گنجور

۷ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِی‌ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً الآیة.

اشارت است بکمال حزن لوط و غایت درد و اندوه وی در راه دین، هم تشریف است او را هم بشارت، تشریف است از آن روی که عزّت قرآن او را جلوه میکند، و از اندوه وی عالمیان را بر آتش اندوه می‌نشاند، و خلعت مثوبت روز دولت ایشان را میدوزد، و بشارت از آن است که هر کرا بر آمدن مراد در طالع وی بود، نخست تیر بی‌مرادی در کام وی نشانند، و بر درد و اندوهش اندوه فزایند، آن گه چون یکبارگی دل خویش باندوه سپرد، و از راه مراد خود برخاست، محبّت حقّ او را در پرده عصمت خویش گیرد که: «ان اللَّه یحب کل قلب حزین» دوست دارد اللَّه دلی که همه غم نادیدن وی خورد، همه بار درد نایافت وی کشد، اندوهش بدان دهد تا روزی گوید، که: لا تَحْزَنْ ترس و بیم در دلش افکند، تا در وقت نزع او را گوید که: لا تَخَفْ آن ساعت که بنده مؤمن را در خاک نهند، و آن خر پشته گور بر سینه عزیز او نصب کنند، دوستان متفکّر حال او، خویشان متحیّر انتقال او، دل وی پر از اندوه و بیم گشته، میان نواخت و سیاست درمانده، گوش بر غیب نهاده، تا خود چه خطاب آید و با وی چه کنند، بنده درین سوز و حسرت بود، که فضل الهی در رسد، لطف ایزدی در پیوندد، خطاب آید، بنعمت اکرام و افضال، عبدی ترکوک و عزّتی و جلالی لانشرنّ علیک رحمتی، بنده من دوستان مجازی ترا رها کردند غم مخور و اندوه مدار که ما ترا واپناه رحمت خویش گرفتیم، و در روضه رضوان جای تو ساختیم، همانست که ربّ العزّة گفت: أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اینست بار درخت اندهان، و غایت درد دوستان، نه از گزاف گفت آنچه پیر طریقت گفت: الهی! نصیب این بیچاره ازین کار همه درد است، مبارک باد که مرا این درد سخت در خورد است، بیچاره آن کس که ازین درد فرد است، حقّا که هر که بدین درد ننازد ناجوانمرد است.

هر درد که زین دلم قدم بر گیرد /دردی دگرش بجای در برگیرد

زان با هر درد صحبت از سر گیرد
کآتش چو رسد بسوخته اندر گیرد.

قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی‌ رُکْنٍ شَدِیدٍ قال ابن عطاء لو انّ لی بکم قوّة من نفسی لمنعتکم من معصیة ربّی و لو انّ المعرفة بیدی لا وصلتها الیکم، آن مهجوران درگاه عزّت و زخم خوردگان عدل ازل گرد سرای لوط برآمدند بقصد آن عزیزان، بر مخالفت فرمان، و آن کار بر لوط دشخوار شد و رنج دل وی در حق آن مهمانان بغایت رسید، و بی آرام گشت از سر تحیّر گفت: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً با آن همه رنج که از ایشان دید شفقت از ایشان هم باز نگرفت و آرزوی توفیق و هدایت ایشان در دل خود راه داد، گفت: اگر کلید معرفت و هدایت بدست من بودی، بر دلهای ما در معرفت گشادمی، و شما را باین عصیان و خذلان فرو نگذاشتی لکن چه سود که این کار بدست من نیست، و هدایت بخواست من نیست، همانست که مصطفی (ص) را گفتند: «لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» یا محمد هدایت و غوایت خلق حقایق تعزّز ماست، و خصایص تفرّد ما، بر تو جز از دعوت نیست، و راه نمودن جز کار الهیّت ما نیست.

فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها سنّة اللَّه فی عباده قلب الاحوال علیهم، و الانقلاب من سمات الحدوث، و الّذی لا یزول و لا یحول فهو الّذی لم یزل و لا یزال بنعوت الصّمدیّة، گردش احوال و تیرگی روزگار نعت حدثان است، و سرانجام بندگان است، روزی ایشان را نعمت، و روزی غمانست، یکی بی کام و بی‌نوا یکی شادان و نازان است، از آن گه چنین و گه چنان است، که از خاک مختلط آفریده، و بآب تغیّر سرشته، و تا بدانی که یکتا و یگانه خداست که در صفت او تغیّر نه، و در نعت او تبدّل نه، و با او هیچ منازع و مشارک نه، آن را که خواهد بفضل خود نوازد، و او را به وی حاجت نه، و آن را که خواهد بعدل خود راند، و از کس بیم نه، آن گه در آخر آیت گفت: وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ این چنان است که گفتند:

و من یرنی فلا یغترّ بعدی
فانّ لکلّ معصیة عقابا
۷ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً چون از نزدیک ابراهیم بیامدند روی نهادند بشارستان قوم لوط و از آنجا که ابراهیم بود تا بشارستان لوط چهار فرسنگ بود، چون آنجا رسیدند در نیمه روز لوط را دیدند در صحرا کشاورزی میکرد، لوط در ایشان نگرست قومی را دید بصورت جوانان نیکو رویان سیاه چشمان خوش بویان جامهای نیکو بر تن ایشان و فراز آمده بصورت مهمانان، لوط چون ایشان را بر آن صفت دید از آمدن ایشان و بسبب ایشان اندوهگن و دل تنگ گشت دانست که قوم وی قصد ایشان کنند و او را دفع باید کرد و رنج باید کشید اینست که ربّ العزّة گفت سِی‌ءَ بِهِمْ ای ساء مجیئهم و احزن بسببهم، یقال: سؤته فسئی، نظیره: سررته فسرّ. مدنی و شامی و کسایی و رویس «سیئ» باشمام ضم خوانند اشارة الی الاصل فانّ اصله سوی بهم من السّوء، غیر انّ الواو اسکنت و نقلت کسرتها الی السّین تخفیفا، وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً ای ضاق بمکانهم صدره لما یعرف من قومه، یقال: ضاق بامره ذرعا، اذا لم یجد من المکروه سبیلا. و نسب الی الذرع علی عادة العرب فی وصف القادر علی الشی‌ء المنبسط فیه بالتذرع و التبوع و طول الید و الباع و الذراع ثم یوضع ضیق الذرع مکان ضیق الصدر و هو نصب علی التمییز وَ قالَ هذا یَوْمٌ عَصِیبٌ ای ثقیل و شدید فی الشر و کذلک العصبصب و اصله من العصب و هو الشد.۸ - النوبة الاولى: قوله تعالی: قالُوا یا شُعَیْبُ گفتند: ای شعیب أَ صَلاتُکَ تَأْمُرُکَ این نمازهای فراوان تو میفرماید ترا، أَنْ نَتْرُکَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا که ما را فرمایی تا دست بداریم پرستش آنچه پدران ما می‌پرستیدند، أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِی أَمْوالِنا ما نَشؤُا یا در مالهای خویش آن کنیم که ما خواهیم، إِنَّکَ لَأَنْتَ الْحَلِیمُ الرَّشِیدُ (۸۷) تویی تو آن زیرک راست آهنگ.

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ لَمَّا جاءَتْ رُسُلُنا لُوطاً سِی‌ءَ بِهِمْ وَ ضاقَ بِهِمْ ذَرْعاً الآیة.
هوش مصنوعی: وقتی که پیامبران ما به سوی لوط آمدند، او به خاطر آنچه که می‌دید ناراحت و مضطرب شد و احساس تنگی و فشار کرد.
اشارت است بکمال حزن لوط و غایت درد و اندوه وی در راه دین، هم تشریف است او را هم بشارت، تشریف است از آن روی که عزّت قرآن او را جلوه میکند، و از اندوه وی عالمیان را بر آتش اندوه می‌نشاند، و خلعت مثوبت روز دولت ایشان را میدوزد، و بشارت از آن است که هر کرا بر آمدن مراد در طالع وی بود، نخست تیر بی‌مرادی در کام وی نشانند، و بر درد و اندوهش اندوه فزایند، آن گه چون یکبارگی دل خویش باندوه سپرد، و از راه مراد خود برخاست، محبّت حقّ او را در پرده عصمت خویش گیرد که: «ان اللَّه یحب کل قلب حزین» دوست دارد اللَّه دلی که همه غم نادیدن وی خورد، همه بار درد نایافت وی کشد، اندوهش بدان دهد تا روزی گوید، که: لا تَحْزَنْ ترس و بیم در دلش افکند، تا در وقت نزع او را گوید که: لا تَخَفْ آن ساعت که بنده مؤمن را در خاک نهند، و آن خر پشته گور بر سینه عزیز او نصب کنند، دوستان متفکّر حال او، خویشان متحیّر انتقال او، دل وی پر از اندوه و بیم گشته، میان نواخت و سیاست درمانده، گوش بر غیب نهاده، تا خود چه خطاب آید و با وی چه کنند، بنده درین سوز و حسرت بود، که فضل الهی در رسد، لطف ایزدی در پیوندد، خطاب آید، بنعمت اکرام و افضال، عبدی ترکوک و عزّتی و جلالی لانشرنّ علیک رحمتی، بنده من دوستان مجازی ترا رها کردند غم مخور و اندوه مدار که ما ترا واپناه رحمت خویش گرفتیم، و در روضه رضوان جای تو ساختیم، همانست که ربّ العزّة گفت: أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ اینست بار درخت اندهان، و غایت درد دوستان، نه از گزاف گفت آنچه پیر طریقت گفت: الهی! نصیب این بیچاره ازین کار همه درد است، مبارک باد که مرا این درد سخت در خورد است، بیچاره آن کس که ازین درد فرد است، حقّا که هر که بدین درد ننازد ناجوانمرد است.
هوش مصنوعی: این متن به عمق حزن و اندوه پیامبر لوط (ع) در مسیر دین اشاره دارد. از یک سو، این حزن او نشانه‌ی عظمت و عزت قرآن است و بر دیگران نیز تأثير می‌گذارد، به طوری که آنان را در آتش اندوه می‌نشاند. این درد وی به نوعی لباس پاداش و روزی را که نصیب او خواهد شد، می‌دوزد. از سوی دیگر، این حزن بشارتی نیز برای کسانی است که روزی به آرزوهایشان خواهند رسید، هرچند ممکن است در ابتدا با ناکامی‌ها مواجه شوند و غم و اندوه آنان بیشتر شود. اما در لحظاتی که فرد غم خود را بپذیرد و به سمت هدفش حرکت کند، محبت خداوند او را در آغوش رحمت خود می‌گیرد. آیه‌ای نیز در این زمینه وجود دارد که بیان می‌کند خداوند دل‌های غمگین را دوست می‌دارد و در مواقع سخت، بشارت‌هایی به آن‌ها می‌دهد. در لحظه‌های سخت و درگذشت، دوستداران متوجه حزن و درد او می‌شوند و امید به رحمت الهی در دلشان روشن می‌شود. در این حال، بنده به دعا و درخواست رحمت و فضل الهی مشغول می‌شود و در پی وعده‌های الهی که به او آرامش می‌دهد، قرار می‌گیرد. در نهایت، تأکید می‌شود که غم و اندوه در زندگی بندگان مؤمن، علاوه بر آنکه علامتی از طهارت نفس و جهاد در راه خداوند است، باید به شکر و سپاس تبدیل شود. در اینجا، برکت این دردها و چالش‌ها، نشان از خاص بودن موقعیت بندگان نزد خداوند دارد.
هر درد که زین دلم قدم بر گیرد /دردی دگرش بجای در برگیرد
هوش مصنوعی: هر دردی که بر دل من قدم بگذارد، درد دیگری جای آن را خواهد گرفت.
زان با هر درد صحبت از سر گیرد
کآتش چو رسد بسوخته اندر گیرد.
هوش مصنوعی: هر کس که در زندگی خود آسیب دیده و دردهایی دارد، وقتی در آتش احساسات و آلامش فرو برود، می‌تواند دوباره درباره آن‌ها صحبت کند و از دردهایش بگوید.
قالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلی‌ رُکْنٍ شَدِیدٍ قال ابن عطاء لو انّ لی بکم قوّة من نفسی لمنعتکم من معصیة ربّی و لو انّ المعرفة بیدی لا وصلتها الیکم، آن مهجوران درگاه عزّت و زخم خوردگان عدل ازل گرد سرای لوط برآمدند بقصد آن عزیزان، بر مخالفت فرمان، و آن کار بر لوط دشخوار شد و رنج دل وی در حق آن مهمانان بغایت رسید، و بی آرام گشت از سر تحیّر گفت: لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً با آن همه رنج که از ایشان دید شفقت از ایشان هم باز نگرفت و آرزوی توفیق و هدایت ایشان در دل خود راه داد، گفت: اگر کلید معرفت و هدایت بدست من بودی، بر دلهای ما در معرفت گشادمی، و شما را باین عصیان و خذلان فرو نگذاشتی لکن چه سود که این کار بدست من نیست، و هدایت بخواست من نیست، همانست که مصطفی (ص) را گفتند: «لَیْسَ عَلَیْکَ هُداهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ» یا محمد هدایت و غوایت خلق حقایق تعزّز ماست، و خصایص تفرّد ما، بر تو جز از دعوت نیست، و راه نمودن جز کار الهیّت ما نیست.
هوش مصنوعی: او گفت: "اگر من قدرتی بر شما داشتم یا به پناهگاهی مطمئن می‌رفتم." ابن عطا می‌گوید: "اگر من از خودم توانایی داشتم، شما را از معصیت پروردگارم بازمی‌داشتم و اگر علم و معرفت در دست من بود، آن را به شما می‌رساندم." آن کسانی که مورد بی‌مهری و ستم قرار گرفته بودند دور لوط جمع شدند تا با دستور او مخالفت کنند و این موضوع برای لوط بسیار دشوار شد. دلش به خاطر حال مهمانانش به شدت آزرده و نگران بود و از روی حیرت گفت: "اگر من بر شما قدرتی داشتم…" با وجود تمام زجرهایی که از آن‌ها احساس می‌کرد، محبتش به آن‌ها کم نشد و در دلش آرزوی هدایت آن‌ها را داشت. او گفت: "اگر کلید معرفت و هدایت در دست من بود، قفل‌های دل‌هایتان را می‌گشایش، اما افسوس که این کار در دست من نیست و هدایت به خواست من نیست." همانطور که به پیامبر(ص) گفتند: "بر تو نیست که آن‌ها را هدایت کنی، بلکه خدا هر کس را بخواهد هدایت می‌کند." ای محمد، هدایت و گمراهی مردم حقایق و ویژگی‌های عظمت ماست و برتو جز دعوت کردن چیزی نیست و راهنمایی جز کار الهی ما نیست.
فَلَمَّا جاءَ أَمْرُنا جَعَلْنا عالِیَها سافِلَها سنّة اللَّه فی عباده قلب الاحوال علیهم، و الانقلاب من سمات الحدوث، و الّذی لا یزول و لا یحول فهو الّذی لم یزل و لا یزال بنعوت الصّمدیّة، گردش احوال و تیرگی روزگار نعت حدثان است، و سرانجام بندگان است، روزی ایشان را نعمت، و روزی غمانست، یکی بی کام و بی‌نوا یکی شادان و نازان است، از آن گه چنین و گه چنان است، که از خاک مختلط آفریده، و بآب تغیّر سرشته، و تا بدانی که یکتا و یگانه خداست که در صفت او تغیّر نه، و در نعت او تبدّل نه، و با او هیچ منازع و مشارک نه، آن را که خواهد بفضل خود نوازد، و او را به وی حاجت نه، و آن را که خواهد بعدل خود راند، و از کس بیم نه، آن گه در آخر آیت گفت: وَ ما هِیَ مِنَ الظَّالِمِینَ بِبَعِیدٍ این چنان است که گفتند:
هوش مصنوعی: وقتی فرمان ما رسید، قله‌ها را به دره‌ها تبدیل کردیم. این نشانه‌ای از سنت خداوند در بندگانش است که اوضاع را تغییر می‌دهد. انقلاب و دگرگونی جزو ویژگی‌های حوادث است و چیزی که تغییر ناپذیر و ثابت است، همان است که همیشه بوده و خواهد بود. تغییرات و تیره‌گی روزگار نشان‌دهنده‌ی وقوع حوادث است و این وضعیت برای بندگان پیش می‌آید؛ روزی روزی خوشی و نعمت دارند و روز دیگر در غم و اندوه به سر می‌برند. گاهی یکی بی‌کام و بی‌نوا و دیگری شاد و سرزنده است و این تغییرات از آنجا ناشی می‌شود که انسان‌ها از خاک و آب ساخته شده‌اند و تحت تأثیر تغییرات هستند. تنها خداوند است که در صفاتش تغییر و تحول وجود ندارد و هیچ کس شریکی در او نیست. او آنچه را بخواهد با لطف خود مورد نوازش قرار می‌دهد و نیازی به کس ندارد. و اگر بخواهد، با عدل خود کسی را دور کند و از هیچ کس نمی‌ترسد. در پایان آیه آمده است: و هیچ چیزی از ظالمین دور نیست و این همان چیزی است که گفته‌اند.
و من یرنی فلا یغترّ بعدی
فانّ لکلّ معصیة عقابا
هوش مصنوعی: هرکس که مرا ببیند، نباید به سبب نزدیک بودن من فریب بخورد، زیرا برای هر گناهی عذابی وجود دارد.