گنجور

۱۶ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ الایة اشارتست باظهار سیاست و عزت، و خطاب هیبت با اهل شقاوت، در آن روز رستاخیز و روز عظمت، روزی که آتش نومیدی در خرمنهای خلایق زنند، و اعمال و احوال ایشان بباد بی‌نیازی بر دهند که: «وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً». ظالمان و ستمکاران خیمه اندوه و ندامت بزنند که: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‌ یَدَیْهِ». گردن همه جباران و متمردان فرو شکنند، و آن عملهای خبیث همچون غلّی سازند، و بر گردنهاشان نهند: إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا، و آن عوانان ناپاک و ظالمان بی‌رحمت را بیارند، و در سراپرده آتشین بدارند: إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها. آفتاب و ماه و سیارات را بدود هیبت روی سیاه گردانند، و این کوس زوال بکوبند که: إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ. وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ. بر قدر مایه هر کسی با وی معاملت کنند. قومی را نداء بردابرد از پیش میزنند، و قومی را آواز گیرا گیر در قفا مینهند. قومی چون درّ از میان صدف می‌افروزند. قومی را باین خطاب کرامت می‌نوازند که: «لا تخافوا و لا تحزنوا». قومی را باین تازیانه ادبار زنند که: «اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ» قومی را این خطاب هیبت شنوانند بنعت عزّت و اظهار سیاست که:ا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی‌؟! قومی را این نداء کرامت شنوانند بنعت لطف و اظهار رحمت که: «یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ».

وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ اشارت بهر دو طرف دارد همان عزّت و سیاست با بیگانگان، همین لطف و رحمت با دوستان. الغنی یشیر الی عزّه، و ذُو الرَّحْمَةِ یشیر الی لطفه. الغنی اخبار عن جلاله، و ذُو الرَّحْمَةِ اخبار عن افضاله. فهم فی سماع هذه الایة مترددون بین صحو و محو، و بین اکرام و اصطلام، و بین تقریب و تذویب، واسطی گفت: الغنیّ بذاته، ذو الرحمة بصفاته، الغنی عن طاعة المطیعین، ذو الرحمة علی المذنبین.

إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ آمدنی آمده گیر، و رفتنی شده گیر، و این روز روشن تاریک شده گیر، و غرور دنیا روزی بسر آمده گیر. جوانمردی را دیدند که بی علتی می‌لنگید، گفتند: چرا می‌لنگی؟ گفت: فردا بخارستان خواهم رفت. گفتند: تا فردا! گفت: فردا آمده گیر، و این پرده دریده گیر، و رسوا شده گیر؟!

تا کی از دار الغروری سوختن دار السرور
تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار!

ای جوانمرد! این حیات دنیا باد است، تا بنگری از دست رفته است. این دنیا همچون خنده دیوانگان است، و گریه مستان! دیوانه بی‌شادی خندد، و مست بی‌اندوه گرید. دنیا مثال یخ است در آفتاب نهاده، و بنهیب میگذارد، یا شکر که در دهن نهاده و می‌ریزد، آری! بس شیرین است بطعم، لکن گدازنده بجرم، تا در دهن نهادی گداخت. دنیا نظاره گاهی خوش است، حلوة خضرة، لکن تا بنگری گذشت، و تا دل درو بستی رفت. لو لا الموت لا دعی کل الناس الربوبیة. اگر ذلّ مرگ نیستی، از اطراف عالم آواز «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‌» برآمدی. این چندین صدرها بینی از خواجگان خالی شده، و پس از آنکه چون گل بر بار بشکفته بودند، از بار بریخته، و در گل خفته.

چون که عبرت نگیری و در سرانجام کار خود اندیشه نکنی؟! رب العالمین میگوید: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ. آری! بدانید که این دنیا تا کجا رسد، و سرای پیروزی و جاویدی کرا رسد! به بینید که درویشان شکسته را بر مرکب کرامت چون آرند!؟ و خواجگان بی‌معنی را به تازیانه قهر چون رانند؟!

باش تا کل یابی آنها را که امروزند جزء
باش تا گل بینی آنها را که امروزند خار
این عزیزانی که آنجا گلستان دولت‌اند
تا ندانی و نداری شان بدینجا خار و خوار
گلبنی کاکنون ترا هیزم نمود از جور دی
باش تا در جلوه آرد دست انصاف بهار

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ یَوْمَ یَحْشُرُهُمْ جَمِیعاً یا مَعْشَرَ الْجِنِّ الایة اشارتست باظهار سیاست و عزت، و خطاب هیبت با اهل شقاوت، در آن روز رستاخیز و روز عظمت، روزی که آتش نومیدی در خرمنهای خلایق زنند، و اعمال و احوال ایشان بباد بی‌نیازی بر دهند که: «وَ قَدِمْنا إِلی‌ ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً». ظالمان و ستمکاران خیمه اندوه و ندامت بزنند که: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلی‌ یَدَیْهِ». گردن همه جباران و متمردان فرو شکنند، و آن عملهای خبیث همچون غلّی سازند، و بر گردنهاشان نهند: إِنَّا جَعَلْنا فِی أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا، و آن عوانان ناپاک و ظالمان بی‌رحمت را بیارند، و در سراپرده آتشین بدارند: إِنَّا أَعْتَدْنا لِلظَّالِمِینَ ناراً أَحاطَ بِهِمْ سُرادِقُها. آفتاب و ماه و سیارات را بدود هیبت روی سیاه گردانند، و این کوس زوال بکوبند که: إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ. وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ. بر قدر مایه هر کسی با وی معاملت کنند. قومی را نداء بردابرد از پیش میزنند، و قومی را آواز گیرا گیر در قفا مینهند. قومی چون درّ از میان صدف می‌افروزند. قومی را باین خطاب کرامت می‌نوازند که: «لا تخافوا و لا تحزنوا». قومی را باین تازیانه ادبار زنند که: «اخْسَؤُا فِیها وَ لا تُکَلِّمُونِ» قومی را این خطاب هیبت شنوانند بنعت عزّت و اظهار سیاست که:ا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ یَأْتِکُمْ رُسُلٌ مِنْکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیاتِی‌؟! قومی را این نداء کرامت شنوانند بنعت لطف و اظهار رحمت که: «یا عِبادِ لا خَوْفٌ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ وَ لا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ».
هوش مصنوعی: در روز قیامت، همه انسان‌ها و جن‌ها جمع خواهند شد و این صحنه نمایانگر قدرت و عظمت الهی خواهد بود. در این روز، احساس ناامیدی در دل انسان‌ها به وجود خواهد آمد و اعمالشان به باد فراموشی سپرده خواهد شد. ستمگران در این روز به شدت پشیمان خواهند شد و احساس ندامت خواهند کرد. همه جبابره و سرکش‌ها تحت فشار قرار خواهند گرفت و اعمال ناپسندشان بر دوششان خواهد بود. جهنم برای ستمکاران آماده شده است و آن‌ها در آنجا به عذاب دچار خواهند شد. در این روز خورشید و ستاره‌ها نیز در حالتی خوف‌انگیز قرار خواهند گرفت و عظمت این واقعه به همه نمایان خواهد شد. هر کسی طبق اعمالش محاکمه خواهد شد؛ برخی مورد رحمت و لطف قرار خواهند گرفت و از آن‌ها با محبت یاد خواهد شد، در حالی که برخی دیگر به عذاب و سرزنش دچار خواهند شد. در این لحظه، الهی به بندگانش می‌گوید که از آن‌ها نمی‌ترسند و اندوهی نخواهند داشت.
وَ رَبُّکَ الْغَنِیُّ ذُو الرَّحْمَةِ اشارت بهر دو طرف دارد همان عزّت و سیاست با بیگانگان، همین لطف و رحمت با دوستان. الغنی یشیر الی عزّه، و ذُو الرَّحْمَةِ یشیر الی لطفه. الغنی اخبار عن جلاله، و ذُو الرَّحْمَةِ اخبار عن افضاله. فهم فی سماع هذه الایة مترددون بین صحو و محو، و بین اکرام و اصطلام، و بین تقریب و تذویب، واسطی گفت: الغنیّ بذاته، ذو الرحمة بصفاته، الغنی عن طاعة المطیعین، ذو الرحمة علی المذنبین.
هوش مصنوعی: پروردگار تو بی‌نیاز و دارای رحمت است، که این جمله به دو جنبه اشاره دارد: یکی عزت و سیاست با بیگانگان و دیگری لطف و رحمت به دوستان. بی‌نیازی نمایانگر جلال و عظمت اوست و رحمت نشان‌دهنده‌ی فضایل اوست. کسانی که این آیه را می‌شنوند در حالتی بین بیداری و خواب، احترام و سوزاندن، نزدیکی و محو شدن در احساسات مختلف هستند. یکی از علمای دین می‌گوید: "بی‌نیازی از صفات ذات اوست و رحمت از صفات اوست؛ او از اطاعت پرهیزکاران بی‌نیاز است و بر گناهکاران رحمت دارد."
إِنَّ ما تُوعَدُونَ لَآتٍ آمدنی آمده گیر، و رفتنی شده گیر، و این روز روشن تاریک شده گیر، و غرور دنیا روزی بسر آمده گیر. جوانمردی را دیدند که بی علتی می‌لنگید، گفتند: چرا می‌لنگی؟ گفت: فردا بخارستان خواهم رفت. گفتند: تا فردا! گفت: فردا آمده گیر، و این پرده دریده گیر، و رسوا شده گیر؟!
هوش مصنوعی: به زودی آنچه وعده داده شده به وقوع خواهد پیوست، جهان به پایان خواهد رسید و روز روشن به تاریکی خواهد گرایید، همچنین فریب‌های دنیا روزی به پایان خواهد رسید. پیرمردی را دیدند که بدون دلیل می‌لنگید. از او پرسیدند: چرا می‌لنگی؟ او جواب داد: فردا به دیاری خواهم رفت. گفتند: تا فردا چه؟ او پاسخ داد: فردا خواهد رسید و پرده‌ها کنار خواهد رفت و رسوایی‌ها آشکار خواهد شد.
تا کی از دار الغروری سوختن دار السرور
تا کی از دار الفراری ساختن دار القرار!
هوش مصنوعی: تا کی باید در دنیای فریب و غفلت بسوزیم و از شادی و خوشی دور باشیم؟ تا کی باید این دنیا را که پر از فرار و بی‌ثباتی است، به جای آرامش و استقرار انتخاب کنیم؟
ای جوانمرد! این حیات دنیا باد است، تا بنگری از دست رفته است. این دنیا همچون خنده دیوانگان است، و گریه مستان! دیوانه بی‌شادی خندد، و مست بی‌اندوه گرید. دنیا مثال یخ است در آفتاب نهاده، و بنهیب میگذارد، یا شکر که در دهن نهاده و می‌ریزد، آری! بس شیرین است بطعم، لکن گدازنده بجرم، تا در دهن نهادی گداخت. دنیا نظاره گاهی خوش است، حلوة خضرة، لکن تا بنگری گذشت، و تا دل درو بستی رفت. لو لا الموت لا دعی کل الناس الربوبیة. اگر ذلّ مرگ نیستی، از اطراف عالم آواز «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی‌» برآمدی. این چندین صدرها بینی از خواجگان خالی شده، و پس از آنکه چون گل بر بار بشکفته بودند، از بار بریخته، و در گل خفته.
هوش مصنوعی: ای جوانمرد! این زندگی دنیا چون بادی است که می‌گذرد و از دست می‌رود. دنیا مانند خنده‌های دیوانگان و گریه‌های مست‌هاست؛ دیوانه‌ای که بی‌خوشحالی می‌خندد و مستی که بی‌دردسر می‌گرید. دنیا همانند یخی است که در آفتاب قرار گرفته و تدریجاً ذوب می‌شود، یا شکر که در دهان می‌گذاری و به سرعت آب می‌شود. بله! طعمش بسیار شیرین است، اما به دلیل ذوب شدنش گدازنده است. وقتی دنیا را تماشا می‌کنی، لحظه‌ای خوشایند به نظر می‌رسد، اما به سرعت زمان می‌گذرد و آنچه در دل می‌پروری به زودی از دست می‌رود. اگر مرگ نبود، همه مردم خود را خدا می‌پنداشتند. اگر مرگ نبود، نداهایی چون «من پروردگارتانم» از همه جا می‌آمد. این همه بزرگان را می‌بینی که از مقامشان تهی شده‌اند، و پس از آنکه مانند گلی در اوج زیبایی شکوفا شده بودند، از بار زندگی افتاده و در خاک خفته‌اند.
چون که عبرت نگیری و در سرانجام کار خود اندیشه نکنی؟! رب العالمین میگوید: فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ تَکُونُ لَهُ عاقِبَةُ الدَّارِ. آری! بدانید که این دنیا تا کجا رسد، و سرای پیروزی و جاویدی کرا رسد! به بینید که درویشان شکسته را بر مرکب کرامت چون آرند!؟ و خواجگان بی‌معنی را به تازیانه قهر چون رانند؟!
هوش مصنوعی: پس بیندیشید که چرا از تجربیات و عبرت‌ها درس نمی‌گیرید و به نتایج کارهای خود فکر نمی‌کنید؟ خداوند می‌فرماید شما به زودی خواهید فهمید که سرانجام چه کسی به خوشبختی و سعادت نائل خواهد آمد. واقعاً بدانید که این دنیا به کجا خواهد رسید و از چه کسی سرنوشت ابدی خواهد بود! نگاهی بیندازید به حال درویشان زحمتکش که چگونه با احترام و بزرگواری مورد توجه قرار می‌گیرند و در مقابل، ثروتمندان بی‌معنا چگونه با قهر و خشونت رانده می‌شوند!
باش تا کل یابی آنها را که امروزند جزء
باش تا گل بینی آنها را که امروزند خار
هوش مصنوعی: تا زمانی که در کنار دیگران هستی، می‌توانی زیبایی‌ها و گل‌های امروز را ببینی؛ اما اگر تنها بمانی، فقط خارها و مشکلات را خواهی دید.
این عزیزانی که آنجا گلستان دولت‌اند
تا ندانی و نداری شان بدینجا خار و خوار
هوش مصنوعی: این افرادی که در آنجا در مقام قدرت و نعمت هستند، وقتی تو جایگاه و مقام آنها را نشناسی و به آنها توجه نداشته باشی، خودت در اینجا احساس حقارت و بی‌ارزشی می‌کنی.
گلبنی کاکنون ترا هیزم نمود از جور دی
باش تا در جلوه آرد دست انصاف بهار
هوش مصنوعی: با زیبایی تمام، اکنون تو را به آتش می‌زنم تا در برابر نهادن دست عدالت بهار، ستم‌های دیروز را تحمل کنی.