این سورة المائدة صد و بیست آیتست بعدد کوفیان، و دو هزار و هشتصد و چهار کلمه، و یازده هزار و نهصد و سی و سه حرف است. همه در مدینه از آسمان برسول خدا فرو آمد، گفتهاند مگر یک آیت: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ که این در حجة الوداع فرو آمد، که رسول خدا در عرفات بود بر ناقه عضبا.
و در خبر است که رسول خدا در خطبه حجة الوداع گفت: «یا ایها الناس ان سورة المائدة من آخر القرآن نزولا، فاحلوا حلالها و حرّموا حرامها».
گفت: این سورة المائدة در آخر عهد ما فرو آمد، حلال آمد حلال دارید، و حرام آن حرام دارید، و فریضهای آن بشناسید. بو میسره گفت: درین سورة هشتده فریضه است که در دیگر صورتها نیست: تحریم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر اللَّه به و المنخنقة و الموقوذة و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع و ما ذبح علی النصب و الاستقسام بالازلام و تحلیل طعام الذین اوتوا الکتاب و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب و الجوارح مکلبین و تمام الطهور و اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم، و السارق و السارقة فاقطعوا، ما جعل اللَّه من بحیرة و لا سائبة و لا وصیلة و لا حام.
ابو سلمه گفت: رسول خدا (ص) چون از مدینه بازگشت به علی (ع) گفت: «یا علی! اشعرت انه نزلت علیّ سورة المائدة و نعمت الفائدة؟!».
و روایت ابی کعب است از رسول خدا که: هر که سورة المائدة بر خواند وی را بعدد هر جهودی و ترسایی که در دنیا است ده نیکی بنویسند، و ده بدی از دیوان وی برگیرند، و ده درجه در بهشت وی را بیفزایند. و در این سورة نه آیت منسوخ است چنان که رسیم بآن شرح دهیم، و شانزده جایگاه گفت در این سورة که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» روایت است از شعبی و میمون بن مهران که در ابتداء اسلام هر چه مینوشتند افتتاح بدین کردند که «بسمک اللهم»، تا آن گه که «بسم اللَّه» فرود آمد، پس «بسم اللَّه» مینوشتند، و برین اقتصار میکردند، تا آیت آمد که: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ پس همه در هم پیوستند و بنوشتند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
جابر بن عبد اللَّه روایت کند که مصطفی (ص) بمن گفت: یا جابر! افتتاح بنماز چون کنی؟ گفتم که: بگویم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ». گفت: یا جابر! اول بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». و در خبر است که عایشه زنی را فرمود که جامهای بر دوزد چون دوخته بود با وی گفت: «أ ذکرت اللَّه حین بدأت فیه؟» چون آغاز کردی بسم اللَّه گفتی؟ گفت: نه. گفت: باز شکاف، و بنام خدا ابتدا کن. و در خبر است از مصطفی (ص) که هیچ نبشته که بر آن نام خدا بود، بر زمین نیفتد که نه رب العالمین کسی را نینگیزد که از زمین بردارد، و حرمت آن نگه دارد، پس آن گاه او را باین سبب در بهشت آرد.
قال رسول اللَّه (ص): «اکتبوها فی کتبکم، و اذا کتبتم تکلموا بها»، و قال ابن عباس: «اذا کتبتموها فاقرؤها فانها هی الشافیة من کل داء»، و تفسیر و معانی و فضائل آیت تسمیت بشرح از پیش رفت.
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ابن جریح گفت این بر خصوص اهل کتاب راست، و معنی آنست که ای شما که بکتابهای پیشین ایمان آوردید، عهدی که با شما کردهام، و پیمانی که بستهام در کار محمد (ص) و در نبوت وی، آن عهد و پیمان بجای آرید، و بوفاء آن باز آئید، و بیان این عهد آنست که رب العالمین گفت: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ الآیة. جمهور مفسران بر آنند که: این خطاب بر عموم است، مؤمنان امت محمد را میفرماید که عهدها و عقدها که با خدا و با خلق کنید وفا کنید و بسر برید. اما عهد که با خدا کنید نذر است و توبه و سوگند و امثال آن، و عهد با خلق عقدها است و وعدها و شرطها در مبایعات و معاملات و مناکحات، و عهد ذمی و مستأمن هم از این بابست.
روی انس بن مالک قال: قل ما خطبنا رسول اللَّه (ص) الّا قال: «لا ایمان لمن لا امانة له، و لا دین لمن لا عهد له».
و عن علی (ع) قال النبی (ص): «من عامل الناس فلم یظلمهم، و حدثهم فلم یکذبهم، و وعدهم فلم یخلفهم، فهو ممن کملت مروءته، و ظهرت عدالته، و وجبت اخوته، و حرّمت غیبته».
أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ این باز سخنی دیگر است که درگرفت. میگوید: خوردن گوشت بهیمة الانعام شما را حلال است و گشاده، و این از بهر آن گفت که اهل جاهلیت آن را بر خود حرام کرده بودند. جای دیگر از این گشادهتر گفت: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟. جای دیگر گفت: وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَی اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا. و انعام شتر است و گاو و گوسفند، بدلیل آنکه گفت: وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً. پس تفصیل آن باین سه بیرون داد، گفت: ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ الی آخر الآیتین. شعبی گفت: بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ بچه است در شکم، چون مادر را بکشند و بچه در شکم مرده یابند آن حلال است. مصطفی (ص) گفت: «ذکاة الجنین ذکاة امّه».
ابن عباس ماده گاوی دید کشته، و بچه داشت در شکم. ابن عباس بآن بچه اشارت کرد، گفت: «هذا من بهیمة الانعام التی احلت لکم». کلبی گفت: «بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ» وحش بیابانیاند: آهو و خرگور و گاو کوهی، و هر چه صید آن مباح است. اما تا شتر در آن نبود آن را انعام نگویند، که نعم باصل نامیست شتر را، و آن دیگر تبعاند، و بهیمه بسته زبان بود، یعنی استبهم علیها المنطق و کذلک سمیت العجماء، لان المنطق استعجم علیها فلم تفصح به. و بهیمه و انعام هر دو یکساناند اما چون بلفظ مختلف بودند اضافت روا داشتند همچون حق الیقین، و حق هم یقین است، و انما اضیف الیه لاختلاف اللفظین.
إِلَّا ما یُتْلی عَلَیْکُمْ یعنی غیر ما نهی اللَّه عز و جل عن اکله مما حرم علیکم فی القرآن یقرأ علیکم، و ذلک فی قوله: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ الی قوله وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ، و کذلک فی قوله تعالی و تقدس: وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ. میگوید: بهیمة الانعام شما را حلال است مگر آنچه در قرآن بر شما حرام کردند درین دو آیت که گفتیم. آن گاه گفت: غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ آن چنان که در حال احرام چیزی ازین صید که گفتیم حلال دارید که آن هم حلال نیست، محرم را حلال نیست که صید برکند، اما صید بحر رواست، و شرح این در آخر سورة بیاید بجای خویش. یقال: رجل حرام و حرم و محرم، و حلال و حل و محل مرد را و زن را حرام گویند. إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ یثبت و یبرم ما یرید، و یمنع و یحرم ما یرید.
مردی بود در روزگار خویش او را کندی گفتندی، رای اهل زندقه داشت. اصحاب وی او را گفتند: اعمل لنا مثل هذا القرآن. مثل این قرآن از بهر ما بساز. گفت: آری بسازم چیزی مثل آن. پس روزگاری خود را در حجاب داشت، و عزلت گرفت، و درین اندیشه بماند. آخر روزی برون آمد، گفت: من نتوانستم و کس خود طاقت آن ندارد که مثل قرآن بیارد. من در مصحف نگه کردم، و درین آیت که در ابتداء سورة المائده است اندیشه کردم، و باندازه دو سطر هم امر است بوفا، هم نهی است از دروغ و غدر، و هم تجلیل بر عموم، و هم استثنا از جمع، و هم اختیار از قدرت، و هم اثبات حکم. این معانی در دو سطر جمع کرده، و این در طاقت هیچ بشر نباشد، که جمع این معانی جز در مجلدی نتوان کرد.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ سبب نزول این آیت آن بود که: مردی بود او را حطیم میگفتند، نام وی شریح بن ضبیعة بن هند بن شرحیل البکری، پیش رسول خدا آمد، و گفت: الی ما تدعونا؟ ما را به چه میخوانی یا محمد؟ گفت: «الی شهادة أن لا اله الا اللَّه و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة».
جواب داد که: این نیکست و لکن مرا در قبیله خود امیرانند و سروران، و بی رأی ایشان کاری نکنم و عقدی نبندم.
اکنون روم و این حدیث برایشان عرض کنم. اگر ایشان مسلمان شوند من با ایشانم و همه را پیش تو آرم. این بگفت، و بیرون شد، و رسول خدا پیش از آن با یاران گفته بود که: «یدخل علیکم رجل من ربیعة یتکلم بلسان شیطان»، و آن ساعت که بیرون شد، رسول (ص) گفت: «لقد دخل بوجه کافر، و خرج بعقبی غادر، و ما الرجل بمسلم».
این مرد که درآمد مسلمان نیست. برویی کافرانه درآمد و بپایی غادرانه بیرون شد، و براه در چون میشد بچرندگان اهل مدینه در رسید، و همه را در پیش گرفت، و به یمامه راند، و براه در این رجز میگفت: شعر
باتوا نیاما و ابن هند لم ینم
بات یقاسیها غلام کالزلم
خدلج الساقین ممسوح القدم
قد لفها اللیل بسواق حطم
لیس براعی ابل و لا غنم
و لا بجزار علی ظهر و ضم
هذا اوان الشد فاشتدی زیم مسلمانان بر اثر وی برفتند، تا واستانند، نتوانستند، و عاجز بازگشتند. دیگر سال چون رسول خدا و مسلمانان بقصد عمره بیرون آمدند، آواز تلبیه حطیم شنیدند که از یمامه میآمد در غمار حجاج بکر و ابل، و تجارتی عظیم با وی، و آن سرخ مدینه که رانده بود هدی خانه کعبه ساخته، و قلائد در گردنهای آن افکنده. مسلمانان گفتند: یا رسول اللَّه هذا الحطیم خرج حاجا، فخل بیننا و بینه. ما را بدو باز گذار تا داد خود از وی بستانیم. رسول خدا سروا زد، گفت: «انه قلد الهدی».
او قلاده در گردن هدی افکنده است امن خود را. یاران گفتند: این چیزی است که ما در روزگار جاهلیت میکردیم و عادت داشتیم. ایشان فاپس میگفتند، و مصطفی (ص) جواب ایشان میداد، تا رب العالمین آیت فرستاد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ. در اول چنین فرمود پس بآخر منسوخ گشت. بعضی مفسران گفتند: این در شأن قریش فرو آمد و خزاعه و بنی کنانه و بنی عامر بن صعصعه که ایشان در جاهلیت در ماه حرام و غیر آن غارت و قتل روا میداشتند، و قومی سعی میان صفا و مروه نمیکردند، و وقوف بعرفات از شعائر دین نمیشمردند. پس چون مسلمان شدند رب العالمین ایشان را خبر کرد که این همه از شعائر دین حق است، و نشان اسلام است، نگر تا حرمت نشکنید، و شعائر دین اسلام بجای آرید، و باین قول شعائر مناسک حج است. قتیبی گفت: «شعائر اللَّه» ای علامات دینه، واحدتها شعیرة، و هی کل شیء جعل علما من اعلام طاعته. عطا گفت: شعائر اللَّه حرمات اللَّه، اتباع طاعته، و اجتناب سخطه. و گفتهاند: تفسیر شعائر خود در آیت مفسر است.
وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ ماه حرام چهارند: ذو القعده، و ذو الحجه و محرم و رجب. معنی آنست که درین ماههای حرام قتل و قتال حلال مدارید. جای دیگر ازین گشادهتر گفت: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ. ابن زید گفت: این بدان آمد که کافران در ماه حرام تغییر و تبدیل میکردند، چنان که رب العزة گفت: یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً، و قصه آنست که: بو ثمامة جنادة بن عوف بن امیه از بنی کنانه هر سال در سوق عکاظ بایستادی، و گفتی: الا انی قد احللت المحرم و حرمت صفر، احللت کذا و حرمت کذا. آنچه خواستی حلال کردی، و آنچه خواستی حرام کردی، و عرب آن از وی میگرفتند، و میپذیرفتند، تا رب العالمین آیت فرستاد که: إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ الآیة.
وَ لَا الْهَدْیَ هدی و هدی آن بدنه است که بمنی برند. آن را بدنه نام کردند بدانت آن را و سمن آن را. وَ لَا الْقَلائِدَ این را دو معنی گفتهاند، یکی آنست که: قلائد بمعنی مقلد است یعنی آن هدایا که قلاده در گردن آن میافکنند، و عادت اهل جاهلیت آن بود که هر که از حرم بیرون آمدی شاخی از درختان حرم بگرفتی، یا پوست آن باز کردی، و بر گردن شتر خود افکندی تا هر جایی که رسیدی، ایمن بودی، و کسی تعرض وی نکردی، و هر که قصد حرم داشتی همچنین چیزی در گردن شتر افگندی ازین موی گوسفند یا پشم شتر. و در خبر است که مصطفی (ص) نعلین درافگنده بود، یا پس چیزی در کوهان بدنه میزدند تا خون برآمدی، هر که دیدی دانستی که این هدی است، آن را حرمت داشتی. معنی دیگر آنست که قلائد عین قلاده است نه مقلدات، و آن شاخ درخت حرم بود که میگرفتند در جاهلیت، و در گردن شتر میافکندند امن خود را.
رب العالمین نهی کرد از آن درخت گرفتن و آن تقلید کردن.
وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یعنی: و لا قاصدین البیت الحرام. آمین و حاجین و قاصدین بمعنی یکسانند، و این آن بود که در عرب چون نه ماه حرام بودی پیوسته جنگ کردندی و حرب میان ایشان قائم بودی، و از یکدیگرشان امن نبودی، مگر کسی که هدی سوی کعبه راندی، و نشان آن بر خود یا بر شتر کردی از آن قلائد، که بآن نشان امن یافتی، و کس قصد وی نکردی. پس چون اسلام در پیوست، روزگاری مسلمانان را همان میفرمودند مصلحت مؤمنان را، پس بآخر منسوخ گشت باین آیت که رب العزة گفت: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ، و بآن آیت که گفت: فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا.
اکنون هیچ کافر و مشرک را روا نیست که حج کند، یا خویشتن را بقلائد و هدی ایمن گرداند.
یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً سیاق این سخن بر وفق عقیده و گفت کافران است، نه از آنکه ایشان را در رضوان حق نصیبی است. یعنی که ایشان میگویند که: باین حج، رضاء حق میخواهیم، و رب العزة از ایشان راضی نه، تا آن گه که مسلمان شوند، پس طلب رضاء حق. و روا باشد که یَبْتَغُونَ فَضْلًا بر عموم نهند، و رِضْواناً بر خصوص مؤمنان را باشد، که مشرکان در ابتداء اسلام پیش از نسخ حج میکردند، و قصد ایشان باین حج طلب روزی دنیا بود، و قصد مسلمانان در حج کردن هم طلب فضل است درین جهان، و هم رضوان حق در آن جهان.
وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا امر اباحت و تخییر است، میگویند چون از حج و عمره فارغ گشتید، و حلال شدید، دستوری صید کردن هست، اگر خواهید صید کنید، و اگر خواهید مکنید، هم چنان که گفت: فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ، کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ، فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها. وطا در اصطیاد همچون طا است در اصطبار و اضطجاع و اضطباع و اضطرار.
وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ شنآن بسکون نو قراءت شامی است و بو بکر. باقی بفتح نون خوانند، و فتح قویتر که این مصدر است، و مصدر بیشتر بوزن فعلان آید همچون طیران و لمعان و نزوان، و اختیار بو عبیده و بو حاتم اینست. «ان صدوکم» بکسر الف قراءت مکی و بو عمرو است بر معنی استقبال، یعنی لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ، و قراءت باقی بفتح الف است یعنی لا یحملنکم بغض قوم علی الاعداء، لأنهم صدوکم عن المسجد الحرام فیما مضی، لأن الصد کان قد تقدم من المشرکین قبل نزول هذه الآیة، لانها نزلت بعد عام الحدیبیة. وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ ای لا یحملنکم، یقال جرمنی فلان علی أن صنعت کذا، ای حملنی. میگوید: بعض اهل مکه بسبب آنکه شما را از مسجد حرام باز داشتند سال حدیبیه، شما را بآن میاراد که اندازه درگذارید، و بر حجاج یمامه افزونی جویید، و آنچه محرم است حلال گردانید.
وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی گفتهاند: بر و تقوی اینجا اسلام و سنت است، و اثم و عدوان کفر و بدعت، و از مصطفی (ص) پرسیدند که بر و اثم چیست؟ جواب داد که: «البرّ ما انشرح له صدرک، و الاثم ما جاءک فی صدرک، و بروایتی دیگر گفت: «البرّ حسن الخلق، و الاثم ما جاءک فی نفسک و کرهت ان یطلع علیه الناس».
و گفتهاند: هر معروفی که اللَّه تعالی بر بنده فریضه گردانیده است، یابنده بطوع خود در آن شروع کرده، و بجای آورده، آن بر است، و هر حدی که خدای تعالی در شریعت نهاد، و هر اندازه که پدید کرد چون بنده بر آن اندازه بایستد، و آن حدود بجای آرد، آن تقوی است. و اثم حدود شرائع از جای خود بگردانیدنست، و عدوان از حق بیرون شدن و بر خود و بر خلق خدا ستم کردن. پس تحذیر کرد و گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ و لا تستحلوا محرما، إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ اذا عاقب. عقوبت و عقاب آنست که با جانی گردد بر عقب جنایت او از پاداش بد.
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ این آیت ما یُتْلی عَلَیْکُمْ است که در اول سورة یاد کرد و شرح این چند کلمات در سورة البقره رفت، تا آنجا که گفت: وَ الْمُنْخَنِقَةُ، منخنقه آن شتر یا گاو و یا گوسفند است که بخوه کشته شود، چنان که رسن در گردن وی افتد تا بمیرد، یا در دام صیاد رشته دام در حلق وی افتد و بمیرد و بکارد نرسد، و موقوذه آنست که بچوب میزنند وی را تا بمیرد، یا صیاد آن را بسنگ یا بتبر که آلت جارحه نبود میزند تا بمیرد، و متردیه آنست که از بالای بزیر افتد، یا در چاهی افتد تا بمیرد و بذبح نرسد، و نطیحه آن گوسفند است که دیگری او را بسرو میزند تا بمیرد.
وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ و هر چه سبعی ناآموخته آن را بکشد، و پارهای از آن بخورد، باقی حرام است. عرب این همه حرامها حلال میداشتند، و میخوردند، رب العالمین مسلمانان را از آن باز زد، و خوردن آن برایشان حرام کرد، آن گه گفت: إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ مگر چیزی که بدان در رسید هنوز جان در وی مانده، و بکشی کشتنی تمام، و کشتن تمام آن است که اوداج ببرد، و خون براند، و مذبوح بچشم بنگرد، و بدست و پای و دنب تحرک کند. مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه تعالی کتب الاحسان علی کل شیء فاذا قتلتم فأحسنوا القتلة، و اذا ذبحتم فاحسنوا الذبح، و لیحدّ احدکم شفرته و لیرح ذبیحته».
و عن عکرمة ان رجلا اضجع شاة و جعل یحد شفرته لیذبحها، فقال النبی (ص): «ترید أن تمیتها موتا قبل ان تذبحها».
فصل فی الذکاة
بدان که حیوان اندرین معنی بر دو ضرباند: یکی مقدور علیه که دست تو آسان بذکوة آن رسد، و دیگر غیر مقدور علیه که ذبح آن نتوانی، و آسان بدان نرسی. اما آنچه مقدور علیه است شتر است و گاو و گوسفند و مانند آن، ذکاة آن جمله در حلق است و در بر، چنان که مصطفی (ص) گفت: «الذبح فی الحلق و اللبة لمن قدر، و لا تعجلوا الانفس حتی تزهق».
و کیفیت این ذکاة آنست که کارد تیز کند و روی ذبیحه فرا قبله کند، چنان که حلق ذبیحه و روی کشنده برابر قبله بود، و حلقوم و مری و ودجین ببرد. اگر بجایی کارد سنگی باشد که گوشه آن تیز و برنده باشد، یا چوبی تیز یا نی، روا باشد، که مصطفی (ص) گفت: «ما انهر الدم و ذکر اسم اللَّه علیه فکلوا الا ما کان من سن او ظفر، اما السن فعظم و اما الظفر فمدی الجثة».
اما آنچه غیر مقدور علیه باشد بر دو ضربست: یکی وحشی بیابانی چون آهو و خرگوش و مانند آن، ذکاة آن بعقر باشد، هر جای که زخم و جرح بر وی توان کرد ذکاة بدان حاصل شود، بشرط آنکه بچیزی محدد آن زخم بر وی آرد که مصطفی (ص) گفته است در بعضی اخبار: «و اذا اصبت بحده فکل، و اذا اصبت بعرضه فلا تأکل فانه وقیذ»
، و باید که بقصد وی بود که اگر صیدی در احبوله صیاد افتد و در آن احبوله کارد بود، و صید را مجروح کند، و عقر حاصل شود آن صید حلال نیست، که فعل قصد در میان نیست. ضرب دوم حیوانی انسی است که وحشی شود، و رمیده گردد، یا در چاه افتد، و ذکاة آن بحلق نتوان کرد که دست بدان نرسد، ذکاة آن ضرب همچون ذکاة صید و وحش بود بهر اندامی که طعنه بر وی توان زد بر باید زد، و ذکاة بدان حاصل شود.
وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ گفتهاند که: نصب واحد است، و جمع آن انصاب، همچون عنق و اعناق، و گویند که نصب جمع است، و واحد آن نصاب، و بر جمله نصب عبارت از آن چیز است که نصب کنند، و مفسران را در این اختلاف اقوالست. قومی گفتند: سنگها بود بنزدیک بتان قربان نهاده، چون از بهر بتان قربان کردندی، خون آن قربانی بر آن سنگها میریختند، و گوشت بر آن مینهادند تعظیم بتان را، و تقرب کردن بدان.
آن گوشت میخوردند و بدرویشان میدادند. قومی گفتند: انصاب خود عین بتاناند که پنداشته بودند، بر نام آن قربان میکردند. تقدیر سخن آنست که: و ما ذبح علی اسم النصب.
ابن زید گفت: «وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ» و «ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» هر دو یکسانند. قطرب گفت: علی بمعنی لام است یعنی و ما ذبح للنصب، ای لاجل النصب، کقوله: «فَسَلامٌ لَکَ»، ای علیک، «إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» ای فعلیها.
«وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا» ان در محل رفع است، یعنی فحرم علیکم الاستقسام بالازلام، و هو أن یطلب علم ما قسم له من الخیر و الشر من الازلام. استقسام آنست که آن قسمت که اللَّه کرده در غیر از خیر و شر وی، علم آن باین ازلام جوید، و این آن بود که در جاهلیت چوبها ساخته بودند و مانند تیرها در بیت الاصنام نهاده، بر بعضی نوشته که: امرنی ربی، و بر بعضی: نهانی ربی، و بر بعضی نوشته که: یسلم، و بر بعضی: لا یسلم، و بر بعضی: یرجع و یغنم، و بر بعضی: لا یرجع و لا یغنم. پس چون یکی را از ایشان کاری پیش آمدی یا قصد سفر داشتی در آن بیت الاصنام شدی و آن تیرها زیر جامه پوشیده کرده، یکی بیرون آوردی، و آن نبشته که برآمدی بر آن حکم کردی از امر و نهی، و گفتهاند: این استقسام بالازلام آن بود که جانوری میکشتند میان قومی بقمار، و آن گه چوبی فرا میگرفتند و نامهای ایشان بر پهلوهای آن مینوشتند، پس میبگردانیدند بر مثال آن قرعه چوب که فالگیران بگردانند.
هر نام که برآمدی از قسمتهای آن جانور فرا آن کس دادندی، استقسام آن بود، و این فال که مردم میزدند بقرعه چوب از جمله کبائر و فسق است، باید که دانی و از آن پرهیز کنی. سعید جبیر گفت: ازلام سنگریزهای سپید بودند که میبزدند و بر آن حکم میکردند. مجاهد گفت: ازلام کعاباند که مقامران و نردبازان دارند. سفیان بن وکیع گفت: شطرنج است، که این هم از جمله فسق است.
امیر المؤمنین علی (ع) بقومی بگذشت که شطرنج میباختند، بانگ بر ایشان زد و گفت: «ما هذا التماثیل التی انتم لها عاکفون؟»
گفتند: یا ابا الحسن! اللعب بالشطرنج هو حرام؟ فقال: «نعم هو القمار الاصغر».
و سئل ابو بکر الصدیق عن الشطرنج، فنهاه و کرهه و شدد فیه. و سئل عمر بن الخطاب عن الشطرنج، فقال: و أی شیء هو؟ فوصفوا له، فقال: «هو القمار بعینه». و سئل عثمان بن عفان عنه، فقال: «هذا من عمل الجاهلیة حرام علی المسلمین». و سئل علی بن ابی طالب (ع) عنه، فقال: «هو التماثیل و الأباطیل، و هو عمل الجاهلیة، و هو حرام حرمها اللَّه و رسوله».
و سئل ابن عباس عنه، فقال: «هو القمار بعینه و هو حرام»، و سئل ابو هریرة عنه، فقال: «تسألنی عن لعب المجوس، الناظر الیها کالزانی». و سئل سعید بن جبیر و الحسن بن ابی الحسن البصری عنه، فقالا: «الذی یلعب بالشطرنج، هو فاسق، لا یقبل شهادته و لا یسلم علیه». و سئل الاوزاعی عن اللعب بالشطرنج، فقال: «هو خبیث، معه شیاطین، و صاحبه ملعون، لانه یشتم الرب و یفتری، و یکذب. و یؤخر الصلاة و یذهب بها نور وجهه، لانه یقول قتلت الشاه، و انما الشاه هو خالقه عز و جل». و سئل سفیان الثوری عنه، فقال: «هو لعب المجوس، و هو اباطیل، لا یشتغل بذلک الاکل عیار شطار و هو لعب کان یلعب به قوم لوط، و من جلس علی الشطرنج یلعب به فان الملکین الموکلین به یلعنانه حتی یفرغ منه، فاذا قال قتلت الشاه قالا له: قتلک اللَّه و عذبک».
و سئل احمد بن حنبل عنه، فقال: «هو التماثیل و الأباطیل، ما رأیت احدا من العلماء یلعب به و لا احد من السلف رخص فیه». و قیل لکعب الاحبار: ما تقول فیمن لعب بالشطرنج؟ فقال: «اللعب بالشطرنج حرام، و الذی یلعب بالشطرنج ملعون، و انما الشطرنج هو کید الشیطان و اول من لعب بالشطرنج کان ابلیس، و اول من لعب به من الآدمیین نمرود بن کنعان الکافر، ثم لعب به فرعون الذی کان یقول: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»، قال: و من جلس عند من یلعب بالشطرنج، فقد اشترک مع ابلیس و فعله». قیل لکعب: یا ابا اسحاق فما تقول فیمن یلعب بالشطرنج علی شبه ادب لا علی طریق القمار؟ فقال: «ملعون و رب الکعبة». ثم قال کعب: «الا اخبرک بما هو اعجب من ذلک؟ لقد مر نبی من الانبیاء علی رجلین یلعبان بالشطرنج، فقال لهما: انکما لو جلستما علی عبادة الاوثان کان احب الی مما انتما فیه، لقد کفرتما بقولکما: قاتلت الشاه. اما علمت یا عبد اللَّه ان الشاه هو رب العالمین؟! فمن قال قتلت الشاه فقد کفر باللّه، و من قال مات شاهک فکأنه یستهزئ برب العالمین، فقد نهیتکما عن لعب الشطرنج، فانی اخاف ان ینزل علیکما عذاب من السماء. قال: فلم ینتهیا عن ذلک حتی نزل علیهما عذاب من السماء فاهلکهما و صارا الی النار.»
این آثار و اخبار که برشمردیم دلالت میکند که شطرنج باختن فسق است، و شطرنج باز فاسق. و مذهب اصحاب حدیث و سیرت اهل ورع و دیانت اینست. اما بعضی فقها از متأخران اصحاب شافعی آن را رخصت دادهاند بسه شرط، گفتهاند: اذا لم یکن فی الصلاة نسیان، و فی المال خسران، و فی اللسان طغیان، فهو انس بین الخلان. و مذهب راست و دین پسندیده و اختیار علمای اهل سنت و دیانت طریق اصحاب حدیث است چنان که بیان کردیم.
قوله: «ذلِکُمْ فِسْقٌ» ای خروج عن الحلال الی الحرام، و خروج من طاعة اللَّه و و رکوب لمعصیته، و هو حرام لأن الازلام لا تبین شیئا و اللَّه سبحانه علام الغیوب لا الازلام و النجوم.
روی عن ابی الدرداء: قال رسول اللَّه (ص): «من تکهن او استقسم او تطیر طیرة ترده عن سفره لم ینظر الی الدرجات العلی من الجنة یوم القیامة».
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ این آیت بعد از فتح مکه آمد. میگوید: کافران اکنون نومید گشتند از بازگشت شما از دین اسلام، و این از بهر آن گفت که کافران مسلمانان را پیش از آن رنج مینمودند و فتنه میکردند تا از دین اسلام باز گردند.
میگوید: اکنون که اسلام فراخ گشت، و مسلمانان انبوه گشتند، و کار آنان بالا گرفت ایشان نومید شدند از فتنه کردن مسلمانان. فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ شما که مسلمانانید در متابعت دین محمد و در نصرت کردن وی از مشرکان مترسید بلکه از من ترسید که خداوندم، و ایمن باشید که بر دین اسلام پس ازین هیچ دین غالب نبود: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ این آیت روز آدینه فرو آمد، روز عرفه بعد از نماز دیگر مصطفی (ص) در حجة الوداع در شهور سنه عشره بر موقف ایستاده بر ناقه عضبا طارق بن شهاب گفت: مردی جهود فرا عمر خطاب گفت: شما آیتی میخوانید در کتاب خویش، که اگر آن آیت بما فرو آمدی، آن روز که فروآمدی ما را عیدی عظیم بودی.
عمر گفت: کدام است؟ گفت: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ عمر گفت: من دانم که این آیت کدام روز بر چه جایگه فرو آمد. روز جمعه فروآمد روز عرفه، و ما که یاران بودیم با رسول خدا بعرفات ایستاده بودیم، و بحمد اللَّه این هر دو روز ما را عید است و تا بقیامت مسلمانان را عید خواهد بود. هارون بن عنتره روایت کرد از پدر خویش، گفت: آن روز که این آیت فرو آمد عمر خطاب بگریست. رسول خدا گفت: یا عمر چرا میگریی؟
گفت: یا رسول اللَّه! از آن میگریم که ما در دین خویش تا امروز بر زیادت بودیم، اکنون آیت آمد که دین سپری گشت و تمام شد، و بعد از کمال جز نقصان نبود. رسول خدا گفت: «صدقت یا عمر»، پس از آن رسول خدا هشتاد و یک روز بزیست.
ابن عباس گفت: رسول خدا در حجة الوداع آن گه که براه در بود، این آیت بوی فرو آمد: یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ، و این آیت را ایت صیف نام کردند.
پس چون در مکه شد این آیت فرو آمد که الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ، پس چون در عرفات بایستاد دست بدعا برداشته این آیت فرو آمد که: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ. معنی آنست که امروز آن روز است که دین شما تمام کردم، احکام دین و شرایع اسلام بسر بردم. فرائض و سنن، حلال و حرام پیدا کردم، که پس ازین هیچ آیت حلال و حرام حدود و فرائض و احکام از آسمان فرو نیامد.
روایت کردهاند از عایشه که معراج رسول (ص) پیش از هجرت بود بهجده ماه، و نماز پنجگانه شب معراج فریضه گردانیدند، و پیش از آن چهار رکعت بیش نبود: دو بامداد و دو شبانگاه، وقتی معین بر آن ننهاده، پس از هجرت به مدینه زکاة واجب کردند، و روزه ماه رمضان بعد از هجرت اندر سال دوم واجب کردند اندر شعبان، و فریضه حج در سنه تسع بود، و فیه اختلاف العلماء، و غسل جنابت همچنین. پس چون رسول خدا حجة الوداع کرد، این آیت فرو آمد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ، و پس از آن حلال و حرام نیامد. و گفتهاند: کمال دین آنست که رب العالمین هر چه پیغامبران و امم پیشینه را داد از علم حکمت، آن همه این امت را داد، و بر ایشان بیفزود، و شرایع انبیا منسوخ کرد، و شریعت این امت تا بقیامت بپیوندد، و فسخ و تغییر در آن نشود، و این امت بهمه انبیاء بگرویدند، و تصدیق کردند، و تفریق میان ایشان نیفکندند، چنان که دیگران کردند، و حسنات این امت مضاعف گردانیدند، و در ثواب بیفزودند که با دیگر امم نکردند. اینست معنی کمال دین که در آیت گفت. ابو حفص حداد گفته: کمال دین در دو چیز است: در معرفت خدا و در اتباع سنت مصطفی (ص).
وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی میگوید: نعمت خود بر شما تمام کردم، و وعده که کرده بودم از فتح مکه و قهر کفار و نصرت بر دشمن، وفا کردم، و بسر بردم. ازین پس مشرکان را نیست که با شما حج کنند، «الا لا یحج بعد العام مشرک، و لا یطوفن بالبیت عریان».
و گفتهاند: کمال دین و تمامی نعمت آنست که: حج کردن آن روز که این آیت آمد با روز عرفه افتاده بود، حکم بمحل خود رسیده، و فریضه بوقت خود بازگشته، همچون آن روز که رب العزة آسمان و زمین آفرید، و نسیء که کافران نهادند باطل کرد. و خبر درست است که مصطفی (ص) آن روز گفت: «ان الزمان قد استدار کهیئة یوم خلق السماوات و الارض.
السنة اثنا عشر شهرا، منها اربعة حرم، ثلاثة متوالیات: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم، و رجب، شهر مضر الذی بین جمادی و شعبان».
وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ای اخترت لکم الاسلام، فلیس دین ارضی عند اللَّه عز و جل من الاسلام، یقول اللَّه عز و جل: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ.
میگوید: آن دین که شما را پسندیدم و شما را بدان فزودم اسلام است، و اصل آن پنج چیز است، چنان که مصطفی (ص) گفت: «بنی الاسلام علی خمس: شهادة أن لا اله الا اللَّه، و أن محمدا رسول اللَّه، و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة و الحج و صوم رمضان».
روی عمر بن الخطاب، قال: «بینما نحن عند رسول اللَّه (ص) اذ طلع علینا رجل شدید بیاض الثیاب، شدید سوداء الشعر، لا یری علیه اثر السفر و لا یعرفه منا احد، حتی جلس الی النبی (ص) و أسند رکبتیه الی رکبتیه، و وضع یده علی فخذیه، فقال یا محمد اخبرنی عن الایمان، فقال: «الایمان ان تؤمن باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر، تؤمن بالقدر خیره و شره»، فقال: صدقت فأخبرنی عن الاسلام. قال: «الاسلام أن تشهد أن لا اله الا اللَّه، و أن محمدا رسول اللَّه، و تقیم الصلاة و تؤتی الزکاة، و تصوم رمضان، و تحج البیت ان استطعت الیه سبیلا». قال: صدقت، فأخبرنی عن الاحسان. قال: «الاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه، فان لم تکن تراه فانه یراک». قال: فأخبرنی عن الساعة. قال: «ما المسؤل عنها بأعلم من السائل».
قال: فأخبرنی عن اماراتها. قال: «ان تلد الامة ربتها، و أن تری الحفاة العراة الصم البکم ملوک الارض». قال: ثم انطلق، فلبثت ملیا، ثم قال لی: «یا عمر أ تدری من السائل؟» قلت: اللَّه و رسوله اعلم. قال: «فانه جبرئیل اتاکم یعلمکم دینکم».
فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ این سخن راجع است با اول آیت، چون محرمات یاد کرده بود، و گفته که: «ذلِکُمْ فِسْقٌ»، بر عقب آن گفت: فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ. اگر کسی باضطرار و بیچارگی بجایی رسد که از گرسنگی بیم جان بود، او را رخصت است که مردار خورد، باین شرط که گفت: غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ. همانست که جای دیگر گفت: غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ، بشرط آنکه قدر ضرورت خورد، و بیش از کفایت و بیش از سد رمق نخورد و ننهد، و اگر سگ یابد و مردار یابد، سگ نخورد مردار خورد، اگر سگ مرده یابد و جانور دیگر مرده یابد، سگ نخورد و آن را خورد، و اگر سگ یابد و خوک یابد، سگ خورد و خوک نخورد، و اگر مردم مرده یابد و جز از مردم یابد، مرده مردم نخورد حرمت را، و گفتهاند: غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ ای غیر متعرض لمعصیة، و هو أن یکون عاصیا بسفره، أو یأکل فوق الشبع.
آن گه گفت: فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ اینجا مضمریست، یعنی: فأکل فان اللَّه غفور یغفر له ما اکل مما حرم علیه، رحیم باولیائه حیث رخص لهم. ختم آیت برحمت و مغفرت از آن کرد که آخر این مضطر حرام خورده است اگر چه بعذر خورده است، پس بحقیقت نه حلال خوار است اما معذور است و نزدیک اللَّه مغفور است.
برگردان به زبان ساده
این سورة المائدة صد و بیست آیتست بعدد کوفیان، و دو هزار و هشتصد و چهار کلمه، و یازده هزار و نهصد و سی و سه حرف است. همه در مدینه از آسمان برسول خدا فرو آمد، گفتهاند مگر یک آیت: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ که این در حجة الوداع فرو آمد، که رسول خدا در عرفات بود بر ناقه عضبا.
هوش مصنوعی: این سوره مائده شامل 120 آیه است و تعداد کلمات آن به 2804 میرسد و در مجموع 11933 حرف دارد. تمام این آیات در مدینه بر پیامبر خدا نازل شده، به جز یک آیه که در روز حجة الوداع و در حین خطبه پیامبر در عرفات بر ایشان نازل شد.
و در خبر است که رسول خدا در خطبه حجة الوداع گفت: «یا ایها الناس ان سورة المائدة من آخر القرآن نزولا، فاحلوا حلالها و حرّموا حرامها».
هوش مصنوعی: در حجة الوداع، پیامبر اسلام فرمود: «ای مردم، سوره مائده از آخرین سورههایی است که نازل شده، پس حلالهای آن را حلال بدانید و حرامهای آن را حرام بشمارید».
گفت: این سورة المائدة در آخر عهد ما فرو آمد، حلال آمد حلال دارید، و حرام آن حرام دارید، و فریضهای آن بشناسید. بو میسره گفت: درین سورة هشتده فریضه است که در دیگر صورتها نیست: تحریم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اهل لغیر اللَّه به و المنخنقة و الموقوذة و المتردیة و النطیحة و ما اکل السبع و ما ذبح علی النصب و الاستقسام بالازلام و تحلیل طعام الذین اوتوا الکتاب و المحصنات من الذین اوتوا الکتاب و الجوارح مکلبین و تمام الطهور و اذا قمتم الی الصلاة فاغسلوا وجوهکم، و السارق و السارقة فاقطعوا، ما جعل اللَّه من بحیرة و لا سائبة و لا وصیلة و لا حام.
هوش مصنوعی: این سوره به عنوان آخرین آیات ما نازل شد و احکام حلال و حرام در آن مشخص گردیده است. در این سوره هجده فریضه وجود دارد که در سایر سورهها نیست، مانند: تحریم گوشت مردار، خون، گوشت خوک و آنچه غیر از نام خدا بخار ندهند. همچنین درباره حیواناتی که به طور خاص کشته شدهاند، قوانین خاصی وجود دارد. به علاوه، طعام اهل کتاب و زنان محصن از اهل کتاب حلال است و نیز شرایطی برای شکار حیوانات با شکارچیان تعیین شده است. در این سوره همچنین به مسائل مربوط به طهارت و آداب نماز اشاره شده و قوانین مربوط به سرقت نیز ذکر شده است. در این متن همچنین اشارهای به برخی احکام مربوط به قربانیها و نذرها شده است.
ابو سلمه گفت: رسول خدا (ص) چون از مدینه بازگشت به علی (ع) گفت: «یا علی! اشعرت انه نزلت علیّ سورة المائدة و نعمت الفائدة؟!».
هوش مصنوعی: ابو سلمه گفت: وقتی که رسول خدا (ص) از مدینه برگشت به علی (ع) گفت: «ای علی! آیا تو متوجه شدی که سوره مائده بر من نازل شده و این نعمت بزرگی است؟!»
و روایت ابی کعب است از رسول خدا که: هر که سورة المائدة بر خواند وی را بعدد هر جهودی و ترسایی که در دنیا است ده نیکی بنویسند، و ده بدی از دیوان وی برگیرند، و ده درجه در بهشت وی را بیفزایند. و در این سورة نه آیت منسوخ است چنان که رسیم بآن شرح دهیم، و شانزده جایگاه گفت در این سورة که: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا.
هوش مصنوعی: روایت شده است که هر کسی سوره مائده را تلاوت کند، به تعداد هر یهودی و نصرانی که در دنیا وجود دارد، برای او ده حسنه نوشته میشود، ده گناه از او برداشته میشود و ده درجه در بهشت به او افزوده میگردد. همچنین، در این سوره، نه آیه منسوخ وجود دارد که در ادامه توضیح داده خواهد شد و شانزده بار در این سوره به مؤمنان خطاب میشود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» روایت است از شعبی و میمون بن مهران که در ابتداء اسلام هر چه مینوشتند افتتاح بدین کردند که «بسمک اللهم»، تا آن گه که «بسم اللَّه» فرود آمد، پس «بسم اللَّه» مینوشتند، و برین اقتصار میکردند، تا آیت آمد که: قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ پس همه در هم پیوستند و بنوشتند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.
هوش مصنوعی: در ابتدای ظهور اسلام، مردم برای نوشتن متون خود از عبارت «بسمک اللهم» استفاده میکردند. پس از مدتی، عبارت «بسم اللَّه» بهکار گرفته شد و به همین عبارت بسنده کردند تا اینکه آیهای نازل شد که در آن آمده بود: «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمَانَ». با نزول این آیه، مردم تصمیم گرفتند عبارت کامل «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنتِ الرَّحِیمِ» را در نوشتارهای خود به کار ببرند.
جابر بن عبد اللَّه روایت کند که مصطفی (ص) بمن گفت: یا جابر! افتتاح بنماز چون کنی؟ گفتم که: بگویم «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ». گفت: یا جابر! اول بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ». و در خبر است که عایشه زنی را فرمود که جامهای بر دوزد چون دوخته بود با وی گفت: «أ ذکرت اللَّه حین بدأت فیه؟» چون آغاز کردی بسم اللَّه گفتی؟ گفت: نه. گفت: باز شکاف، و بنام خدا ابتدا کن. و در خبر است از مصطفی (ص) که هیچ نبشته که بر آن نام خدا بود، بر زمین نیفتد که نه رب العالمین کسی را نینگیزد که از زمین بردارد، و حرمت آن نگه دارد، پس آن گاه او را باین سبب در بهشت آرد.
هوش مصنوعی: جابر بن عبدالله نقل میکند که پیامبر (ص) از او پرسید: ای جابر! چگونه نماز را آغاز میکنی؟ جابر پاسخ داد: با گفتن «الحمد لله رب العالمین» شروع میکنم. پیامبر فرمود: ای جابر! ابتدا بگو: «بسم الله الرحمن الرحیم». همچنین در گزارش دیگری آمده است که عایشه به زنی گفت: آیا هنگام دوختن لباس، نام خدا را ذکر کردی؟ زن جواب داد: نه. عایشه گفت: پس لباس را باز کن و با نام خدا شروع کن. همچنین پیامبر (ص) فرمودند که هیچ نوشتهای که نام خدا بر آن باشد، بر زمین نمیافتد و خداوند کسی را که آن را از زمین برمیدارد، نمینویسد و حرمت آن را حفظ میکند و در نتیجه او را به بهشت میبرد.
قال رسول اللَّه (ص): «اکتبوها فی کتبکم، و اذا کتبتم تکلموا بها»، و قال ابن عباس: «اذا کتبتموها فاقرؤها فانها هی الشافیة من کل داء»، و تفسیر و معانی و فضائل آیت تسمیت بشرح از پیش رفت.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «این را بنویسید در نوشتافزارهای خود و هنگامی که نوشتید، دربارهاش صحبت کنید». همچنین ابن عباس گفت: «وقتی آن را نوشتید، آن را بخوانید، زیرا این متن درمانی برای هر درد است». تفسیر، معانی و فضائل این آیه نیز به طور مفصل توضیح داده شده است.
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ ابن جریح گفت این بر خصوص اهل کتاب راست، و معنی آنست که ای شما که بکتابهای پیشین ایمان آوردید، عهدی که با شما کردهام، و پیمانی که بستهام در کار محمد (ص) و در نبوت وی، آن عهد و پیمان بجای آرید، و بوفاء آن باز آئید، و بیان این عهد آنست که رب العالمین گفت: وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ الآیة. جمهور مفسران بر آنند که: این خطاب بر عموم است، مؤمنان امت محمد را میفرماید که عهدها و عقدها که با خدا و با خلق کنید وفا کنید و بسر برید. اما عهد که با خدا کنید نذر است و توبه و سوگند و امثال آن، و عهد با خلق عقدها است و وعدها و شرطها در مبایعات و معاملات و مناکحات، و عهد ذمی و مستأمن هم از این بابست.
هوش مصنوعی: در این آیه، خداوند به مؤمنان دستور میدهد که به عهدها و پیمانهای خود پایبند باشند. ابن جریح بیان میکند که این سخن در مورد اهل کتاب نیز صدق میکند و به آنها یادآوری میکند که نسبت به وعدههایی که در خصوص پیامبر اسلام و نبوت او دارند، وفادار باشند. همچنین، مفسران معتقدند که این خطاب شامل تمامی مؤمنان میشود و بر آنها واجب است که به وعدهها و قراردادهای خود با خدا و مردم احترام بگذارند. این عهدها شامل نذر، توبه و سوگندها در ارتباط با خدا و همچنین قراردادها و وعدهها در روابط اجتماعی، تجاری و خانوادگی است.
روی انس بن مالک قال: قل ما خطبنا رسول اللَّه (ص) الّا قال: «لا ایمان لمن لا امانة له، و لا دین لمن لا عهد له».
هوش مصنوعی: انس بن مالک میگوید: رسول الله (ص) همیشه میفرمودند: «کسی که امانتدار نیست، ایمان ندارد و کسی که عهد ندارد، دین ندارد».
و عن علی (ع) قال النبی (ص): «من عامل الناس فلم یظلمهم، و حدثهم فلم یکذبهم، و وعدهم فلم یخلفهم، فهو ممن کملت مروءته، و ظهرت عدالته، و وجبت اخوته، و حرّمت غیبته».
هوش مصنوعی: امام علی (ع) نقل میکند که پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس با مردم رفتار کند و به آنها ظلم نکند، با آنها سخن بگوید و دروغ نگفت، و به آنها وعده دهد و وعدهاش را زیر پا نگذارد، او از کسانی است که شخصیت او کامل است، عدالتش نمایان است، برادرش بودن بر او واجب است و غیبتش حرام است.»
أُحِلَّتْ لَکُمْ بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ این باز سخنی دیگر است که درگرفت. میگوید: خوردن گوشت بهیمة الانعام شما را حلال است و گشاده، و این از بهر آن گفت که اهل جاهلیت آن را بر خود حرام کرده بودند. جای دیگر از این گشادهتر گفت: قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؟. جای دیگر گفت: وَ حَرَّمُوا ما رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِراءً عَلَی اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا. و انعام شتر است و گاو و گوسفند، بدلیل آنکه گفت: وَ مِنَ الْأَنْعامِ حَمُولَةً وَ فَرْشاً. پس تفصیل آن باین سه بیرون داد، گفت: ثَمانِیَةَ أَزْواجٍ مِنَ الضَّأْنِ اثْنَیْنِ الی آخر الآیتین. شعبی گفت: بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ بچه است در شکم، چون مادر را بکشند و بچه در شکم مرده یابند آن حلال است. مصطفی (ص) گفت: «ذکاة الجنین ذکاة امّه».
هوش مصنوعی: گوشت حیوانات اهلی برای شما حلال و مجاز است. این حکم به این خاطرست که در گذشته برخی افراد گوشت این حیوانات را بر خود حرام کرده بودند. آیات مختلفی به این موضوع پرداختهاند و میگویند: چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگانش ایجاد کرده، حرام کرده است؟ همچنین آمده است که برخی چیزهایی را که خداوند روزی آنها کرده، به ناحق بر خود حرام کردهاند و به همین خاطر، گمراه شدهاند. حیواناتی که شامل این دسته میشوند، شامل شتر، گاو و گوسفند هستند. در قرآن ذکر شده که باید از میان آنها هشت گروه مشخص انتخاب شود. برخی مفسران نیز بیان کردهاند که اگر جنینی در شکم مادری وجود داشته باشد و مادر کشته شود، آن جنین نیز حلال است و «ذکات» آن به حساب میآید.
ابن عباس ماده گاوی دید کشته، و بچه داشت در شکم. ابن عباس بآن بچه اشارت کرد، گفت: «هذا من بهیمة الانعام التی احلت لکم». کلبی گفت: «بَهِیمَةُ الْأَنْعامِ» وحش بیابانیاند: آهو و خرگور و گاو کوهی، و هر چه صید آن مباح است. اما تا شتر در آن نبود آن را انعام نگویند، که نعم باصل نامیست شتر را، و آن دیگر تبعاند، و بهیمه بسته زبان بود، یعنی استبهم علیها المنطق و کذلک سمیت العجماء، لان المنطق استعجم علیها فلم تفصح به. و بهیمه و انعام هر دو یکساناند اما چون بلفظ مختلف بودند اضافت روا داشتند همچون حق الیقین، و حق هم یقین است، و انما اضیف الیه لاختلاف اللفظین.
هوش مصنوعی: ابن عباس گاوی را دید که کشته شده و بچهای در شکمش داشت. او به بچه اشاره کرد و گفت: «این از جنس دامهای حلال شماست». کلبی توضیح داد که دامهای حلال شامل جانوران وحشی مانند آهو و گاو کوهی میشوند و هر چیزی که شکار آن مجاز باشد. اما از آنجایی که شتر در این دسته قرار ندارد، به آن «انعام» نمیگویند چون واژه «نعم» به شتر اشاره دارد و باقی جانوران تابع آن هستند. «بهیمه» به معنای جانوران بیزبان است، به این دلیل که قادر به صحبت نیستند. هر دو واژه «بهیمه» و «انعام» مفهوم مشابهی دارند، اما به خاطر تفاوت در لغت، به این دو نام جداگانه اشاره شده است، مانند تفاوت میان «حق» و «یقین» که هر دو به یک حقیقت اشاره دارند اما از نظر لفظی متفاوتند.
إِلَّا ما یُتْلی عَلَیْکُمْ یعنی غیر ما نهی اللَّه عز و جل عن اکله مما حرم علیکم فی القرآن یقرأ علیکم، و ذلک فی قوله: حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ الی قوله وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ، و کذلک فی قوله تعالی و تقدس: وَ لا تَأْکُلُوا مِمَّا لَمْ یُذْکَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ إِنَّهُ لَفِسْقٌ. میگوید: بهیمة الانعام شما را حلال است مگر آنچه در قرآن بر شما حرام کردند درین دو آیت که گفتیم. آن گاه گفت: غَیْرَ مُحِلِّی الصَّیْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ آن چنان که در حال احرام چیزی ازین صید که گفتیم حلال دارید که آن هم حلال نیست، محرم را حلال نیست که صید برکند، اما صید بحر رواست، و شرح این در آخر سورة بیاید بجای خویش. یقال: رجل حرام و حرم و محرم، و حلال و حل و محل مرد را و زن را حرام گویند. إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ ما یُرِیدُ یثبت و یبرم ما یرید، و یمنع و یحرم ما یرید.
هوش مصنوعی: جز آنچه که بر شما تلاوت میشود، یعنی غیر از آنچه که خداوند متعال در قرآن از خوردن آن نهی کرده است. این در آیههایی ذکر شده که میفرماید: "خوردن مردار، خون، و گوشت خوک بر شما حرام است" و تا جملهای دیگر که میفرماید "و آنچه که بر انصاب قربانی شده". همچنین در آیهای دیگر آمده که از خوردن چیزی که نام خدا بر آن ذکر نشده است، نهی شده و به آن فسق گفته شده است. بیان میکند: احشام برای شما حلال هستند، مگر آنچه که در قرآن در دو آیه مذکور بر شما حرام شده است. سپس آورده است که صید در حال احرام بر شما حلال نیست، و صید در دریا مجاز است. توضیحات بیشتر در پایان سوره خواهد آمد. در مورد احرام نیز گفته میشود: فرد حرام، حرم و محرم، و در مقابل فرد حلال، حل و محل وجود دارد. خداوند آنچه را که بخواهد اجرا میکند و بر آنچه که بخواهد، حکم میرانَد، و آنچه را که بخواهد، منع و حرام میسازد.
مردی بود در روزگار خویش او را کندی گفتندی، رای اهل زندقه داشت. اصحاب وی او را گفتند: اعمل لنا مثل هذا القرآن. مثل این قرآن از بهر ما بساز. گفت: آری بسازم چیزی مثل آن. پس روزگاری خود را در حجاب داشت، و عزلت گرفت، و درین اندیشه بماند. آخر روزی برون آمد، گفت: من نتوانستم و کس خود طاقت آن ندارد که مثل قرآن بیارد. من در مصحف نگه کردم، و درین آیت که در ابتداء سورة المائده است اندیشه کردم، و باندازه دو سطر هم امر است بوفا، هم نهی است از دروغ و غدر، و هم تجلیل بر عموم، و هم استثنا از جمع، و هم اختیار از قدرت، و هم اثبات حکم. این معانی در دو سطر جمع کرده، و این در طاقت هیچ بشر نباشد، که جمع این معانی جز در مجلدی نتوان کرد.
هوش مصنوعی: مردی در زمان خود مشهور به کندی بود و به اعتقادات اهل زندقه وابسته بود. برخی از پیروانش از او خواستند که مانند قرآن برایشان چیزی بسازد. او پاسخ داد که میتواند چیزی مشابه بسازد. سپس مدتی را در تنهایی و اندیشه گذراند. اما بعد از مدتی بیرون آمد و گفت که نتوانسته و هیچ کس نمیتواند مانند قرآن را بیاورد. او به آیهای از سوره مائده نگریست و متوجه شد که در دو سطر، هم دستوراتی وجود دارد و هم نهی از دروغ و خیانت، همچنین تجلیل از عموم و استثناهایی، انتخابی از قدرت و اثبات حکمی. او دریافت که این معانی در دو سطر جمع شده و هیچ انسانی قادر نیست که این همه معنا را در یک کتاب بگنجاند.
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ سبب نزول این آیت آن بود که: مردی بود او را حطیم میگفتند، نام وی شریح بن ضبیعة بن هند بن شرحیل البکری، پیش رسول خدا آمد، و گفت: الی ما تدعونا؟ ما را به چه میخوانی یا محمد؟ گفت: «الی شهادة أن لا اله الا اللَّه و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة».
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آوردهاید! شعائر الهی را حلال نکنید. این آیه به دلیل وقوع یک رویداد نازل شد. مردی به نام حطیم، که شریح بن ضبیعه نام داشت، پیش پیامبر اسلام آمد و پرسید: «ما را به چه چیزی دعوت میکنی ای محمد؟» پیامبر پاسخ داد: «به شهادت این که هیچ معبودی جز خدا نیست و برپاداشتن نماز و پرداخت زکات».
جواب داد که: این نیکست و لکن مرا در قبیله خود امیرانند و سروران، و بی رأی ایشان کاری نکنم و عقدی نبندم.
هوش مصنوعی: او پاسخ داد که: این خوب است، اما من در میان قبیلهام امیران و سرورانی دارم و بدون مشورت آنها هیچ کاری نمیکنم و معاملهای نمیبندم.
اکنون روم و این حدیث برایشان عرض کنم. اگر ایشان مسلمان شوند من با ایشانم و همه را پیش تو آرم. این بگفت، و بیرون شد، و رسول خدا پیش از آن با یاران گفته بود که: «یدخل علیکم رجل من ربیعة یتکلم بلسان شیطان»، و آن ساعت که بیرون شد، رسول (ص) گفت: «لقد دخل بوجه کافر، و خرج بعقبی غادر، و ما الرجل بمسلم».
هوش مصنوعی: اکنون میخواهم به روم بروم و این گفته را به آنها برسانم. اگر آنها مسلمان شوند، من با آنها هستم و همهشان را به تو معرفی میکنم. این را گفت و از آنجا بیرون رفت. پیشتر، پیامبر صلیاللهعلیهوآله با یارانش گفته بود که: «مردی از قبیله ربیعه به شما وارد میشود و با زبانی شبیه شیطان صحبت میکند.» زمانی که او بیرون رفت، پیامبر گفت: «او با ظاهری کافر وارد شد و با نیت خیانتآمیز خارج شد و این مرد مسلمان نیست.»
این مرد که درآمد مسلمان نیست. برویی کافرانه درآمد و بپایی غادرانه بیرون شد، و براه در چون میشد بچرندگان اهل مدینه در رسید، و همه را در پیش گرفت، و به یمامه راند، و براه در این رجز میگفت: شعر
هوش مصنوعی: این مرد نه مسلمان بود و نه به روشی مناسب وارد جامعه شد. او به شیوهای کافرانه وارد شد و به طرز غافلگیرکنندهای خارج شد. در حین حرکتش به سوی یمامه، با چرخشهایی که داشت، اهل مدینه را جذب کرد و همه را به دنبال خود کشاند. در مسیر، او شعری میخواند.
باتوا نیاما و ابن هند لم ینم
بات یقاسیها غلام کالزلم
هوش مصنوعی: دو جوان به نامهای باتوا و ابن هند شب را بیدار ماندهاند و خوابشان نمیبرد. در این میان، غلامی جوان نیز با صدای بیشازحد بلندش در حال گریه است و این موضوع باعث میشود که آنها نتوانند بخوابند.
خدلج الساقین ممسوح القدم
قد لفها اللیل بسواق حطم
هوش مصنوعی: دختر زیبایی که پاهایش نرم و صاف است، شب او را با دنیای خود در آغوش میگیرد و به او حس و حال خاصی میبخشد.
لیس براعی ابل و لا غنم
و لا بجزار علی ظهر و ضم
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که من شغف و علاقهای به امور دنیوی و مادی ندارم. حتی در مورد نگهداری و پرورش دام و کشاورزی نیز احساس وابستگی نمیکنم. زندگیام بر پایه اصول و ارزشهای دیگری بنا شده که فراتر از دغدغههای مادی است.
هذا اوان الشد فاشتدی زیم مسلمانان بر اثر وی برفتند، تا واستانند، نتوانستند، و عاجز بازگشتند. دیگر سال چون رسول خدا و مسلمانان بقصد عمره بیرون آمدند، آواز تلبیه حطیم شنیدند که از یمامه میآمد در غمار حجاج بکر و ابل، و تجارتی عظیم با وی، و آن سرخ مدینه که رانده بود هدی خانه کعبه ساخته، و قلائد در گردنهای آن افکنده. مسلمانان گفتند: یا رسول اللَّه هذا الحطیم خرج حاجا، فخل بیننا و بینه. ما را بدو باز گذار تا داد خود از وی بستانیم. رسول خدا سروا زد، گفت: «انه قلد الهدی».
هوش مصنوعی: این زمان تصمیمگیری بود، بنابراین مسلمانان به سرعت حرکت کردند اما نتوانستند به هدف خود برسند و با ناامیدی بازگشتند. در سال بعد، هنگامی که پیامبر و مسلمانان برای انجام عمره به سفر رفتند، صدای تلبیه حاجیان را از سمت یمامه شنیدند که در میان جمعیت زیادی با شترها و بارهای تجاری بودند. آنها همچنین همچنین متوجه شدند که افرادی از مدینه با قربانیهایی به سمت کعبه رفتهاند و قلادههایی به گردن آویختهاند. مسلمانان به پیامبر گفتند: "ای رسول خدا، این حاجیها به سمت کعبه آمدهاند؛ بگذارید ما هم به آنها نزدیک شویم و حق خود را از آنها بگیریم." اما پیامبر پاسخ داد که آنها قربانیهایی برای کعبه دارند.
او قلاده در گردن هدی افکنده است امن خود را. یاران گفتند: این چیزی است که ما در روزگار جاهلیت میکردیم و عادت داشتیم. ایشان فاپس میگفتند، و مصطفی (ص) جواب ایشان میداد، تا رب العالمین آیت فرستاد: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللَّهِ. در اول چنین فرمود پس بآخر منسوخ گشت. بعضی مفسران گفتند: این در شأن قریش فرو آمد و خزاعه و بنی کنانه و بنی عامر بن صعصعه که ایشان در جاهلیت در ماه حرام و غیر آن غارت و قتل روا میداشتند، و قومی سعی میان صفا و مروه نمیکردند، و وقوف بعرفات از شعائر دین نمیشمردند. پس چون مسلمان شدند رب العالمین ایشان را خبر کرد که این همه از شعائر دین حق است، و نشان اسلام است، نگر تا حرمت نشکنید، و شعائر دین اسلام بجای آرید، و باین قول شعائر مناسک حج است. قتیبی گفت: «شعائر اللَّه» ای علامات دینه، واحدتها شعیرة، و هی کل شیء جعل علما من اعلام طاعته. عطا گفت: شعائر اللَّه حرمات اللَّه، اتباع طاعته، و اجتناب سخطه. و گفتهاند: تفسیر شعائر خود در آیت مفسر است.
هوش مصنوعی: او قلادهای به گردن هدی انداخته است که نشانهای از امنیت و آرامش او به حساب میآید. دوستانش گفتند که این عمل شبیه به کارهایی است که در زمان جاهلیت انجام میدادیم و بر آن عادت داشتیم. آنها گفتند و پیامبر (ص) به آنها پاسخ میداد تا اینکه خداوند آیهای فرستاد: «ای کسانی که ایمان آوردهاید، شعائر خدا را حرام نکنید». این آیه در ابتدا چنین فرمود و سپس منسوخ شد. برخی مفسران بر این باورند که این آیه درباره قریش و قبایل خزاعه و بنیکنانه و بنی عامر بن صعصعه نازل شده که در جاهلیت در ماههای حرام و غیر آن به غارت و کشتار میپرداختند و سعی در میان صفا و مروه نمیکردند و وقوف در عرفات را از شعائر دین نمیدانستند. وقتی مسلمان شدند، خداوند به آنها خبر داد که این اعمال از شعائر دین حق و نشانههای اسلام است و باید حرمت آنها را نگه دارند و شعائر دین اسلام را بجا آورند. به گفته قتیبی، «شعائر خدا» به معنی نشانههای دین است و به تنهایی «شعیره» نامیده میشود که اشاره به هر چیزی دارد که به عنوان علامت اطاعت از خدا در نظر گرفته میشود. عطا گفت که شعائر خدا به معنای حرمتهای او، پیروی از طاعت و دوری از خشم اوست. گفته شده است که تفسیر شعائر خود در آیه مشخص شده است.
وَ لَا الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ لَا الْهَدْیَ وَ لَا الْقَلائِدَ ماه حرام چهارند: ذو القعده، و ذو الحجه و محرم و رجب. معنی آنست که درین ماههای حرام قتل و قتال حلال مدارید. جای دیگر ازین گشادهتر گفت: یَسْئَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرامِ قِتالٍ فِیهِ قُلْ قِتالٌ فِیهِ کَبِیرٌ. ابن زید گفت: این بدان آمد که کافران در ماه حرام تغییر و تبدیل میکردند، چنان که رب العزة گفت: یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً، و قصه آنست که: بو ثمامة جنادة بن عوف بن امیه از بنی کنانه هر سال در سوق عکاظ بایستادی، و گفتی: الا انی قد احللت المحرم و حرمت صفر، احللت کذا و حرمت کذا. آنچه خواستی حلال کردی، و آنچه خواستی حرام کردی، و عرب آن از وی میگرفتند، و میپذیرفتند، تا رب العالمین آیت فرستاد که: إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ الآیة.
هوش مصنوعی: ماههای حرام چهار ماه هستند: ذوالقعده، ذوالحجه، محرم و رجب. در این ماهها، قتل و جنگ جایز نیست. در آیهای دیگر به این موضوع اشاره شده که مردم از ماه حرام و جنگ در آن سوال میکردند و گفته شده که جنگ در این ماه بسیار بزرگ است. بعضی از سخنشناسان توضیح دادهاند که کافران در این ماهها قوانین را تغییر میدادند، به طوری که در یک سال چیزی را حلال و در سال دیگر حرام میکردند. یکی از افراد معروف به نام ابوثمامه، در بازار عکاظ هر سال میایستاد و میگفت که چه چیزهایی را حلال و چه چیزهایی را حرام کرده است و عربها از او پیروی میکردند. این تغییرات و تحریفات تا آنجا ادامه داشت که آیات الهی نازل شد و بیان شد که این کار تنها به افزایش کفر منجر میشود.
وَ لَا الْهَدْیَ هدی و هدی آن بدنه است که بمنی برند. آن را بدنه نام کردند بدانت آن را و سمن آن را. وَ لَا الْقَلائِدَ این را دو معنی گفتهاند، یکی آنست که: قلائد بمعنی مقلد است یعنی آن هدایا که قلاده در گردن آن میافکنند، و عادت اهل جاهلیت آن بود که هر که از حرم بیرون آمدی شاخی از درختان حرم بگرفتی، یا پوست آن باز کردی، و بر گردن شتر خود افکندی تا هر جایی که رسیدی، ایمن بودی، و کسی تعرض وی نکردی، و هر که قصد حرم داشتی همچنین چیزی در گردن شتر افگندی ازین موی گوسفند یا پشم شتر. و در خبر است که مصطفی (ص) نعلین درافگنده بود، یا پس چیزی در کوهان بدنه میزدند تا خون برآمدی، هر که دیدی دانستی که این هدی است، آن را حرمت داشتی. معنی دیگر آنست که قلائد عین قلاده است نه مقلدات، و آن شاخ درخت حرم بود که میگرفتند در جاهلیت، و در گردن شتر میافکندند امن خود را.
هوش مصنوعی: هدی به معنی قربانی است که به مکه آورده میشود و بدنه نامیده میشود. به این قربانی بدنه یا سمن نیز گفته میشود. درباره قلائد دو تعریف وجود دارد: یکی اینکه قلائد به معنای مقلد است که هدایا را به گردن میاندازند. در زمان جاهلیت، رسم بر این بود که هر کسی که از حرم خارج میشد، شاخی از درختان حرم برمیداشت یا پوست آن را جدا میکرد و بر گردن شتر خود میآویخت تا در هر جایی که برود، ایمن باشد و کسی به او تعرض نکند. همچنین، کسی که قصد ورود به حرم داشت، چیزی مشابه بر گردن شتر خود میآویخت. روایت شده که پیامبر (ص) نعلین به پا داشتند و بعضاً چیزی بر کوهان بدنه میزدند تا خون بیرون بیاید و هر کس که آن را دید میدانست که این حیوان قربانی است و لازم است احترام گذاشته شود. معنی دیگر قلائد به معنای خود قلاده است، یعنی شاخ درخت حرم که در زمان جاهلیت بر گردن شتر میافکندند تا حفاظت را مشخص کنند.
رب العالمین نهی کرد از آن درخت گرفتن و آن تقلید کردن.
هوش مصنوعی: خداوند متعال از ما خواسته که از آن درخت نخوریم و از آن رفتار تقلیدی پیروی نکنیم.
وَ لَا آمِّینَ الْبَیْتَ الْحَرامَ یعنی: و لا قاصدین البیت الحرام. آمین و حاجین و قاصدین بمعنی یکسانند، و این آن بود که در عرب چون نه ماه حرام بودی پیوسته جنگ کردندی و حرب میان ایشان قائم بودی، و از یکدیگرشان امن نبودی، مگر کسی که هدی سوی کعبه راندی، و نشان آن بر خود یا بر شتر کردی از آن قلائد، که بآن نشان امن یافتی، و کس قصد وی نکردی. پس چون اسلام در پیوست، روزگاری مسلمانان را همان میفرمودند مصلحت مؤمنان را، پس بآخر منسوخ گشت باین آیت که رب العزة گفت: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ، و بآن آیت که گفت: فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا.
هوش مصنوعی: آیه مذکور به موضوع امنیت و حرمت خانه کعبه اشاره دارد. در دورههایی که جنگها در بین قبایل عرب ادامه داشت، تنها افرادی که به سمت کعبه میرفتند و علامتی از نذر خود روی بدن یا شترشان داشتند، از امنیت برخوردار بودند. با ظهور اسلام، این قاعده تغییر کرد و مسلمانان ابتدا مجبور به رعایت مصلحت مؤمنان بودند، اما به مرور زمان با آیات جدید، دستورات متفاوتی صادر شد که به مجازات مشرکان و محدودیتهایی برای ورود به مسجد الحرام اشاره داشت.
اکنون هیچ کافر و مشرک را روا نیست که حج کند، یا خویشتن را بقلائد و هدی ایمن گرداند.
هوش مصنوعی: اکنون هیچ کس که کافر یا مشرک باشد، مجاز نیست که به انجام حج بپردازد یا خود را در معرض امن الهی قرار دهد.
یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً سیاق این سخن بر وفق عقیده و گفت کافران است، نه از آنکه ایشان را در رضوان حق نصیبی است. یعنی که ایشان میگویند که: باین حج، رضاء حق میخواهیم، و رب العزة از ایشان راضی نه، تا آن گه که مسلمان شوند، پس طلب رضاء حق. و روا باشد که یَبْتَغُونَ فَضْلًا بر عموم نهند، و رِضْواناً بر خصوص مؤمنان را باشد، که مشرکان در ابتداء اسلام پیش از نسخ حج میکردند، و قصد ایشان باین حج طلب روزی دنیا بود، و قصد مسلمانان در حج کردن هم طلب فضل است درین جهان، و هم رضوان حق در آن جهان.
هوش مصنوعی: آنها به دنبال فضل و رضای پروردگار خود هستند. تنوع این بیان نشاندهندهی عقاید کافران است، نه اینکه آنها در رضای الهی سهمی داشته باشند. یعنی آنها میگویند که با این حج، رضای الهی را میطلبند، در حالی که پروردگار از آنها راضی نیست، تا زمانی که مسلمان شوند. بنابراین، طلب رضای خداوند خاص مؤمنان است و مشرکان در ابتدای اسلام قبل از تحریم حج نیز این کار را انجام میدادند و نیت آنها در حج بیشتر بهدست آوردن روزی دنیا بود. اما نیت مسلمانان در انجام حج، هم طلب فضل در این دنیا و هم رضای پروردگار در آن دنیا است.
وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا امر اباحت و تخییر است، میگویند چون از حج و عمره فارغ گشتید، و حلال شدید، دستوری صید کردن هست، اگر خواهید صید کنید، و اگر خواهید مکنید، هم چنان که گفت: فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ، کُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ، فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَکُلُوا مِنْها. وطا در اصطیاد همچون طا است در اصطبار و اضطجاع و اضطباع و اضطرار.
هوش مصنوعی: وقتی که شما از حج و عمره فارغ شدید و به حالت حلال درآمدید، میتوانید شکار کنید. این عمل یک اجازه و یک انتخاب است که بستگی به خواست شما دارد؛ یعنی اگر میخواهید میتوانید شکار کنید و اگر نمیخواهید، نیازی به این کار نیست. همانطور که گفته شده است: وقتی نماز تمام شد، میتوانید در زمین پراکنده شوید و از میوهها بخورید، وقتی که میوهها رسیده باشند، و وقتی که زمان خاصی برای برداشت آنها فرا رسید، میتوانید از آنها استفاده کنید. در اینجا، مفهوم شکار مانند انتخابهای دیگر است که در زندگی روزمره نیز وجود دارد.
وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ شنآن بسکون نو قراءت شامی است و بو بکر. باقی بفتح نون خوانند، و فتح قویتر که این مصدر است، و مصدر بیشتر بوزن فعلان آید همچون طیران و لمعان و نزوان، و اختیار بو عبیده و بو حاتم اینست. «ان صدوکم» بکسر الف قراءت مکی و بو عمرو است بر معنی استقبال، یعنی لا یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوکُمْ، و قراءت باقی بفتح الف است یعنی لا یحملنکم بغض قوم علی الاعداء، لأنهم صدوکم عن المسجد الحرام فیما مضی، لأن الصد کان قد تقدم من المشرکین قبل نزول هذه الآیة، لانها نزلت بعد عام الحدیبیة. وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ ای لا یحملنکم، یقال جرمنی فلان علی أن صنعت کذا، ای حملنی. میگوید: بعض اهل مکه بسبب آنکه شما را از مسجد حرام باز داشتند سال حدیبیه، شما را بآن میاراد که اندازه درگذارید، و بر حجاج یمامه افزونی جویید، و آنچه محرم است حلال گردانید.
هوش مصنوعی: حساسیت شما به نفرت گروهی نباید شما را به اشتباه بیندازد. برخی قرائتها این واژه را به شکل خاصی میخوانند. در اینجا اشاره میشود که وقتی گروهی شما را از مسجد حرام باز میدارد، نباید دلتنگی و نفرت از آنها شما را وادار کند که نسبت به دشمنانتان شدت عمل نشان دهید. این نکته در شرایطی مطرح میشود که مسلمانان در سال حدیبیه از رفتن به مسجد حرام منع شده بودند. این آیات در واقع به یادآوری اهمیت حفظ آرامش و عدم انفعال در برابر نفرتهای پیش آمده به دلیل رفتارهای دیگران تأکید میکند.
وَ تَعاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَ التَّقْوی گفتهاند: بر و تقوی اینجا اسلام و سنت است، و اثم و عدوان کفر و بدعت، و از مصطفی (ص) پرسیدند که بر و اثم چیست؟ جواب داد که: «البرّ ما انشرح له صدرک، و الاثم ما جاءک فی صدرک، و بروایتی دیگر گفت: «البرّ حسن الخلق، و الاثم ما جاءک فی نفسک و کرهت ان یطلع علیه الناس».
هوش مصنوعی: نیکی و پرهیزگاری را با هم همکاری کنید. در اینجا نیکی به معنای اسلام و سنت و گناه و تجاوز به معنای کفر و بدعت است. از پیامبر (ص) پرسیدند نیکی و گناه چیست؟ ایشان پاسخ دادند که: «نیکی چیزی است که در دلات را آرام میکند و گناه چیزی است که عذاب وجدان برایت به همراه دارد». همچنین در روایت دیگری فرمودند: «نیکی اخلاق نیکوست و گناه چیزی است که در درونت حس میکنی و دوست نداری دیگران از آن باخبر شوند».
و گفتهاند: هر معروفی که اللَّه تعالی بر بنده فریضه گردانیده است، یابنده بطوع خود در آن شروع کرده، و بجای آورده، آن بر است، و هر حدی که خدای تعالی در شریعت نهاد، و هر اندازه که پدید کرد چون بنده بر آن اندازه بایستد، و آن حدود بجای آرد، آن تقوی است. و اثم حدود شرائع از جای خود بگردانیدنست، و عدوان از حق بیرون شدن و بر خود و بر خلق خدا ستم کردن. پس تحذیر کرد و گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ و لا تستحلوا محرما، إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ اذا عاقب. عقوبت و عقاب آنست که با جانی گردد بر عقب جنایت او از پاداش بد.
هوش مصنوعی: گفته شده است که هر کار نیکی که خداوند بر بندگان واجب کرده، اگر شخص به میل و خواست خود آن را انجام دهد و به آن پایبند باشد، این عمل درست است. همچنین هر محدودیتی که خداوند در شریعت قرار داده و هر اندازهای که مشخص کرده، زمانی که بندگان به آن پایبند شوند و حدود را رعایت کنند، این به معنای تقوی است. از سوی دیگر، نقض حدود شریعت و تجاوز از حقوق دیگران یا ستم به خود و دیگران به حساب میآید. بنابراین هشدار داده شده که از خداوند بترسید و موارد حرام را حلال ندانید، چرا که خداوند مجازات سختی دارد و عواقب کارهای نادرست به نوعی بازتابی از خطاهای فرد است.
حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ این آیت ما یُتْلی عَلَیْکُمْ است که در اول سورة یاد کرد و شرح این چند کلمات در سورة البقره رفت، تا آنجا که گفت: وَ الْمُنْخَنِقَةُ، منخنقه آن شتر یا گاو و یا گوسفند است که بخوه کشته شود، چنان که رسن در گردن وی افتد تا بمیرد، یا در دام صیاد رشته دام در حلق وی افتد و بمیرد و بکارد نرسد، و موقوذه آنست که بچوب میزنند وی را تا بمیرد، یا صیاد آن را بسنگ یا بتبر که آلت جارحه نبود میزند تا بمیرد، و متردیه آنست که از بالای بزیر افتد، یا در چاهی افتد تا بمیرد و بذبح نرسد، و نطیحه آن گوسفند است که دیگری او را بسرو میزند تا بمیرد.
هوش مصنوعی: این آیه مربوط به مواردی است که خوردن آنها برای شما حرام شده است. در آغاز سورهای ذکر شده و توضیحات لازم در سوره بقره آمده است. به عنوان مثال، "منخنقه" به حیواناتی اطلاق میشود که به روش خفه کردن کشته میشوند. این یعنی اگر طنابی به گردن حیوان بیفتد و باعث مرگش شود یا اگر در دام صیادی گرفتار شود و بمیرد، چنین حیوانی حرام است. "موقوذه" به حیوانی گفته میشود که با چوب یا وسیلهای که بریدگی ندارد، ضربه میخورد تا بمیرد. "متردیه" به حیوانی اطلاق میشود که از جای بلندی سقوط کند یا در چاهی بیفتد و بمیرد. و "نطیحه" به گوسفندی گفته میشود که دیگری به آن ضربه میزند تا بمیرد.
وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ و هر چه سبعی ناآموخته آن را بکشد، و پارهای از آن بخورد، باقی حرام است. عرب این همه حرامها حلال میداشتند، و میخوردند، رب العالمین مسلمانان را از آن باز زد، و خوردن آن برایشان حرام کرد، آن گه گفت: إِلَّا ما ذَکَّیْتُمْ مگر چیزی که بدان در رسید هنوز جان در وی مانده، و بکشی کشتنی تمام، و کشتن تمام آن است که اوداج ببرد، و خون براند، و مذبوح بچشم بنگرد، و بدست و پای و دنب تحرک کند. مصطفی (ص) گفت: «ان اللَّه تعالی کتب الاحسان علی کل شیء فاذا قتلتم فأحسنوا القتلة، و اذا ذبحتم فاحسنوا الذبح، و لیحدّ احدکم شفرته و لیرح ذبیحته».
هوش مصنوعی: هر چیزی که توسط حیوان درندهای کشته شود و بخشی از آن خورده شود، باقیماندهاش حرام است. عربها این نوع حرامها را حلال میدانستند و میخوردند، اما خداوند مسلمانان را از این کار نهی کرد و خوردن آنها را برایشان حرام اعلام کرد. سپس فرمود: مگر چیزی که خودتان به روش صحیح ذبح کردهاید، یعنی باید جان در آن باقی باشد و شما به طور کامل آن را بکشید. کشتن کامل، به این معناست که باید رگهای گردن را بزنید و خون آن را خارج کنید و خود ذبیحه باید در این حال دیده شود و حرکتی داشته باشد. پیامبر اسلام (ص) فرموده است: «خداوند بر هر چیزی احسان را واجب کرده است. پس وقتی که میکشید باید احسان کنید و وقتی که ذبح میکنید نیز باید به بهترین نحو این کار را انجام دهید. باید چاقو را تیز کنید و بر ذبیحه رحم کنید».
و عن عکرمة ان رجلا اضجع شاة و جعل یحد شفرته لیذبحها، فقال النبی (ص): «ترید أن تمیتها موتا قبل ان تذبحها».
هوش مصنوعی: عکرمه نقل میکند که مردی یک بزی را خواباند و چاقوی خود را تیز میکرد تا آن را ذبح کند. در این هنگام، پیامبر (ص) فرمود: «آیا میخواهی قبل از اینکه آن را ذبح کنی، آن را به ناگاه بکشید؟»
فصل فی الذکاة
هوش مصنوعی: فصل در مورد خرد است.
بدان که حیوان اندرین معنی بر دو ضرباند: یکی مقدور علیه که دست تو آسان بذکوة آن رسد، و دیگر غیر مقدور علیه که ذبح آن نتوانی، و آسان بدان نرسی. اما آنچه مقدور علیه است شتر است و گاو و گوسفند و مانند آن، ذکاة آن جمله در حلق است و در بر، چنان که مصطفی (ص) گفت: «الذبح فی الحلق و اللبة لمن قدر، و لا تعجلوا الانفس حتی تزهق».
هوش مصنوعی: حیوانات به دو دسته تقسیم میشوند: یکی آنهایی که میتوانی آنها را ذبح کنی و دچار زحمت نمیشوی، و دیگری آنهایی که نمیتوانی ذبح کنی و کار دشواری است. دسته اول شامل شتر، گاو، گوسفند و مشابه آنهاست که ذبح آنها باید در گردن و ناحیهی پیشانی انجام شود. پیامبر (ص) نیز فرمودهاند: "ذبح باید در این نواحی انجام شود، و نباید جان حیوانات را پیش از وقت بگیریم."
و کیفیت این ذکاة آنست که کارد تیز کند و روی ذبیحه فرا قبله کند، چنان که حلق ذبیحه و روی کشنده برابر قبله بود، و حلقوم و مری و ودجین ببرد. اگر بجایی کارد سنگی باشد که گوشه آن تیز و برنده باشد، یا چوبی تیز یا نی، روا باشد، که مصطفی (ص) گفت: «ما انهر الدم و ذکر اسم اللَّه علیه فکلوا الا ما کان من سن او ظفر، اما السن فعظم و اما الظفر فمدی الجثة».
هوش مصنوعی: کیفیت ذبح حیوان این است که ابتدا کارد را تیز کنند و سپس در هنگام ذبح، حیوان را به سمت قبله قرار دهند. در این حالت، باید گردن و نای و رگهای حیاتی حیوان را ببُرند. اگر بجای کارد، از سنگی با لبه تیز، یا چوبی تیز یا نی استفاده شود، این کار نیز جایز است. براساس گفتههای پیامبر (ص)، هر چیزی که باعث جاری شدن خون شود و نام خدا بر آن ذکر شود، قابل خوردن است، به جز آنچه که از دندان یا ناخن باشد، زیرا دندان قسمتی از جسم است و ناخن نیز مانند آن است.
اما آنچه غیر مقدور علیه باشد بر دو ضربست: یکی وحشی بیابانی چون آهو و خرگوش و مانند آن، ذکاة آن بعقر باشد، هر جای که زخم و جرح بر وی توان کرد ذکاة بدان حاصل شود، بشرط آنکه بچیزی محدد آن زخم بر وی آرد که مصطفی (ص) گفته است در بعضی اخبار: «و اذا اصبت بحده فکل، و اذا اصبت بعرضه فلا تأکل فانه وقیذ»
هوش مصنوعی: آنچه که قابل شکار نیست به دو دسته تقسیم میشود: یکی حیوانات وحشی مثل آهو و خرگوش که ذکات آنها با زخم زدن به آنها انجام میشود. هر جا که بتوان زخمی به آنها وارد کرد، ذکات آن animals محسوب میشود، به شرط اینکه زخم به وسیله شیء تیز و مشخص باشد. پیامبر (ص) در برخی احادیث فرمودهاند: «اگر با شیء تیز ضربه زدید، بخورید و اگر به طور غیر مشخص و عام زخم زدید، نخورید، زیرا این کار خطرناک است.»
، و باید که بقصد وی بود که اگر صیدی در احبوله صیاد افتد و در آن احبوله کارد بود، و صید را مجروح کند، و عقر حاصل شود آن صید حلال نیست، که فعل قصد در میان نیست. ضرب دوم حیوانی انسی است که وحشی شود، و رمیده گردد، یا در چاه افتد، و ذکاة آن بحلق نتوان کرد که دست بدان نرسد، ذکاة آن ضرب همچون ذکاة صید و وحش بود بهر اندامی که طعنه بر وی توان زد بر باید زد، و ذکاة بدان حاصل شود.
هوش مصنوعی: اگر شخصی بخواهد صیدی را به دام بیندازد و در دام حرکت کند، ولی در عین حال، آن دام یا کارد به صید آسیب بزند و باعث جراحت آن شود، در این صورت آن صید حلال نخواهد بود، زیرا عمل عمدی وجود ندارد. همچنین اگر حیوان اهلی به وحشی تبدیل شود یا از دست برود، و یا به چاهی بیفتد، باید گفت که ذبح صحیح آن ممکن نیست چون به آن دسترسی نداریم. در این حالت، راه ذبح مشابه به شیوه ذبح شکار و حیوانات وحشی خواهد بود و هر زمان که امکان ضربه زدن به آن وجود داشته باشد، باید این کار انجام گیرد تا ذبح آن صحیح تلقی شود.
وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ گفتهاند که: نصب واحد است، و جمع آن انصاب، همچون عنق و اعناق، و گویند که نصب جمع است، و واحد آن نصاب، و بر جمله نصب عبارت از آن چیز است که نصب کنند، و مفسران را در این اختلاف اقوالست. قومی گفتند: سنگها بود بنزدیک بتان قربان نهاده، چون از بهر بتان قربان کردندی، خون آن قربانی بر آن سنگها میریختند، و گوشت بر آن مینهادند تعظیم بتان را، و تقرب کردن بدان.
هوش مصنوعی: نصب به معنای سنگهایی است که در نزدیکی بتها برای قربانی گذاشته میشدند. وقتی که از این سنگها برای قربانی کردن به بتها استفاده میشد، خون قربانی بر روی این سنگها ریخته میشد و تکههایی از گوشت نیز بر روی آنها قرار داده میشد تا به این ترتیب به بتها احترام گذاشته و به آنها نزدیکتر شوند. در مورد مفهوم نصب نظرات مختلفی وجود دارد.
آن گوشت میخوردند و بدرویشان میدادند. قومی گفتند: انصاب خود عین بتاناند که پنداشته بودند، بر نام آن قربان میکردند. تقدیر سخن آنست که: و ما ذبح علی اسم النصب.
هوش مصنوعی: آنها از گوشت میخوردند و به درویشان میدادند. گروهی گفتند که اینها همانند بتها هستند که بر اساس نام آنها قربانی میکردند. خلاصه اینکه صحبت این است که: «و ما قربانی شده بر اساس نام بتها».
ابن زید گفت: «وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ» و «ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» هر دو یکسانند. قطرب گفت: علی بمعنی لام است یعنی و ما ذبح للنصب، ای لاجل النصب، کقوله: «فَسَلامٌ لَکَ»، ای علیک، «إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» ای فعلیها.
هوش مصنوعی: ابن زید معتقد است که عبارات «وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ» و «ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ» دارای معنای یکسانی هستند. قطرب نیز بیان میکند که کلمه "علی" در اینجا به معنای "برای" است، به این صورت که «و ما ذبح للنصب» به معنای «به خاطر نصب ذبح شده» است، مشابه عباراتی مانند «فَسَلامٌ لَکَ» که به معنای «سلام بر تو» است و «إِنْ أَسَأْتُمْ فَلَها» که به معنای «اگر شما بد کردید، پس بر او» میباشد.
«وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا» ان در محل رفع است، یعنی فحرم علیکم الاستقسام بالازلام، و هو أن یطلب علم ما قسم له من الخیر و الشر من الازلام. استقسام آنست که آن قسمت که اللَّه کرده در غیر از خیر و شر وی، علم آن باین ازلام جوید، و این آن بود که در جاهلیت چوبها ساخته بودند و مانند تیرها در بیت الاصنام نهاده، بر بعضی نوشته که: امرنی ربی، و بر بعضی: نهانی ربی، و بر بعضی نوشته که: یسلم، و بر بعضی: لا یسلم، و بر بعضی: یرجع و یغنم، و بر بعضی: لا یرجع و لا یغنم. پس چون یکی را از ایشان کاری پیش آمدی یا قصد سفر داشتی در آن بیت الاصنام شدی و آن تیرها زیر جامه پوشیده کرده، یکی بیرون آوردی، و آن نبشته که برآمدی بر آن حکم کردی از امر و نهی، و گفتهاند: این استقسام بالازلام آن بود که جانوری میکشتند میان قومی بقمار، و آن گه چوبی فرا میگرفتند و نامهای ایشان بر پهلوهای آن مینوشتند، پس میبگردانیدند بر مثال آن قرعه چوب که فالگیران بگردانند.
هوش مصنوعی: استقسام به معنای طلب علم درباره قسمتی از خیر و شر از طریق قرعهکشی یا زندهکردن ازلام است. در زمان جاهلیت، چوبهایی ساخته میشد که بر روی آنها عباراتی نوشته شده بود، مانند "پروردگارم مرا امر کرده" یا "پروردگارم مرا نهی کرده". در زمان نیاز یا سفر، فردی به محل نگهداری این چوبها میرفت و یکی از آنها را بیرون میآورد و طبق نوشتهاش تصمیم میگرفت. این روش استقسام به قرعهکشی شباهت داشت و به اعتقاد برخی، میتوانست تعیینکننده و راهنما باشد. همچنین، در قمارها نیز از این روش برای انتخاب استفاده میشد که گاوهایی را بین دو گروه قربانی میکردند و سپس به نوعی از قرعهکشی برای تقسیم غنایم استفاده میکردند.
هر نام که برآمدی از قسمتهای آن جانور فرا آن کس دادندی، استقسام آن بود، و این فال که مردم میزدند بقرعه چوب از جمله کبائر و فسق است، باید که دانی و از آن پرهیز کنی. سعید جبیر گفت: ازلام سنگریزهای سپید بودند که میبزدند و بر آن حکم میکردند. مجاهد گفت: ازلام کعاباند که مقامران و نردبازان دارند. سفیان بن وکیع گفت: شطرنج است، که این هم از جمله فسق است.
هوش مصنوعی: هر نامی که به جزءهای مختلف یک حیوان تعلق میگرفت، به آن نام از نظر تقسیمبندی آن جانور اشاره میشد. انجام فالگیری که مردم با قرعهکشی چوب انجام میدادند، از کارهای ناپسند و گناه شمرده میشود، بنابراین باید از آن آگاه بود و از آن پرهیز کرد. سعید جبیر دربارهی سنگریزهای سفید صحبت کرد که از آنها برای پیشگویی استفاده میشد و مردم بر اساس آن حکم میکردند. مجاهد نیز به کعبهایی اشاره کرد که مقامران و نردبازان آن را به کار میبردند. سفیان بن وکیع نیز شطرنج را نام برد و آن را نیز جزء کارهای نامناسب دانست.
امیر المؤمنین علی (ع) بقومی بگذشت که شطرنج میباختند، بانگ بر ایشان زد و گفت: «ما هذا التماثیل التی انتم لها عاکفون؟»
هوش مصنوعی: امیر المؤمنین علی (ع) از کنار گروهی گذشت که در حال باختن در بازی شطرنج بودند. به آنها گفت: «این مجسمهها که شما به آنها مشغول شدهاید چیست؟»
گفتند: یا ابا الحسن! اللعب بالشطرنج هو حرام؟ فقال: «نعم هو القمار الاصغر».
هوش مصنوعی: گفتند: ای ابا الحسن! آیا بازی شطرنج حرام است؟ او پاسخ داد: «بله، آن نوعی قمار کوچک است».
و سئل ابو بکر الصدیق عن الشطرنج، فنهاه و کرهه و شدد فیه. و سئل عمر بن الخطاب عن الشطرنج، فقال: و أی شیء هو؟ فوصفوا له، فقال: «هو القمار بعینه». و سئل عثمان بن عفان عنه، فقال: «هذا من عمل الجاهلیة حرام علی المسلمین». و سئل علی بن ابی طالب (ع) عنه، فقال: «هو التماثیل و الأباطیل، و هو عمل الجاهلیة، و هو حرام حرمها اللَّه و رسوله».
هوش مصنوعی: ابوبکر صدیق وقتی درباره شطرنج پرسیده شد، به شدت آن را نکوهش کرد و از آن نهی کرد. عمر بن خطاب نیز وقتی از شطرنج سوال شد، پس از توضیحاتی که دربارهاش به او داده شد، گفت: «این دقیقاً مانند قمار است». عثمان بن عفان نیز این بازی را از کارهای جاهلیت دانست و آن را بر مسلمانان حرام اعلام کرد. علی بن ابیطالب نیز به صراحت گفت: «این بازی شبیه به تماثیل و اباطیل است، از کارهای جاهلیت و حرام است که خدا و پیامبرش آن را حرام کردهاند».
و سئل ابن عباس عنه، فقال: «هو القمار بعینه و هو حرام»، و سئل ابو هریرة عنه، فقال: «تسألنی عن لعب المجوس، الناظر الیها کالزانی». و سئل سعید بن جبیر و الحسن بن ابی الحسن البصری عنه، فقالا: «الذی یلعب بالشطرنج، هو فاسق، لا یقبل شهادته و لا یسلم علیه». و سئل الاوزاعی عن اللعب بالشطرنج، فقال: «هو خبیث، معه شیاطین، و صاحبه ملعون، لانه یشتم الرب و یفتری، و یکذب. و یؤخر الصلاة و یذهب بها نور وجهه، لانه یقول قتلت الشاه، و انما الشاه هو خالقه عز و جل». و سئل سفیان الثوری عنه، فقال: «هو لعب المجوس، و هو اباطیل، لا یشتغل بذلک الاکل عیار شطار و هو لعب کان یلعب به قوم لوط، و من جلس علی الشطرنج یلعب به فان الملکین الموکلین به یلعنانه حتی یفرغ منه، فاذا قال قتلت الشاه قالا له: قتلک اللَّه و عذبک».
هوش مصنوعی: ابن عباس در مورد بازی شطرنج میگوید که این بازی قمار است و حرام است. ابوهریره نیز در پاسخ به سوال در این باره، بیان میکند که نگاه به این بازی مانند زنا است. سعید بن جبیر و حسن بصری میگویند که کسی که شطرنج بازی میکند، فاسق است و شهادتش پذیرفته نخواهد شد و به او سلام نمیشود. اوزاعی در تشریح این بازی، آن را ناپسند میداند و میگوید که رفیق او ملعون است زیرا در حین بازی خدا را ناسزا میگوید و گناهان را زیاد میکند، همچنین باعث تأخیر در نماز میشود و نور چهرهاش را از دست میدهد. او اضافه میکند که وقتی شخصی میگوید "شاه را کشتم"، در حقیقت خالق آن را مورد اشاره قرار میدهد. سُفیان ثوری نیز میگوید که شطرنج بازی قوم لوط بوده و بازی ناپسندی است. کسی که به این بازی مشغول شود، تا وقتی که بازی را تمام نکند، دو ملک مؤکل او را لعنت میکنند و وقتی بگوید "شاه را کشتم"، آنها خواهند گفت: "خدا تو را بکشد و عذاب دهد".
و سئل احمد بن حنبل عنه، فقال: «هو التماثیل و الأباطیل، ما رأیت احدا من العلماء یلعب به و لا احد من السلف رخص فیه». و قیل لکعب الاحبار: ما تقول فیمن لعب بالشطرنج؟ فقال: «اللعب بالشطرنج حرام، و الذی یلعب بالشطرنج ملعون، و انما الشطرنج هو کید الشیطان و اول من لعب بالشطرنج کان ابلیس، و اول من لعب به من الآدمیین نمرود بن کنعان الکافر، ثم لعب به فرعون الذی کان یقول: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»، قال: و من جلس عند من یلعب بالشطرنج، فقد اشترک مع ابلیس و فعله». قیل لکعب: یا ابا اسحاق فما تقول فیمن یلعب بالشطرنج علی شبه ادب لا علی طریق القمار؟ فقال: «ملعون و رب الکعبة». ثم قال کعب: «الا اخبرک بما هو اعجب من ذلک؟ لقد مر نبی من الانبیاء علی رجلین یلعبان بالشطرنج، فقال لهما: انکما لو جلستما علی عبادة الاوثان کان احب الی مما انتما فیه، لقد کفرتما بقولکما: قاتلت الشاه. اما علمت یا عبد اللَّه ان الشاه هو رب العالمین؟! فمن قال قتلت الشاه فقد کفر باللّه، و من قال مات شاهک فکأنه یستهزئ برب العالمین، فقد نهیتکما عن لعب الشطرنج، فانی اخاف ان ینزل علیکما عذاب من السماء. قال: فلم ینتهیا عن ذلک حتی نزل علیهما عذاب من السماء فاهلکهما و صارا الی النار.»
هوش مصنوعی: احمد بن حنبل در پاسخ به این سؤال که نظرش درباره شطرنج چیست، گفت که شطرنج نوعی تمثال و باطل است و هیچ یک از علمای بزرگ و اجدادش مجاز به بازی با آن نبودهاند. در ادامه، کعب الاحبار در مورد کسانی که شطرنج بازی میکنند، اظهار داشت که این کار حرام است و بازیکنان شامل لعنت میشوند، زیرا شطرنج نیرنگ شیطان است. او اشاره کرد که ابلیس اولین کسی بود که شطرنج بازی کرد و سپس نمرود بن کنعان و فرعون از آن پیروی کردند. کعب افزود که نشستن نزد کسانی که شطرنج بازی میکنند، فرد را با ابلیس شریک میکند. زمانی که از او پرسیدند که آیا بازی شطرنج به صورت ادبی و نه به عنوان قمار چه حکمی دارد، پاسخ داد که این هم ملعون است. او داستانی از یکی از پیامبران نقل کرد که به دو نفری که در حال بازی شطرنج بودند، گفت که اگر در حال عبادت بتها بودند، از این کارشان بهتر بود. او به آنها هشدار داد که از این کار دست بردارند، زیرا ممکن است عذابی از آسمان برایشان نازل شود. در نهایت، آن دو به بازی ادامه دادند و به همین خاطر عذابی بر آنها نازل شد و هلاک شدند.
این آثار و اخبار که برشمردیم دلالت میکند که شطرنج باختن فسق است، و شطرنج باز فاسق. و مذهب اصحاب حدیث و سیرت اهل ورع و دیانت اینست. اما بعضی فقها از متأخران اصحاب شافعی آن را رخصت دادهاند بسه شرط، گفتهاند: اذا لم یکن فی الصلاة نسیان، و فی المال خسران، و فی اللسان طغیان، فهو انس بین الخلان. و مذهب راست و دین پسندیده و اختیار علمای اهل سنت و دیانت طریق اصحاب حدیث است چنان که بیان کردیم.
هوش مصنوعی: این متون و گزارشهایی که ذکر شد، نشان میدهد که باختن در شطرنج به عنوان یک عمل ناپسند تلقی میشود و شخصی که شطرنج بازی میکند، فاسق محسوب میشود. این دیدگاه مطابق با مذهب اصحاب حدیث و رفتار اهل ورع و دیانت است. ولی برخی از فقیهان معاصر از شاخه شافعی، تحت سه شرط، برای بازی شطرنج اجازه دادهاند. این شرایط عبارتند از: اگر در هنگام بازی، شخص در نماز دچار فراموشی نشود، در دارایی خود خسارت نبیند و در گفتارش بیادبی نکند، در این صورت بازی شطرنج میتواند به عنوان یک وسیله تفریحی میان دوستان پذیرفته شود. اما دیدگاه صحیح و مذهب پسندیده، همانطور که بیان شد، پیروان اهل سنت و روش اصحاب حدیث است.
قوله: «ذلِکُمْ فِسْقٌ» ای خروج عن الحلال الی الحرام، و خروج من طاعة اللَّه و و رکوب لمعصیته، و هو حرام لأن الازلام لا تبین شیئا و اللَّه سبحانه علام الغیوب لا الازلام و النجوم.
هوش مصنوعی: این عبارت به مفهوم خروج از حلال به سمت حرام اشاره دارد، که در واقع به معنای نافرمانی از دستورهای خدا و ارتکاب به گناه است. همچنین به این نکته تأکید میکند که استفاده از روشهایی مانند قرعهکشی (ازلام) برای تعیین سرنوشت یا وضعیتها، درست نیست زیرا این روشها نمیتوانند حقیقت را روشن کنند و فقط خداوند است که از همه امور باخبر است نه ابزارهای غیرمعتبر.
روی عن ابی الدرداء: قال رسول اللَّه (ص): «من تکهن او استقسم او تطیر طیرة ترده عن سفره لم ینظر الی الدرجات العلی من الجنة یوم القیامة».
هوش مصنوعی: بر اساس گفته ابو درداء، پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «هر کسی که به پیشگویی بپردازد یا از نشانههای شومی کمک بگیرد یا به نوعی از فال بد استفاده کند و این مسائل او را از سفرش دلسرد کند، در روز قیامت به درجات بالای بهشت نخواهد رسید.»
الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ این آیت بعد از فتح مکه آمد. میگوید: کافران اکنون نومید گشتند از بازگشت شما از دین اسلام، و این از بهر آن گفت که کافران مسلمانان را پیش از آن رنج مینمودند و فتنه میکردند تا از دین اسلام باز گردند.
هوش مصنوعی: امروز کافران از دین شما ناامید شدند. این آیه پس از فتح مکه نازل شده و بیان میکند که کافران دیگر امیدی به بازگشت شما به سین اسلام ندارند. این موضوع به این دلیل است که کافران قبلاً مسلمانان را آزار میدادند و تلاش میکردند تا آنها را از دینشان منحرف کنند.
میگوید: اکنون که اسلام فراخ گشت، و مسلمانان انبوه گشتند، و کار آنان بالا گرفت ایشان نومید شدند از فتنه کردن مسلمانان. فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ شما که مسلمانانید در متابعت دین محمد و در نصرت کردن وی از مشرکان مترسید بلکه از من ترسید که خداوندم، و ایمن باشید که بر دین اسلام پس ازین هیچ دین غالب نبود: لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ.
هوش مصنوعی: میگوید: حالا که اسلام گسترش یافته و مسلمانان بیشتر شدهاند و وضعیتشان بهبود پیدا کرده، دشمنان اسلام ناامید شدهاند از اینکه بتوانند مسلمانان را به فتنه وادار کنند. پس شما مسلمانان نباید از آنها بترسید و از من بترسید که من خداوند هستم. مطمئن باشید که بعد از این، هیچ دینی بر دین اسلام غالب نخواهد شد و این دین حتی اگر مشرکان بخواهند، بر تمام ادیان غالب خواهد آمد.
الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ این آیت روز آدینه فرو آمد، روز عرفه بعد از نماز دیگر مصطفی (ص) در حجة الوداع در شهور سنه عشره بر موقف ایستاده بر ناقه عضبا طارق بن شهاب گفت: مردی جهود فرا عمر خطاب گفت: شما آیتی میخوانید در کتاب خویش، که اگر آن آیت بما فرو آمدی، آن روز که فروآمدی ما را عیدی عظیم بودی.
هوش مصنوعی: امروز دین شما را کامل کردم. این آیه در روز جمعه، در روز عرفه، بعد از نماز دیگر پیامبر (ص) در حجه الوداع نازل شد. در این روز، پیامبر بر شتری نشسته و طارق بن شهاب را میبیند که مردی یهودی به عمر خطاب میگوید: شما آیهای را در کتاب خود میخوانید که اگر آن آیه به ما نازل شده بود، آن روز برای ما یک عید بزرگ بود.
عمر گفت: کدام است؟ گفت: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ عمر گفت: من دانم که این آیت کدام روز بر چه جایگه فرو آمد. روز جمعه فروآمد روز عرفه، و ما که یاران بودیم با رسول خدا بعرفات ایستاده بودیم، و بحمد اللَّه این هر دو روز ما را عید است و تا بقیامت مسلمانان را عید خواهد بود. هارون بن عنتره روایت کرد از پدر خویش، گفت: آن روز که این آیت فرو آمد عمر خطاب بگریست. رسول خدا گفت: یا عمر چرا میگریی؟
هوش مصنوعی: عمر پرسید: کدام آیه است؟ پاسخ داد: امروز دین شما را کامل کردم. عمر گفت: من میدانم این آیه در چه روزی و در کجا نازل شده است. این آیه در روز جمعه و در روز عرفه نازل شد، و ما که همراه رسول خدا در عرفات بودیم، این روزها را عید میدانیم و تا قیامت، مسلمانان نیز این روزها را عید خواهند دانست. هارون بن عنتره از پدرش نقل کرد که در روزی که این آیه نازل شد، عمر اشک ریخت. رسول خدا به او گفت: ای عمر، چرا گریه میکنی؟
گفت: یا رسول اللَّه! از آن میگریم که ما در دین خویش تا امروز بر زیادت بودیم، اکنون آیت آمد که دین سپری گشت و تمام شد، و بعد از کمال جز نقصان نبود. رسول خدا گفت: «صدقت یا عمر»، پس از آن رسول خدا هشتاد و یک روز بزیست.
هوش مصنوعی: گفت: یا رسول خدا! از این موضوع نگران هستم که ما تا امروز در دین خود پیشرفت کردیم و حالا آیهای نازل شده که نشان میدهد دین کامل شده و پس از کمال، چیزی جز نقصان باقی نمیماند. رسول خدا فرمود: «راست گفتی ای عمر». بعد از این ماجرا، پیامبر هشتاد و یک روز دیگر زندگی کرد.
ابن عباس گفت: رسول خدا در حجة الوداع آن گه که براه در بود، این آیت بوی فرو آمد: یَسْتَفْتُونَکَ قُلِ اللَّهُ یُفْتِیکُمْ فِی الْکَلالَةِ، و این آیت را ایت صیف نام کردند.
هوش مصنوعی: ابن عباس گفت: در حجة الوداع، زمانی که پیامبر خدا در حال رفتن بود، این آیه نازل شد: «از تو فتوای میطلبند، بگو خدا در مورد کلالة به شما فتوا میدهد». این آیه به "آیة صیف" معروف شد.
پس چون در مکه شد این آیت فرو آمد که الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ، پس چون در عرفات بایستاد دست بدعا برداشته این آیت فرو آمد که: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ. معنی آنست که امروز آن روز است که دین شما تمام کردم، احکام دین و شرایع اسلام بسر بردم. فرائض و سنن، حلال و حرام پیدا کردم، که پس ازین هیچ آیت حلال و حرام حدود و فرائض و احکام از آسمان فرو نیامد.
هوش مصنوعی: در زمان حضور در مکه، این آیه نازل شد که از امروز کافران از دین شما ناامید شدهاند. سپس در عرفات، وقتی دست به دعا برداشت، این آیه نازل شد که امروز دین شما را کامل کردم. این بدین معناست که امروز روزی است که من دین شما را به پایان رساندم و احکام دین و شریعت اسلام را به کمال رساندم. در اینجا، فرایض و سنتها، حلال و حرام مشخص شدهاند و از این پس، هیچ آیه جدیدی در مورد حلال و حرام یا فرایض و احکام از آسمان نخواهد آمد.
روایت کردهاند از عایشه که معراج رسول (ص) پیش از هجرت بود بهجده ماه، و نماز پنجگانه شب معراج فریضه گردانیدند، و پیش از آن چهار رکعت بیش نبود: دو بامداد و دو شبانگاه، وقتی معین بر آن ننهاده، پس از هجرت به مدینه زکاة واجب کردند، و روزه ماه رمضان بعد از هجرت اندر سال دوم واجب کردند اندر شعبان، و فریضه حج در سنه تسع بود، و فیه اختلاف العلماء، و غسل جنابت همچنین. پس چون رسول خدا حجة الوداع کرد، این آیت فرو آمد: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ، و پس از آن حلال و حرام نیامد. و گفتهاند: کمال دین آنست که رب العالمین هر چه پیغامبران و امم پیشینه را داد از علم حکمت، آن همه این امت را داد، و بر ایشان بیفزود، و شرایع انبیا منسوخ کرد، و شریعت این امت تا بقیامت بپیوندد، و فسخ و تغییر در آن نشود، و این امت بهمه انبیاء بگرویدند، و تصدیق کردند، و تفریق میان ایشان نیفکندند، چنان که دیگران کردند، و حسنات این امت مضاعف گردانیدند، و در ثواب بیفزودند که با دیگر امم نکردند. اینست معنی کمال دین که در آیت گفت. ابو حفص حداد گفته: کمال دین در دو چیز است: در معرفت خدا و در اتباع سنت مصطفی (ص).
هوش مصنوعی: از عایشه نقل شده که معراج پیامبر (ص) قبل از هجرت به مدینه و در ماه رجب اتفاق افتاد. در آن شب، نمازهای پنجگانه فرض شدند، در حالی که قبل از آن تنها چهار رکعت بودند: دو رکعت برای صبح و دو رکعت برای شب. زمان معینی برای این نمازها تعیین نشده بود. پس از هجرت به مدینه، زکات واجب شد و روزه ماه رمضان در سال دوم هجرت در ماه شعبان فرض گردید. فریضه حج نیز در سال نهم هجرت مقرر شد که در این مورد میان علمای اسلام اختلاف نظر وجود دارد. همچنین غسل جنابت نیز در آن زمان تعیین شد. وقتی پیامبر خدا (ص) در مراسم حج وداع حضور یافت، آیهای نازل شد که میفرماید: «امروز دین شما را کامل کردم» و بعد از آن هیچ حلال و حرامی نازل نشد. گفتهاند کمال دین به این معنی است که خداوند همه علم و حکمتهایی را که به پیامبران و ملل قبلی داده بود، به این امت نیز عطا کرد و بر آن افزود و احکام پیامبران قبلی را نسخ کرد. شریعت این امت تا قیامت باقی خواهد ماند و تغییر و تغییر در آن نخواهد بود. این امت به تمامی پیامبران ایمان آوردند و میان آنها هیچ تفاوتی قائل نشدند، بر خلاف دیگران. حسنات این امت مضاعف شده و در ثواب آنها افزوده شده است، طوری که این امر درباره سایر امتها صدق نمیکند. این، معنای کمال دین در آیه مذکور است. ابو حفص حداد نیز گفته که کمال دین در دو اصل است: در معرفت خدا و پیروی از سنت پیامبر (ص).
وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی میگوید: نعمت خود بر شما تمام کردم، و وعده که کرده بودم از فتح مکه و قهر کفار و نصرت بر دشمن، وفا کردم، و بسر بردم. ازین پس مشرکان را نیست که با شما حج کنند، «الا لا یحج بعد العام مشرک، و لا یطوفن بالبیت عریان».
هوش مصنوعی: خداوند میفرماید که نعمت خود را بر شما به کمال رساندم و وعدهای که داده بودم درباره پیروزی بر مکه، تسلط بر دشمنان و حمایت از شما را تحقق بخشیدم. از این پس دیگر مشرکان حق ندارند به زیارت خانه خدا بروند و هیچکس هم نباید عریان دور خانه بگردد.
و گفتهاند: کمال دین و تمامی نعمت آنست که: حج کردن آن روز که این آیت آمد با روز عرفه افتاده بود، حکم بمحل خود رسیده، و فریضه بوقت خود بازگشته، همچون آن روز که رب العزة آسمان و زمین آفرید، و نسیء که کافران نهادند باطل کرد. و خبر درست است که مصطفی (ص) آن روز گفت: «ان الزمان قد استدار کهیئة یوم خلق السماوات و الارض.
هوش مصنوعی: گفته شده که کاملترین دین و تمامترین نعمت زمانی است که روز حج با روز عرفه همزمان شود. این مسئله به معنای بازگشت حکم الهی به جایگاه خود و برقراری فریضه در وقت صحیحش است، درست مانند روزی که خداوند آسمانها و زمین را خلق کرد. همچنین، نسیء که از سوی کافران رایج شده بود، باطل شده است. بهعلاوه، روایتی معتبر وجود دارد که پیامبر (ص) در آن روز فرمودند: «زمان به شکل روزی که آسمانها و زمین خلق شدند، بازگشته است».
السنة اثنا عشر شهرا، منها اربعة حرم، ثلاثة متوالیات: ذو القعدة و ذو الحجة و المحرم، و رجب، شهر مضر الذی بین جمادی و شعبان».
هوش مصنوعی: سال دوازده ماه دارد که از جمله آنها چهار ماه حرمتدار هستند. از این چهار ماه، سه ماه متوالی هستند: ذوالقعدة، ذوالحجه و محرم. ماه رجب نیز که متعلق به قبیله مضر است، بین ماههای جمادی و شعبان قرار دارد.
وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً ای اخترت لکم الاسلام، فلیس دین ارضی عند اللَّه عز و جل من الاسلام، یقول اللَّه عز و جل: وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ.
هوش مصنوعی: من برای شما اسلام را به عنوان دین انتخاب کردم. در نزد خداوند عز و جل، هیچ دینی بهتر از اسلام وجود ندارد. خداوند عز و جل میفرماید: اگر کسی دینی غیر از اسلام بخواهد، از او پذیرفته نخواهد شد.
میگوید: آن دین که شما را پسندیدم و شما را بدان فزودم اسلام است، و اصل آن پنج چیز است، چنان که مصطفی (ص) گفت: «بنی الاسلام علی خمس: شهادة أن لا اله الا اللَّه، و أن محمدا رسول اللَّه، و اقام الصلاة و ایتاء الزکاة و الحج و صوم رمضان».
هوش مصنوعی: او میگوید: دینی که من از آن راضی هستم و شما را به آن راهنمایی کردم، اسلام است و اصول آن شامل پنج مورد است که پیامبر (ص) فرمود: «پایههای اسلام بر پنج چیز است: گواهی به این که جز خداوند خدایی نیست و محمد پیامبر خداست، برپایی نماز، پرداخت زکات، حج و روزه در ماه رمضان».
روی عمر بن الخطاب، قال: «بینما نحن عند رسول اللَّه (ص) اذ طلع علینا رجل شدید بیاض الثیاب، شدید سوداء الشعر، لا یری علیه اثر السفر و لا یعرفه منا احد، حتی جلس الی النبی (ص) و أسند رکبتیه الی رکبتیه، و وضع یده علی فخذیه، فقال یا محمد اخبرنی عن الایمان، فقال: «الایمان ان تؤمن باللّه و ملائکته و کتبه و رسله و الیوم الآخر، تؤمن بالقدر خیره و شره»، فقال: صدقت فأخبرنی عن الاسلام. قال: «الاسلام أن تشهد أن لا اله الا اللَّه، و أن محمدا رسول اللَّه، و تقیم الصلاة و تؤتی الزکاة، و تصوم رمضان، و تحج البیت ان استطعت الیه سبیلا». قال: صدقت، فأخبرنی عن الاحسان. قال: «الاحسان ان تعبد اللَّه کأنک تراه، فان لم تکن تراه فانه یراک». قال: فأخبرنی عن الساعة. قال: «ما المسؤل عنها بأعلم من السائل».
هوش مصنوعی: عمر بن خطاب میگوید: «ما در کنار رسول خدا بودیم که ناگهان مردی با لباسهای بسیار سفید و موهای بسیار سیاه وارد شد. هیچ نشانهای از سفر در او دیده نمیشد و هیچیک از ما او را نمیشناخت. او نزدیک پیامبر نشست و زانوهایش را به زانوان او تکیه داد و دستانش را بر روی رانهایش گذاشت و گفت: ای محمد، به من درباره ایمان بگو. پیامبر فرمود: ایمان این است که به خدا و فرشتگان، کتابها و پیامبران او ایمان بیاوری و به روز قیامت و تقدیر چه خوب و چه بد ایمان داشته باشی. او گفت: راست گفتی، حال به من درباره اسلام بگو. پیامبر فرمود: اسلام این است که شهادت بدهی هیچ خدایی جز خداوند نیست و محمد پیامبر اوست، نماز را برپا کنی، زکات بدهی، در ماه رمضان روزه بگیری و اگر استطاعت داری، به خانه خدا حج انجام دهی. او گفت: راست گفتی، حال به من درباره احسان بگو. پیامبر فرمود: احسان این است که چنان خدا را عبادت کنی که او را میبینی و اگر او را نمیبینی، بدان که او تو را میبیند. سپس پرسید: حال به من درباره قیامت بگو. پیامبر فرمود: سؤال شده به این موضوع از پاسخدهنده داناتر نیست.»
قال: فأخبرنی عن اماراتها. قال: «ان تلد الامة ربتها، و أن تری الحفاة العراة الصم البکم ملوک الارض». قال: ثم انطلق، فلبثت ملیا، ثم قال لی: «یا عمر أ تدری من السائل؟» قلت: اللَّه و رسوله اعلم. قال: «فانه جبرئیل اتاکم یعلمکم دینکم».
هوش مصنوعی: گفت: پس به من بگو نشانههای آن چیست؟ گفت: «زمانی که کنیز صاحب خود را به دنیا آورد و وقتی که افرادی که عریان و بیپای بند هستند، بر زمین فرمانروایی کنند». سپس رفت و مدتی گذشت، بعد به من گفت: «ای عمر، میدانی پرسشکننده کیست؟» گفتم: خدا و پیامبرش بهتر میدانند. گفت: «این جبرئیل است که به شما میآید تا دینتان را به شما یاد بدهد».
فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ این سخن راجع است با اول آیت، چون محرمات یاد کرده بود، و گفته که: «ذلِکُمْ فِسْقٌ»، بر عقب آن گفت: فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ. اگر کسی باضطرار و بیچارگی بجایی رسد که از گرسنگی بیم جان بود، او را رخصت است که مردار خورد، باین شرط که گفت: غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ. همانست که جای دیگر گفت: غَیْرَ باغٍ وَ لا عادٍ، بشرط آنکه قدر ضرورت خورد، و بیش از کفایت و بیش از سد رمق نخورد و ننهد، و اگر سگ یابد و مردار یابد، سگ نخورد مردار خورد، اگر سگ مرده یابد و جانور دیگر مرده یابد، سگ نخورد و آن را خورد، و اگر سگ یابد و خوک یابد، سگ خورد و خوک نخورد، و اگر مردم مرده یابد و جز از مردم یابد، مرده مردم نخورد حرمت را، و گفتهاند: غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ ای غیر متعرض لمعصیة، و هو أن یکون عاصیا بسفره، أو یأکل فوق الشبع.
هوش مصنوعی: اگر کسی به وضعیتی برسد که گرسنگی او را به خطر جان بیندازد، مجاز است که از گوشت مردار بخورد، به شرطی که دچار معصیت نشود. این بدان معناست که او نباید به مقدار زیاد بخورد و فقط به میزانی که ضروری است، اکتفا کند. همچنین، اگر او با حیواناتی مانند سگ و خوک مواجه شود، باید ترجیح دهد که از سگ بخورد و از خوک دوری کند. در نهایت، اگر شخصی به جنازهای از انسان برخورد کند، باید از آن پرهیز کند، زیرا خوردن از مرده انسان حرام است. در کل، این شرایط برای افرادی است که در شرایط سخت و اضطراری قرار دارند و به دنبال نجات جان خود هستند.
آن گه گفت: فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ اینجا مضمریست، یعنی: فأکل فان اللَّه غفور یغفر له ما اکل مما حرم علیه، رحیم باولیائه حیث رخص لهم. ختم آیت برحمت و مغفرت از آن کرد که آخر این مضطر حرام خورده است اگر چه بعذر خورده است، پس بحقیقت نه حلال خوار است اما معذور است و نزدیک اللَّه مغفور است.
هوش مصنوعی: سپس گفت: خداوند بخشنده و رحیم است. در اینجا پیام نهفتهای وجود دارد، یعنی: برای کسی که در شرایط اضطرار چیزی خورده است، خداوند میبخشد و آنچه را که از آن نهی شده است، میآمرزد. خداوند نسبت به دوستانش رحمت دارد و برای آنها اجازههایی قرار داده است. این عبارت به رحمت و بخشندگی خداوند اشاره دارد، زیرا آخرین فردی که در اضطرار غذای حرام خورده، هرچند به دلیل شرایط خاصی این کار را انجام داده است، در واقع حلالخور نیست، بلکه او معذور است و نزد خداوند مورد آمرزش قرار میگیرد.