گنجور

۲۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ الآیة... این رقم ذلّت که بر ایشان کشید از روی قلّت عدد است و نظر عامّه. امّا از آنجا که نظر خاصّ است و حقیقت کار است، کسی که اللَّه وی را یار است او را چون توان گفت که حقیر و خوار است.

پیر طریقت در مناجات گفت: خداوندا! بشناخت و زندگانیم، بنصرت تو شادانیم، بکرامت تو نازانیم، بعزّ تو عزیزانیم. خداوندا! که بتو زنده‌ایم، هرگز کی میریم؟! که بتو شادمانیم، هرگز کی اندوهگین بئیم؟ که بتو نازانیم، بی تو چون بسر آریم؟ که بتو عزیزیم، هرگز چون ذلیل شویم؟! مردی بر هارون رشید امر بمعروف کرد، هارون خشم گرفت او را با شیر در اندرون کرد، و در اندرون استوار بگرفت.

شیر بتواضع آن مرد در آمد، و او را نرنجانید. بعد از آن وی را در میان بوستان دیدند، شادان و إ تماشاکنان، و آن در اندرون هم چنان استوار برگرفته. هارون را از حال وی خبر کردند. او را بخواند، گفت: «من اخرجک من البیت؟» ترا از آن اندرون که بیرون آورد؟ جواب داد: آن کس که مرا ببستان فرو آورد! گفت: ترا که ببستان فرو آورد؟ گفت: آن کس که مرا از خانه بدر آورد! هارون بفرمود: تا او را بعزّ و ناز بر نشاندند، و گرد شهر بر آوردند، و منادی در پیش داشته و میگوید: ألا ان هارون الرشید اراد أن یذل عبدا اعزه اللَّه فلم یقدر.

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ این نصرت دادن بواسطه ملک اکرام مؤمنانست و زیادتی نعمت بر ایشان، و سکون دل ایشان، که نظر بعضی از ایشان از حاشیه ظاهر بر نگذشته بود. پنداشته بودند که نصرت همه با عدد است. امّا آنان که نور یقین در دل ایشان جای داشت، و سرّ ایشان با وعده اللَّه آرام داشت، نظر خاصّ ایشان آنجا رسید که وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. گفته‌اند: آنجا که نصرت ملکی بود چه حاجت بعدد ملکی بود؟! همانست که جای دیگر گفت: کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ، چون باذن اللَّه گفت چه باک اگر لشکر اندک بود و عدد کم، و یاران ضعیف؟ ضعیف‌تر از لشکر مرغ نبود و قوی‌تر از اصحاب فیل نبود؟! هین تا چه رسید بایشان از آن مرغان؟! و کهتر و کمتر از پشه نیاید و جبّار طبعی قوی‌تر از نمرود نبود ببین تا چون هلاک شد، و بدست پشه‌ای درماند! تا بدانی که نصرت و هزیمت همه از خداست، نواخت و سیاست همه ازوست، و کارها همه در ید اوست و بمشیّت اوست، همین است که با سیّد اوّلین و آخرین گفت: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‌ءٌ ای سیّد! ترا از کار چیزی نیست، آن همه منم که خداوندم، من بودم و من باشم، کارها خود گزارم، راه خود نمایم، دل خود گشایم، بکس باز نگذارم. و هم ازین بابست آنچه گفت: وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ملک ملک اوست، امر امر اوست، حکم حکم او، اختیار اختیار او، آن را که خواهد خواند، آن را که خواهد راند. فمن شاء عذّبه، و من شاء قرّبه، من شاء هداه و من شاء اغواه.

قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا ربا بر بندگان حرام کرد، یعنی که: چون یکی قرض دهید، دو وا مستانید. و آن گه خود جلّ جلاله از تو قرض خواست، و یکی به ده خواست، لا بل که به هفتصد خواست. اشارت میکند که این مقتضی کرم است و خلق را این کرم نرسد که این سزاء ربوبیّت است و صفت الهیّت. آن گه گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ، پس گفت: وَ اتَّقُوا النَّارَ اوّل خطاب با عارفانست و محبّان، و آخر خطاب با مذنبان و عاصیان. با عارفان میگوید: در من نگرید و با هیبت و رهبت باشید. و عاصیان را میگوید: از آتش عقوبت ما بر اندیشید و از آن بترسید. این منزلت عوام مسلمانان است و آن رتبت خواصّ مؤمنان، و شتّان ما بینهما. و رونده تا این منزل عوام باز نگذارد، بآن مقام خواص نرسد. نه بینی که وَ اتَّقُوا اللَّهَ فرا پیش داشت و ثواب آن فلاح نهاد، که اعلی الدّرجات در فردوس اعلی آنست و آن گه بیان کرد و باز نمود که راه این مقصد منزل وَ اتَّقُوا النَّارَ است، و ثمره وَ اتَّقُوا النَّارَ رحمت خداست، چنان که گفت: لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ یعنی از عقوبت من بترسید، تا رحمت من بشما رسد، و آن گه برحمت من بتقوی رسید، و از تقوی بفلاح رسید، و هو الرّضوان الأکبر و الفوز الأعظم.

۲۲ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ الآیة... درین آیت تسلیت و تعزیت مسلمانان است از آنچه روز احد بر ایشان رفت، میگوید: من که خداوندم شما را روز بدر نصرت کردم با آنکه عدد شما اندک بود، و شما در چشم دشمن خوار و حقیر، یعنی گله مکنید که اگر امسال بر شما بود، پار شما را بود. تواریخیان گفتند: واقعه احد در شوّال سنه ثلاث از هجرت بود، و جنگ بدر روز آدینه بود هفدهم ماه رمضان. و دوش آن شب قدر بود. و اوّل غزوی که مصطفی (ص) بتن خویش در آن بیرون رفت، و جنگ کرد و صنادید قریش در آن کشته شدند بدر بود. شعبی گفت: بدر چاهی است از آن مردی که نام وی بدر بود، آن چاه بنام وی باز خواندند. پس نسبت حرب که آنجا رفت با آن چاه بردند.۲۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ سارِعُوا بر یکدیگر بشتابید، إِلی‌ مَغْفِرَةٍ بآمرزشی، مِنْ رَبِّکُمْ از خداوند شما، وَ جَنَّةٍ و بهشتی، عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ که فراخی آن چند هفت آسمان و (هفت) زمین است. أُعِدَّتْ ساخته گشت، لِلْمُتَّقِینَ (۱۳۳) مر پرهیزگاران را.

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ الآیة... این رقم ذلّت که بر ایشان کشید از روی قلّت عدد است و نظر عامّه. امّا از آنجا که نظر خاصّ است و حقیقت کار است، کسی که اللَّه وی را یار است او را چون توان گفت که حقیر و خوار است.
هوش مصنوعی: این آیه به پیروزی مسلمانان در معرکه بدر اشاره دارد، زمانی که آنها در وضعیتی ناتوان و کم‌عِدت بودند. هرچند از نظر عمومی و در دیدگاه عام، آنها در آن زمان ذلیل و ناامید به نظر می‌رسیدند، اما در واقع وقتی که خداوند و یاری او در کنار کسی باشد، آن فرد هرچند در ظاهر ضعیف و کوچک به نظر برسد، در حقیقت در موقعیتی قوی و با ارزش قرار دارد.
پیر طریقت در مناجات گفت: خداوندا! بشناخت و زندگانیم، بنصرت تو شادانیم، بکرامت تو نازانیم، بعزّ تو عزیزانیم. خداوندا! که بتو زنده‌ایم، هرگز کی میریم؟! که بتو شادمانیم، هرگز کی اندوهگین بئیم؟ که بتو نازانیم، بی تو چون بسر آریم؟ که بتو عزیزیم، هرگز چون ذلیل شویم؟! مردی بر هارون رشید امر بمعروف کرد، هارون خشم گرفت او را با شیر در اندرون کرد، و در اندرون استوار بگرفت.
هوش مصنوعی: پیر طریقت در مناجات خویش گفت: خداوندا! به شناخت و زندگی‌ام، به یاری تو شاد هستیم، به کرامت تو مغروریم، و به عزت تو محترم و عزیزیم. خداوندا! ما به تو زنده‌ایم، هرگز چگونه می‌میریم؟ چون که به تو شادبانیم، هرگز چگونه اندوهگین خواهیم بود؟ زیرا که به تو مغروریم، بدون تو چگونه زندگی خواهیم کرد؟ و چون به تو عزیزیم، هرگز چگونه ذلیل خواهیم شد؟ مردی بر هارون رشید امر به معروف کرد و هارون خشمگین شد و او را به درون قصر فرستاد و در آنجا محکم نگه‌داشت.
شیر بتواضع آن مرد در آمد، و او را نرنجانید. بعد از آن وی را در میان بوستان دیدند، شادان و إ تماشاکنان، و آن در اندرون هم چنان استوار برگرفته. هارون را از حال وی خبر کردند. او را بخواند، گفت: «من اخرجک من البیت؟» ترا از آن اندرون که بیرون آورد؟ جواب داد: آن کس که مرا ببستان فرو آورد! گفت: ترا که ببستان فرو آورد؟ گفت: آن کس که مرا از خانه بدر آورد! هارون بفرمود: تا او را بعزّ و ناز بر نشاندند، و گرد شهر بر آوردند، و منادی در پیش داشته و میگوید: ألا ان هارون الرشید اراد أن یذل عبدا اعزه اللَّه فلم یقدر.
هوش مصنوعی: شیر با تواضع نزد آن مرد آمد و او را ناراحت نکرد. سپس او را در میان باغ دیدند، با خوشحالی و تماشاگران، و این حالت همچنان باقی بود. هارون از اوضاع او مطلع شد و او را فراخواند. از او پرسید: «چه کسی تو را از خانه‌ات بیرون کرد؟» او پاسخ داد: «کسی که مرا به باغ آورد!» هارون دوباره پرسید: «چه کسی تو را به باغ آورد؟» او گفت: «کسی که مرا از خانه بیرون کرد!» هارون دستور داد تا او را با احترام و شکوه بر روی تخت نشاندند و در شهر به گردش درآورند. سپس منادی در جلوی او می‌گفت: «بدانید که هارون الرشید می‌خواست بنده‌ای را که خدا عزت داده، ذلیل کند ولی نتوانست.»
إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَ لَنْ یَکْفِیَکُمْ این نصرت دادن بواسطه ملک اکرام مؤمنانست و زیادتی نعمت بر ایشان، و سکون دل ایشان، که نظر بعضی از ایشان از حاشیه ظاهر بر نگذشته بود. پنداشته بودند که نصرت همه با عدد است. امّا آنان که نور یقین در دل ایشان جای داشت، و سرّ ایشان با وعده اللَّه آرام داشت، نظر خاصّ ایشان آنجا رسید که وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ. گفته‌اند: آنجا که نصرت ملکی بود چه حاجت بعدد ملکی بود؟! همانست که جای دیگر گفت: کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ، چون باذن اللَّه گفت چه باک اگر لشکر اندک بود و عدد کم، و یاران ضعیف؟ ضعیف‌تر از لشکر مرغ نبود و قوی‌تر از اصحاب فیل نبود؟! هین تا چه رسید بایشان از آن مرغان؟! و کهتر و کمتر از پشه نیاید و جبّار طبعی قوی‌تر از نمرود نبود ببین تا چون هلاک شد، و بدست پشه‌ای درماند! تا بدانی که نصرت و هزیمت همه از خداست، نواخت و سیاست همه ازوست، و کارها همه در ید اوست و بمشیّت اوست، همین است که با سیّد اوّلین و آخرین گفت: لَیْسَ لَکَ مِنَ الْأَمْرِ شَیْ‌ءٌ ای سیّد! ترا از کار چیزی نیست، آن همه منم که خداوندم، من بودم و من باشم، کارها خود گزارم، راه خود نمایم، دل خود گشایم، بکس باز نگذارم. و هم ازین بابست آنچه گفت: وَ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ملک ملک اوست، امر امر اوست، حکم حکم او، اختیار اختیار او، آن را که خواهد خواند، آن را که خواهد راند. فمن شاء عذّبه، و من شاء قرّبه، من شاء هداه و من شاء اغواه.
هوش مصنوعی: زمانی که به مؤمنان می‌گفتی: آیا این کمک و یاری کافی نیست؟ این یاری، به خاطر ملک و مقام مؤمنان است و نعمتی بیشتر بر آن‌ها و آرامش دلشان ایجاد می‌کند. برخی از آن‌ها فقط به ظاهر قضیه نگاه کرده و تصور می‌کردند که نصرت و پیروزی تنها به تعداد زیاد وابسته است. اما کسانی که نور یقین در دلشان بود و به وعده خدا اطمینان داشتند، می‌دانستند که نصرت فقط از جانب خداوند می‌آید. آن‌ها می‌گفتند: اگر نصرت ملکوتی وجود داشته باشد، دیگر به تعداد آن نیاز نیست! همان‌طور که در جای دیگری آمده است: «چه بسا گروهی کوچک که به اذن خدا بر گروهی بزرگ پیروز شده‌اند». پس اگر نصرت از جانب خداوند باشد، چه اهمیتی دارد که تعداد لشکر کم باشد یا یاران ضعیف باشند؟ لشکری که ضعیف‌تر از یک مرغ باشد و دشمنی که قوی‌تر از نمرود باشد، چگونه نابود شد؟ تا نشان دهی که نصرت و شکست همه از خداوند است و همه چیز تحت اراده او است. این نکته را زمانی گفت که به پیامبر گرامی اسلام فرمود: «تو در کارها هیچ اختیاری نداری ای سید!»، زیرا همه چیز نتیجه اراده و قدرت خداوند است. اوست که بندگان را نزدیک یا دور می‌کند، هدایت می‌کند یا گمراه می‌سازد.
قوله: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا الرِّبَوا ربا بر بندگان حرام کرد، یعنی که: چون یکی قرض دهید، دو وا مستانید. و آن گه خود جلّ جلاله از تو قرض خواست، و یکی به ده خواست، لا بل که به هفتصد خواست. اشارت میکند که این مقتضی کرم است و خلق را این کرم نرسد که این سزاء ربوبیّت است و صفت الهیّت. آن گه گفت: وَ اتَّقُوا اللَّهَ، پس گفت: وَ اتَّقُوا النَّارَ اوّل خطاب با عارفانست و محبّان، و آخر خطاب با مذنبان و عاصیان. با عارفان میگوید: در من نگرید و با هیبت و رهبت باشید. و عاصیان را میگوید: از آتش عقوبت ما بر اندیشید و از آن بترسید. این منزلت عوام مسلمانان است و آن رتبت خواصّ مؤمنان، و شتّان ما بینهما. و رونده تا این منزل عوام باز نگذارد، بآن مقام خواص نرسد. نه بینی که وَ اتَّقُوا اللَّهَ فرا پیش داشت و ثواب آن فلاح نهاد، که اعلی الدّرجات در فردوس اعلی آنست و آن گه بیان کرد و باز نمود که راه این مقصد منزل وَ اتَّقُوا النَّارَ است، و ثمره وَ اتَّقُوا النَّارَ رحمت خداست، چنان که گفت: لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ یعنی از عقوبت من بترسید، تا رحمت من بشما رسد، و آن گه برحمت من بتقوی رسید، و از تقوی بفلاح رسید، و هو الرّضوان الأکبر و الفوز الأعظم.
هوش مصنوعی: ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ربا نخورید. ربا به بندگان حرام شده است، به این معنا که اگر به کسی قرض دهید، در حقیقت از او دو برابر می‌خواهید. سپس خداوند خود از شما قرض می‌طلبد و می‌خواهد که برکت شما را در هفتصد برابر افزایش دهد. این نشان‌دهنده کرم و سخاوت الهی است که برای بشر دست‌یافتنی نیست و نشان‌دهنده صفات پروردگاری و الوهیت اوست. سپس می‌فرماید: از خدا بترسید و به آتش عذاب توجه کنید. این خطاب در ابتدا به عارفان و دوست‌داران خداست و در نهایت به گناهکاران و نافرمانان. به عارفان می‌گوید که بر من نظر کنید و با احترام و ترس باشید. اما به گناهکاران یادآوری می‌کند که به عذاب آتش فکر کنند و از آن بترسند. این جایگاه عمومی مسلمانان است و آن مقام ویژه مؤمنان. در واقع، کسی که به این جایگاه عوام چنگ بزند، نمی‌تواند به مقام خاصان دست یابد. در آیات، پیش از سایر بیانات، بر تقوای الهی تاکید شده و نتیجه آن را نیز بیان کرده است که در بالاترین بهشت، فلاح و رستگاری به دست می‌آید. به روشنی نشان می‌دهد که مسیر رسیدن به این هدف، تقوی و پرهیز از آتش عذاب است و ثمره این پرهیز، رحمت الهی است. به این ترتیب، ترس از عذاب خدا باعث می‌شود که به رحمت او دست یابید و از طریق تقوا به فلاح و رستگاری برسید که همان رضوان بزرگ و فوز عظیم است.