر جبین مه اینک نشان داغ من است
رساند خواهی اگر جرعه ای به ما باری
کنون که آتش سوزنده در سراغ من است
خیال را دل و اندیشه را جگر سوزد
ازین شراب که در ساغر دماغ من است
به جای برگ کنون شعله بر دهد اشراق
از آن درخت که نشوش ز فرع باغ من است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین که شور تو در ساخت دماغ من است
ز شغل درد تو کی مرگ هم فراغ من است
هوش مصنوعی: این طور که شوق و اشتیاق تو در وجود من وجود دارد، هیچ گاه درد تو باعث نخواهد شد که مرگ من به آرامش و راحتی بگذرد.
مگو که شعله آهم نسوزد انجم را
که بر جبین مه اینک نشان داغ من است
هوش مصنوعی: نگو که فریاد من نمی‌تواند ستاره‌ها را بسوزاند، چون حالا رد داغ من روی پیشانی ماه نمایان شده است.
رساند خواهی اگر جرعه ای به ما باری
کنون که آتش سوزنده در سراغ من است
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی محبت یا احساسی به ما برسانی، حالا که شعله‌ی آتش در درون من زبانه می‌کشد، این کار را انجام بده.
خیال را دل و اندیشه را جگر سوزد
ازین شراب که در ساغر دماغ من است
هوش مصنوعی: اندیشه و دل من از این عشق یا آرزو می‌سوزد، همان‌طور که این شراب در ذهن من جاری است.
به جای برگ کنون شعله بر دهد اشراق
از آن درخت که نشوش ز فرع باغ من است
هوش مصنوعی: اکنون به جای برگ، شعله و نور از آن درختی که در باغ من رشد کرده است، ساطع می‌شود.