گنجور

۳ - النوبة الثالثة

قوله: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ... بدانکه دل آدمی را چهار پرده است: پرده اول صدر است مستقر عهد اسلام لقوله تعالی: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، پرده دوم قلب است محل نور ایمان لقوله تعالی: کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، پرده سوم فؤاد است سراپرده مشاهدت حقّ لقوله: ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی‌، پرده چهارم شغاف است محطّ رحل عشق لقوله: قَدْ شَغَفَها حُبًّا. این چهار پرده هر یکی را خاصیتی است و از حق بهر یکی نظری، رب العالمین چون خواهد که رمیده‌ای را بکمند لطف در راه دین خویش کشد، اول نظری کند بصد روی تا سینه وی از هواها و بدعتها پاک گردد و قدم وی بر جاده سنت مستقیم شود، پس نظری کند بقلب وی تا از آلایش دنیا و اخلاق نکوهیده چون عجب و حسد و کبر و ریا و حرص و عداوت و رعونت پاک گردد و در راه ورع روان شود پس نظری کند بفؤاد وی و او را از علائق و خلائق باز برد، چشمه علم و حکمت در دل وی گشاید، نور هدایت تحفه نقطه وی گرداند، چنانک فرمود: فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ، پس نظری کند بشغاف وی، نظری و چه نظری! نظری که بر روی جان نگارست و درخت سرور از وی ببارست و دیده طرب بوی بیدارست. نظری که درخت است و صحبت دوست سایه آن، نظری که شراب است و دل عارف پیرایه آن.

چون این نظر بشغاف رسد او را از آب و گل باز برد، قدم در کوی فنا نهد، سه چیز در سه چیز نیست شود: جستن دریافته نیست شود، شناختن در شناخته نیست شود، دوستی در دوست نیست شود.

پیر طریقت گفت: دو گیتی در سر دوستی شد و دوستی در سر دوست، اکنون نه می‌یارم گفت که منم، نمی‌یارم گفت که اوست.

چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است تا دوست دروست‌
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست‌

قوله: فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ نور بر سه قسم است: یکی بر زبان یکی بر دل یکی در تن. نور زبان توحید است و شهادت، نور تن خدمت است و طاعت و نور دل شوق است و محبّت. نور زبان بجنّت رساند، لقوله: فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ نور تن بفردوس رساند، لقوله: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا، نور دل بلقاء دوست رساند، لقوله: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ. کسی که در دنیا این سه نور یافت هم در دنیا او را سه خلعت دهند: اول مهابت تا از وی شکوه دارند بی‌آنکه از وی بیم دارند، دوم حلاوت تا او را جویند بی‌آنکه با وی سببی دارند، سوم محبت تا او را دوست دارند بی‌آنکه با وی نسبتی دارند.

پیر طریقت گفت: آن مهابت و حلاوت و محبت ازان است که نور قرب در دل او تابانست و دیده وری دوست دیده دل او را عیانست.

قوله: فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ بدانکه این قسوة دل از بسیاری معصیت خیزد و بسیاری معصیت از کثرت شهوات خیزد، و کثرت شهوات از سیری شکم خیزد عایشه صدیقه گوید: اول بدعتی که بعد از رسول خدا در میان خلق پدید آمد سیری بود، نفس‌های خود را سیری دادند تا شهوتهای اندرونی و بیرونی سر بر زد و سرکشی در گرفتند. ذو النون مصری گوید: هرگز سیر نخوردم که نه معصیتی کردم.

بو سلیمان دارایی گوید: هر انکس که سیر خورد در وی شش خصلت پدید آید از خصال بد: یکی حلاوت عبادت نیابد، دیگر حفظ وی در یاد داشت حکمت بد شود، سوم از شفقت بر خلق محروم ماند پندارد که همه همچون وی سیراند، چهارم شهوات بر وی زور کند و زیادت شود، پنجم طاعت و عبادت اللَّه بر وی گران شود، ششم چون مؤمنان گرد مسجد و محراب گردند وی همه گرد طهارت گردد. و در خبر است از مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت که دلهای خویش را زنده گردانید باندک خوردن و پاک گردانید بگرسنگی تا صافی و نیکو شود. و گفت: هر که خویشتن را گرسنه دارد دل وی زیرک شود و اندیشه وی عظیم. شبلی گفت: هیچ وقت گرسنه نه نشستم که نه در دل خود حکمتی و عبرتی تازه یافتم و قال النبی (ص): «افضلکم عند اللَّه اطولکم جوعا و تفکرا و ابغضکم الی اللَّه کلّ اکول شروب نئوم، کلوا و اشربوا فی انصاف البطون فانه جزء من النّبوّة».

اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ... روندگان در راه شریعت و حقیقت دو گروه‌اند، گروهی مبتدیان راه‌اند «تقشعرّ منه جلود الّذین یخشون ربهم» در شأن ایشان، گریستن بزاری و نالیدن بخواری صفت ایشان، ناله ایشان ناله تائبان، خروش ایشان خروش عاصیان، اندوه ایشان اندوه مصیبت زدگان، آن ناله ایشان دیو راند گناه شوید دل گشاید. گروه دیگر سرهنگان درگاه‌اند، نواختگان لطف اللَّه تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی‌ ذِکْرِ اللَّهِ صفت ایشان، ذکر اللَّه مونس دل ایشان، وعد اللَّه آرام جان ایشان، نفس ایشان نفس صدیقان، وقار ایشان وقار روحانیان، ثبات ایشان ثبات ربانیان. یکی از صحابه روزی با آن مهتر عالم گفت صلوات اللَّه و سلامه علیه: یا رسول اللَّه چرا رخساره ما در استماع قرآن سرخ میگردد و آن منافقان سیاه؟ گفت: زیرا که قرآن نوری است ما را می‌افروزد و ایشان را می‌سوزد «یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً»، آن خواندن که در سالها اثر نکند از انست که از زبانی آلوده بر می‌آید و بدلی آشفته فرو میشود. دل خویش بکلّی با کلام ازلی قدیم باید داد تا بمعانی آن تمتّع یابی و بحقیقت سماع آن رسی، یقول اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری‌ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ... بدانکه دل آدمی را چهار پرده است: پرده اول صدر است مستقر عهد اسلام لقوله تعالی: أَ فَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ، پرده دوم قلب است محل نور ایمان لقوله تعالی: کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ، پرده سوم فؤاد است سراپرده مشاهدت حقّ لقوله: ما کَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأی‌، پرده چهارم شغاف است محطّ رحل عشق لقوله: قَدْ شَغَفَها حُبًّا. این چهار پرده هر یکی را خاصیتی است و از حق بهر یکی نظری، رب العالمین چون خواهد که رمیده‌ای را بکمند لطف در راه دین خویش کشد، اول نظری کند بصد روی تا سینه وی از هواها و بدعتها پاک گردد و قدم وی بر جاده سنت مستقیم شود، پس نظری کند بقلب وی تا از آلایش دنیا و اخلاق نکوهیده چون عجب و حسد و کبر و ریا و حرص و عداوت و رعونت پاک گردد و در راه ورع روان شود پس نظری کند بفؤاد وی و او را از علائق و خلائق باز برد، چشمه علم و حکمت در دل وی گشاید، نور هدایت تحفه نقطه وی گرداند، چنانک فرمود: فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ، پس نظری کند بشغاف وی، نظری و چه نظری! نظری که بر روی جان نگارست و درخت سرور از وی ببارست و دیده طرب بوی بیدارست. نظری که درخت است و صحبت دوست سایه آن، نظری که شراب است و دل عارف پیرایه آن.
هوش مصنوعی: دل انسان چهار پرده دارد: اولین پرده، سینه است که مکان عهد اسلام است. دومین پرده، قلب است که محل نور ایمان است. سومین پرده، فؤاد است که جای مشاهدت حق است. چهارمین پرده، شغاف است که محل عشق است. هر یک از این پرده‌ها خاصیتی دارد و حق تعالی در هر مرحله نظر خاصی می‌کند. ابتدا به سینه نظر می‌افکند تا آن را از هواها و بدعت‌ها پاک کند و به سمت سنت هدایت نماید. سپس به قلب نظر می‌کند تا آن را از آلودگی‌های دنیوی و اخلاق ناپسند مانند عجب و حسد و کبر و ریا و حرص و عداوت پاک سازد و به راستی و پرهیزگاری هدایت کند. بعد از آن به فؤاد نگاه می‌کند و او را از وابستگی‌ها و مخلوقات دور می‌سازد و چشمه‌های علم و حکمت را در دلش جاری می‌کند و نور هدایت را به او ارزانی می‌دارد. در نهایت، به شغاف نظر می‌کند؛ نگاهی که جان را زیبا می‌سازد و درخت شادمانی از آن می‌بارد و دل عارف را زینت می‌بخشد. نگاهی که مانند درختی است که سایه‌اش دوستی است و نوشیدنی که دل عارف را آراسته می‌سازد.
چون این نظر بشغاف رسد او را از آب و گل باز برد، قدم در کوی فنا نهد، سه چیز در سه چیز نیست شود: جستن دریافته نیست شود، شناختن در شناخته نیست شود، دوستی در دوست نیست شود.
هوش مصنوعی: زمانی که این نظر به بشغاف برسد، او را از دنیا و مادیات جدا خواهد کرد و وارد دنیای فنا خواهد شد. در این حالت، سه چیز در سه چیز وجود نخواهد داشت: جستن یا تلاش برای پیدا کردن چیزی به خودی خود وجود نخواهد داشت، شناختن به معنی آگاهی از چیزها دیگر معنایی نخواهد داشت، و دوستی در میان دوستان نیز از بین خواهد رفت.
پیر طریقت گفت: دو گیتی در سر دوستی شد و دوستی در سر دوست، اکنون نه می‌یارم گفت که منم، نمی‌یارم گفت که اوست.
هوش مصنوعی: پیر راه و معرفت گفت: در دنیای دوستی، دو بعد وجود دارد؛ یکی وجود دوستی و دیگری خود دوست. اکنون نمی‌توانم بگویم که این دوستی از من نشأت می‌گیرد و یا از او.
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوش است تا دوست دروست‌
هوش مصنوعی: من چشمی دارم که همیشه پر از تصویر دوست است و این برای من لذت‌بخش است، تا زمانی که دوست واقعی در آنجا باشد.
از دیده و دوست فرق کردن نه نکوست
یا اوست بجای دیده یا دیده خود اوست‌
هوش مصنوعی: تفاوت قائل شدن بین دوست و بینایی کار خوبی نیست، زیرا او می‌تواند به جای آنکه فقط چیزی را ببینیم، خود او را درک کنیم.
قوله: فَهُوَ عَلی‌ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ نور بر سه قسم است: یکی بر زبان یکی بر دل یکی در تن. نور زبان توحید است و شهادت، نور تن خدمت است و طاعت و نور دل شوق است و محبّت. نور زبان بجنّت رساند، لقوله: فَأَثابَهُمُ اللَّهُ بِما قالُوا جَنَّاتٍ نور تن بفردوس رساند، لقوله: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا، نور دل بلقاء دوست رساند، لقوله: وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلی‌ رَبِّها ناظِرَةٌ. کسی که در دنیا این سه نور یافت هم در دنیا او را سه خلعت دهند: اول مهابت تا از وی شکوه دارند بی‌آنکه از وی بیم دارند، دوم حلاوت تا او را جویند بی‌آنکه با وی سببی دارند، سوم محبت تا او را دوست دارند بی‌آنکه با وی نسبتی دارند.
هوش مصنوعی: نور بر سه نوع است: نور زبان، نور دل و نور بدن. نور زبان به معنای توحید و شهادت است. نور بدن به خدمت و اطاعت اشاره دارد و نور دل به شوق و محبت مربوط می‌شود. نور زبان انسان را به بهشت می‌برد، زیرا کسانی که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‌اند، به باغ‌های بهشت می‌رسند. نور بدن نیز انسان را به فردوس می‌برد، و این بدین معناست که مؤمنان به بهشت فردوس خواهند رسید. در نهایت، نور دل انسان را به دیدار خداوند راهنمایی می‌کند. کسی که در این دنیا این سه نوع نور را به دست آورد، در همین دنیا نیز سه نعمت دریافت می‌کند: اول، عظمت و احترام است که باعث می‌شود دیگران از او خائف نباشند اما شکوه او را نیز بپذیرند. دوم، شیرینی و دلنشینی است که دیگران به جستجوی او می‌پردازند بدون اینکه با او نسبتی داشته باشند. سوم، محبت و دوستی است که دیگران او را دوست خواهند داشت بدون آنکه رابطه خانی با او داشته باشند.
پیر طریقت گفت: آن مهابت و حلاوت و محبت ازان است که نور قرب در دل او تابانست و دیده وری دوست دیده دل او را عیانست.
هوش مصنوعی: پیر طریقت بیان کرد که آن احساس شگفتی و شیرینی و محبت ناشی از نوری است که در نزدیکی و قرب الهی در دل او می‌تابد و دیدن دوست، چشمان دل او را به وضوح می‌گشاید.
قوله: فَوَیْلٌ لِلْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِکْرِ اللَّهِ بدانکه این قسوة دل از بسیاری معصیت خیزد و بسیاری معصیت از کثرت شهوات خیزد، و کثرت شهوات از سیری شکم خیزد عایشه صدیقه گوید: اول بدعتی که بعد از رسول خدا در میان خلق پدید آمد سیری بود، نفس‌های خود را سیری دادند تا شهوتهای اندرونی و بیرونی سر بر زد و سرکشی در گرفتند. ذو النون مصری گوید: هرگز سیر نخوردم که نه معصیتی کردم.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که سخت شدن دل‌ها ناشی از غفلت از یاد خداست. این سختی دل به دلیل گناهان زیاد به وجود می‌آید و گناهان نیز نتیجه تمایلات و شهوات فراوان هستند. این شهوات به واسطه سیری و پرخوری به وجود می‌آید. عایشه می‌گوید اولین بدعتی که پس از رسول خدا در میان مردم نمایان شد، پرخوری و سیری بود که باعث شد شهوات درونی و بیرونی بروز کند. ذو النون مصری نیز می‌گوید که هرگز سیر نشده که مرتکب گناه نشده باشد.
بو سلیمان دارایی گوید: هر انکس که سیر خورد در وی شش خصلت پدید آید از خصال بد: یکی حلاوت عبادت نیابد، دیگر حفظ وی در یاد داشت حکمت بد شود، سوم از شفقت بر خلق محروم ماند پندارد که همه همچون وی سیراند، چهارم شهوات بر وی زور کند و زیادت شود، پنجم طاعت و عبادت اللَّه بر وی گران شود، ششم چون مؤمنان گرد مسجد و محراب گردند وی همه گرد طهارت گردد. و در خبر است از مصطفی علیه الصلاة و السلام گفت که دلهای خویش را زنده گردانید باندک خوردن و پاک گردانید بگرسنگی تا صافی و نیکو شود. و گفت: هر که خویشتن را گرسنه دارد دل وی زیرک شود و اندیشه وی عظیم. شبلی گفت: هیچ وقت گرسنه نه نشستم که نه در دل خود حکمتی و عبرتی تازه یافتم و قال النبی (ص): «افضلکم عند اللَّه اطولکم جوعا و تفکرا و ابغضکم الی اللَّه کلّ اکول شروب نئوم، کلوا و اشربوا فی انصاف البطون فانه جزء من النّبوّة».
هوش مصنوعی: بو سلیمان دارایی می‌گوید که اگر کسی به سیری بپردازد، شش خصیصه منفی در او پدیدار می‌شود. اول اینکه لذت عبادت را نخواهد چشید. دوم اینکه یادگیری حکمت برایش دشوار خواهد شد. سوم اینکه از محبت به دیگران محروم می‌ماند و فکر می‌کند که همه مثل او سیر هستند. چهارم اینکه تمایلات و خواسته‌های نفسانی بر او مسلط می‌شود و در او افزایش می‌یابد. پنجم اینکه انجام طاعت و عبادت خدا برایش سخت خواهد شد. ششم اینکه وقتی مؤمنان به گرد مسجد و محل عبادت می‌آیند، او تنها به لذت‌های دنیوی مشغول خواهد شد. همچنین در روایتی از پیامبر اسلام آمده است که باید دل‌هایمان را با کم‌خوری زنده نگه داریم و با گرسنگی آنها را پاک کنیم تا نیکوتر و خالص‌تر شوند. او همچنین فرمود که کسی که خود را گرسنه نگه دارد، دلش زیرک‌تر و افکارش بزرگ‌تر می‌شود. شبلی نیز اشاره کرده که هیچ‌گاه در گرسنگی نمانده و همیشه در دلش حکمت و عبرتی تازه یافته است. پیامبر(ص) نیز فرمودند: «بهترین شما نزد خداوند کسانی هستند که بیشتر گرسنه می‌مانند و تفکر می‌کنند و منفورترین شما در بارگاه الهی، کسانی هستند که بسیار می‌خورند و می‌نوشند و خواب‌آلود هستند. بخورید و بیاشامید به اندازه‌ای که شکمتان را انصاف دهید، زیرا این نشانه‌ای از نبوت است.»
اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِیَ... روندگان در راه شریعت و حقیقت دو گروه‌اند، گروهی مبتدیان راه‌اند «تقشعرّ منه جلود الّذین یخشون ربهم» در شأن ایشان، گریستن بزاری و نالیدن بخواری صفت ایشان، ناله ایشان ناله تائبان، خروش ایشان خروش عاصیان، اندوه ایشان اندوه مصیبت زدگان، آن ناله ایشان دیو راند گناه شوید دل گشاید. گروه دیگر سرهنگان درگاه‌اند، نواختگان لطف اللَّه تَلِینُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی‌ ذِکْرِ اللَّهِ صفت ایشان، ذکر اللَّه مونس دل ایشان، وعد اللَّه آرام جان ایشان، نفس ایشان نفس صدیقان، وقار ایشان وقار روحانیان، ثبات ایشان ثبات ربانیان. یکی از صحابه روزی با آن مهتر عالم گفت صلوات اللَّه و سلامه علیه: یا رسول اللَّه چرا رخساره ما در استماع قرآن سرخ میگردد و آن منافقان سیاه؟ گفت: زیرا که قرآن نوری است ما را می‌افروزد و ایشان را می‌سوزد «یُضِلُّ بِهِ کَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ کَثِیراً»، آن خواندن که در سالها اثر نکند از انست که از زبانی آلوده بر می‌آید و بدلی آشفته فرو میشود. دل خویش بکلّی با کلام ازلی قدیم باید داد تا بمعانی آن تمتّع یابی و بحقیقت سماع آن رسی، یقول اللَّه عزّ و جلّ: إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْری‌ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ.
هوش مصنوعی: خداوند بهترین سخن را نازل کرده است؛ کتابی که شبیه به هم و تکراری است. کسانی که در مسیر دین و حقیقت حرکت می‌کنند، به دو گروه تقسیم می‌شوند. گروه اول، تازه‌واردان هستند که درحال ترس از خدا به شدت می‌لرزند و اشک می‌ریزند. ناله‌هایشان ناله توبه‌کنندگان است و اندوهشان اندوه مجروحان؛ این ناله‌ها گناهان را دور می‌کند و دل‌ها را آرام می‌سازد. گروه دوم، به مقام‌های بالاتر رسیده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا نرم و آماده است. ذکر خدا برایشان مونس است و وعده‌های خدا آرامش دهنده روحشان می‌باشد. یکی از صحابه از پیامبر پرسید که چرا صورت‌های ما وقتی قرآن می‌خوانیم سرخ می‌شود، در حالی که منافقان سیاه می‌شوند؟ پیامبر پاسخ داد چون قرآن نور است که قلب‌های مومنان را روشن می‌کند و دل منافقان را می‌سوزاند. اگر خواندنی سال‌ها اثر نکند، به این دلیل است که از زبانی ناپاک سرچشمه می‌گیرد. باید دل را به کلام خداوند سپرد تا از معانی آن بهره‌مند شد و حقیقت گوش سپردن را درک کرد. خداوند می‌فرماید: «در این، یادآوری است برای کسی که قلبی دارد».