گنجور

۶ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: «وَ ذَا النُّونِ»، النّون الحوت الّذی التقم یونس، قال هاهنا ذو النّون و قال فی موضع آخر: «کَصاحِبِ الْحُوتِ». ای اذکر صاحب الحوت و هو یونس بن متی، گفته‌اند که متی نام مادر وی بوده و هیچکس از پیغامبران نسبت با مادر نکنند مگر عیسی بن مریم را و یونس متی را و گفته‌اند که متی نام پدر وی بوده و مادرش تنخیس نام بوده و این یونس آنست که مصطفی «ص» در حق وی گفته: «لا ینبغی لاحد ان یقول انا خیر من یونس بن متی»، و بروایتی دیگر گفت: «لا تفضّلونی علی یونس بن متی»

حکمت نبوت درین کلمه آن بود که رب العزه در حق یونس گفته که. «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» مصطفی (ص) گفت نباید که چون امّت من این آیت بشنوند بوی ظن بد برند و بچشم حقارت درو نگرند و آن بد گمانی دین ایشان را زیان دارد، هر چند که مصطفی فاضلتر بود از وی و از همه پیغامبران گفت: «لا تفضّلونی علی یونس بن متی»

مرا بر یونس فضل منهید، نه مراد تحقیق این کلمه بود بلکه مراد تعظیم یونس بود تا همگان بوی بچشم تعظیم نگرند، و قصّه وی بگوش تعظیم شنوند. اصحاب اخبار گفتند یونس مردی بود متعبّد خوش آواز، چون کتاب خواندی وحوش بیابان بسماع آمدندی چنان که داود را بود در زمان خویش، اما قلیل الصبر بود و تنگ خوی با حدّت و عجلت، ازینجا بود که خدای تعالی با مصطفی گفت: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ».

و قال تعالی: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»، ای محمد تو چون آن مرد ماهی بی صبر و زود خشم و شتابنده در کار مباش، تو صبر کن در کارها و در بلاها چنان که اولو العزم من الرّسل صبر کردند.

یونس پیغامبر خدا بوده باهل نینوا، دهی بود از دههای موصل، و خلافست میان علماء که ابتداء رسالت وی کی بود؟ ابن عباس گفت بعد از آنکه از شکم ماهی بیرون آمد رسالت و وحی بوی پیوست بدلیل آنکه رب العزه گفت، «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ» ثمّ ذکر بعده، «وَ أَرْسَلْناهُ إِلی‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ». قومی گفتند: از اهل تفسیر که رسالت وی پیش از آن بود که در شکم ماهی شد بدلیل قوله تعالی: «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»

. و گفته‌اند سی ساله بود که اللَّه تعالی او را بقوم فرستاد و سی و سه سال دعوت کرد و درین مدت جز از دو مرد بوی ایمان نیاورد. عبد اللَّه مسعود گفت، پس از آن که نومید گشت از ایمان قوم خویش دعاء بد کرد و ایشان را عذاب خواست، فرمان آمد که ای یونس شتاب کردی که بر بندگان من دعاء بد کردی و ایشان را عذاب بس زود خواستی، باز گرد و چهل روز دیگر ایشان را دعوت کن پس اگر نگروند فرو گشایم بر ایشان عذاب. یونس بحکم فرمان دعوت میکرد تا سی و هفت روز بگذشت، و ایشان اجابت نکردند، پس ایشان را بیم داد و وعده نهاد که تا سه روز بشما عذاب رسد اگر نگروید، یونس چون آن کفر ایشان و تمرد و عصیان ایشان دید بخشم از میان ایشان بیرون رفت آن شب که دیگر روز وعده عذاب بود پیش از آنکه اللَّه تعالی او را برفتن فرمود، اینست که رب العالمین گفت: «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» یعنی مغاضبا لقومه قبل امرنا له، قیل لمّا لم یقبلوا منه کفروا فوجب ان یغاضبهم و علی کلّ احد ان یغاضب من عصی اللَّه. ابن عباس گفت یونس و قوم وی از بنی اسرائیل بفلسطین مسکن داشتند، و پادشاه ایشان حزقیا بود، لشگری بیگانه بیامد و نه سبط و نصفی از اسباط بنی اسرائیل برده گرفت دو سبط و نصفی بماندند، و در آن روزگار شعیا پیغامبر بود و دیگر پیغامبران نیز بودند اما بشعیا وحی آمد از حق جلّ جلاله که حزقیای ملک را گو تا پیغامبری قوی امین بآن لشگر بیگانه فرستد تا من در دل ایشان افکنم که بنی اسرائیل که برده گرفته‌اند از اسر خویش رها کنند و باز فرستند. حزقیا گفت مر شعیا را که رای تو چیست؟

کرا نامزد کنیم و فرستیم؟ و در مملکت وی آن گاه پنج پیغامبر بودند. شعیا گفت یونس مردی قوی است و امین و سزای این کار، حزقیا او را بخواند تا فرستند، یونس گفت اللَّه تعالی مرا نامزد کرده است باین کار؟ گفتند نه، گفت پس اینجا پیغامبران دیگر هستند اقویا و امناء، دیگری را فرستید که نه کار من است. پس ایشان بوی الحاح کردند و کوشیدند تا آن گه که یونس بخشم برخاست و بیرون شد تا رسید بدریای روم و در کشتی نشست، فذلک قوله تعالی: «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً»، یعنی مغاضبا للنبی و للملک و لقومه فاتی بحر الروم فرکبه. و قال عروة بن الزبیر و سعید بن جبیر و جماعة: مغاضبا لربّه اذ کشف عن قومه العذاب بعد ما و عدهم و ان یکون بین قوم جرّبوا علیه الخلف فیما و عدهم و استحیی منهم و لم یعلم السّبب الّذی به رفع العذاب و کان غضبه انفة من ظهور خلف وعده، و ان یسمّی کذّابا لا کراهیة لحکم اللَّه عزّ و جل.

و المغاضبة هاهنا من المفاعلة الّتی تکون من واحد کالمسافرة و المعاقبة، فمعنی قوله: «مُغاضِباً» ای غضبان.

«فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» ای ظن ان لن نقضی علیه ما قضینا من حبسه فی بطن الحوت، فعلیهذا نقدر بمعنی نقدّر، یقال قدّر اللَّه الشی‌ء تقدیرا، و قدره یقدره قدرا، و منه قوله تعالی: «فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ»، ای قدّرنا فنعم المقدّرون، و قیل معناه فظنّ ان لن نضیق علیه الامر من قوله: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» ای یضیق قرأ یعقوب ان لن یقدر بالیاء و ضمّها و فتح الدال علی ما لم یسم فاعله تعظیما و تفخیما للشأن و فاعله حقیقة هو اللَّه. و قرأ الباقون ان لن نقدر بالنون و فتحها و کسر الدال علی الاخبار عن الجماعة علی ما یکون من خطاب الملوک. معنی آنست که یونس ندانست که حبس او در شکم ماهی حکمی است کرده و تقدیر الهی بدان رفته، پنداشت که ما کار برو تنگ نخواهیم کرد که پیش از فرمان ما بیرون شد از میان قوم خویش، «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ»، ذهب من قومه فسار حتی بلغ السفینة فرکبها فساهم فسهم و القی نفسه فی البحر فالتقمه الحوت. «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ»، ظلمة اللّیل و ظلمة البحر و ظلمة الحوت. خویشتن را از میان قوم بیرون برد روی بدریا نهاد در کشتی نشست. چون کشتی بمیان دریا رسید بایستاد نمیرفت ملاحان گفتند در میان ما بنده ایست از سیّد خود گریخته، رسم و آئین کشتی چنینست که چون بنده‌ای گریخته در کشتی باشد کشتی نرود و بایستد. یونس گفت: انا الابق اطرحونی فیه فانا المجرم فیما بینکم.

منم بنده گریخته گنه‌کار، بیفکنید مرا بدریا، ایشان گفتند لا تسمح نفوسنا بالقائک فی البحر نری فیک سیما الصّلاح. ما را دل ندهد که ترا بدریا افکنیم که تو سیمای نیکان و نیک مردان داری. گفتند تا قرعه زنیم. قرعه زدند سه بار هر سه بار بر یونس افتاد، یونس خویشتن را بدریا افکند، ماهی وی را فرو برد. گفته‌اند ماهی دیگر از آن عظیم تر آمد و آن ماهی را فرو برد، در آن حال ماهی را وحی آمد از جبار کاینات که: «خذه و لا تخدش له لحما و لا تکسر له عظما انا لم نجعل یونس لک رزقا انّما جعلناک له حرزا و مسجدا».

ماهی او را بقعر دریا برد و چهل شبانروز در شکم وی بماند، و گفته‌اند هفت روز و گفته‌اند سه روز، و در شکم ماهی یک موی وی آزرده نشد و از حال خود بنگشت هر چند که حبس وی بر سبیل تأدیب بود بقاء وی بر آن صفت اظهار معجزه وی بود. یونس در آن حال با خود افتاد از آن کرده پشیمان شد و توبه کرد و در اللَّه تعالی زارید در آن تاریکیها آواز بر آورد که: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ» ای تنزیها لک و تقدیسا. «إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» لنفسی فی مغاضبتی لقومی و الخروج من بینهم قبل الاذن.

روی سعید بن المسیب یرفعه، انّ رسول اللَّه «ص» قال: «اسم اللَّه الّذی اذا دعی به اجاب و اذا سئل به اعطی دعوة یونس النّبی، قال الراوی قلت یا رسول اللَّه له خاصة؟ فقال له خاصة و لجمیع المؤمنین عامة اذا دعوا بها، الم تسمع قول اللَّه سبحانه: «وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» و قال النبی (ص): «انّی لا علم کلمة لا یقولها مکروب الّا فرّج عنه کلمة اخی یونس، «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» الایه، و روی انّ النّبی (ص) قال: انّ یونس لما استقرّ به الحوت فی قرار البحر حرّک رجلیه فلمّا تحرّکتا سجد مکانه و قال: ربّ اتخذت لک مسجدا فی موضع ما اتخذه احد.

و گفته‌اند یونس اندر شکم ماهی در قعر دریا آوازی و حسی بسمع وی رسید با خود گفت ما هذا؟ این چیست گویی و چه تواند بود؟ ربّ العزه وحی فرستاد بوی در شکم ماهی که این آواز تسبیح اهل دریاست، یونس بموافقت ایشان آواز بتسبیح بر آورد، رب العزه فریشتگان آسمان را تسبیح وی شنوانید تا گفتند: یا ربّنا نسمع صوتا معروفا من مکان مجهول. خداوندا آوازی معروف میشنویم از جایی مجهول.

قال: ذاک عبدی یونس عصانی فحبسته فی بطن الحوت فی البحر.

آواز بنده من است یونس که او را در حبس کرده‌ام در شکم ماهی معصیتی را که از وی بیامده، فریشتگان گفتند بار خدایا آن بنده شایسته نیکمرد نیک عهد که پیوسته ازو عمل صالح ببالا آمدی؟ گفت آری آن بنده صالحست، فریشتگان زبان شفاعت بگشادند و از بهر وی آمرزش خواستند، و رب العالمین برحمت خود دعاء یونس اجابت کرد و شفاعت فریشتگان قبول کرد، و او را از آن غم برهانید چنان که گفت تعالی و تقدس.

«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ» یقال انّ الحوت لمّا التقمه سار به الی بحر النیل ثم الی بحر فارس ثم الی بحر دجلة ثم القاه بنصیبین، و قیل مرّ به علی الابلّة، ثم مرّ به علی دجلة ثم انطلق حتی القاه فی نینوی.

«وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»، ای کما ننجی به من اقتدی به و دعا اللَّه باخلاص. قرأ ابن عامر و ابو بکر عن عاصم نجّی المؤمنین بنون واحدة مشدّدة الجیم و الوجه انّ الاصل ننجی بنونین لکنّ النون الثانیة اخفیت مع الجیم لانّ النون تخفی مع حروف الفم و تبیینها معها لحن فلمّا کانت هذه النون مخفاة فی الجیم ظنّها السامع جمیعا مدغمة فی الجیم و جعل الکلمة فعلا ما ضیا علی فعل بتشدید العین مبنیا لما لم یسم فاعله و هذا خطاء لانّه لو کان کذلک کان مفتوح الآخر و لکان المؤمنین رفعا، فسکون الیاء و انتصاب المؤمنین یدلّان علی انّ الکلمة فعل مستقبل و انّ المؤمنین نصب به و المعنی ننجی نحن المؤمنین و من النجاة من صوّب هذا الوجه، و ذکر انّه علی اضمار المصدر و التقدیر نجی المنجا المؤمنین علی ان یکون نجی فعلا ماضیا مبنیا لما لم یسم فاعله و اسند الی مصدره و هو المنجا ثم نصب لفظ المؤمنین بعده کقولک ضرب الضرب زیدا ثم تقول ضرب زیدا بالنصب علی اضمار المصدر و سکن الیاء فی ننجی کما سکنوها فی بقی فقالوا بقی علی اجرائها فی الوصل مجری الوقف و مصوّب هذا الوجه مخطّا لانّ ذلک انما یجوز فی ضرورة الشعر کما قال جریر:

فلو ولدت فقیرة جرو کلب
لسبّ بذلک الجرو الکلابا.

ای لسبّ السبّ، فلما اسند الفعل الی المصدر فرفعه به نصب الکلاب. و قال القیتبیی من قرأ بنون واحدة و التّشدید انّما اراد ننجی من التنجیة الّا انّه ادغم و حذف نونا طلبا للخفة و لم یرضه النحویون لبعد مخرج النّون من الجیم، و الادغام یکون عند قرب المخرج. و قرأ الباقون ننجی بنونین مخففة الجیم من الانجاء، و الوجه انّه هو الاصل لانّ الاولی من النونین حرف المضارعة و الثانیة فاء الفعل لانّ وزنه نفعل مثل نکرم، و اما کتبه فی المصحف بنون واحدة فلانّ النون الثانیة ساکنة غیر ظاهرة علی اللسان فحذفت کما فعلوا فی الا حذفوا النون من ان لخفائها اذ کانت مدغمة فی اللام، و قیل کتب بنون واحدة کراهة لاجتماع مثلین فی الخط و هذا الوجه احسن.

«وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» ای و اذکر لهم قصّة زکریا اذ دعا ربه، «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً» ای وحیدا بلا ولد یعیننی علی دینک و یکون لی خلفا صالحا. «وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» ای خیر من یرث لانّک لا یزول ملکک و من سواک اذا ورثوا زالت املاکهم. و قیل معناه هب لی وارثا من صلبی یا خیر الوارثین. و انّما سمّی اللَّه وارثا لقوله: «إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها»، و قیل و کل الامر فی سؤال الولد من اللَّه الیه، فقال ان لم تجعل وارثا سواک فانّی اعلم انّک خیر الوارثین.

«فَاسْتَجَبْنا لَهُ» ای لدعائه، «وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی‌ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» ای جعلناها ولودا بعد ما کانت عقیما. و روی انّها ولدت و هی ابنة سبع و تسعین، و هو ابن مائة سنة، و قیل کانت عجوزا فردّ الیها ماء الشباب، و قیل کانت سیئة الخلق فاصلحها له بان رزقها حسن الخلق. «إِنَّهُمْ» یعنی الانبیاء الّذین سمّاهم فی هذه السورة، «کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» یعنی خصصناهم بما خصصناهم من المناقب لاجل انّهم کانوا یسارعون الی الطاعات مخافة ان یعرض لهم بما یمنعهم عن فعلها، «وَ یَدْعُونَنا» ای کانوا یدعوننا. «رَغَباً وَ رَهَباً» ای رغبة فی ثوابنا و رهبة من عذابنا. یقال رغب یرغب رغبة و رغبا و رغبا و رهب یرهب رهبة و رهبا و رهبا و انتصابهما علی انّهما فی موضع المفعول له، و قیل هما مصدران وقعا موقع الحال، ای یدعوننا راغبین راهبین کما قال تعالی: «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً» ای ساعیات. «وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» متواضعین خائفین، قیل هو وضع الیمنی علی الیسری و النّظر الی موضع السجود فی الصّلاة.

«وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها» من الفاحشة و هی مریم علیها السلام. و قیل حفظت فرجها و منعته من الازواج و قیل منعته من جبرئیل لمّا قرب منها لینفخ فیه قبل ان تعلم انّه رسول اللَّه. و قیل فرجها ای جیب قمیصها حفظته و ضیّقته. «فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا» ای امرنا جبرئیل حتی نفخ فی جیب درعها و احدثنا بذلک النفخ المسیح فی بطنها.

قوله: «مِنْ رُوحِنا» ای من امرنا یعنی نفخ جبرئیل فیها من امرنا، و هو نظیر قوله: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» ای امرا من امرنا، و اضافه سبحانه الی ذاته تشریفا لعیسی، و قیل معناه اجرینا فیها روح عیسی المخلوقة لنا. «وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ» ای دلالة علی قدرتنا علی خلق ولد من غیر اب و لم یقل آیتین و هما اثنان لانّ معنی الکلام و جعلنا شأنهما و امرهما آیة و لانّ الایة کانت فیها واحدة و هی انّها اتت به من غیر اب.

«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً». این خطاب با جمله اهل اسلامست، و سخن بر معرض مدح است. میگوید این گروه شما که مسلمانانید تا بر یک دین باشید یعنی بر دین اسلام مجتمع بی‌تفرق امّت اینست یعنی امت پسندیده اینست. و امّت نصب علی الحال است، و قیل «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ» ای ملّتکم و دینکم، «أُمَّةً واحِدَةً» ای دینا واحدا و و هو الاسلام فابطل ما سوی الاسلام من الادیان و اصل الامّة الجماعة الّتی هی علی مقصد واحد، فجعلت الشریعة امّة لاجتماع اهلها علی مقصد واحد و نصب امّة علی القطع.

«وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» ای فاعبدونی دون غیری، و قیل معناه انّ دینکم و دین من قبلکم واحد. و ملتکم و ملّتهم و ربّکم و ربّهم واحد، فاعبدوه کما عبدوه لتستحقوا من الثواب ما استحقوه.

«وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» ای اختلفوا فی الدین فصاروا فرقا و احزابا. قال الکلبی: فرقوا دینهم بینهم یلعن بعضهم بعضا و یتبرأ بعضهم من بعض و یقول کلّ فریق الحقّ معی، و التقطع هاهنا بمعنی التقطیع، و هذا ابتداء اخبار من اللَّه عز و جل عن الامم، یعنی تفرّقوا فیما بینهم و قد امروا بالموافقة، و یحتمل ان یکون معناه سیفترقون فی مذاهبهم کما روی عن النّبی (ص) «ستفترق امّتی اثنتین و سبعین فرقة» ثم اوعد فقال: «کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ» ای کلّ هؤلاء مرجعهم الینا فنجازیهم علی اعمالهم.

«فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ» من ها هنا زیادة، یعنی فمن یعمل الصّالحات، «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» بمحمّد و القرآن، لانّ البرّ من غیر ایمان باطل. «فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ» کقوله: «فَلَنْ یُکْفَرُوهُ» و اللَّه عزّ و جل شاکر علیهم و هو شکور حلیم و شکره رضاه بالیسیر. و قیل معنی الشکر من اللَّه المجازاة، و معنی الکفران ترک المجازاة. یقال کفر و کفران و شکر و شکران، و قیل «فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ» ای لا نبطل عمله و لا نجحده بل نجازیه احسن الجزاء. «وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ» ای آمرون الکرام الکاتبین بکتبة اعماله، و قیل حافظون ما عمل الی یوم، الجزاء. نیکوکاران را نیکیشان مضاعف کنیم، یکی ده نویسیم و بد کردارانرا یکی، یکی نویسیم و در آن نیفزائیم، چنان که جای دیگر گفت: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی‌ إِلَّا مِثْلَها.

«وَ حَرامٌ عَلی‌ قَرْیَةٍ»، قرأ حمزة و الکسائی و ابو بکر، حرم بکسر الحاء بغیر الف، و قرأ الباقون و حرام بالالف و هما لغتان، مثل حلّ و حلال. قال اللَّه عزّ و جل: «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»

و قال رسول اللَّه (ص) فی زمزم: «لا احلّها لمغتسل و هی لشارب حلّ و بلّ»، قال ابن عباس: معنی الآیة، و حرام علی اهل قریة اهلکنا هم بعذاب الاستیصال ان یرجعوا الی الدّنیا ابدا فعلی هذا یکون لا، صلة، و فی ذلک ابطال قول اهل التراجع و التناسخ، و قیل الحرام هاهنا بمعنی الواجب، فعلی هذا یکون لا، ثابتا و المعنی واجب علی اهل قریة اهلکناهم «أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» الی الدّنیا. می‌گوید حرامست بر اهل شهری که ما ایشان را بعذاب استیصال هلاک کردیم که هرگز با دنیا آیند، ابطال قول تناسخیانست و رد اهل تراجع، و گفته‌اند این آیت بآیت اول متصلست و تقدیره، فمن یعمل من الصّالحات و هو مؤمن فلا کفران لسعیه و حرام ذلک علی الکفار لانّهم لا یرجعون الی الایمان. می‌گوید اعمال مؤمنان پذیرفته است و سعی ایشان مشکور و این بر کافران حرامست، نه سعی ایشان مشکور و نه عمل ایشان مقبول که ایشان هرگز توبه نکنند و با ایمان نیایند ربّ العزّه از ایشان شناخت و دانست که ایمان نیارند و از کفر باز نگردند و ایشان را هلاک کرد. ابن عباس از اینجا گفت در معنی آیت: وجب علی اهل قریة حکمنا بهلاکهم انّه لا یرجع منهم راجع، و لا یتوب منهم تائب.

قوله: «حَتَّی إِذا فُتِحَتْ»، قرأ ابن عامر و ابو جعفر و یعقوب فتّحت بتشدید التّاء علی التکثیر، و قرأ الآخرون فتحت بتخفیف التّاء. «یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ» بالهمز فیهما، قرأها عاصم وحده و کذلک فی سورة الکهف. و قرأ الآخرون یاجوج و ماجوج بغیر همز فی السورتین و قد مرّ شرحه فیما مضی، و هذا علی حذف المضاف ای فتح ردمهم و و دکّ عنهم. «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ» ای من کلّ نشر و تل. الحدب، المکان المرتفع.

«یَنْسِلُونَ» ای یسرعون النزول من الآکام و التلاع کنسلان الذئب و هو سرعة مشیه.

روی عبد اللَّه بن مسعود قال: لمّا اسری بالنبیّ لیلة اسری لقی ابراهیم و موسی و عیسی فتذاکروا السّاعة، فبدؤا بابراهیم فسألوه عنها فلم یکن عنده منها علم. ثمّ بموسی فلم یکن عنده منها علم، فرجعوا الی عیسی، فقال عیسی عهد اللَّه الیّ فیما دون وجبتها فامّا وجبتها فلا یعلمها الّا اللَّه فذکر خروج الدجّال فقال فاهبط فاقتله و یرجع النّاس الی بلادهم فیستقبلهم یأجوج و مأجوج، «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ» فلا یمرّون بماء الّا شربوه و لا یمرّون بشی‌ء الّا افسدوه فیجارون الیّ فادعوا اللَّه فیمیتهم فیجتوون الارض من ریحهم و یجارون الیّ فادعوا اللَّه فیرسل السّماء بالماء فیحمل اجسادهم فیقذفها فی البحر ثمّ ینسف الجبال و یمدّ الارض مدّ الادیم، فعهد اللَّه الیّ اذا کان ذلک انّ الساعة من النّاس کالحامل المتم لا یدری اهلها متی تفجأهم بولادها أ لیلا ام نهارا. قال عبد اللَّه: وجدت تصدیق ذلک فی کتاب اللَّه «حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ».

و عن حذیفة بن اسید الغفاری قال: اطلع النبی (ص) علینا و نحن نتذاکر، فقال ما تذکرون؟ قلنا نذکر السّاعة، قال انّها لن تقوم حتی ترون قبلها عشر آیات: فذکر الدخّان و الدجّال و الدابّة، و طلوع الشمس من مغربها، و نزول عیسی بن مریم، و یأجوج و مأجوج، و ثلاثة خسوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة العرب و آخر ذلک نار تخرج من الیمن تطرد النّاس الی محشرهم.

و عن ام سلمه انّ النبی (ص) کان نائما فی بیتی فاستیقظ محمرّا عیناه فقال لا اله الّا اللَّه ثلاثا ویل للعرب من امر قد اقترب، قد فتح الیوم من ردم یأجوج و مأجوج مثل هذا و اشار بیده الی عقد تسعین. و قیل انّ ملک الروم یبعث کل یوم خیلا یحرسون الردم، فاذا عادوا قالوا ما زلنا نسمع من وراء السدّ جلبة و امرا شدیدا کانّهم یسمعون قرع فؤسهم‌، و قیل «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ» الضمیر یعود الی جمیع الخلق و ذلک حین یخرجون من قبورهم. یدلّ علیه قراءت مجاهد و هم من کل جدث بالجیم و الثاء کما قال تعالی: «فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی‌ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ».

قوله: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ» ای القیامة و الحقّ الّذی لا خلف فیه، قال الفرّاء و جماعة، الواو فی قوله: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ» مقحمة زائدة و معناه حتی اذا فتحت یأجوج و مأجوج اقترب و عد الحقّ کما قال تعالی: «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ وَ نادَیْناهُ» یعنی و تله للجبین نادیناه. و الدلیل علیه ما روی عن حذیفة قال: لو انّ رجلا اقتنی فلوا بعد خروج یأجوج و مأجوج لم یرکبه حتی تقوم الساعة، و قال قوم لا یجوز طرح الواو و جعلوا جواب حتی اذا فتحت فی قوله: «یا وَیْلَنا» فیکون مجاز الآیة حتی اذا فتحت یاجوج و مأجوج و اقترب الوعد الحق قالوا: «یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا».

و قوله: «فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ» فی هی ثلاثة اوجه: «احدها انّها کنایة عن الأبصار ثمّ اظهر الأبصار بیانا، معناه فاذا الأبصار شاخصة، ابصار الذین کفروا. و الثّانی ان هی تکون عمادا کقوله: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ». و الثالث ان یکون تمام الکلام عند قوله: «هِیَ» و لهذا وقف بعض القرّاء علی هی کانّه جعلها کنایة عن السّاعة، یعنی: فاذا هی قائمة ای من قربها کانّها حاضرة ثم ابتداء فقال شاخصة ابصار الّذین کفروا علی تقدیر خبر الابتداء، مجازها ابصار الّذین کفروا شاخصة و شخوصها امتدادها فلا تطرف من شدّة ذلک الیوم و هو قوله یقولون: «یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا» ای لم نعلم انّه حقّ «بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ» لأنفسنا بترک الایمان به.

«إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» ای قل لهم یا محمّد انّکم ایّها المشرکون و ما تعبدون من دون اللَّه یعنی الاصنام، «حَصَبُ جَهَنَّمَ» ای وقودها، و قیل خطبها بلغة الحبشة و اصل الحصب الرّمی، قال اللَّه تعالی: «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً» ای ریحا ترمیهم بالحجارة. «أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ» ای فیها داخلون. و قیل الّلام هاهنا بمعنی الی، کقوله: «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی‌ لَها» ای اوحی الیها.

«لَوْ کانَ هؤُلاءِ» الاصنام، «آلِهَةً» علی الحقیقة، «ما وَرَدُوها» ای ما دخل عابدوها النّار. «وَ کُلٌّ فِیها خالِدُونَ» یعنی العابدین و المعبودین. فان قیل و ایّ حکمة فی ادخال الاصنام النّار و هی جماد لا تعقل لیس لها ثواب و لا علیها عقاب؟ قلنا انّها تحمی بالنّار فتلزق بهم فیعذّبون بها لیکون ذلک اشدّ و اشقّ علیهم و ابلغ فی الحسرة اذ عذّبوا بما کانوا یعبدون و یرجون النجاة و الشفاعة من قبله.

«لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ» انین و تنفّس شدید و بکاء و عویل. «وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ» حین صاروا صمّا بکما. و قیل لا یسمعون لانّهم فی توابیت من نار. قال ابن مسعود فی هذا الآیة: اذا بقی فی النّار من یخلّد جعلوا توابیت من نار ثم جعلت تلک التوابیت فی توابیت اخری، ثم تلک التوابیت فی توابیت اخری علیها مسامیر من نار فلا یسمعون شیئا و لا یری احد منهم انّ فی النّار احدا یعذب غیره.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: «وَ ذَا النُّونِ»، النّون الحوت الّذی التقم یونس، قال هاهنا ذو النّون و قال فی موضع آخر: «کَصاحِبِ الْحُوتِ». ای اذکر صاحب الحوت و هو یونس بن متی، گفته‌اند که متی نام مادر وی بوده و هیچکس از پیغامبران نسبت با مادر نکنند مگر عیسی بن مریم را و یونس متی را و گفته‌اند که متی نام پدر وی بوده و مادرش تنخیس نام بوده و این یونس آنست که مصطفی «ص» در حق وی گفته: «لا ینبغی لاحد ان یقول انا خیر من یونس بن متی»، و بروایتی دیگر گفت: «لا تفضّلونی علی یونس بن متی»
هوش مصنوعی: ذوالنون، به معنی صاحب ماهی، اشاره به پیامبر یونس دارد که ماهی او را بلعیده بود. در متون مختلف به او اشاره شده و مادر وی به نام متی شناخته می‌شود. در تاریخ پیامبران، به جز عیسی بن مریم، کسی نسبت به مادرش شناخته نشده است. همچنین گفته می‌شود نام پدر یونس نیز متی بوده و مادرش را تنخیس نامیده‌اند. پیامبر اسلام در باره یونس فرموده است که هیچ‌کس نباید بگوید من از یونس بن متی بهترم و در روایت دیگری نیز بیان کرده است که نباید او را بر یونس بن متی ترجیح داد.
حکمت نبوت درین کلمه آن بود که رب العزه در حق یونس گفته که. «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» مصطفی (ص) گفت نباید که چون امّت من این آیت بشنوند بوی ظن بد برند و بچشم حقارت درو نگرند و آن بد گمانی دین ایشان را زیان دارد، هر چند که مصطفی فاضلتر بود از وی و از همه پیغامبران گفت: «لا تفضّلونی علی یونس بن متی»
هوش مصنوعی: حکمت نبوت در این بیان این است که خداوند در مورد یونس گفته است: «وقتی که به خشم رفت». پیامبر اکرم (ص) به امتش توصیه می‌کند که وقتی این آیه را می‌شنوند، دچار سوءظن نشوند و به یونس با نگاه تحقیرآمیز ننگرند، زیرا بدگمانی در دین آنها آسیب می‌زند. هرچند پیامبر بهتر و برتر از یونس و تمام پیامبران است، اما فرمود: «مرا بر یونس بن متی برتری ندهید».
مرا بر یونس فضل منهید، نه مراد تحقیق این کلمه بود بلکه مراد تعظیم یونس بود تا همگان بوی بچشم تعظیم نگرند، و قصّه وی بگوش تعظیم شنوند. اصحاب اخبار گفتند یونس مردی بود متعبّد خوش آواز، چون کتاب خواندی وحوش بیابان بسماع آمدندی چنان که داود را بود در زمان خویش، اما قلیل الصبر بود و تنگ خوی با حدّت و عجلت، ازینجا بود که خدای تعالی با مصطفی گفت: «فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَ لا تَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ».
هوش مصنوعی: از من به یونس بد نگذرید، منظورم این نیست که به دنبال معنی دقیق کلمه باشید، بلکه هدف من احترام به یونس است تا همه او را با دید احترام بنگرند و داستانش را با گوش احترام بشنوند. روایت‌گران می‌گویند یونس مردی بود مهذب و با صدای دلنواز، وقتی کتاب می‌خواند، وحوش بیابان به صدایش گوش می‌کردند، مانند داوود در زمان خودش. اما او صبوری کمی داشت و با عجله و تنگ‌خویی رفتار می‌کرد. به همین خاطر خداوند با پیامبرش گفت: «برای حکم پروردگارت صبر کن و مانند صاحب ماهی نباش».
و قال تعالی: «فَاصْبِرْ کَما صَبَرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ»، ای محمد تو چون آن مرد ماهی بی صبر و زود خشم و شتابنده در کار مباش، تو صبر کن در کارها و در بلاها چنان که اولو العزم من الرّسل صبر کردند.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: «ای محمد، چنان که پیامبران بزرگ و با اراده صبر کردند، تو نیز صبر داشته باش و مانند کسانی که در برابر مشکلات و سختی‌ها صبور بودند، عمل کن. از شتاب و خشمی که مردان ناپخته دارند خودداری کن و در کارها و مواجهه با بلاها صبر و استقامت داشته باش.»
یونس پیغامبر خدا بوده باهل نینوا، دهی بود از دههای موصل، و خلافست میان علماء که ابتداء رسالت وی کی بود؟ ابن عباس گفت بعد از آنکه از شکم ماهی بیرون آمد رسالت و وحی بوی پیوست بدلیل آنکه رب العزه گفت، «فَنَبَذْناهُ بِالْعَراءِ» ثمّ ذکر بعده، «وَ أَرْسَلْناهُ إِلی‌ مِائَةِ أَلْفٍ أَوْ یَزِیدُونَ». قومی گفتند: از اهل تفسیر که رسالت وی پیش از آن بود که در شکم ماهی شد بدلیل قوله تعالی: «وَ إِنَّ یُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ إِذْ أَبَقَ إِلَی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ»
هوش مصنوعی: یونس یکی از پیامبران الهی بود که به سوی مردم نینوا، که دهکده‌ای از ناحیه موصل است، فرستاده شد. بین علما در مورد زمان شروع رسالت او اختلاف نظر وجود دارد. ابن عباس معتقد است که پس از آنکه یونس از شکم ماهی نجات یافت، به او وحی و رسالت داده شد. دلیل این نظر آیه‌ای از قرآن است که می‌فرماید: «و او را در بیابان رها کردیم» و سپس اشاره به این می‌کند که او به سوی قومی از صد هزار نفر یا بیشتر فرستاده شد. در حالی که برخی از مفسران بر این باورند که رسالت یونس پیش از ورود به شکم ماهی آغاز شده بود و به نظر آنها، آیه‌ای که اعلام می‌کند یونس از جمله پیامبران است، شاهدی بر این ادعاست.
. و گفته‌اند سی ساله بود که اللَّه تعالی او را بقوم فرستاد و سی و سه سال دعوت کرد و درین مدت جز از دو مرد بوی ایمان نیاورد. عبد اللَّه مسعود گفت، پس از آن که نومید گشت از ایمان قوم خویش دعاء بد کرد و ایشان را عذاب خواست، فرمان آمد که ای یونس شتاب کردی که بر بندگان من دعاء بد کردی و ایشان را عذاب بس زود خواستی، باز گرد و چهل روز دیگر ایشان را دعوت کن پس اگر نگروند فرو گشایم بر ایشان عذاب. یونس بحکم فرمان دعوت میکرد تا سی و هفت روز بگذشت، و ایشان اجابت نکردند، پس ایشان را بیم داد و وعده نهاد که تا سه روز بشما عذاب رسد اگر نگروید، یونس چون آن کفر ایشان و تمرد و عصیان ایشان دید بخشم از میان ایشان بیرون رفت آن شب که دیگر روز وعده عذاب بود پیش از آنکه اللَّه تعالی او را برفتن فرمود، اینست که رب العالمین گفت: «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً» یعنی مغاضبا لقومه قبل امرنا له، قیل لمّا لم یقبلوا منه کفروا فوجب ان یغاضبهم و علی کلّ احد ان یغاضب من عصی اللَّه. ابن عباس گفت یونس و قوم وی از بنی اسرائیل بفلسطین مسکن داشتند، و پادشاه ایشان حزقیا بود، لشگری بیگانه بیامد و نه سبط و نصفی از اسباط بنی اسرائیل برده گرفت دو سبط و نصفی بماندند، و در آن روزگار شعیا پیغامبر بود و دیگر پیغامبران نیز بودند اما بشعیا وحی آمد از حق جلّ جلاله که حزقیای ملک را گو تا پیغامبری قوی امین بآن لشگر بیگانه فرستد تا من در دل ایشان افکنم که بنی اسرائیل که برده گرفته‌اند از اسر خویش رها کنند و باز فرستند. حزقیا گفت مر شعیا را که رای تو چیست؟
هوش مصنوعی: گفته شده که او در سی سالگی به سوی قومش فرستاده شد و به مدت سه سال و نیم رسالت خود را ادامه داد، اما در این مدت تنها دو مرد به ایمان آوردند. عبدالله مسعود می‌گوید: پس از اینکه از ایمان قومش ناامید شد، دعا کرد و خواست که عذاب بر آن‌ها نازل شود. به او گفته شد که ای یونس، عجله کردی و دعا کردی تا بر بندگان من عذاب نازل شود و انتظار تو زود بود. به او دستور داده شد که دوباره برگردد و به مدت چهل روز دیگر قومش را دعوت کند و اگر باز هم نپذیرفتند، عذاب را بر آن‌ها نازل خواهد کرد. یونس طبق فرمان شروع به دعوت کرد و سی و هفت روز گذشت، اما قومش پاسخی ندادند و سپس او به آن‌ها هشدار داد که اگر تا سه روز به او ایمان نیاورند، عذاب خواهند دید. یونس هنگامی که کفر و نافرمانی قومش را مشاهده کرد، از بین آن‌ها خارج شد، در شبی که روز بعد وعده عذاب بود. این در حالی بود که خداوند به او نگفته بود که برود. از این رو، خداوند فرمود: «هنگامی که یونس با خشم قومش را ترک کرد.» ابن عباس اضافه می‌کند که یونس و قومش از بنی‌اسرائیل بودند و در فلسطین زندگی می‌کردند و پادشاهشان حزقیا بود. در آن زمان سپاهی بیگانه به آن‌ها حمله کرده بود و دو سبط از اسباط بنی‌اسرائیل را به اسیری برده بودند. در آن زمان نبی‌ای به نام شعیا وجود داشت و وحی‌ای از خدا به او رسید که به حزقیا بگوید یک پیامبر قوی و امین برای این سپاه بیگانه بفرستد تا آن‌ها را به آزادی اسرای بنی‌اسرائیل وادار کند. حزقیا از شعیا پرسید: نظر تو چیست؟
کرا نامزد کنیم و فرستیم؟ و در مملکت وی آن گاه پنج پیغامبر بودند. شعیا گفت یونس مردی قوی است و امین و سزای این کار، حزقیا او را بخواند تا فرستند، یونس گفت اللَّه تعالی مرا نامزد کرده است باین کار؟ گفتند نه، گفت پس اینجا پیغامبران دیگر هستند اقویا و امناء، دیگری را فرستید که نه کار من است. پس ایشان بوی الحاح کردند و کوشیدند تا آن گه که یونس بخشم برخاست و بیرون شد تا رسید بدریای روم و در کشتی نشست، فذلک قوله تعالی: «إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً»، یعنی مغاضبا للنبی و للملک و لقومه فاتی بحر الروم فرکبه. و قال عروة بن الزبیر و سعید بن جبیر و جماعة: مغاضبا لربّه اذ کشف عن قومه العذاب بعد ما و عدهم و ان یکون بین قوم جرّبوا علیه الخلف فیما و عدهم و استحیی منهم و لم یعلم السّبب الّذی به رفع العذاب و کان غضبه انفة من ظهور خلف وعده، و ان یسمّی کذّابا لا کراهیة لحکم اللَّه عزّ و جل.
هوش مصنوعی: یونی دعا شد تا به عنوان پیامبر فرستاده شود، اما او در این مورد تردید کرد و گفت که آیا خداوند به او این ماموریت را داده است یا خیر. وقتی فهمید که این امر به او محول نشده، تصمیم گرفت که به دیگر پیامبران قوی و مورد اعتماد رجوع کنند. با اینکه دیگران او را برای این کار تشویق کردند، او در نهایت تصمیم به ترک مکان گرفت و به سمت دریا رفت. او در کشتی سوار شد و این اقدام او به نشانه نارضایتی از قومش و عدم توافق با پروردگار تعبیر شده است. برخی عالمان نیز بیان کرده‌اند که یونس در این زمان نسبت به قومش عصبانی بود چون عذاب الهی از آن‌ها برداشته شده بود و او نمی‌دانست چرا، در حالی که به او وعده داده شده بود.
و المغاضبة هاهنا من المفاعلة الّتی تکون من واحد کالمسافرة و المعاقبة، فمعنی قوله: «مُغاضِباً» ای غضبان.
هوش مصنوعی: در این متن، واژه "المغاضبة" به معنای حالت خشم و عصبانیت است که از فعل "غضب" ناشی می‌شود. این واژه به نوعی از فعل‌های متعدی اشاره دارد که نشان‌دهنده اقدام یک فرد است، مشابه با "مسافرت" یا "مجازات". بنابراین، وقتی گفته می‌شود "مُغاضِباً"، به معنای خشمگین بودن است.
«فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ» ای ظن ان لن نقضی علیه ما قضینا من حبسه فی بطن الحوت، فعلیهذا نقدر بمعنی نقدّر، یقال قدّر اللَّه الشی‌ء تقدیرا، و قدره یقدره قدرا، و منه قوله تعالی: «فَقَدَرْنا فَنِعْمَ الْقادِرُونَ»، ای قدّرنا فنعم المقدّرون، و قیل معناه فظنّ ان لن نضیق علیه الامر من قوله: «یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَقْدِرُ» ای یضیق قرأ یعقوب ان لن یقدر بالیاء و ضمّها و فتح الدال علی ما لم یسم فاعله تعظیما و تفخیما للشأن و فاعله حقیقة هو اللَّه. و قرأ الباقون ان لن نقدر بالنون و فتحها و کسر الدال علی الاخبار عن الجماعة علی ما یکون من خطاب الملوک. معنی آنست که یونس ندانست که حبس او در شکم ماهی حکمی است کرده و تقدیر الهی بدان رفته، پنداشت که ما کار برو تنگ نخواهیم کرد که پیش از فرمان ما بیرون شد از میان قوم خویش، «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ»، ذهب من قومه فسار حتی بلغ السفینة فرکبها فساهم فسهم و القی نفسه فی البحر فالتقمه الحوت. «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ»، ظلمة اللّیل و ظلمة البحر و ظلمة الحوت. خویشتن را از میان قوم بیرون برد روی بدریا نهاد در کشتی نشست. چون کشتی بمیان دریا رسید بایستاد نمیرفت ملاحان گفتند در میان ما بنده ایست از سیّد خود گریخته، رسم و آئین کشتی چنینست که چون بنده‌ای گریخته در کشتی باشد کشتی نرود و بایستد. یونس گفت: انا الابق اطرحونی فیه فانا المجرم فیما بینکم.
هوش مصنوعی: این متن به داستان یونس نبی اشاره دارد که در دل ماهی گرفتار شده بود. او تصور می‌کرد که خدایی که در تنگناها او را محبوس کرده، در واقع به او کمکی نخواهد کرد. به همین دلیل، یونس از قوم خود فرار کرد و در دریا سوار بر کشتی شد. وقتی کشتی در دریا متوقف شد، ملوانان متوجه شدند که یکی از مسافران فراری است و بر اساس عادت خود، دریانوردی نمی‌توانستند ادامه دهند. یونس به این موضوع اعتراف کرد و خواست تا او را به دریا بیندازند، چرا که خود را مظلوم و مقصر می‌دانست. با این حال، او نمی‌دانست که تمام این قضایا به اراده و تقدیر خداوندی مرتبط است.
منم بنده گریخته گنه‌کار، بیفکنید مرا بدریا، ایشان گفتند لا تسمح نفوسنا بالقائک فی البحر نری فیک سیما الصّلاح. ما را دل ندهد که ترا بدریا افکنیم که تو سیمای نیکان و نیک مردان داری. گفتند تا قرعه زنیم. قرعه زدند سه بار هر سه بار بر یونس افتاد، یونس خویشتن را بدریا افکند، ماهی وی را فرو برد. گفته‌اند ماهی دیگر از آن عظیم تر آمد و آن ماهی را فرو برد، در آن حال ماهی را وحی آمد از جبار کاینات که: «خذه و لا تخدش له لحما و لا تکسر له عظما انا لم نجعل یونس لک رزقا انّما جعلناک له حرزا و مسجدا».
هوش مصنوعی: من همان بنده نافرمان و گریخته‌ام. اگر می‌خواهید، مرا به دریا بیفکنید. آن‌ها گفتند: «نمی‌توانیم اجازه دهیم که تو را به دریا بیندازیم، زیرا در چهره‌ات نشانه‌های نیکویی و صلاح را می‌بینیم.» آن‌ها تصمیم گرفتند قرعه‌کشی کنند. سه بار قرعه‌کشی کردند و هر سه بار نام یونس بیرون آمد. بنابراین، یونس خود را به دریا انداخت و ماهی او را بلعید. گفته‌اند که ماهی‌ای دیگر بزرگ‌تر از آن ماهی آمد و آن را نیز بلعید. در آن لحظه، به آن ماهی وحی شد از سوی خداوند که: «او را بگیر اما به او آسیبی نرسان و استخوانش را نشکن؛ زیرا ما یونس را برای تو روزی قرار ندادیم، بلکه تو را برای او نگهبانی و مکانی مقدس قرار دادیم.»
ماهی او را بقعر دریا برد و چهل شبانروز در شکم وی بماند، و گفته‌اند هفت روز و گفته‌اند سه روز، و در شکم ماهی یک موی وی آزرده نشد و از حال خود بنگشت هر چند که حبس وی بر سبیل تأدیب بود بقاء وی بر آن صفت اظهار معجزه وی بود. یونس در آن حال با خود افتاد از آن کرده پشیمان شد و توبه کرد و در اللَّه تعالی زارید در آن تاریکیها آواز بر آورد که: «لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ» ای تنزیها لک و تقدیسا. «إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ» لنفسی فی مغاضبتی لقومی و الخروج من بینهم قبل الاذن.
هوش مصنوعی: ماهی او را به عمق دریا برد و چهل شبانه‌روز در درون خود نگه داشت. برخی گفته‌اند هفت روز و برخی دیگر سه روز. در حالی که یونس در شکم ماهی بود، هیچ آسیبی به او وارد نشد و حال او تغییر نکرد، هرچند که زندانی شدنش برای تأدیب او بود، اما باقی‌ماندنش در آن حالت معجزه‌ای از او بود. یونس در آن شرایط به فکر فرو رفت و از عمل خود پشیمان شد و به درگاه خداوند گریه کرد و در تاریکی‌ها فریاد زد: «جز تو خدایی نیست، تو پاک و منزهی» و گفت: «من از ستمکاران هستم»، به خاطر قهر و ترک قوم خود و خروج پیش از اجازه.
روی سعید بن المسیب یرفعه، انّ رسول اللَّه «ص» قال: «اسم اللَّه الّذی اذا دعی به اجاب و اذا سئل به اعطی دعوة یونس النّبی، قال الراوی قلت یا رسول اللَّه له خاصة؟ فقال له خاصة و لجمیع المؤمنین عامة اذا دعوا بها، الم تسمع قول اللَّه سبحانه: «وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ» و قال النبی (ص): «انّی لا علم کلمة لا یقولها مکروب الّا فرّج عنه کلمة اخی یونس، «فَنادی‌ فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ» الایه، و روی انّ النّبی (ص) قال: انّ یونس لما استقرّ به الحوت فی قرار البحر حرّک رجلیه فلمّا تحرّکتا سجد مکانه و قال: ربّ اتخذت لک مسجدا فی موضع ما اتخذه احد.
هوش مصنوعی: سعید بن مسیب روایت می‌کند که رسول الله (ص) فرمود: «نام خداوندی که اگر با آن دعا کنیم، مستجاب می‌شود و اگر از او چیزی بخواهیم، به ما داده می‌شود، دعای یونس نبی است.» راوی از پیامبر پرسید آیا این دعا تنها مخصوص یونس است؟ پیامبر پاسخ داد که این دعا مخصوص یونس است و به طور کلی برای همه مؤمنان در زمان دعا مؤثر است. آیا نشنیده‌ای که خداوند می‌فرماید: «و مانند این، مؤمنان را نجات می‌دهیم»؟ سپس پیامبر (ص) گفت: «من می‌دانم کلامی که اگر شخص مضطرب بگوید، فرج خواهد یافت، همین کلمه یونس است: «پس در تاریکی‌ها فریاد زد که: خدایی جز تو نیست.» و همچنین روایت شده که یونس وقتی در دل ماهی قرار گرفت، پاهایش را تکان داد و پس از حرکت آن‌ها در همان مکان سجده کرد و گفت: «پروردگارا، من برای تو در اینجا، مکانی برای سجده انتخاب کردم که هیچ‌کس در آنجا سجده نکرده است.»
و گفته‌اند یونس اندر شکم ماهی در قعر دریا آوازی و حسی بسمع وی رسید با خود گفت ما هذا؟ این چیست گویی و چه تواند بود؟ ربّ العزه وحی فرستاد بوی در شکم ماهی که این آواز تسبیح اهل دریاست، یونس بموافقت ایشان آواز بتسبیح بر آورد، رب العزه فریشتگان آسمان را تسبیح وی شنوانید تا گفتند: یا ربّنا نسمع صوتا معروفا من مکان مجهول. خداوندا آوازی معروف میشنویم از جایی مجهول.
هوش مصنوعی: یونس در شکم ماهی و در أعماق دریا صدایی را شنید و با خود گفت این چه صداست؟ خداوند به او وحی کرد که این صدا تسبیح اهل دریاست. یونس نیز با آن‌ها همخوانی کرد و تسبیح کرد. خداوند صدای او را به فرشتگان آسمان رساند تا آن‌ها بگویند: ای پروردگار ما، صدای آشنایی از جایی ناشناخته می‌شنویم.
قال: ذاک عبدی یونس عصانی فحبسته فی بطن الحوت فی البحر.
هوش مصنوعی: گفت: آن بنده‌ام یونس است، که به من نافرمانی کرد و من او را در شکم ماهی در دریا حبس کردم.
آواز بنده من است یونس که او را در حبس کرده‌ام در شکم ماهی معصیتی را که از وی بیامده، فریشتگان گفتند بار خدایا آن بنده شایسته نیکمرد نیک عهد که پیوسته ازو عمل صالح ببالا آمدی؟ گفت آری آن بنده صالحست، فریشتگان زبان شفاعت بگشادند و از بهر وی آمرزش خواستند، و رب العالمین برحمت خود دعاء یونس اجابت کرد و شفاعت فریشتگان قبول کرد، و او را از آن غم برهانید چنان که گفت تعالی و تقدس.
هوش مصنوعی: یونس که درون شکم ماهی حبس شده است، به خاطر معصیتی که انجام داده، صدایش به آسمان بلند می‌شود. فرشتگان می‌گویند: "پروردگارا، آیا این بندۀ شایسته و نیکوکار، که همواره کارهای نیک انجام داده است، هنوز در حال عذاب است؟" و خداوند می‌فرماید: "بله، او بنده‌ای صالح است." پس فرشتگان برای او شفاعت کرده و از درگاه خداوند آمرزش طلب می‌کنند. خداوند به رحمت خود دعای یونس را اجابت کرده و شفاعت فرشتگان را می‌پذیرد و او را از غم و اندوه نجات می‌دهد، همان‌طور که در آیاتش بیان کرده است.
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ» یقال انّ الحوت لمّا التقمه سار به الی بحر النیل ثم الی بحر فارس ثم الی بحر دجلة ثم القاه بنصیبین، و قیل مرّ به علی الابلّة، ثم مرّ به علی دجلة ثم انطلق حتی القاه فی نینوی.
هوش مصنوعی: خداوند به دعای او پاسخ داد و او را از پریشانی نجات داد. گفته می‌شود که وقتی ماهی او را بلعید، به دریای نیل و سپس به دریای فارس و بعد به دریای دجله رفت و او را در نصیبین رها کرد. همچنین گفته شده که او ابتدا به آبلّه گذشت، سپس به دجله رسید و در نهایت به نینوا انداخت.
«وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ»، ای کما ننجی به من اقتدی به و دعا اللَّه باخلاص. قرأ ابن عامر و ابو بکر عن عاصم نجّی المؤمنین بنون واحدة مشدّدة الجیم و الوجه انّ الاصل ننجی بنونین لکنّ النون الثانیة اخفیت مع الجیم لانّ النون تخفی مع حروف الفم و تبیینها معها لحن فلمّا کانت هذه النون مخفاة فی الجیم ظنّها السامع جمیعا مدغمة فی الجیم و جعل الکلمة فعلا ما ضیا علی فعل بتشدید العین مبنیا لما لم یسم فاعله و هذا خطاء لانّه لو کان کذلک کان مفتوح الآخر و لکان المؤمنین رفعا، فسکون الیاء و انتصاب المؤمنین یدلّان علی انّ الکلمة فعل مستقبل و انّ المؤمنین نصب به و المعنی ننجی نحن المؤمنین و من النجاة من صوّب هذا الوجه، و ذکر انّه علی اضمار المصدر و التقدیر نجی المنجا المؤمنین علی ان یکون نجی فعلا ماضیا مبنیا لما لم یسم فاعله و اسند الی مصدره و هو المنجا ثم نصب لفظ المؤمنین بعده کقولک ضرب الضرب زیدا ثم تقول ضرب زیدا بالنصب علی اضمار المصدر و سکن الیاء فی ننجی کما سکنوها فی بقی فقالوا بقی علی اجرائها فی الوصل مجری الوقف و مصوّب هذا الوجه مخطّا لانّ ذلک انما یجوز فی ضرورة الشعر کما قال جریر:
هوش مصنوعی: ما او را از اندوه نجات دادیم و همین‌گونه مؤمنان را نجات خواهیم داد. اگر به من اقتدا کنی و با اخلاص دعا کنی، نجات خواهی یافت. برخی از قاریان همچون ابن عامر و ابو بکر از عاصم خوانده‌اند که "نجّی" به صورت واحد و با تشدید حرف جیم آمده است. در واقع اصل آن "ننجی" با دو نون است، ولی نون دوم به دلیل نزدیکی به حرف جیم مخفی شده است، زیرا نون در کنار حروف فم، مخفی می‌شود و شفاف نخواهد بود. وقتی این نون در جیم مخفی می‌شود، شنونده آن را به‌گونه‌ای درک می‌کند که انگار در جیم ادغام شده است و به همین دلیل کلمه به صورت فعل ماضی و بدون ذکر فاعل دریافت می‌شود که این نادرست است. اگر این‌گونه بود، آخر کلمه باید مفتوح بود و "مؤمنین" باید به صورت رفع آمده می‌بود. سکون یای این کلمه و نصب "مؤمنین" نشان‌دهنده آن است که کلمه فعل آینده است و "مؤمنین" به آن منصوب است. این به معنای آن است که "ننجی" ما مؤمنان را نجات خواهیم داد. در اینجا صحبت از مصادر و پیش‌بینی‌هاست. در واقع می‌توان گفت "نجی" فعل ماضی است که به مصدر خود نسبت داده شده و کلمه "مؤمنین" بعد از آن نصب شده است، مشابه این که بگوییم "ضرب" زید را زده‌ایم. سکون یای "ننجی" نیز مشابه سکون در "بقی" است، که به دلیل حفظ جریان در حالت وصل، به حالت وقف انجام می‌شود. نظر دیگری که به این موضوع اشاره دارد نادرست است، زیرا این تنها در ضرورت شعر قابل قبول است.
فلو ولدت فقیرة جرو کلب
لسبّ بذلک الجرو الکلابا.
هوش مصنوعی: اگر مادری فقیر، توله‌سگی به دنیا آورد، آن توله‌سگ باعث می‌شود که سایر سگ‌ها به او توجه کنند و بر او تسلط یابند.
ای لسبّ السبّ، فلما اسند الفعل الی المصدر فرفعه به نصب الکلاب. و قال القیتبیی من قرأ بنون واحدة و التّشدید انّما اراد ننجی من التنجیة الّا انّه ادغم و حذف نونا طلبا للخفة و لم یرضه النحویون لبعد مخرج النّون من الجیم، و الادغام یکون عند قرب المخرج. و قرأ الباقون ننجی بنونین مخففة الجیم من الانجاء، و الوجه انّه هو الاصل لانّ الاولی من النونین حرف المضارعة و الثانیة فاء الفعل لانّ وزنه نفعل مثل نکرم، و اما کتبه فی المصحف بنون واحدة فلانّ النون الثانیة ساکنة غیر ظاهرة علی اللسان فحذفت کما فعلوا فی الا حذفوا النون من ان لخفائها اذ کانت مدغمة فی اللام، و قیل کتب بنون واحدة کراهة لاجتماع مثلین فی الخط و هذا الوجه احسن.
هوش مصنوعی: به هنگام اشاره به مصدر، فعل به صورت خاصی تغییر شکل می‌دهد و به عبارتی ارتباطش با مصدر مشخص می‌شود. برخی از خوانندگان که "ننجی" را با یک نون خوانده‌اند و تشدید دارند، به دنبال این بوده‌اند که از "تنجیة" استفاده کنند، اما به دلیل تقلیل بار لفظی، نون را ادغام کرده و حذف کرده‌اند. با این حال، grammarianها این تغییر را نپذیرفته‌اند زیرا نون و جیم از نظر تلفظ فاصله زیادی دارند و ادغام معمولاً زمانی رخ می‌دهد که حروف نزدیک هم باشند. بقیه خوانندگان "ننجی" را با دو نون خوانده‌اند و جیم را از "انجاء" کم کرده‌اند. این روش صحیح‌تر به نظر می‌رسد زیرا این دو نون در واقع بیانگر ساختار فعلی هستند و نون اول نشان‌دهنده مضارعت و نون دوم جزئی از ساختار فعل است. در نوشتار، نون دوم به دلیل سکون و عدم وضوح آن حذف شده است، همانطور که برای نون در "ان" صورت می‌گیرد. برخی معتقدند که این شکل نوشتاری به خاطر جلوگیری از دو نون مشابه در نوشتار انتخاب شده است که به نظر می‌رسد این دلیل منطقی‌تری باشد.
«وَ زَکَرِیَّا إِذْ نادی‌ رَبَّهُ» ای و اذکر لهم قصّة زکریا اذ دعا ربه، «رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً» ای وحیدا بلا ولد یعیننی علی دینک و یکون لی خلفا صالحا. «وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثِینَ» ای خیر من یرث لانّک لا یزول ملکک و من سواک اذا ورثوا زالت املاکهم. و قیل معناه هب لی وارثا من صلبی یا خیر الوارثین. و انّما سمّی اللَّه وارثا لقوله: «إِنَّا نَحْنُ نَرِثُ الْأَرْضَ وَ مَنْ عَلَیْها»، و قیل و کل الامر فی سؤال الولد من اللَّه الیه، فقال ان لم تجعل وارثا سواک فانّی اعلم انّک خیر الوارثین.
هوش مصنوعی: زکریا وقتی که پروردگارش را ندا کرد، گفت: «پروردگارا، مرا به تنهایی نگذار» و خواست که فرزندی داشته باشد که او را در دین یاری کند و جانشینی صالح باشد. او همچنین به این نکته اشاره کرد که تو بهترین وارثانی؛ چرا که حکومت تو پایدار است و دیگران که وراثت می‌کنند، مالکیتشان نابود می‌شود. در واقع، او از خدا خواسته که از نسل خودش، وارثی به او بدهد، زیرا خداوند را وارثی به حساب آورده که زمین و آنچه بر روی آن است، به او تعلق دارد. زکریا این درخواست را مطرح کرد و گفت اگر غیر از تو کسی را وارث من قرار ندهی، می‌دانم که تو بهترین وارثانی.
«فَاسْتَجَبْنا لَهُ» ای لدعائه، «وَ وَهَبْنا لَهُ یَحْیی‌ وَ أَصْلَحْنا لَهُ زَوْجَهُ» ای جعلناها ولودا بعد ما کانت عقیما. و روی انّها ولدت و هی ابنة سبع و تسعین، و هو ابن مائة سنة، و قیل کانت عجوزا فردّ الیها ماء الشباب، و قیل کانت سیئة الخلق فاصلحها له بان رزقها حسن الخلق. «إِنَّهُمْ» یعنی الانبیاء الّذین سمّاهم فی هذه السورة، «کانُوا یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» یعنی خصصناهم بما خصصناهم من المناقب لاجل انّهم کانوا یسارعون الی الطاعات مخافة ان یعرض لهم بما یمنعهم عن فعلها، «وَ یَدْعُونَنا» ای کانوا یدعوننا. «رَغَباً وَ رَهَباً» ای رغبة فی ثوابنا و رهبة من عذابنا. یقال رغب یرغب رغبة و رغبا و رغبا و رهب یرهب رهبة و رهبا و رهبا و انتصابهما علی انّهما فی موضع المفعول له، و قیل هما مصدران وقعا موقع الحال، ای یدعوننا راغبین راهبین کما قال تعالی: «ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَأْتِینَکَ سَعْیاً» ای ساعیات. «وَ کانُوا لَنا خاشِعِینَ» متواضعین خائفین، قیل هو وضع الیمنی علی الیسری و النّظر الی موضع السجود فی الصّلاة.
هوش مصنوعی: خداوند به دعای او پاسخ داد و یحیی را به او بخشید و همسرش را به گونه‌ای اصلاح کرد که بعد از ناباروری قادر به فرزندآوری شد. برخی گفتند که او در سن ۹۰ سالگی زایمان کرد و شوهرش ۱۰۰ سال داشت. همچنین گفته شده که او در سنین بالا بود و خداوند جوانی‌اش را به او برگرداند، یا اینکه او از نظر خلق و خوی خوب نبوده و خداوند او را با اخلاق نیکو روزی‌اش کرد. پیامبران مذکور در این سوره، به خاطر رفتارشان، سریع به کارهای نیک می‌پرداختند، زیرا از ترس اینکه ممکن است موانعی بر سر راهشان باشد، به طاعت می‌شتافتند. آنان به ما دعا می‌کردند، با امید به پاداش ما و ترس از عذاب ما. این عبارات به نوعی به شکل مفعول برای بیان این موضوع آمده‌اند که ایشان دعا می‌کردند با تمایل به پاداش و ترس از عذاب. آنان با تواضع و خضوع به دعا می‌پرداختند و این تواضع ممکن است به شکل خاصی در نمازها نشان داده شود.
«وَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها» من الفاحشة و هی مریم علیها السلام. و قیل حفظت فرجها و منعته من الازواج و قیل منعته من جبرئیل لمّا قرب منها لینفخ فیه قبل ان تعلم انّه رسول اللَّه. و قیل فرجها ای جیب قمیصها حفظته و ضیّقته. «فَنَفَخْنا فِیها مِنْ رُوحِنا» ای امرنا جبرئیل حتی نفخ فی جیب درعها و احدثنا بذلک النفخ المسیح فی بطنها.
هوش مصنوعی: حضرت مریم، که خود را از فاحشه‌گری حفظ کرد، گفته شده است که او فرج خود را از ازدواج و ارتباطات جلوگیری کرد. همچنین برخی معتقدند که او از نزول جبرئیل جلوگیری کرد تا زمانی که متوجه شد او فرستاده خداست. به‌علاوه، به معنای این که او جیب لباسش را نیز حفظ کرده و تنگ کرده است. در ادامه، وقتی گفته شده «فَنفَخْنا فِیها مِن رُوحِنا»، به معنای این است که دستور دادیم جبرئیل در جیب لباس او ته نفخ کرد که باعث شد مسیح در بطن او به‌وجود آید.
قوله: «مِنْ رُوحِنا» ای من امرنا یعنی نفخ جبرئیل فیها من امرنا، و هو نظیر قوله: «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» ای امرا من امرنا، و اضافه سبحانه الی ذاته تشریفا لعیسی، و قیل معناه اجرینا فیها روح عیسی المخلوقة لنا. «وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ» ای دلالة علی قدرتنا علی خلق ولد من غیر اب و لم یقل آیتین و هما اثنان لانّ معنی الکلام و جعلنا شأنهما و امرهما آیة و لانّ الایة کانت فیها واحدة و هی انّها اتت به من غیر اب.
هوش مصنوعی: در این متن اشاره شده که وقتی گفته شده «مِنْ رُوحِنا»، منظور این است که جبرئیل از دستور ما در آن نفخ کرده است. این مشابه این است که گفته شده «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»، که به نوعی نشان‌دهنده دستوری از سوی خداوند است. همچنین، این تعبیر به عیسی به خاطر برتری او نسبت داده شده است. گفته شده که می‌توان این را به این معنا نیز فهمید که ما روح عیسی را که مخلوق ماست در آن قرار داده‌ایم. در ادامه، اشاره شده که «وَ جَعَلْناها وَ ابْنَها آیَةً لِلْعالَمِینَ» به این معناست که این موضوع نشانه‌ای از قدرت ما در خلق فرزندی بدون پدر است. تأکید روی «آیه» به این دلیل است که فقط یک نشانه وجود دارد و آن این است که او بدون پدر به دنیا آمده است.
«إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً». این خطاب با جمله اهل اسلامست، و سخن بر معرض مدح است. میگوید این گروه شما که مسلمانانید تا بر یک دین باشید یعنی بر دین اسلام مجتمع بی‌تفرق امّت اینست یعنی امت پسندیده اینست. و امّت نصب علی الحال است، و قیل «إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ» ای ملّتکم و دینکم، «أُمَّةً واحِدَةً» ای دینا واحدا و و هو الاسلام فابطل ما سوی الاسلام من الادیان و اصل الامّة الجماعة الّتی هی علی مقصد واحد، فجعلت الشریعة امّة لاجتماع اهلها علی مقصد واحد و نصب امّة علی القطع.
هوش مصنوعی: این جمله به مسلمانان خطاب می‌کند و هدف آن تمجید از جامعه اسلامی است. بیان می‌کند که مسلمانان باید بر یک دین متفق باشند و آن دین، اسلام است. اینجا به مفهوم امت اشاره شده که منظور از آن، جمعیتی است که به هدف واحدی متعهد هستند. بنابراین، شریعت اسلام به عنوان یک امت تعریف شده که اعضای آن بر هدفی مشترک تجمع کرده‌اند.
«وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» ای فاعبدونی دون غیری، و قیل معناه انّ دینکم و دین من قبلکم واحد. و ملتکم و ملّتهم و ربّکم و ربّهم واحد، فاعبدوه کما عبدوه لتستحقوا من الثواب ما استحقوه.
هوش مصنوعی: «و من من شما پروردگار شما هستم، پس فقط مرا پرستش کنید» یعنی فقط مرا بپرستید و به کسی جز من نپرستید. همچنین گفته شده معنای این عبارت این است که دین شما و دین پیشینیان شما یکی است. ملت و مکتب شما و پروردگار شما و پروردگار آنان یکی است، بنابراین همان‌گونه که آنان مرا پرستش کردند، شما نیز باید مرا بپرستید تا شایسته ثواب‌هایی شوید که آنان شایسته شدند.
«وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ» ای اختلفوا فی الدین فصاروا فرقا و احزابا. قال الکلبی: فرقوا دینهم بینهم یلعن بعضهم بعضا و یتبرأ بعضهم من بعض و یقول کلّ فریق الحقّ معی، و التقطع هاهنا بمعنی التقطیع، و هذا ابتداء اخبار من اللَّه عز و جل عن الامم، یعنی تفرّقوا فیما بینهم و قد امروا بالموافقة، و یحتمل ان یکون معناه سیفترقون فی مذاهبهم کما روی عن النّبی (ص) «ستفترق امّتی اثنتین و سبعین فرقة» ثم اوعد فقال: «کُلٌّ إِلَیْنا راجِعُونَ» ای کلّ هؤلاء مرجعهم الینا فنجازیهم علی اعمالهم.
هوش مصنوعی: آنان در مورد دین خود دچار اختلاف شدند و به گروه‌ها و فرقه‌های مختلفی تقسیم شدند. برخی گفته‌اند که آنها دین‌شان را بین خود تقسیم کردند و به یکدیگر ناسزا می‌گویند و از یکدیگر بیزاری می‌جویند، در حالی که هر گروه ادعا می‌کند که حق با اوست. واژه «تقطعوا» به معنای تقسیم شدن است و این قسمت به بیان خبری از سوی خداوند درباره امت‌ها اشاره دارد که آنها در آنچه بین خود دارند تفرقه پیدا کردند، در حالی که از آن‌ها خواسته شده بود با یکدیگر هماهنگ باشند. همچنین ممکن است اشاره به این داشته باشد که آنها در مذاهب خود جدا خواهند شد، همان‌طور که از پیامبر نقل شده که فرمود: «امت من به هفتاد و سه گروه تقسیم خواهند شد». سپس وعده داده شده که همه آنها به سوی ما بازخواهند گشت و ما بر اساس اعمال‌شان آنها را پاداش خواهیم داد.
«فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ» من ها هنا زیادة، یعنی فمن یعمل الصّالحات، «وَ هُوَ مُؤْمِنٌ» بمحمّد و القرآن، لانّ البرّ من غیر ایمان باطل. «فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ» کقوله: «فَلَنْ یُکْفَرُوهُ» و اللَّه عزّ و جل شاکر علیهم و هو شکور حلیم و شکره رضاه بالیسیر. و قیل معنی الشکر من اللَّه المجازاة، و معنی الکفران ترک المجازاة. یقال کفر و کفران و شکر و شکران، و قیل «فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ» ای لا نبطل عمله و لا نجحده بل نجازیه احسن الجزاء. «وَ إِنَّا لَهُ کاتِبُونَ» ای آمرون الکرام الکاتبین بکتبة اعماله، و قیل حافظون ما عمل الی یوم، الجزاء. نیکوکاران را نیکیشان مضاعف کنیم، یکی ده نویسیم و بد کردارانرا یکی، یکی نویسیم و در آن نیفزائیم، چنان که جای دیگر گفت: «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزی‌ إِلَّا مِثْلَها.
هوش مصنوعی: در این متن به این نکته اشاره شده است که هر کسی که کارهای نیک انجام دهد در صورتی که به محمد و قرآن ایمان داشته باشد، عملش بی‌پاداش نخواهد ماند. خداوند در برابر اعمال خوب بندگانش قدردان و بخشنده است و با انجام اعمال نیکایشان را پاداش می‌دهد. در این راستا، گفته شده است که اعمال نیک یکایک نوشته می‌شود و تا روز قیامت محفوظ می‌ماند. برای نیکوکاران، پاداش آنها مضاعف خواهد بود و به ازای هر عمل نیک، ده برابر پاداش خواهند گرفت، در حالی که برای بدکاران، تنها همانند عملشان پاداش داده می‌شود.
«وَ حَرامٌ عَلی‌ قَرْیَةٍ»، قرأ حمزة و الکسائی و ابو بکر، حرم بکسر الحاء بغیر الف، و قرأ الباقون و حرام بالالف و هما لغتان، مثل حلّ و حلال. قال اللَّه عزّ و جل: «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهذَا الْبَلَدِ»
هوش مصنوعی: در این متن، به نوعی از خواندن یک عبارت اشاره شده است. عده‌ای از قاریان مانند حمزه و کسائی و ابوبکر، کلمه "حرام" را با نیکوزی خاصی می‌خوانند، در حالی که سایر قاریان این کلمه را به شکل دیگری می‌خوانند. این دو شکل خواندن، هرکدام معتبر هستند و در زبان عربی مانند دو شکل دیگر از یک کلمه مشابه، که یکی "حل" و دیگری "حلال" است، هستند. همچنین به آیه‌ای از قرآن اشاره شده که به مجاز بودن در مکانی خاص اشاره می‌کند.
و قال رسول اللَّه (ص) فی زمزم: «لا احلّها لمغتسل و هی لشارب حلّ و بلّ»، قال ابن عباس: معنی الآیة، و حرام علی اهل قریة اهلکنا هم بعذاب الاستیصال ان یرجعوا الی الدّنیا ابدا فعلی هذا یکون لا، صلة، و فی ذلک ابطال قول اهل التراجع و التناسخ، و قیل الحرام هاهنا بمعنی الواجب، فعلی هذا یکون لا، ثابتا و المعنی واجب علی اهل قریة اهلکناهم «أَنَّهُمْ لا یَرْجِعُونَ» الی الدّنیا. می‌گوید حرامست بر اهل شهری که ما ایشان را بعذاب استیصال هلاک کردیم که هرگز با دنیا آیند، ابطال قول تناسخیانست و رد اهل تراجع، و گفته‌اند این آیت بآیت اول متصلست و تقدیره، فمن یعمل من الصّالحات و هو مؤمن فلا کفران لسعیه و حرام ذلک علی الکفار لانّهم لا یرجعون الی الایمان. می‌گوید اعمال مؤمنان پذیرفته است و سعی ایشان مشکور و این بر کافران حرامست، نه سعی ایشان مشکور و نه عمل ایشان مقبول که ایشان هرگز توبه نکنند و با ایمان نیایند ربّ العزّه از ایشان شناخت و دانست که ایمان نیارند و از کفر باز نگردند و ایشان را هلاک کرد. ابن عباس از اینجا گفت در معنی آیت: وجب علی اهل قریة حکمنا بهلاکهم انّه لا یرجع منهم راجع، و لا یتوب منهم تائب.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا (ص) درباره زمزم فرمود: «این آب برای شستن بدن حلال نیست و تنها برای نوشیدن حلال است». ابن عباس گفت: معنی این آیه این است که بر ساکنان شهری که ما آنان را با عذابی شدید هلاک کردیم حرام است که هرگز به دنیا بازگردند. این مسأله، رد ادعای مؤمنانی است که به تناسخ و برگشت به دنیا معتقدند. برخی گفته‌اند که اینجا حرام به معنای واجب است، بنابراین بر آن جماعت لازم است که «هرگز بازنگردند» به دنیا. به این معنا، بر اهل آن قریه که هلاک کردیم واجب است که هرگز برگشت نکنند. همچنین گفته شده که این آیه به آیه قبلی مرتبط است و مضمون آن این است که کسی که از کارهای شایسته انجام دهد و مؤمن باشد، عملش مورد قبول خواهد بود و کسانی که کافرند نباید انتظار پذیرش اعمالشان را داشته باشند، زیرا آنها هرگز به ایمان نخواهند رسید. خداوند دید که هرگز به ایمان نخواهند آمد و آنان را هلاک کرد. ابن عباس اینجا گفت: بر اهل آن قریه که مورد عذاب قرار گرفتند واجب است که هیچ‌کدام از آنان به دنیا بازنگردند و هیچ‌کدام نمی‌توانند توبه کنند.
قوله: «حَتَّی إِذا فُتِحَتْ»، قرأ ابن عامر و ابو جعفر و یعقوب فتّحت بتشدید التّاء علی التکثیر، و قرأ الآخرون فتحت بتخفیف التّاء. «یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ» بالهمز فیهما، قرأها عاصم وحده و کذلک فی سورة الکهف. و قرأ الآخرون یاجوج و ماجوج بغیر همز فی السورتین و قد مرّ شرحه فیما مضی، و هذا علی حذف المضاف ای فتح ردمهم و و دکّ عنهم. «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ» ای من کلّ نشر و تل. الحدب، المکان المرتفع.
هوش مصنوعی: برخی قراء مثل ابن عامر و ابوجعفر و یعقوب کلمه «فتح» را با تشدید تاء خوانده‌اند که به معنای فراوانی است، در حالی که بقیه آن را با تخفیف تاء خوانده‌اند. در مورد یأجوج و مأجوج، عاصم تنها فردی است که این کلمات را با همزه خوانده و همین در سوره کهف نیز صدق می‌کند. دیگر خوانندگان این کلمات را بدون همزه در هر دو سوره خوانده‌اند. لازم به ذکر است که این مورد به حذف مضاف اشاره دارد، به این معنا که فتح سد آن‌ها صورت گرفته است. همچنین «کم از هر حدب» به معنای از هر بلندی و تپه است و حدب به مکان‌های مرتفع اشاره دارد.
«یَنْسِلُونَ» ای یسرعون النزول من الآکام و التلاع کنسلان الذئب و هو سرعة مشیه.
هوش مصنوعی: «یَنْسِلُونَ» به معنای تند و سریع به پایین آمدن از تپه‌ها و دشت‌ها است، مانند شتابی که یک گرگ در راه رفتن دارد.
روی عبد اللَّه بن مسعود قال: لمّا اسری بالنبیّ لیلة اسری لقی ابراهیم و موسی و عیسی فتذاکروا السّاعة، فبدؤا بابراهیم فسألوه عنها فلم یکن عنده منها علم. ثمّ بموسی فلم یکن عنده منها علم، فرجعوا الی عیسی، فقال عیسی عهد اللَّه الیّ فیما دون وجبتها فامّا وجبتها فلا یعلمها الّا اللَّه فذکر خروج الدجّال فقال فاهبط فاقتله و یرجع النّاس الی بلادهم فیستقبلهم یأجوج و مأجوج، «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ» فلا یمرّون بماء الّا شربوه و لا یمرّون بشی‌ء الّا افسدوه فیجارون الیّ فادعوا اللَّه فیمیتهم فیجتوون الارض من ریحهم و یجارون الیّ فادعوا اللَّه فیرسل السّماء بالماء فیحمل اجسادهم فیقذفها فی البحر ثمّ ینسف الجبال و یمدّ الارض مدّ الادیم، فعهد اللَّه الیّ اذا کان ذلک انّ الساعة من النّاس کالحامل المتم لا یدری اهلها متی تفجأهم بولادها أ لیلا ام نهارا. قال عبد اللَّه: وجدت تصدیق ذلک فی کتاب اللَّه «حَتَّی إِذا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَ مَأْجُوجُ وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ یَنْسِلُونَ».
هوش مصنوعی: عبدالله بن مسعود می‌گوید: وقتی پیامبر در شب معراج به آسمان رفت، با ابراهیم، موسی و عیسی دیدار کرد و درباره قیامت گفتگو کردند. ابتدا از ابراهیم پرسیدند، اما او از آن خبر نداشت. سپس به موسی مراجعه کردند و او هم هیچ اطلاعی نداشت. در نهایت به عیسی رسیدند و او گفت که خداوند به او گفته است که درباره چیزهایی که کمتر از قیامت هستند، می‌تواند صحبت کند، اما درباره خود قیامت، تنها خداوند می‌داند. سپس عیسی به خروج دجال اشاره کرد و گفت که خدا به او فرمان داده تا دجال را به قتل برساند و سپس مردم به سرزمین خود برمی‌گردند که با یأجوج و مأجوج مواجه می‌شوند. آنها از هر تپه‌ای به سمت مردم می‌آیند و هیچ آبی نمی‌گذرانند مگر اینکه آن را می‌نوشند و هر چیزی را که عبور کنند، خراب می‌کنند. مردم به عیسی مراجعه کرده و از خدا درخواست می‌کنند تا آنها را هلاک کند. سپس زمین از بوی آنها آکنده می‌شود و عیسی دوباره دعا می‌کند تا خدا آسمان را با باران فرستاده و اجساد آنها را به دریا بیاندازد. بعد از این، خداوند کوه‌ها را از جا کنده و زمین را به شکل یک سطح صاف در می‌آورد. خدا به او وعده داده که زمانی که این حوادث اتفاق بیفتد، قیامت برای مردم همچون بارداری زن است که نمی‌داند زایمانش در شب است یا روز. عبدالله می‌گوید: من در کتاب خدا این پیشگویی را یافتم که می‌گوید: «تا زمانی که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و از هر تپه‌ای به سوی مردم بیایند».
و عن حذیفة بن اسید الغفاری قال: اطلع النبی (ص) علینا و نحن نتذاکر، فقال ما تذکرون؟ قلنا نذکر السّاعة، قال انّها لن تقوم حتی ترون قبلها عشر آیات: فذکر الدخّان و الدجّال و الدابّة، و طلوع الشمس من مغربها، و نزول عیسی بن مریم، و یأجوج و مأجوج، و ثلاثة خسوف: خسف بالمشرق و خسف بالمغرب و خسف بجزیرة العرب و آخر ذلک نار تخرج من الیمن تطرد النّاس الی محشرهم.
هوش مصنوعی: حذیفه بن اسید غفاری نقل می‌کند که پیامبر (ص) بر ما نگریست در حالی که ما درباره‌ای صحبت می‌کردیم. حضرت از ما پرسیدند که چه موضوعی را مطرح می‌کنید. ما گفتیم که درباره قیامت صحبت می‌کنیم. ایشان پاسخ دادند که قیامت برپا نخواهد شد تا اینکه قبل از آن ده نشانه را مشاهده کنید. از جمله این نشانه‌ها می‌توان به دود، دجال، دابّه، طلوع آفتاب از مغرب، نزول عیسی بن مریم، و یأجوج و مأجوج اشاره کرد. همچنین ایشان به سه خسوف اشاره کردند: خسف در شرق، خسف در غرب و خسف در جزیره العرب. در نهایت، نشانه‌ای دیگر آتش است که از یمن برمی‌خیزد و مردم را به سوی محشر می‌برد.
و عن ام سلمه انّ النبی (ص) کان نائما فی بیتی فاستیقظ محمرّا عیناه فقال لا اله الّا اللَّه ثلاثا ویل للعرب من امر قد اقترب، قد فتح الیوم من ردم یأجوج و مأجوج مثل هذا و اشار بیده الی عقد تسعین. و قیل انّ ملک الروم یبعث کل یوم خیلا یحرسون الردم، فاذا عادوا قالوا ما زلنا نسمع من وراء السدّ جلبة و امرا شدیدا کانّهم یسمعون قرع فؤسهم‌، و قیل «وَ هُمْ مِنْ کُلِّ حَدَبٍ» الضمیر یعود الی جمیع الخلق و ذلک حین یخرجون من قبورهم. یدلّ علیه قراءت مجاهد و هم من کل جدث بالجیم و الثاء کما قال تعالی: «فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلی‌ رَبِّهِمْ یَنْسِلُونَ».
هوش مصنوعی: ام سلمه نقل کرده که پیامبر (ص) در خانه‌اش خواب بود که بیدار شد و چشمانش رنگی خونی داشت و فرمود: «جز خدا هیچ معبودی نیست» سه بار تکرار کرد و به عرب‌ها هشدار داد که از وضعیتی که نزدیک است، بترسند. او اشاره کرد به چیزی که در دستانش داشت و گفت که امروز از دیوار یأجوج و مأجوج مانند این مقدار شکسته شده است. گفته شده که پادشاه روم هر روز سوارانی را برای حراست از این دیوار می‌فرستد و زمانی که برمی‌گردند، می‌گویند از آن طرف دیوار صداهای شدیدی به گوش می‌رسد، گویی صدای کلنگ‌هایشان را می‌شنوند. همچنین گفته شده است که وقتی انسان‌ها از قبرهایشان خارج می‌شوند، این صداها را می‌شنوند و اشاره به آیه‌ای از قرآن دارد که می‌گوید: «پس زمانی که از قبرهایشان به سوی پروردگارشان می‌روند، خارج می‌شوند».
قوله: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ» ای القیامة و الحقّ الّذی لا خلف فیه، قال الفرّاء و جماعة، الواو فی قوله: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ» مقحمة زائدة و معناه حتی اذا فتحت یأجوج و مأجوج اقترب و عد الحقّ کما قال تعالی: «فَلَمَّا أَسْلَما وَ تَلَّهُ لِلْجَبِینِ وَ نادَیْناهُ» یعنی و تله للجبین نادیناه. و الدلیل علیه ما روی عن حذیفة قال: لو انّ رجلا اقتنی فلوا بعد خروج یأجوج و مأجوج لم یرکبه حتی تقوم الساعة، و قال قوم لا یجوز طرح الواو و جعلوا جواب حتی اذا فتحت فی قوله: «یا وَیْلَنا» فیکون مجاز الآیة حتی اذا فتحت یاجوج و مأجوج و اقترب الوعد الحق قالوا: «یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا».
هوش مصنوعی: آیه «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ» به معنی نزدیک شدن وعده حقیقی است که درباره قیامت صحبت می‌کند و این وعده هیچ تردیدی در آن وجود ندارد. برخی مفسران معتقدند که حرف "و" در اینجا غیرضروری است و معنای آن این است که وقتی یأجوج و مأجوج آزاد شوند، وعده حقیقی نزدیک می‌شود. همچنین، در روایتی از حذیفه آمده که اگر کسی در زمان آزاد شدن یأجوج و مأجوج اسب داشته باشد، نمی‌تواند بر آن سوار شود تا زمانی که قیامت برپاشود. همچنین، برخی افراد بر این باورند که نمی‌توان حرف "و" را حذف کرد و نتیجه‌گیری این آیه اینگونه است که وقتی یأجوج و مأجوج آزاد شوند، وعده حق نزدیک می‌شود و مردم در آن زمان با نگرانی می‌گویند: «وای بر ما، ما از این موضوع غافل بودیم».
و قوله: «فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ» فی هی ثلاثة اوجه: «احدها انّها کنایة عن الأبصار ثمّ اظهر الأبصار بیانا، معناه فاذا الأبصار شاخصة، ابصار الذین کفروا. و الثّانی ان هی تکون عمادا کقوله: «فَإِنَّها لا تَعْمَی الْأَبْصارُ». و الثالث ان یکون تمام الکلام عند قوله: «هِیَ» و لهذا وقف بعض القرّاء علی هی کانّه جعلها کنایة عن السّاعة، یعنی: فاذا هی قائمة ای من قربها کانّها حاضرة ثم ابتداء فقال شاخصة ابصار الّذین کفروا علی تقدیر خبر الابتداء، مجازها ابصار الّذین کفروا شاخصة و شخوصها امتدادها فلا تطرف من شدّة ذلک الیوم و هو قوله یقولون: «یا وَیْلَنا قَدْ کُنَّا فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا» ای لم نعلم انّه حقّ «بَلْ کُنَّا ظالِمِینَ» لأنفسنا بترک الایمان به.
هوش مصنوعی: در این متن، سه معنا برای عبارت "فَإِذا هِیَ شاخِصَةٌ" ارائه شده است. نخستین معنا این است که این عبارت کنایه‌ای از دیدگان است و به نوعی بیان می‌کند که دیدگان کسانی که کافرند، به شکلی خاص و خیره به یک نقطه، تمرکز یافته‌اند. دومین معنا این است که این جمله به مانند تأکیدی بر وضوح و روشنی است، به گونه‌ای که اشاره دارد به این که چشم‌ها بینا می‌مانند. سومین معنا این است که کلام به طور کامل در واژه "هِیَ" به پایان می‌رسد و برخی قاریان بر این باورند که این جمله کنایه‌ای از قیامت است، به این معنی که وقتی قیامت نزدیک می‌شود، گویی که حاضری در برابر آن قرار دارند. سپس ادامه می‌دهد که دیدگان کافران به شدت خیره و مبهوت می‌ماند و آن‌ها در آن روز می‌گویند: "وای بر ما، ما در غفلت از این واقعیت بودیم" و در واقع، به این نکته اشاره می‌کنند که نمی‌دانستند که این حقیقت وجود دارد و به خاطر نداشتن ایمان، به خود ظلم کرده‌اند.
«إِنَّکُمْ وَ ما تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» ای قل لهم یا محمّد انّکم ایّها المشرکون و ما تعبدون من دون اللَّه یعنی الاصنام، «حَصَبُ جَهَنَّمَ» ای وقودها، و قیل خطبها بلغة الحبشة و اصل الحصب الرّمی، قال اللَّه تعالی: «إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ حاصِباً» ای ریحا ترمیهم بالحجارة. «أَنْتُمْ لَها وارِدُونَ» ای فیها داخلون. و قیل الّلام هاهنا بمعنی الی، کقوله: «بِأَنَّ رَبَّکَ أَوْحی‌ لَها» ای اوحی الیها.
هوش مصنوعی: ای محمد به آن‌ها بگو: ای مشرکین و آنچه غیر از خدا می‌پرستید، یعنی بت‌هایتان، آتش جهنم هیزم شماست. برخی گفته‌اند که خطبه‌ها به زبان حبشی است و "حَصَب" به معنای پرتاب کردن است. خداوند متعال فرمود: "ما بر آن‌ها طوفانی به مانند سنگ‌ریزه فرستادیم". معنای "وارد" اینجا یعنی وارد آن خواهید شد، و برخی گفته‌اند که حرف "لام" به معنای "به" است، مانند جمله‌ای که می‌گوید: "پروردگارت به او وحی کرد".
«لَوْ کانَ هؤُلاءِ» الاصنام، «آلِهَةً» علی الحقیقة، «ما وَرَدُوها» ای ما دخل عابدوها النّار. «وَ کُلٌّ فِیها خالِدُونَ» یعنی العابدین و المعبودین. فان قیل و ایّ حکمة فی ادخال الاصنام النّار و هی جماد لا تعقل لیس لها ثواب و لا علیها عقاب؟ قلنا انّها تحمی بالنّار فتلزق بهم فیعذّبون بها لیکون ذلک اشدّ و اشقّ علیهم و ابلغ فی الحسرة اذ عذّبوا بما کانوا یعبدون و یرجون النجاة و الشفاعة من قبله.
هوش مصنوعی: اگر این بت‌ها واقعاً خدایانی بودند، هرگز کاربرانشان به جهنم نمی‌رفتند. همه آنها، به همراه پرستندگانشان، در آتش باقی خواهند ماند. حال اگر بپرسید چه دلیلی وجود دارد که بت‌ها را به آتش ببرند در حالی که بی‌جان و فاقد عقل هستند و نه پاداشی دارند و نه مجازاتی؟ می‌گوییم که آنها با آتش گرم می‌شوند و به پرستندگانشان متصل می‌شوند و به این ترتیب عذاب می‌شوند تا عذاب آنها شدیدتر و تلخ‌تر باشد، زیرا با چیزی که پرستش می‌کردند و به امید نجات و شفاعت از آن داشتند، عذاب می‌شوند.
«لَهُمْ فِیها زَفِیرٌ» انین و تنفّس شدید و بکاء و عویل. «وَ هُمْ فِیها لا یَسْمَعُونَ» حین صاروا صمّا بکما. و قیل لا یسمعون لانّهم فی توابیت من نار. قال ابن مسعود فی هذا الآیة: اذا بقی فی النّار من یخلّد جعلوا توابیت من نار ثم جعلت تلک التوابیت فی توابیت اخری، ثم تلک التوابیت فی توابیت اخری علیها مسامیر من نار فلا یسمعون شیئا و لا یری احد منهم انّ فی النّار احدا یعذب غیره.
هوش مصنوعی: در آنجا صدای ناله و زاری و تنفس‌های شدید وجود دارد و آنها نمی‌توانند چیزی بشنوند، زیرا به وضعیتی برگشته‌اند که به مانند افرادی ناشنوا و گنگ هستند. گفته شده که آنها نمی‌شنوند چون در جعبه‌های آتشین قرار دارند. ابن مسعود در این زمینه بیان کرده که وقتی افراد در آتش جاودانه می‌مانند، به جعبه‌های آتشین فرو می‌روند و این جعبه‌ها نیز درون جعبه‌های دیگری قرار دارد و به همین ترتیب، جعبه‌ها روی هم قرار می‌گیرند و بر روی آنها میخ‌های آتشین وجود دارد. به همین خاطر، هیچ‌کدام از آنها چیزی نمی‌شنوند و نمی‌توانند ببینند که در آتش کسی دیگر عذاب می‌کشد.