گنجور

بخش ۶۵ - ۲۰ - النوبة الثانیة

قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ... الآیة... این آن وقت بود که ابراهیم کودک خود را اسماعیل و مادر وی را هاجر برد و بفرمان حق ایشان را در آن وادی بی زرع بنشاند، آنجا که اکنون خانه کعبه است، پس ازیشان باز گشت تا آنجا که خواست که از دیدار چشم ایشان غائب گردد، خدای را عز و جل خواند و گفت رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً همانست که در آن سورة دیگر گفت رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ خداوند ما بنشاندم فرزند خود را بهامونی بی بر نزدیک خانه تو، خانه با آزرم با شکوه و بزرگ داشته، خداوندا تا نماز بپای دارند، و آن خانه نماز را قبله گیرند. آن گه ایشان را روزی فراوان خواست و همسایگان خواست که وادی بی زرع و بی نبات بود، و بیابانی بی اهل و بی کسان بود، گفت فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ خداوندا دل قومی را از مردمان چنان کن که می‌شتابد باین خانه و بایشان وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ و ایشان را از میوه‌های آن جهان روزی کن. خدای عز و جل دعاء وی اجابت کرد فما مسلم الّا و یحب الحجّ هیچ مسلمان نبود که نه دوست دارد حج کردن و زیارت خانه، و در هیچ دیار چنان میوه که آنجا برند به نیکویی و لطیفی و بسیاری نیست. قال اللَّه تعالی یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا و ابراهیم در آنچه خواست از روزی مؤمنانرا از دیگران جدا کرد و مستثنی، و گفت مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ از بهر آنک در باب هدایت فرزندان را بر عموم دعا کرده بود، و گفته که: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی و او را از تعمیم با تخصیص آوردند و گفتند لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ پس چون این دعا کرد تخصیص نگه داشت، و مؤمنانرا از کافران جدا کرد، رب العالمین آن تخصیص وی با تعمیم برد و کافران را نیز در آورد، گفت وَ مَنْ کَفَرَ نعمت دنیا از کس دریغ نیست آشنا و بیگانه همه را از آن نصیب است، عرض حاضر یاکله البرّ و الفاجر کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً پس در آخر آیت کافر از مؤمن باز برید بنواخت دنیا و عطاء آن جهانی گفت فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلی‌ عَذابِ النَّارِ او را بر خوردار کنم زمانی اندک که این گیتی‌اند کست برسیدنی. و برسیدنی اندک بود و آمدنی نزدیک، و بعاقبت او را ناچاره بعذاب رسانیم، وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ و بد جایگاهی که دوزخ است، شدن گاه کافران. شامی فَأُمَتِّعُهُ خواند بجزم میم و تخفیف تا، باقی بفتح میم و تشدید تا و هر دو قراءت بمعنی یکسانند.

آن گه قصه بنا نهادن کعبه در گرفت گفت: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الآیة...

و قصه آنست که عبد اللَّه بن عمرو بن العاص السهمی گوید کعبه پیش از آفرینش دیگر زمین بر آب بود، کفی خاک آمیز، سرخ رنگ بر روی آب گردان. دو هزار سال، تا آن گه که رب العالمین زمین را از آن بیرون آورد و باز گسترانید، ازینجاست که کعبه را ام القری خوانند و گویند ما در زمین که زمین را از آن آفریده‌اند، پس چون اللَّه تعالی زمین را راست کرد موضع کعبه در زمین پیدا بود، بالا یکی ریک آمیز سرخ رنگ، پس چون رب العالمین آدم را بزمین فرستاد آدم بالایی داشت بمقدار هواء دنیا فرق وی بآسمان رسیده بود، و آدم بآواز فریشتگان مینیوشیدی، و از وحشت دنیا می‌آسودی و انس میگرفتی، اما جانوران جهان از وی می‌بترسیدند و می‌بگریختند.

و در بعضی اخبار آمده است که فریشته بوی آمد کاری را و از وی بترسید، پس اللَّه سبحانه و تعالی او را فرو آورد بید صنعت خویش تا بالای وی بشصت گز باز آورد، و آدم ع از شنیدن آواز فریشتگان باز ماند و مستوحش شد، و بخداوند عز و جل نالید، جبرئیل آمد و گفت اللَّه میگوید که مرا در زمین خانه ایست، رو کرد آن طواف کن، چنانک فریشتگان را در آسمان دیدی که گرد بیت المعمور طواف میکردند. آدم برخاست از زمین هندوستان که منزل وی آنجا بود و بدریای عمان بر آمد بحج، و این دلیل است که آن گز که بالای وی شصت گز بود نه این گز ما بود، پس چون به مکه رسید، فرشتگان باستقبال وی آمدند و گفتند یا آدم برّ حجک طف فقد طفنا قبلک بالفی عام. ای آدم نیک باد او پذیرفته بادا حج تو! ای آدم طواف کن که ما پیش از تو طواف کردیم بدو هزار سال. و گفته‌اند که آدم پنجاه و چند حج کرد. و همه پیاده که در روی زمین بارگیری نبود که آدم را بر توانستی داشت. و گفته‌اند میان دو گام وی سه روزه راه بود، هر جا که پای بر زمین می‌نهاد آنجا شهری است آبادان، و هر چه میان دو گام وی بود دشت است و بیابان، چون به مکه آمد فریشتگان از بهر وی خیمه از نور آوردند از بهشت بدو در، و آن را بر موضع کعبه زدند، یک دراز سوی مشرق و یکی از سوی مغرب، و قندیل در آویختند، و کرسی آوردند از بهشت از یک دانه یاقوت سپید و در میان خیمه بنهادند، تا آدم بر آن می‌نشست. پس چون آدم ع از دنیا بیرون شد آن خیمه را بآسمان بردند که یاقوت هم چنان نهاده بود درخشان و روشن، جهانیان بوی تبرک میکردند، و بوی از آفتها و عاهتها و دردها شفا می‌جستند، از بس که دست کافران و حائضان و ناشستگان بوی رسید سیاه شد. پس چون آب گشاد طوفان نوح را خداوند عز و جل نوح را فرمود تا بر گرفت و بر کوه بو قبیس پنهان کرده همانجا می‌بود تا روزگار ابراهیم ع. پس اللَّه تعالی خواست که کعبه را بر دست وی آبادان کند و ابراهیم را بآن گرامی کند، و آیین آن مؤمنانرا تازه کند، فرمود وی را که مرا خانه‌ایست در زمین رو آن را بنا کن، ابراهیم رفت بر براق و سکینه با وی و جبرئیل با وی، به مکه آمد، اسماعیل را دست باز گرفت، و جبرئیل کار فرمای بود، و سکینه در هوا باز ایستاده بود چون پاره میغ، چهار سوی و آواز میداد که «ابن علیّ » بنا بر من نه ابراهیم بر سایه وی اساس نهاد و بنیاد ساخت. اسماعیل سنگ می‌آورد

و بدست پدر میداد، و جبرئیل اشارت میکرد و ابراهیم بر جامی نهاد.

اینست که اللَّه گفت جل جلاله: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ ابراهیم دیوار می‌برآورد و اسماعیل ساخت در دست می‌نهاد، چون بجای رکن رسید آنجا که حجر اسود نهاده است، گفت یا اسماعیل اذهب فابغ لی حجرا اضعه هاهنا لیکون علما للنّاس. رو مرا سنگی جوی که برینجا نهم تا جهانیان را علمی باشد.

اسماعیل شد تا سنگ جوید جبرئیل آمد بکوه بو قبیس و آن سنگ سیاه، که آنجا پنهان کرده بود و یاقوت رخشان بود از اول بیاورد، و در دست ابراهیم نهاد. ابراهیم بر آن موضع نهاد، چون اسماعیل باز آمد و سنگ دید گفت این از کجا آمد ای پدر؟

گفت جاء به من لم یکلنی الی حجرک این آن کس آورد که مرا با سنگ تو نگذاشت.

پس چون فارغ شدند خدای را عز و جل خواندند ابراهیم و اسماعیل و گفتند رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ خداوند ما ما را دو بنده گردن نهاده کن مسلمان، مسلمان کار، مسلمان خوی، مسلمان نهان، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ و از فرزندان ما امتی بیرون آر، گردن نهاده ترا و فرمان بردار، و ایشان مؤمنان عرب‌اند، من المهاجرین و الانصار و التابعین لهم باحسان. یقال لم یکن نبی الّا قصر بدعائه لنفسه و لامّته و دونه الامم، و انّ ابراهیم دعا لنفسه و لامّته و لمن بعده من هذه الامة. اگر کسی گوید چه حکمت است که ابراهیم قومی را از فرزندان بدعا مخصوص کرد و گفت وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ و بر عموم دعا نگفت؟ جواب آنست که حکمت الهی اقتضاء آن کند که در هر روزگاری و در هر قرنی قومی باشند که اشتغال ایشان در کار دین و تحصیل علم و عمل باشد، و قومی که اشتغال ایشان بعمارت دنیا، و اگر نه چنین بودی عالم خراب گشتی، ازینجا گفتند لو لا الحمقی لخربت الدنیا حمقی ایشانند که بعمارت دنیا مشغول باشند: و خدای عز و جل ایشان را بر آن داشته و گفته: وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها و این عمارت دنیا به چیز است یکی زراعت و غرس، دیگر حمایت و حرب، سدیگر بار کشیدن و کاروان راندن از شهر بشهر. و معلوم است که پیغامبران خدا و اولیاء این کار را نشایند که ایشان بکاری دیگر ازین شریفتر و عظیمتر مشغول‌اند پس خلیل که در دعاء تعمیم نکرد ازین جهت بود، و اللَّه اعلم.

وَ أَرِنا مَناسِکَنا بکسر راه و اختلاس آن و اسکان آن هر سه خوانده‌اند: سکون قراءت مکی و یعقوب است، و اختلاس قراءت ابو عمرو، و کسر راء قراءت باقی، و معنی آنست که با ما نمای و در ما آموز مناسک حج ما و معالم آن که چون کنیم، و ترا بآن چون پرستیم، مناسک جمع است و یکی از آن منسک گویند و منسک گویند بفتح سین و کسر سین، چون بفتح گویی عین نسک است احرام گرفتن و وقوف کردن و سعی و طواف کردن و جمار انداختن و بدنه گشتن. «منسک» بکسر سین جایگاه نسک است احرام را میقات، و وقوف را عرفات، و نحر را منا و سعی را صفا و مروه و طواف را خانه، و رمی جمار را سه جای بسه عقبه، چون ایشان دعا کردند اللَّه تعالی اجابت کرد دعای ایشان، و جبرئیل را فرستاد تا مناسک حج ایشان را در آموخت. آن گه رب العالمین جل جلاله ابراهیم را فرمود که جهانیان را بر زیارت خانه من خوان. فذلک قوله تعالی وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ... ابراهیم گفت خداوندا جهانیان آواز من چگونه شنوند؟ و ایشان از من دورند و آواز من ضعیف. اللَّه گفت علیک النداء و علی الاسماع و الإبلاغ یا ابراهیم بر تو آنست که بر خوانی و بر من آنست که برسانم و بشنوانم. فعلا ابراهیم جبل ابی قبیس و نادی ایها الناس، الا انّ ربکم قد بنی بیتا فحجّوه فاسمع اللَّه تعالی ذلک فی اصلاب الرجال و ارحام النساء، و ما بین المشرق و المغرب و البر و البحر، ممن سبق فی علم اللَّه سبحانه انه یحجّ الی یوم القیمة، فاجابه لبیّک، اللهم لبّیک گفته‌اند کس بود که یک بار اجابت کرد حکم اللَّه چنانست که یک بار حج کند در عمر خویش و کس بود که دو بار اجابت کرد، دو بار حج کند، و کس بود که سه بار و کس بود که بیشتر، پس بقدر اجابت و تلبیه خویش هر کس حج کند تا بقیامت، و کس بود که آن را بتلبیة اجابت نکرد حکم خدای عز و جل چنانست که وی در عمرخویش حج نکند.

و گفته‌اند اوّل خانه که درین جهان بنا نهادند خانه کعبه است، و در ماه ذی الحجه بنا نهادند، و مناسک از جبرئیل هم درین ماه آموختند، و باز خواندن ابراهیم حاج را از اصلاب پدران هم درین ماه بود، و در قصه بیارند که آن بنا و هیأت که ابراهیم ساخت فراختر از آن بود که امروزست، که شادروان و حجر در خانه بود و دو در داشت یک در از سوی شرق و دیگر در از سوی غرب، پس بروزگار باد آن را می‌زد و آفتاب آن را می‌سوخت و سنگ از آن می‌ریخت، تا زمان جرهم، جرهم آن را باز گرفتند و نو بنا ساختند و عمارت کردند، هم بر اساس و هیأت بناء ابراهیم. و هم چنان میبود تا زمان عمالقه. ملک ایشان باز آن را نو کرد، و تبع آن را باز عمارت کرد، و پرده پوشانید پس بروزگار دراز باد آن را میزد و آفتاب آن را میسوخت، تا زمان قریش. قریش چون دیدند شرف خویش ور سر همه عالم و عزّ خویش بسبب آن خانه، و خانه از کهنگی می‌ریخت، مشاورت کردند عمارت آن را، و باز نو کردن آن را، قومی صواب دیدند و قومی از آن می‌ترسیدند و احتراز میکردند. بیست و پنج سال درین مدت مشاورت و قصد شد، تا مصطفی ع بیست و پنج ساله گشت، آخر اتفاق افتاد میان ایشان تا خانه باز کردند و بچوب حاجت افتاد کار آن را، کشتی جهودی بازرگان بشکست در دریای جده، چوب آن از آن جهود خواستند چوب کوتاه بود خانه را تنگ کردند، حجر و شادروان بیرون او کندند و خانه با یکدر آوردند، بناز داشتن را، تا گذرگاه نباشد در آن، و درو بند ساختند تا آن را در گذارند که خود خواهند، چون بر کن رسید خلاف افتاد میان ایشان که حجر اسود که بر جای نهد؟ هر قبیله میگفت ما بنهیم، و بآن سبب جنگی بر ساختند و شمشیرها کشیدند آخر میان ایشان وفاق افتاد بر آن که اول کسی که از در مسجد در آید، سنگ او بر آنجا نهد. بنگرستند، اول کسی که درآمد مصطفی بود. گفتند محمد الامین آمد، وی ردا فرو کرد و حجر بر میان ردا نهاد و از هر قبیله مردی را گفت که ازین ردا کرانه گیر، برداشتند و می‌بردند تا آنجا که اکنون است. پس مصطفی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم دست فرا کرد و حجر را برگرفت، و بر جای نهاد بر کرامت خویش و رضاء قریش. هم چنان می‌بود بر آن بنا تا بروزگار عبد اللَّه بن الزبیر بن العوام. عبد اللَّه آن را باز کرد و نو بنا کرد بر رسم و بناء ابراهیم ع فراخ و بلند و بدو در، تا روزگار عبد الملک مروان، حجاج یوسف آن را باز کرد و با رسم و بناء قریش برد بیک در و شادروان حجر بیرون او کند، و آنچه از خانه بسر آمد در زیر خانه کرد، و آن را بالا داد.

اکنون بر آن بناست. و عباسیان قصد کردند که آن را باز کنند و نو کنند، علما گفتند صواب نیست که پس هر که آید آن را می‌باز کند و می‌فراکند. دست از آن بازداشتند.

و پیش از قیامت حبشی سیاه بزرگ اشکم باریک ساق از گوشه برآید و بیستد ور کعبة تا آن را به تبر باز کند، سنگ سنگ بتمامی، که هرگز پس آن روز فراجای نکنند و بعد از آن بر روی زمین خیر نبود، و نه در زندگانی شد، و ذلک فیما

روی ابو هریره و ابن عباس عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال یخرّب الکعبة ذو السویقین من الحبشة کانی به اسود افحج یقلعها حجرا حجرا.

قوله تعالی: رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ الآیة... تمامی دعاء ابراهیم و اسماعیل است بعد از بناء کعبه، گفتند خداوند ما! در میان این امت مسلمة از فرزندان ما و خاصّه از میان عرب سکان حرم تو، پیغامبری فرست هم از نژاد ایشان، از فرزندان اسماعیل، یعنی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. اللَّه تعالی دعاء ایشان اجابت کرد، و مصطفی را بخلق فرستاد و بریشان منت نهاد و گفت هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ او خداوندی است که پیغامبری امّتی فرستاد، نادبیر و ناخواننده بقویم عرب نادبیران و ناخوانندگان، تا بریشان خواند سخنان خداوند خویش و در ایشان آموزد قرآن و بیم و سنّت خویش.

و مصطفی بیان کرد که ابراهیم بدعا او را خواست گفت: «انا دعوة ابی ابراهیم و بشارة اخی عیسی، و رأت امّی فی منامها نورا اضاء لها اعناق الإبل ببصری.

یعنی بدعوة ابراهیم.

قول: رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا الآیة... و کتاب درین آیت قرآن است، و حکمت فهم قرآن و مواعظ آن و بیان احکام حلال و حرام در آن، و هر سخن راست درست که شنونده را از زشتی باز دارد و بر نیکی دارد آن را حکمت گویند، و گوینده آن حکیم. و این حکمت بر دل و زبان کسی رود که خود را فا دنیا ندهد، و آلوده علائق نشود، چنانک مصطفی ع گفت: «من زهد فی الدّنیا اسکن اللَّه الحکمة قلبه و انطق بها لسانه.»

و قال علی بن ابی طالب ع. «روّحوا هذه القلوب و اطلبوا لها طرایف الحکمة، فانّها تملّ کما تملّ الأبدان»

و قال الحسین بن منصور: «الحکمة سهام، و قلوب المؤمنین اهدافها، و الرّامی اللَّه، و الخطاء معدوم»، و قیل لحاتم الاصم: «بم اصبت الحکمة؟ فقال بقلّة الاکل و قلّة النّوم و قلّة الکلام، و کلّ ما رزقنی اللَّه لم اکن احبسه. و قیل «الحکمة کالعروس تطلب البیت خالیا، و هی النّور المفرّق بین الالهام و الوسواس. فذلک قوله تعالی إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً و هی الخیر الکثیر علی الجملة، قال اللَّه تعالی وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ یُزَکِّیهِمْ ای یطهّرهم من الشرک و الذّنوب، و قیل یأخذ زکاة اموالهم.

ایشان را پاک گرداند از نجاست کفر و معاصی، و پاک کند از اوضار بخل بانه زکاة مال ازیشان فراستاند. قال اللَّه تعالی خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها فراستان زکاة مال ایشان تا از اوصاف بخل و اخلاق نکوهیده پاک شوند، که این زکاة طهور باطن است چنانک آب مطلق طهور ظاهر است، ازینجاست که صرف زکاة باهل بیت نبوّت روا نیست در شرع، فانها اوساخ الناس. و قد قال تعالی إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. قال ابن کیسان وَ یُزَکِّیهِمْ ای و یشهد لهم یوم القیمة بالعدالة اذا شهدوا للانبیاء بالبلاغ، این چنان است که در مجلس قضات و حکام عدالت، گواهان بتزکیه عدول و معتمدان درست کنند، فردا بقیامت امت محمد گواهی دهند پیغامبران را بابلاغ و مصطفی ع تزکیه ایشان کند و بعدالت ایشان گواهی دهد، و ذلک فی قوله تعالی لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً.

إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ هو العزیز فی نفسه و المعزّ لغیره، فله العزّة کلّها امّا ملکا و خلقا و امّا وصفا و نعتا، فعز خلقه ملکه و عز نفسه و صفه. فذلک قوله مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً فسبحانه من عزیز ضلّت العقول فی بحار عظمته، و حارت الالباب دون ادراک نعته، و کلّت الالسن عن استیفاء مدح جلاله و وصف جماله، و کلّ من اغرق فی نعته اصبح منسوبا الی العیّ.

قوله تعالی وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که عبد اللَّه سلام دو برادر زاده داشت نام ایشان سلمه و مهاجر. عبد اللَّه ایشان را باسلام دعوت کرد گفت: نیک دانسته‌اید شما و خوانده‌اید در توریة که خدای عز و جل گفت انی باعث من ولد اسماعیل نبیّا اسمه احمد، فمن آمن به فقد اهتدی و رشد، و من لم یؤمن به فهو ملعون. گفت من که خداوندم از نژاد اسماعیل پیغامبری فرستم بخلق نام وی احمد، هر که پیغام وی بنیوشد و او را در آن استوار گیرد و بگرود در راست راه شد، و هدایت یافت، و هر که نگرود رانده است از درگاه ما نابایسته. پس سلمه مسلمان شد و در دین حق آمد. و مهاجر سر وازد و برگشت و بر کفر خود بپائید. اللَّه تعالی در شأن وی آیت فرستاد که وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ ای لا یرغب عنها و لا یترکها. إِلَّا مَنْ سَفِهَ... از کیش ابراهیم و دین و سنّت وی روی نگرداند مگر سفیهی جاهل، نادانی خویشتن ناشناس، که نه اندیشد و تفکر نکند در خود، که او را از بهر چه آفریده‌اند و چه کار را در وجود آورده‌اند، و قد قال تعالی وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ.

وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا اخترناه للنبوّة و الرسالة و الذریة الطّیّبة او را برگزیدیم و پاک کردیم و هنری، درین جهان نبوت و رسالت را و تا فرزندان پاک از پشت او بیرون آریم، و در پیوندیم ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ای مع آباده المرسلین فی الجنة و در آن جهان با پدران خویش از پیغامبران و فرستادگان ما در بهشت شود این همچنانست که یوسف صدیق بدعا خواست تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ گفت خداوندا مرا مسلمان میران و به پدران خویش از پیغامبران و نواختگان تو در رسان. و قیل فیه تقدیم و تأخیر تقدیره و لقد اصطفیناه فی الدنیا و الآخرة و انه لمن الصالحین او را برگزیدیم و نواخت خود برو نهادیم هم در دنیا و هم در آخرت، و پیغامبران ما همه خود برگزیدگانند و نواختگان. قال اللَّه تعالی وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ اینجا در عموم ابراهیم را بستود و در آیت ورد بر خصوص هم چنان چون بصفت صلاح ستود، در این آیت گفت وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ جای دیگر گفت بر عموم کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ.

بخش ۶۴ - ۲۰ - النوبة الاولى: قوله تعالی وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ گفت ابراهیم رَبِّ خداوند من اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً این جای را شهری کن بی بیم، وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ و روزی ده کسان آن را از میوه‌ها، مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِبخش ۶۶ - ۲۰ - النوبة الثالثة: قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً این دعاء خلیل هم از روی ظاهر بود هم از روی باطن: از روی ظاهر آنست که گفت بار خدایا! هر که درین شهر باشد وی را ایمن گردان بر تن و بر مال خویش، و دشمن را بر وی مسلط مکن، و از روی باطن گفت بار خدایا! هر که درین شهر شود او را از عذاب خود ایمن گردان، و بآتش قطیعت مسوزان. رب العالمین دعاء وی از هر دو روی اجابت کرد، و تحقیق آن را گفت وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ و قال تعالی جَعَلْنا حَرَماً آمِناً وَ یُتَخَطَّفُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِهِمْ میگوید سکّان حرم خود را ایمن کردم از آنچه میترسند، و دست ظالمان و دشمنان ازیشان کوتاه کردم، و تسلط جباران و طمع ایشان چنانک بر دیگر شهرهاست ازین شهر بازداشتم، و جانوران را از یکدیگر ایمن گردانیدم تا گرگ و میش آب بیکدیگر خورند، و وحشی با انسی بیکدیگر الف گیرند. این خود امن ظاهرست، و امن باطن را گفت وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً ابو نجم صوفی قرشی گفت شبی از شبها در طواف بودم فرا دلم آمد که یا سیّدی قلت وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً من ایّ شی‌ء؟ خداوندا تو گفتی هر که در حرم آید ایمن شد، از چه چیز ایمن شد؟ گفت هاتف آواز داد که من النار از آتش ایمن گشت یعنی نسوزیم شخص او را بآتش دوزخ و نه دل او بآتش قطعیت، این از بهر آنست که خانه کعبه محل نظر خداوند جهان است هر سال یک بار. و ذلک فیما

اطلاعات

منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ... الآیة... این آن وقت بود که ابراهیم کودک خود را اسماعیل و مادر وی را هاجر برد و بفرمان حق ایشان را در آن وادی بی زرع بنشاند، آنجا که اکنون خانه کعبه است، پس ازیشان باز گشت تا آنجا که خواست که از دیدار چشم ایشان غائب گردد، خدای را عز و جل خواند و گفت رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً همانست که در آن سورة دیگر گفت رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ خداوند ما بنشاندم فرزند خود را بهامونی بی بر نزدیک خانه تو، خانه با آزرم با شکوه و بزرگ داشته، خداوندا تا نماز بپای دارند، و آن خانه نماز را قبله گیرند. آن گه ایشان را روزی فراوان خواست و همسایگان خواست که وادی بی زرع و بی نبات بود، و بیابانی بی اهل و بی کسان بود، گفت فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ خداوندا دل قومی را از مردمان چنان کن که می‌شتابد باین خانه و بایشان وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ و ایشان را از میوه‌های آن جهان روزی کن. خدای عز و جل دعاء وی اجابت کرد فما مسلم الّا و یحب الحجّ هیچ مسلمان نبود که نه دوست دارد حج کردن و زیارت خانه، و در هیچ دیار چنان میوه که آنجا برند به نیکویی و لطیفی و بسیاری نیست. قال اللَّه تعالی یُجْبی‌ إِلَیْهِ ثَمَراتُ کُلِّ شَیْ‌ءٍ رِزْقاً مِنْ لَدُنَّا و ابراهیم در آنچه خواست از روزی مؤمنانرا از دیگران جدا کرد و مستثنی، و گفت مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ از بهر آنک در باب هدایت فرزندان را بر عموم دعا کرده بود، و گفته که: وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی و او را از تعمیم با تخصیص آوردند و گفتند لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ پس چون این دعا کرد تخصیص نگه داشت، و مؤمنانرا از کافران جدا کرد، رب العالمین آن تخصیص وی با تعمیم برد و کافران را نیز در آورد، گفت وَ مَنْ کَفَرَ نعمت دنیا از کس دریغ نیست آشنا و بیگانه همه را از آن نصیب است، عرض حاضر یاکله البرّ و الفاجر کُلًّا نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً پس در آخر آیت کافر از مؤمن باز برید بنواخت دنیا و عطاء آن جهانی گفت فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلًا ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلی‌ عَذابِ النَّارِ او را بر خوردار کنم زمانی اندک که این گیتی‌اند کست برسیدنی. و برسیدنی اندک بود و آمدنی نزدیک، و بعاقبت او را ناچاره بعذاب رسانیم، وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ و بد جایگاهی که دوزخ است، شدن گاه کافران. شامی فَأُمَتِّعُهُ خواند بجزم میم و تخفیف تا، باقی بفتح میم و تشدید تا و هر دو قراءت بمعنی یکسانند.
هوش مصنوعی: این آیه اشاره دارد به زمانی که ابراهیم، فرزند خود اسماعیل و مادرش هاجر را به دستور خداوند به وادی بدون زراعت برد و آنجا را محل سکونتشان قرار داد. او از خدا خواست که آنجا را مکانی امن قرار دهد و دعا کرد که مردم به سوی این خانه بیایند و از میوه‌های فراوان برخوردار شوند. خداوند دعای او را اجابت کرد و روزی مبارکی برای مؤمنان فراهم ساخت. اما ابراهیم تأکید کرد که این نعمت‌ها مخصوص کسانی است که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و در عین حال خداوند در عوض به کافرانی که از نعمت‌های دنیا بهره‌مند می‌شوند نیز اشاره کرد و وعده داد که آنها را برای مدت محدودی برخوردار خواهد کرد، اما در نهایت به عذاب دوزخ دچار خواهند شد. این دعاها و درخواست‌ها نشان‌دهنده‌ی تلاش ابراهیم برای هدایت و برکت بخشیدن به نسل او در کنار تأکید بر تفکیک مؤمنان از کافران است.
آن گه قصه بنا نهادن کعبه در گرفت گفت: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الآیة...
هوش مصنوعی: سپس داستان ساختن کعبه آغاز شد و گفته شده است: و زمانی که ابراهیم ...
و قصه آنست که عبد اللَّه بن عمرو بن العاص السهمی گوید کعبه پیش از آفرینش دیگر زمین بر آب بود، کفی خاک آمیز، سرخ رنگ بر روی آب گردان. دو هزار سال، تا آن گه که رب العالمین زمین را از آن بیرون آورد و باز گسترانید، ازینجاست که کعبه را ام القری خوانند و گویند ما در زمین که زمین را از آن آفریده‌اند، پس چون اللَّه تعالی زمین را راست کرد موضع کعبه در زمین پیدا بود، بالا یکی ریک آمیز سرخ رنگ، پس چون رب العالمین آدم را بزمین فرستاد آدم بالایی داشت بمقدار هواء دنیا فرق وی بآسمان رسیده بود، و آدم بآواز فریشتگان مینیوشیدی، و از وحشت دنیا می‌آسودی و انس میگرفتی، اما جانوران جهان از وی می‌بترسیدند و می‌بگریختند.
هوش مصنوعی: عبدالله بن عمرو بن العاص السهمی می‌گوید که کعبه قبل از خلق زمین، بر روی آب بود و مانند یک کف خاکی سرخ رنگ بر سطح آب شناور بود. این حالت برای دو هزار سال ادامه داشت تا اینکه خداوند زمین را خلق کرد و آن را گسترانید. به همین دلیل کعبه را «ام القری» می‌نامند. می‌گویند ما در زمینی هستیم که خداوند آن را آفریده است. وقتی خداوند زمین را به شکل درست درآورد، مکان کعبه نیز در زمین مشخص شد و آن یک ارتفاع سرخ رنگ بود. زمانی که خداوند آدم را به زمین فرستاد، قد آدم به اندازه‌ای بود که به آسمان می‌رسید و او صدای فرشتگان را می‌شنید و از وحشت دنیا آسوده می‌گشت و آرامش می‌یافت. اما جانوران دنیا از او می‌ترسیدند و فرار می‌کردند.
و در بعضی اخبار آمده است که فریشته بوی آمد کاری را و از وی بترسید، پس اللَّه سبحانه و تعالی او را فرو آورد بید صنعت خویش تا بالای وی بشصت گز باز آورد، و آدم ع از شنیدن آواز فریشتگان باز ماند و مستوحش شد، و بخداوند عز و جل نالید، جبرئیل آمد و گفت اللَّه میگوید که مرا در زمین خانه ایست، رو کرد آن طواف کن، چنانک فریشتگان را در آسمان دیدی که گرد بیت المعمور طواف میکردند. آدم برخاست از زمین هندوستان که منزل وی آنجا بود و بدریای عمان بر آمد بحج، و این دلیل است که آن گز که بالای وی شصت گز بود نه این گز ما بود، پس چون به مکه رسید، فرشتگان باستقبال وی آمدند و گفتند یا آدم برّ حجک طف فقد طفنا قبلک بالفی عام. ای آدم نیک باد او پذیرفته بادا حج تو! ای آدم طواف کن که ما پیش از تو طواف کردیم بدو هزار سال. و گفته‌اند که آدم پنجاه و چند حج کرد. و همه پیاده که در روی زمین بارگیری نبود که آدم را بر توانستی داشت. و گفته‌اند میان دو گام وی سه روزه راه بود، هر جا که پای بر زمین می‌نهاد آنجا شهری است آبادان، و هر چه میان دو گام وی بود دشت است و بیابان، چون به مکه آمد فریشتگان از بهر وی خیمه از نور آوردند از بهشت بدو در، و آن را بر موضع کعبه زدند، یک دراز سوی مشرق و یکی از سوی مغرب، و قندیل در آویختند، و کرسی آوردند از بهشت از یک دانه یاقوت سپید و در میان خیمه بنهادند، تا آدم بر آن می‌نشست. پس چون آدم ع از دنیا بیرون شد آن خیمه را بآسمان بردند که یاقوت هم چنان نهاده بود درخشان و روشن، جهانیان بوی تبرک میکردند، و بوی از آفتها و عاهتها و دردها شفا می‌جستند، از بس که دست کافران و حائضان و ناشستگان بوی رسید سیاه شد. پس چون آب گشاد طوفان نوح را خداوند عز و جل نوح را فرمود تا بر گرفت و بر کوه بو قبیس پنهان کرده همانجا می‌بود تا روزگار ابراهیم ع. پس اللَّه تعالی خواست که کعبه را بر دست وی آبادان کند و ابراهیم را بآن گرامی کند، و آیین آن مؤمنانرا تازه کند، فرمود وی را که مرا خانه‌ایست در زمین رو آن را بنا کن، ابراهیم رفت بر براق و سکینه با وی و جبرئیل با وی، به مکه آمد، اسماعیل را دست باز گرفت، و جبرئیل کار فرمای بود، و سکینه در هوا باز ایستاده بود چون پاره میغ، چهار سوی و آواز میداد که «ابن علیّ » بنا بر من نه ابراهیم بر سایه وی اساس نهاد و بنیاد ساخت. اسماعیل سنگ می‌آورد
هوش مصنوعی: در برخی گزارش‌ها آمده است که فرشته‌ای به زمین آمد و آدم را ترساند. پس خداوند او را به کمال خویش برگرداند و از آدم خواست که طواف کند، همان‌طور که فرشتگان در آسمان دور کعبه طواف می‌کردند. آدم از سرزمین هند به طرف دریا روانه شد تا مناسک حج را انجام دهد. وقتی به مکه رسید، فرشتگان برای استقبال از او آمدند و به او گفتند: "ای آدم، طواف کن که ما پیش از تو هزار سال طواف کرده‌ایم." گفته شده است که آدم بیش از پنجاه بار حج به جا آورد و همه آن‌ها پیاده بود. هر جا که قدم می‌نهاد، زمین آباد می‌شد و بین هر دو گام او سه روز راه بود. فرشتگان در مکه برای او خیمه‌ای از نور آوردند و در آنجا قندیل و کرسی از بهشت قرار دادند. پس از درگذشت آدم، آن خیمه به آسمان برده شد و مردم برای تبرک و شفای خود به آن مراجعه می‌کردند. اما با گذشت زمان، آن خیمه به خاطر دسترسی کافران آسیب دید. سپس، هنگامی که طوفان نوح رخ داد، خداوند به نوح دستور داد که در کوه به‌طور پنهانی بماند تا زمانی که ابراهیم بیاید. خداوند خواست که کعبه را به دست ابراهیم بسازد، به همین خاطر ابراهیم به مکه رفت و در همراهی فرشتگان و اسماعیل، ساخت کعبه را آغاز کرد.
و بدست پدر میداد، و جبرئیل اشارت میکرد و ابراهیم بر جامی نهاد.
هوش مصنوعی: او را به دست پدرش می‌سپرد و جبرئیل علامتی می‌داد و ابراهیم روی جامی می‌گذاشت.
اینست که اللَّه گفت جل جلاله: وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ ابراهیم دیوار می‌برآورد و اسماعیل ساخت در دست می‌نهاد، چون بجای رکن رسید آنجا که حجر اسود نهاده است، گفت یا اسماعیل اذهب فابغ لی حجرا اضعه هاهنا لیکون علما للنّاس. رو مرا سنگی جوی که برینجا نهم تا جهانیان را علمی باشد.
هوش مصنوعی: این آیه نشان می‌دهد که وقتی ابراهیم و اسماعیل در حال ساختن کعبه بودند، ابراهیم به اسماعیل گفت که سنگی بیاورد تا آن را در جایی که حجر اسود قرار گرفته، بگذارد. ابراهیم خواست که این سنگ به عنوان نشانه‌ای برای مردم باشد.
اسماعیل شد تا سنگ جوید جبرئیل آمد بکوه بو قبیس و آن سنگ سیاه، که آنجا پنهان کرده بود و یاقوت رخشان بود از اول بیاورد، و در دست ابراهیم نهاد. ابراهیم بر آن موضع نهاد، چون اسماعیل باز آمد و سنگ دید گفت این از کجا آمد ای پدر؟
هوش مصنوعی: اسماعیل به سراغ سنگی رفت تا آن را پیدا کند، در این حین جبرئیل به کوه آمد و سنگ سیاه و درخشان را که قبلاً پنهان کرده بود به ابراهیم داد. ابراهیم سنگ را در محل مشخصی قرار داد. وقتی اسماعیل بازگشت و سنگ را دید، از پدرش پرسید: "این سنگ از کجا آمده است؟"
گفت جاء به من لم یکلنی الی حجرک این آن کس آورد که مرا با سنگ تو نگذاشت.
هوش مصنوعی: گفت: کسی نزد من آمد که مرا با سنگ تو رها نکرد.
پس چون فارغ شدند خدای را عز و جل خواندند ابراهیم و اسماعیل و گفتند رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ خداوند ما ما را دو بنده گردن نهاده کن مسلمان، مسلمان کار، مسلمان خوی، مسلمان نهان، وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ و از فرزندان ما امتی بیرون آر، گردن نهاده ترا و فرمان بردار، و ایشان مؤمنان عرب‌اند، من المهاجرین و الانصار و التابعین لهم باحسان. یقال لم یکن نبی الّا قصر بدعائه لنفسه و لامّته و دونه الامم، و انّ ابراهیم دعا لنفسه و لامّته و لمن بعده من هذه الامة. اگر کسی گوید چه حکمت است که ابراهیم قومی را از فرزندان بدعا مخصوص کرد و گفت وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ و بر عموم دعا نگفت؟ جواب آنست که حکمت الهی اقتضاء آن کند که در هر روزگاری و در هر قرنی قومی باشند که اشتغال ایشان در کار دین و تحصیل علم و عمل باشد، و قومی که اشتغال ایشان بعمارت دنیا، و اگر نه چنین بودی عالم خراب گشتی، ازینجا گفتند لو لا الحمقی لخربت الدنیا حمقی ایشانند که بعمارت دنیا مشغول باشند: و خدای عز و جل ایشان را بر آن داشته و گفته: وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها و این عمارت دنیا به چیز است یکی زراعت و غرس، دیگر حمایت و حرب، سدیگر بار کشیدن و کاروان راندن از شهر بشهر. و معلوم است که پیغامبران خدا و اولیاء این کار را نشایند که ایشان بکاری دیگر ازین شریفتر و عظیمتر مشغول‌اند پس خلیل که در دعاء تعمیم نکرد ازین جهت بود، و اللَّه اعلم.
هوش مصنوعی: پس زمانی که ابراهیم و اسماعیل از کارشان فارغ شدند، خداوند را خواندند و به او گفتند: "پروردگارا، این اعمال ما را بپذیر، زیرا تو شنوا و دانایی." سپس از خدا خواستند که ایشان را به عنوان مسلمانان واقعی قرار دهد و از نسلشان هم امتی مسلمان به وجود آورد که تسلیم خداوند باشند. آنان مؤمنانی از عرب بودند که شامل مهاجران و یاران در دین می‌شدند. گفته می‌شود هیچ پیامبری نیست که در دعاهایش فقط به خود و امتش بپردازد و باقی امتها را فراموش کند، و ابراهیم نیز برای خود و امتش و برای نسل‌های آینده دعا کرده است. اگر کسی بپرسد چرا ابراهیم فقط برای قومی از فرزندانش دعا کرد و دعا را عمومی نکرد، پاسخ این است که حکمت الهی ایجاب می‌کند که در هر دوره و قرنی گروهی باشند که به امور دینی و علم و عمل مشغول باشند و گروهی دیگر به آبادانی دنیا. اگر این گونه نبود، دنیا دچار ویرانی می‌شد. از این رو گفتند اگر احمق‌ها نبودند، دنیا خراب می‌شد. خداوند آن‌ها را به کار در دنیا وا داشته و فرموده که ایشان را در آبادانی این دنیا می‌گمارد. آبادانی دنیا شامل کارهایی نظیر کشاورزی، دفاع و تجارت است. معلوم است که پیامبران و اولیاء مدت زمان را در امور دیگر و مهم‌تری صرف می‌کنند و از همین رو، خلیل در دعایش عمومیت نداد. خداوند داناتر است.
وَ أَرِنا مَناسِکَنا بکسر راه و اختلاس آن و اسکان آن هر سه خوانده‌اند: سکون قراءت مکی و یعقوب است، و اختلاس قراءت ابو عمرو، و کسر راء قراءت باقی، و معنی آنست که با ما نمای و در ما آموز مناسک حج ما و معالم آن که چون کنیم، و ترا بآن چون پرستیم، مناسک جمع است و یکی از آن منسک گویند و منسک گویند بفتح سین و کسر سین، چون بفتح گویی عین نسک است احرام گرفتن و وقوف کردن و سعی و طواف کردن و جمار انداختن و بدنه گشتن. «منسک» بکسر سین جایگاه نسک است احرام را میقات، و وقوف را عرفات، و نحر را منا و سعی را صفا و مروه و طواف را خانه، و رمی جمار را سه جای بسه عقبه، چون ایشان دعا کردند اللَّه تعالی اجابت کرد دعای ایشان، و جبرئیل را فرستاد تا مناسک حج ایشان را در آموخت. آن گه رب العالمین جل جلاله ابراهیم را فرمود که جهانیان را بر زیارت خانه من خوان. فذلک قوله تعالی وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ... ابراهیم گفت خداوندا جهانیان آواز من چگونه شنوند؟ و ایشان از من دورند و آواز من ضعیف. اللَّه گفت علیک النداء و علی الاسماع و الإبلاغ یا ابراهیم بر تو آنست که بر خوانی و بر من آنست که برسانم و بشنوانم. فعلا ابراهیم جبل ابی قبیس و نادی ایها الناس، الا انّ ربکم قد بنی بیتا فحجّوه فاسمع اللَّه تعالی ذلک فی اصلاب الرجال و ارحام النساء، و ما بین المشرق و المغرب و البر و البحر، ممن سبق فی علم اللَّه سبحانه انه یحجّ الی یوم القیمة، فاجابه لبیّک، اللهم لبّیک گفته‌اند کس بود که یک بار اجابت کرد حکم اللَّه چنانست که یک بار حج کند در عمر خویش و کس بود که دو بار اجابت کرد، دو بار حج کند، و کس بود که سه بار و کس بود که بیشتر، پس بقدر اجابت و تلبیه خویش هر کس حج کند تا بقیامت، و کس بود که آن را بتلبیة اجابت نکرد حکم خدای عز و جل چنانست که وی در عمرخویش حج نکند.
هوش مصنوعی: ای خدا، ما را در مناسک حج به نمایش بگذار و راه‌های آن را به ما بیاموز. این مناسک شامل احرام، وقوف در عرفات، سعی بین صفا و مروه، طواف خانه خدا و رمی جمار است. هر یک از این اعمال در مکان‌های خاصی انجام می‌شود؛ مانند میقات برای احرام، عرفات برای وقوف و منا برای قربانی کردن. زمانی که ابراهیم (علیه‌السلام) به دعا پرداخت، خداوند پیامبر جبرئیل را فرستاد تا مناسک حج را به او بیاموزد. سپس خدا به ابراهیم دستور داد که مردم را به حج دعوت کند. ابراهیم ندا داد که مردم به سوی خانه خدا بیایند، و خداوند این ندا را به تمام انسان‌ها تا روز قیامت منتقل کرد. کسانی که این دعوت را شنیدند و لبیک گفتند، فرصتی برای انجام حج دارند و تعداد دفعات حج آن‌ها بسته به پاسخ‌گویی به این ندا متفاوت است.
و گفته‌اند اوّل خانه که درین جهان بنا نهادند خانه کعبه است، و در ماه ذی الحجه بنا نهادند، و مناسک از جبرئیل هم درین ماه آموختند، و باز خواندن ابراهیم حاج را از اصلاب پدران هم درین ماه بود، و در قصه بیارند که آن بنا و هیأت که ابراهیم ساخت فراختر از آن بود که امروزست، که شادروان و حجر در خانه بود و دو در داشت یک در از سوی شرق و دیگر در از سوی غرب، پس بروزگار باد آن را می‌زد و آفتاب آن را می‌سوخت و سنگ از آن می‌ریخت، تا زمان جرهم، جرهم آن را باز گرفتند و نو بنا ساختند و عمارت کردند، هم بر اساس و هیأت بناء ابراهیم. و هم چنان میبود تا زمان عمالقه. ملک ایشان باز آن را نو کرد، و تبع آن را باز عمارت کرد، و پرده پوشانید پس بروزگار دراز باد آن را میزد و آفتاب آن را میسوخت، تا زمان قریش. قریش چون دیدند شرف خویش ور سر همه عالم و عزّ خویش بسبب آن خانه، و خانه از کهنگی می‌ریخت، مشاورت کردند عمارت آن را، و باز نو کردن آن را، قومی صواب دیدند و قومی از آن می‌ترسیدند و احتراز میکردند. بیست و پنج سال درین مدت مشاورت و قصد شد، تا مصطفی ع بیست و پنج ساله گشت، آخر اتفاق افتاد میان ایشان تا خانه باز کردند و بچوب حاجت افتاد کار آن را، کشتی جهودی بازرگان بشکست در دریای جده، چوب آن از آن جهود خواستند چوب کوتاه بود خانه را تنگ کردند، حجر و شادروان بیرون او کندند و خانه با یکدر آوردند، بناز داشتن را، تا گذرگاه نباشد در آن، و درو بند ساختند تا آن را در گذارند که خود خواهند، چون بر کن رسید خلاف افتاد میان ایشان که حجر اسود که بر جای نهد؟ هر قبیله میگفت ما بنهیم، و بآن سبب جنگی بر ساختند و شمشیرها کشیدند آخر میان ایشان وفاق افتاد بر آن که اول کسی که از در مسجد در آید، سنگ او بر آنجا نهد. بنگرستند، اول کسی که درآمد مصطفی بود. گفتند محمد الامین آمد، وی ردا فرو کرد و حجر بر میان ردا نهاد و از هر قبیله مردی را گفت که ازین ردا کرانه گیر، برداشتند و می‌بردند تا آنجا که اکنون است. پس مصطفی صلی اللَّه علیه و آله و سلّم دست فرا کرد و حجر را برگرفت، و بر جای نهاد بر کرامت خویش و رضاء قریش. هم چنان می‌بود بر آن بنا تا بروزگار عبد اللَّه بن الزبیر بن العوام. عبد اللَّه آن را باز کرد و نو بنا کرد بر رسم و بناء ابراهیم ع فراخ و بلند و بدو در، تا روزگار عبد الملک مروان، حجاج یوسف آن را باز کرد و با رسم و بناء قریش برد بیک در و شادروان حجر بیرون او کند، و آنچه از خانه بسر آمد در زیر خانه کرد، و آن را بالا داد.
هوش مصنوعی: گفته شده که اولین خانه‌ای که در این دنیا ساخته شده، خانه کعبه است و ساخت آن در ماه ذی‌الحجه انجام شده است. مناسک حج نیز در همین ماه به جبرئیل آموخته شده و ابراهیم هم در همین ماه مردم را به حج دعوت کرده است. در داستان‌ها آمده است که بنای ابراهیم از آنچه که امروز داریم وسیع‌تر بوده و دارای دو در، یکی در شرق و دیگری در غرب، بوده است. در طول زمان، این بنا آسیب دیده و خراب شده تا زمانی که قبیله جرهم آن را دوباره ساختند. بعد از این، عمالقه نیز آن را بازسازی کردند و پوششی برای آن قرار دادند. اما بعد از مدتی قریش متوجه شدند که این خانه نشانگر عزت و شرف آن‌هاست و در عین حال، از کهنگی در حال فروریختن است. با این حال، بین آن‌ها اختلاف پیش آمد که چگونه باید آن را تعمیر کنند. پس از مدتی مشورت، هنگامی که محمد (ص) به سن بیست و پنج سالگی رسید، تصمیم به بازسازی آن گرفتند. در این حین، اتفاقی باعث شد که چوب‌های مورد نیاز برای تعمیر از یک کشتی یهودی فراهم شود و ساخت‌وساز ادامه یافت. در حین بازسازی، بین قبیله‌ها بر سر مکان قرار دادن حجر اسود دعوا درگرفت تا اینکه تصمیم گرفتند اولین کسی که وارد مسجد می‌شود، سنگ را در جای خود قرار دهد. محمد (ص) به عنوان اولین وارد شونده، حجر را برمی‌دارد و در مکان مناسب قرار می‌دهد. در زمان عبدالله بن زبیر، بازسازی جدیدی انجام شد و این روش و ساخت تا زمان عبدالله بن مروان ادامه پیدا کرد. حجاج یوسف نیز بعدها آن را به شیوه جدیدی بازسازی کرد و تغییراتی در ساختار آن ایجاد کرد.
اکنون بر آن بناست. و عباسیان قصد کردند که آن را باز کنند و نو کنند، علما گفتند صواب نیست که پس هر که آید آن را می‌باز کند و می‌فراکند. دست از آن بازداشتند.
هوش مصنوعی: اکنون بر این ساختار بنا شده است. عباسیان تصمیم گرفتند که آن را باز و تجدید کنند، اما علما گفتند که این کار درست نیست و هر کسی که بیاید باید آن را از دست ندهد و منتشر نکند. آنها از این کار دست کشیدند.
و پیش از قیامت حبشی سیاه بزرگ اشکم باریک ساق از گوشه برآید و بیستد ور کعبة تا آن را به تبر باز کند، سنگ سنگ بتمامی، که هرگز پس آن روز فراجای نکنند و بعد از آن بر روی زمین خیر نبود، و نه در زندگانی شد، و ذلک فیما
هوش مصنوعی: قبل از قیامت، یک فرد بزرگ سیاه‌پوست از حبشه با قدی بلند و وزین به‌سوی کعبه می‌آید تا آن را با تبر بشکند. این واقعه باعث می‌شود که تا آن روز، هیچ سنگ‌دلی و مهربانی دیگری در زمین وجود نداشته باشد و بعد از آن روز، زندگی دیگر خالی از خیر و خوبی خواهد بود.
روی ابو هریره و ابن عباس عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال یخرّب الکعبة ذو السویقین من الحبشة کانی به اسود افحج یقلعها حجرا حجرا.
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) فرموده‌اند که فردی به نام ذوالسویقین از کشور حبشه، کعبه را خراب خواهد کرد و او به صورت یک مرد سیاه‌پوست و لاغر خواهد بود که کعبه را سنگ به سنگ تخریب می‌کند.
قوله تعالی: رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ الآیة... تمامی دعاء ابراهیم و اسماعیل است بعد از بناء کعبه، گفتند خداوند ما! در میان این امت مسلمة از فرزندان ما و خاصّه از میان عرب سکان حرم تو، پیغامبری فرست هم از نژاد ایشان، از فرزندان اسماعیل، یعنی محمد صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم. اللَّه تعالی دعاء ایشان اجابت کرد، و مصطفی را بخلق فرستاد و بریشان منت نهاد و گفت هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ او خداوندی است که پیغامبری امّتی فرستاد، نادبیر و ناخواننده بقویم عرب نادبیران و ناخوانندگان، تا بریشان خواند سخنان خداوند خویش و در ایشان آموزد قرآن و بیم و سنّت خویش.
هوش مصنوعی: در این متن به دعای ابراهیم و اسماعیل اشاره شده است که پس از ساخت کعبه مطرح شد. آن‌ها از خدا خواستند که در میان امت مسلمانی که از فرزندانشان به ویژه از عرب‌ها هستند، پیامبری از نسل خودشان بفرستد. خداوند دعاهای آن‌ها را اجابت کرد و پیامبر اسلام، یعنی محمد، را به عنوان پیامبر فرستاد. خداوند به این امر افتخار کرد و گفت که او کسی است که پیامبری برای اهل قرآن و عده‌ای از اعراب فرستاده است، تا آن‌ها کلام خداوند را بشنوند و آموزه‌های دین را آموزش ببینند.
و مصطفی بیان کرد که ابراهیم بدعا او را خواست گفت: «انا دعوة ابی ابراهیم و بشارة اخی عیسی، و رأت امّی فی منامها نورا اضاء لها اعناق الإبل ببصری.
هوش مصنوعی: مصطفی گفت که ابراهیم با دعا از او خواسته بود و افزود: «من دعای پدرم ابراهیم و بشارت برادر خود عیسی هستم، و مادرم در خواب نوری را دید که گردن‌های شترها را در دیدم روشن کرد.»
یعنی بدعوة ابراهیم.
هوش مصنوعی: بدعوت ابراهیم به معنای دعوت و فراخوانی است که ابراهیم انجام داده است.
قول: رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا الآیة... و کتاب درین آیت قرآن است، و حکمت فهم قرآن و مواعظ آن و بیان احکام حلال و حرام در آن، و هر سخن راست درست که شنونده را از زشتی باز دارد و بر نیکی دارد آن را حکمت گویند، و گوینده آن حکیم. و این حکمت بر دل و زبان کسی رود که خود را فا دنیا ندهد، و آلوده علائق نشود، چنانک مصطفی ع گفت: «من زهد فی الدّنیا اسکن اللَّه الحکمة قلبه و انطق بها لسانه.»
هوش مصنوعی: در این متن به نقل قولی اشاره شده که خداوند از او درخواست کرده تا در میان مردم پیامبری بفرستد. همچنین تاکید شده که قرآن شامل حکمت، آموزه‌ها و احکام مربوط به حلال و حرام است. هر سخنی که کسی را از کارهای بد دور کند و به نیکی و فرزانگی راهنمایی کند، به عنوان حکمت شناخته می‌شود و فردی که چنین سخنان حکیمانه‌ای می‌گوید، حکیم نامیده می‌شود. این حکمت بر دل و زبان کسی اثر می‌گذارد که خود را به دنیا وابسته نکند و از تعلقات دنیوی دور باشد. همچنین به نقل از پیامبر گفته شده که اگر انسانی به دنیا زهد ورزد، خداوند حکمت را در قلب او قرار می‌دهد و به زبانش می‌آورد.
و قال علی بن ابی طالب ع. «روّحوا هذه القلوب و اطلبوا لها طرایف الحکمة، فانّها تملّ کما تملّ الأبدان»
هوش مصنوعی: علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) فرمودند: «این دل‌ها را تازه کنید و دنبال نکات جالب حکمت باشید، چرا که دل‌ها نیز خسته می‌شوند، همان‌طور که بدن‌ها خسته می‌شوند.»
و قال الحسین بن منصور: «الحکمة سهام، و قلوب المؤمنین اهدافها، و الرّامی اللَّه، و الخطاء معدوم»، و قیل لحاتم الاصم: «بم اصبت الحکمة؟ فقال بقلّة الاکل و قلّة النّوم و قلّة الکلام، و کلّ ما رزقنی اللَّه لم اکن احبسه. و قیل «الحکمة کالعروس تطلب البیت خالیا، و هی النّور المفرّق بین الالهام و الوسواس. فذلک قوله تعالی إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً و هی الخیر الکثیر علی الجملة، قال اللَّه تعالی وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً وَ یُزَکِّیهِمْ ای یطهّرهم من الشرک و الذّنوب، و قیل یأخذ زکاة اموالهم.
هوش مصنوعی: حسین بن منصور گفت: «حکمت مانند تیرها است و قلب‌های مؤمنین هدف آن. خداوند تیرانداز است و خطا در کار نیست.» همچنین از حاتم اصم پرسیدند: «چگونه به حکمت رسیدی؟» او پاسخ داد: «با کم‌خوری، کم‌خوابی و کم‌گفتن، و هر آنچه که خداوند به من داده است را نگه نمی‌دارم.» همچنین گفته شده که «حکمت مانند عروسی است که خانه‌ای خالی را برمی‌گزیند و نور است که تفکیک می‌کند بین الهام و وسواس. بنابراین است که خداوند فرمود: اگر تقوای الهی داشته باشید، برای شما فرقانی قرار می‌دهد که خیر بسیار زیادی در آن نهفته است. و خداوند فرمود: کسی که حکمت عطا شود، بی‌تردید خیر بسیار زیادی به او داده شده است و همچنین آن‌ها را پاک می‌سازد از شرک و گناهان؛ همچنین ممکن است زکاتی از اموالشان بگیرد.»
ایشان را پاک گرداند از نجاست کفر و معاصی، و پاک کند از اوضار بخل بانه زکاة مال ازیشان فراستاند. قال اللَّه تعالی خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها فراستان زکاة مال ایشان تا از اوصاف بخل و اخلاق نکوهیده پاک شوند، که این زکاة طهور باطن است چنانک آب مطلق طهور ظاهر است، ازینجاست که صرف زکاة باهل بیت نبوّت روا نیست در شرع، فانها اوساخ الناس. و قد قال تعالی إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً. قال ابن کیسان وَ یُزَکِّیهِمْ ای و یشهد لهم یوم القیمة بالعدالة اذا شهدوا للانبیاء بالبلاغ، این چنان است که در مجلس قضات و حکام عدالت، گواهان بتزکیه عدول و معتمدان درست کنند، فردا بقیامت امت محمد گواهی دهند پیغامبران را بابلاغ و مصطفی ع تزکیه ایشان کند و بعدالت ایشان گواهی دهد، و ذلک فی قوله تعالی لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً.
هوش مصنوعی: خداوند ایشان را از آلودگی‌های کفر و گناه تطهیر می‌کند و از صفات بخل پاک می‌سازد. از همین روست که زکات مال ایشان به عنوان وسیله‌ای برای پاک شدن آنان از ویژگی‌های ناپسند و بخل قرار داده شده است. خداوند می‌فرماید که از اموالشان صدقه بگیرید تا آنان را پاک سازید و به وسیله آن‌ها تزکیه کنید. این زکات همانند آبی است که برای پاک کردن ظاهر استفاده می‌شود و به همین دلیل، پرداخت زکات توسط خانواده انبیا در شریعت مجاز نیست، زیرا آنان از ناپاکی‌ها به دورند. خداوند در قرآن می‌فرماید که او می‌خواهد از شما اهل بیت، پلیدی‌ها را دور کند و شما را به طور کامل پاک سازد. ابن کیسان نیز می‌گوید که این تزکیه به معنای گواهی دادن برای آنان در روز قیامت است، زمانی که آن‌ها به پیامبران شهادت می‌دهند که رسالت را به درستی انتقال داده‌اند. این مشابه به این است که در محاکم عدالت، گواهان از عدالت و امانت برای شهادت استفاده می‌کنند. در روز قیامت، امت محمد گواهی خواهند داد که پیامبران رسالت را به درستی به مردم رسانده‌اند و پیامبر نیز بر عدالت آنان گواهی خواهد داد. این نکته در آیه‌ای از قرآن ذکر شده که شما گواهانی بر مردم خواهید بود و پیامبر نیز بر شما شاهد خواهد بود.
إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ هو العزیز فی نفسه و المعزّ لغیره، فله العزّة کلّها امّا ملکا و خلقا و امّا وصفا و نعتا، فعز خلقه ملکه و عز نفسه و صفه. فذلک قوله مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِیعاً فسبحانه من عزیز ضلّت العقول فی بحار عظمته، و حارت الالباب دون ادراک نعته، و کلّت الالسن عن استیفاء مدح جلاله و وصف جماله، و کلّ من اغرق فی نعته اصبح منسوبا الی العیّ.
هوش مصنوعی: بی‌تردید، تو صاحب عزت و حکمت هستی. عزت در خودت وجود دارد و می‌توانی دیگران را نیز عزت‌مند کنی. تمام عزت از آنِ توست، چه در ملک و خلقت و چه از لحاظ وصف و صفت. عزت خلقت تو، به حکومت تو و عزت نفس و صفات تو باز می‌گردد. پس، «هر کس بخواهد عزت را، پس همه عزت‌ها برای خداست». خداوند سبحان، آنچنان عزتی دارد که ذهن‌ها در دریای عظمت او گم می‌شوند و عقل‌ها از درک صفاتش ناتوان‌اند. زبان‌ها نیز نمی‌توانند به‌خوبی جلال و زیبایی او را وصف کنند و هر کس در وصف او غرق شود، متوجه ناتوانی خود در این زمینه می‌شود.
قوله تعالی وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ الآیة... سبب نزول این آیت آن بود که عبد اللَّه سلام دو برادر زاده داشت نام ایشان سلمه و مهاجر. عبد اللَّه ایشان را باسلام دعوت کرد گفت: نیک دانسته‌اید شما و خوانده‌اید در توریة که خدای عز و جل گفت انی باعث من ولد اسماعیل نبیّا اسمه احمد، فمن آمن به فقد اهتدی و رشد، و من لم یؤمن به فهو ملعون. گفت من که خداوندم از نژاد اسماعیل پیغامبری فرستم بخلق نام وی احمد، هر که پیغام وی بنیوشد و او را در آن استوار گیرد و بگرود در راست راه شد، و هدایت یافت، و هر که نگرود رانده است از درگاه ما نابایسته. پس سلمه مسلمان شد و در دین حق آمد. و مهاجر سر وازد و برگشت و بر کفر خود بپائید. اللَّه تعالی در شأن وی آیت فرستاد که وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ ای لا یرغب عنها و لا یترکها. إِلَّا مَنْ سَفِهَ... از کیش ابراهیم و دین و سنّت وی روی نگرداند مگر سفیهی جاهل، نادانی خویشتن ناشناس، که نه اندیشد و تفکر نکند در خود، که او را از بهر چه آفریده‌اند و چه کار را در وجود آورده‌اند، و قد قال تعالی وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَ فَلا تُبْصِرُونَ.
هوش مصنوعی: این آیه به موضوع دعوت به دین ابراهیم (ع) و پیامبری که از نسل اسماعیل (ع) خواهد آمد، اشاره دارد. در این رویداد، عبد الله سلام دو برادرزاده‌اش، سلمه و مهاجر را به اسلام دعوت کرد. او به آنها گفت که در تورات آمده خداوند از نسل اسماعیل پیامبری به نام احمد فرستاده که هر کس به او ایمان بیاورد، هدایت پیدا خواهد کرد و در غیر این صورت، از درگاه خداوند دور خواهد شد. سلمه به دعوت او پاسخ مثبت داد و مسلمان شد، اما مهاجر از پذیرش دین سرباز زد و بر کفر خود باقی ماند. به همین دلیل، خداوند آیه‌ای نازل کرد که بیانگر این است که تنها افراد نادان و بی‌فکر از دین ابراهیم روی برمی‌گردانند، افرادی که به خود و هدف آفرینش خود توجه ندارند.
وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا اخترناه للنبوّة و الرسالة و الذریة الطّیّبة او را برگزیدیم و پاک کردیم و هنری، درین جهان نبوت و رسالت را و تا فرزندان پاک از پشت او بیرون آریم، و در پیوندیم ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ای مع آباده المرسلین فی الجنة و در آن جهان با پدران خویش از پیغامبران و فرستادگان ما در بهشت شود این همچنانست که یوسف صدیق بدعا خواست تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ گفت خداوندا مرا مسلمان میران و به پدران خویش از پیغامبران و نواختگان تو در رسان. و قیل فیه تقدیم و تأخیر تقدیره و لقد اصطفیناه فی الدنیا و الآخرة و انه لمن الصالحین او را برگزیدیم و نواخت خود برو نهادیم هم در دنیا و هم در آخرت، و پیغامبران ما همه خود برگزیدگانند و نواختگان. قال اللَّه تعالی وَ إِنَّهُمْ عِنْدَنا لَمِنَ الْمُصْطَفَیْنَ الْأَخْیارِ اینجا در عموم ابراهیم را بستود و در آیت ورد بر خصوص هم چنان چون بصفت صلاح ستود، در این آیت گفت وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ جای دیگر گفت بر عموم کُلًّا جَعَلْنا صالِحِینَ.
هوش مصنوعی: ما او را در این دنیا انتخاب کردیم و برای نبوت و رسالت و نسل پاکی برگزیدیم تا فرزندان پاکی از او به وجود آیند. نسل او به هم مرتبط است و او در آخرت از صالحان خواهد بود. در آنجا با پدرانش که از پیامبران ما هستند در بهشت خواهد بود. همانطور که يوسف دعا کرد که خداوند او را مسلمان به قتل برساند و او را به صالحان ملحق کند. همچنین گفته شده که ما او را در دنیا و آخرت برگزیدیم و او از صالحان است. خداوند فرمود که پیامبران ما همگی از برگزیدگان هستند و در آیات مختلف به صالح بودن آنها اشاره شده است.