گنجور

بخش ۴۲ - ۱۲ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ کلام خداوندیست معبود موحدان، پاسخ کننده خوانندگان، عالم بحال بندگان، داننده آشکار و نهان، باز خواننده بر گشتگان. یکی را بعبارت صریح باز خواند و پروردگاری خود بروی عرضه کند گوید وَ أَنِیبُوا إِلی‌ رَبِّکُمْ، یکی را باشارت عزیز خود بخواند و روی دل وی از اغیار بخود گرداند، و خداوندی و پادشاهی خود بروی عرضه کند و گوید: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ عارفان را اشارتی کفایت باشد، چون رب العالمین گفت من سرها دانم و بر نهانیها مطّلعم ایشان سرّ خویش از غبار اغیار بیفشاندند هیچ پراکندگی در دل خود راه ندادند، و چون گفت من آشکارا دانم، ایشان در معاملت ظاهر با خلق خدای صدق بجای آوردند، از اینجاست که اهل اشارت گفته‌اند: یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ امر بالمراقبة بین العبد و بین الحق وَ ما یُعْلِنُونَ امر بالصّدق فی المعاملة و المحاسبة مع الخلق. و در بعضی کتب خدا است ان لم تعلموا این اراکم فالخلل فی ایمانکم، و ان علمتم انی أراکم فلم جعلتمونی اهون الناظرین الیکم؟ و نظیر این آیت آنست که رب العزة گفت: یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ اللَّه نگریستن چشمها بخیانت میداند، و آنچه در دلها پنهان دارند میداند، و خیانت چشم نگرندگان بتفاوت است از آنک روندگان بتفاوت‌اند. خیانت چشم متعبدان آنست که در شب تاریک چون وقت مناجات حق باشد در خواب شوند تا انس خلوت بریشان فوت شود.

به داود پیغامبر وحی آمد که یا داود کذب من ادعی محبتی اذا جنه اللیل نام عنی، أ لیس کل حبیب یحب خلوة حبیبه؟. و خلیل را باین خصلت بستود گفت: فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ چون شب درآمدی خواب از چشم وی برمیدی، و همه نظر وی بآثار صنع ما بودی و تسلی بدان یافتی، و بر مؤمنان ثنا کرد و بشب خاستن ایشان بپسندید و گفت: تَتَجافی‌ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ بیدارانند و شبخیزان، جهانیان در خواب شوند و ایشان با ما راز کنند و اندوه و شادی خویش بگویند. بدهیم ایشان را هر چه خواهند، و ایمن گردانیم ایشان را از هر چه ترسند. و خیانت چشم عارفان آنست که در غم نایافت وصل دوست اشک خونین نریزند. مردی دعوی دوستی مخلوقی کرد و ایشان را مفارقتی بیفتاد و آن ساعة که از یکدیگر می‌برگشتند. یک چشم این عاشق آب ریخت، و آن چشم دیگر نریخت، هشتاد و چهار سال بر هم نهاد آن یک چشم و برنگرفت. گفت چشمی که بر فراق دوست نگرید عقوبت آن کم ازین نشاید و فی معناه انشدوا:

بکت عینی غداة البین دمعا
و اخری بالبکا بخلت علینا
فعاقبت الّتی بخلت بدمع
بان غمّضتها یوم التقینا
یک چشم من از فراق یارم بگریست
و آن چشم دگر بخیل گشت و نگریست‌
چون روز وصال شد جزایش کردم
کاری نگرستی و نباید نگریست

گفته‌اند در فراق دوست چندان گریستن باید که و همت چنان افتد که دوست با اشک آمیخته است و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد.

تا با دل من گرفتی ای جان تو قرار
من دیده خویش کرده‌ام لؤلؤ بار
باشد که بصحبت سر شکم یک بار
از راه دو دیده‌ام در آیی بکنار

و خیانت چشم صدیقان آنست که در کلّ کون چیزی در چشم ایشان نیکو آید تا بدان نگرند. هر که دوستی حق او را حقیقت بود چشمش از دیگران دوخته شود، ازینجا گفت محمد «حبّک الشی‌ء یعمی و یصمّ» و لقد قالوا:

یا قرة العین سل عینی هل اکتحلت
بمنظر حسن مذ غبت عن عینی

وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ صفت امّیّت درین آیت بیگانه را ذم است و نشان نقصان‌ وی، و در آن آیت که گفت «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ» مصطفی راع مدح است و نشان کمال وی، اشارت است که با هام نامی هام سانی نبود، و اتفاق اسامی اقتضاء اتفاق معانی نکند. و مذهب اهل سنّة در اثبات صفات حق جل جلاله برین قاعده بنا نهادند که از موافقت نام با نام موافقت معانی نیاید. اللَّه را صفت و نعت بسزای خدایی است و خلق از آن دور، و مخلوق را بصفت مخلوقی است و اللَّه از آن پاک، نبینی؟ که اللَّه را عزیز نام است، و یوسف را عزیز خواند؟ عزّت اللَّه بر سزای خویش و عزت مخلوق بر سزای خویش، و باتفاق مسلمانان و با قرار بیشتر کافران اللَّه موجود است و خلق موجود اما خلق موجود است بایجاد اللَّه، و اللَّه موجود است بقیام خویش و بهستی و بقاء خویش. و باتفاق مسلمانان اللَّه زنده است، و زنده در آفریده فراوانست، اما آفریده بنفس و غذا باندازه و هنگام زنده است، و اللَّه بحیاة و بقاء خویش باوّلیّت و آخریّت خویش، بی کی و بی چند و بی چون، و همه خصمان اهل سنت میگویند اللَّه صانع است و مخلوق صانع است، امّا مخلوق صانع است بحلیت و آلت و کوشش و اندازه، و اللَّه صانع است بقدرت و حکمت، هر چه خواهد چنانک خواهد هر گه که خواهد. و نظائر این در قرآن فراوانست و بر جمله اللَّه داند که خود چون است چنانک خود گفت چنانست، و بنده دانستن چونی وی را ناتوانست، آنچه اللَّه خود را گفت قبول آن از بن دندانست، و تصدیق آن از میان جانست، و ز هام نامی هام سانی پنداشتن راه بی راهان است و عین طغیانست. و امید داشتن که اللَّه را بتوهم و جست و جوی دریابم محال است، و آنچه ازین حاصل آید و بال است سلامت دین در پیغام پذیرفتن است و رساننده بپسندیدن و گردن نهادن، و جست و جوی بگذاشتن.

هر که این اعتقاد گرفت و بر طریق راست رفت سرانجام کار وی آنست که رب العزة گفت وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ و گفته‌اند که وَ الَّذِینَ آمَنُوا اشارتست بدرخت ایمان و نشاندن آن در دل مؤمنان، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اشارتست بشاخه‌های آن درخت و پروردن و بالیدن آن، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ اشارتست ببار آن درخت و رسیدن میوه آن.

این آن درخت است که رب العالمین گفت و جای دیگر از آن خبر داد که أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها ثمره این درخت نه چون ثمره دیگر درختان است که از سال تا بسال یک بار میوه آرد، بلکه این درخت هر ساعتی بلکه هر لحظه نو میوه آرد، هر یکی برنگی دیگر و بطعمی دیگر و بویی دیگر. حلاوت عابدان از بار این درخت است، سور دل مریدان از بار این درخت است، صفاء وقت عارفان از بار این درخت است. امروز در سرای خدمت بر بساط طاعت ایشانراست بهشت عرفان لا مصروفة عنهم و لا محجوبة، و فردا در سرای وصلت بر بساط ولایت ایشانراست بهشت رضوان لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ.

وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ آن عهد و پیمان که با بنی اسرائیل رفت و در تحصیل این خصال پسندیده و تعظیم شرائط درین معظم آن در آیت مذکور است.

در شرع ما همان عهد است و با مؤمنان این امت همان پیمان، و حاصل آن دو کلمه است: التعظیم لامر اللَّه و الشفقة علی خلق اللَّه فرمان خدای را تعظیم نهادن، و بر خلق خدای شفقت بردن، وانگه در آن تعظیم صدق بجای آوردن، و درین شفقت رفق کردن. و حقیقت عبودیت همین است. چنانک گفته‌اند حقیقة العبودیة الصدق مع الحق و الرفق مع الخلق مصطفی ع دانست که این صدق و آن رفق کاری عظیم است و باری گران، و آدمی در تحصیل آن نکوشد و رغبت ننماید مگر که در آن ثواب بیند و بفلاح و نجات رسد، لا جرم بتفصیل ثواب آن یک یک باز گفت و مؤمنان را بآن ترغیب داد، و ذلک فیما

روی سعید بن المسیب عن عبد الرحمن بن سمرة قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: لقد رأیت اللیلة عجبا، رأیت رجلا من امتی اتاه ملک الموت لیقبض روحه فجاءه برّه بوالدیه فدرأه عنه، و رأیت رجلا من امّتی قد استوحشه الشیاطین فجاءه ذکر اللَّه عز و جل فخلّصه من بینهم، و رأیت رجلا من امّتی قد بسط علیه عذاب القبر فجاءه وضوئه فاستنقذه منه و رایت رجلا من امّتی قد أخذته الملائکة العذاب فجاءه صلوته فاستنقذته من ایدیهم، و رأیت رجلا من امتی یلهث عطشا کلّما أتی حوضا منع، فجاءه صیام شهر رمضان فاخذ بیده فسقاه و ارواه، و رأیت رجلا من امّتی و النبیّون قعود حلقا حلقا، کلّما اتی حلقة طرد منها، فجاءه اغتساله من الجنابة فاخذ بیده فاقعده الی جانبی، و رأیت رجلا من امتی من بین یدیه ظلمة و عن یمینه ظلمة و عن شماله ظلمة و من فوقه ظلمة و من تحته ظلمة، فهو متحیر فی الظلمات، فجاءته حجّته و عمرته فاستخرجتاه من الظلمة و ادخلتاه فی النّور، و رأیت رجلا من امتی یکلّم المؤمنین و لا یکلّمه المؤمنون، فجاءته صلة الرحم. فقال یا معشر المؤمنین ان هذا وصول لرحمی فکلّمه المؤمنون، و صافحوه و کان معهم، و رأیت رجلا من امتی یتقی وهج النار و شررها بیده و وجهه، فجاءته صدقته فصارت ظلا علی رأسه و سترا علی وجهه، و رأیت رجلا من امتی قد اخذته الزبانیة فجاءه امره بالمعروف و نهیه عن المنکر، فاستخرجاه و سلّماه الی ملائکة الرحمن فکان معهم، و رأیت رجلا من امّتی جاثیا علی رکبتیه بیّنه و بین اللَّه حجاب، فجاء، حسن خلقه فاخذه بیده فادخله علی اللَّه عز و جل، و رأیت رجلا من امّتی قد هوت صحیفته تلقاء شماله فجاءه خوفه من اللَّه فأخذه صحیفته فجعلها فی یمینه، و رأیت رجلا قائما علی شفیر جهنم فجاء وجله من اللَّه فاستنقذه من ذلک، و رأیت رجلا من امّتی قد یهوی فی النّار، فجاءه بکاءه و دموعه فاستخرجاه من النار و مضی علی الصّراط، و رأیت رجلا من امتی قد خفّت میزانه، فجاءه افراخه یعنی اولاد الصغار فثقلوا میزانه، و رأیت رجلا من امتی قائما علی الصراط یرتعد کما ترتعد السعفة فی یوم ریح عاصف فجاءه حسن ظنّه باللّه فسکنت روعته و جاوز علی الصراط، و رأیت رجلا من امتی علی الصراط یرجف احیانا و یجثوا احیانا، فجاءته صلوته علیّ فاقامته علی قدمیه و مضی علی الصّراط، و رأیت رجلا من امتی انتهی الی ابواب الجنة و قد غلقت کلها دونه، فجاءته شهادته ان لا اله الا اللَّه ففتحت له ابواب الجنة، فدخل.»

رواه ابو عبد البر و ابو موسی فی کتاب الترغیب و ابن الجوزی فی الوفاء

بخش ۴۱ - ۱۲ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ این خطاب اگر خواهی منافقان را نه و اگر خواهی جهودان را، اگر منافقان را نهی معنی آنست که این منافقان که با مصطفی ع و با مؤمنان سخن دیگر میگویند و در دل دیگر دارند نمیدانند که اللَّه سر و آشکارای ایشان میداند. آن اندیشه که در دل دارند و بزبان جز زان میگویند یا آن سخن که با یکدیگر میگویند در خلوت پنهان از مسلمانان، اللَّه میداند اگر خواهد پیغامبر خود را و مؤمنان را از سرّ ایشان خبر کند، حدیث وهب بن عمیر ازین باب است با صفوان بن امیه در حجره نشسته بود. وهب گفت «لو لا عیالی و دین علیّ لا حببت أن اکون انا الّذی اقتل محمدا لنفسی» اگر نه عیال بودی و دینی که بر منست من قصد قتل محمد کردمی و شغل وی شما را کفایت کردمی. صفوان. گفت این کار را چه حیلت سازی و چون بر دست گیری؟بخش ۴۳ - ۱۳ - النوبة الاولى: قوله تعالی: وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ و پیمان ستدیم از شما لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ کی خونهای هام دینان خویش نریزید وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ و هام دینان خویش را از خان و مان بیرون نکنید: ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ آن گه اقرار دادید بپیمان وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ و شما گواهی میدهید.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ کلام خداوندیست معبود موحدان، پاسخ کننده خوانندگان، عالم بحال بندگان، داننده آشکار و نهان، باز خواننده بر گشتگان. یکی را بعبارت صریح باز خواند و پروردگاری خود بروی عرضه کند گوید وَ أَنِیبُوا إِلی‌ رَبِّکُمْ، یکی را باشارت عزیز خود بخواند و روی دل وی از اغیار بخود گرداند، و خداوندی و پادشاهی خود بروی عرضه کند و گوید: أَ وَ لا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ عارفان را اشارتی کفایت باشد، چون رب العالمین گفت من سرها دانم و بر نهانیها مطّلعم ایشان سرّ خویش از غبار اغیار بیفشاندند هیچ پراکندگی در دل خود راه ندادند، و چون گفت من آشکارا دانم، ایشان در معاملت ظاهر با خلق خدای صدق بجای آوردند، از اینجاست که اهل اشارت گفته‌اند: یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ امر بالمراقبة بین العبد و بین الحق وَ ما یُعْلِنُونَ امر بالصّدق فی المعاملة و المحاسبة مع الخلق. و در بعضی کتب خدا است ان لم تعلموا این اراکم فالخلل فی ایمانکم، و ان علمتم انی أراکم فلم جعلتمونی اهون الناظرین الیکم؟ و نظیر این آیت آنست که رب العزة گفت: یَعْلَمُ خائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَ ما تُخْفِی الصُّدُورُ اللَّه نگریستن چشمها بخیانت میداند، و آنچه در دلها پنهان دارند میداند، و خیانت چشم نگرندگان بتفاوت است از آنک روندگان بتفاوت‌اند. خیانت چشم متعبدان آنست که در شب تاریک چون وقت مناجات حق باشد در خواب شوند تا انس خلوت بریشان فوت شود.
هوش مصنوعی: خداوند می‌فرماید: آیا آن‌ها نمی‌دانند که خداوند از تمام پنهان‌ها و آشکاراها آگاه است؟ این سخن نشانه‌ای است از خداوندی که معبود یکتاپرستان است، پاسخگو به درخواست‌ها و آگاه به حال بندگانش. او به دو شکل بندگانش را به سوی خود می‌خواند: بعضی را به وضوح و صراحت دعوت می‌کند و به آن‌ها می‌گوید که به سوی پروردگار خود بازگردند، و برخی دیگر را به طور غیرمستقیم و با نرمی دلشان را از دیگران به سوی خود جذب می‌کند. خداوند با عرضه سلطنت و قدرت خود می‌فرماید: آیا آن‌ها نمی‌دانند که من از تمام رازها و آنچه در دل‌ها دارند آگاه هستم؟ این نکته برای عارفان کافی است، زیرا خداوند می‌فرماید که من از دلبستگی‌ها و پنهانی‌ها مطلع هستم، و بندگان باید در دل خود هیچ گونه پراکندگی راه ندهند و در ارتباطات خود با دیگران نیز صداقت داشته باشند. برخی از عارفان گفته‌اند: این آیه فرمانی است به رعایت مراقبت میان بندگان و حق و نیز به صداقت در تعامل با دیگران. در برخی کتاب‌ها آمده است که اگر نمی‌دانید که من شما را می‌بینم، مشکل به ایمان شما برمی‌گردد و اگر می‌دانید که من شما را می‌بینم، چرا من را کم‌اهمیت‌ترین ناظر بر خود فرض کرده‌اید؟ همچنین خداوند می‌فرماید که از خیانت چشم‌ها و آنچه در دل‌ها پنهان است آگاه است. خیانت چشم‌ها ممکن است متناسب با وضعیت بندگان مختلف متفاوت باشد. خیانت چشم متعبدان این است که در هنگام مناجات حق، در تاریکی شب به خواب بروند و لحظه‌های انس خود را از دست بدهند.
به داود پیغامبر وحی آمد که یا داود کذب من ادعی محبتی اذا جنه اللیل نام عنی، أ لیس کل حبیب یحب خلوة حبیبه؟. و خلیل را باین خصلت بستود گفت: فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ چون شب درآمدی خواب از چشم وی برمیدی، و همه نظر وی بآثار صنع ما بودی و تسلی بدان یافتی، و بر مؤمنان ثنا کرد و بشب خاستن ایشان بپسندید و گفت: تَتَجافی‌ جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ بیدارانند و شبخیزان، جهانیان در خواب شوند و ایشان با ما راز کنند و اندوه و شادی خویش بگویند. بدهیم ایشان را هر چه خواهند، و ایمن گردانیم ایشان را از هر چه ترسند. و خیانت چشم عارفان آنست که در غم نایافت وصل دوست اشک خونین نریزند. مردی دعوی دوستی مخلوقی کرد و ایشان را مفارقتی بیفتاد و آن ساعة که از یکدیگر می‌برگشتند. یک چشم این عاشق آب ریخت، و آن چشم دیگر نریخت، هشتاد و چهار سال بر هم نهاد آن یک چشم و برنگرفت. گفت چشمی که بر فراق دوست نگرید عقوبت آن کم ازین نشاید و فی معناه انشدوا:
هوش مصنوعی: به داود پیامبر وحی رسید که ای داود، چه کسی ادعای دوستی می‌کند در حالی که وقتی شب فرا می‌رسد، از یاد من غافل می‌شود؟ آیا هر دوست واقعی، عاشق تنهایی و خلوت با محبوبش نیست؟ او آنگاه به این ویژگی خلیل (دوست نزدیک) اشاره کرد و ستایشش کرد. وقتی شب رسید، خواب از چشمان او رفت و تمام توجهش به آثار خالق بود و از آنها تسلی می‌گرفت. او بر خوبی‌های مؤمنان حمد و ستایش کرد و شب بیداری آنها را پسندید و گفت: "آنها از بسترها دور می‌شوند و بیدارند، در حالی که دیگران در خواب‌اند و با ما راز و نیاز می‌کنند و افکار و احساسات خود را با ما در میان می‌گذارند." او گفت ما به آن‌ها هر چه بخواهند خواهیم داد و آن‌ها را از هر چیزی که می‌ترسند ایمن خواهیم کرد. همچنین بیان کرد که عارفان واقعی در فقدان وصال دوست نباید اشک‌های خونین بریزند. مردی ادعای دوستی کرده بود و وقتی از دوستانش جدا شد، در لحظه جدایی یکی از چشمانش اشک ریخت و دیگری نه. او برای آن چشم که در طول هشتاد و چهار سالی که یکدیگر را ندیده بودند، هیچ اشکی نریخته بود، گفت: "چشمی که در فراق دوست نمی‌گرید، مجازاتش کم‌تر از این نخواهد بود."
بکت عینی غداة البین دمعا
و اخری بالبکا بخلت علینا
هوش مصنوعی: روزی که از هم جدا شدیم، اشک از چشمانم ریخت و بار دیگر با گریه از دل دردمند خود پرده برداشتید، اما چرا بر من کم‌لطفی کردید؟
فعاقبت الّتی بخلت بدمع
بان غمّضتها یوم التقینا
هوش مصنوعی: در نهایت، آنکه در روز دیدارمان بر سر غم و اندوهش اشک نمی‌ریخت، از درد دلش باخبر شدم.
یک چشم من از فراق یارم بگریست
و آن چشم دگر بخیل گشت و نگریست‌
هوش مصنوعی: یکی از چشمان من به خاطر دوری محبوبم گریه کرد، ولی چشمان دیگرم حسود شدند و فقط نگاه کردند.
چون روز وصال شد جزایش کردم
کاری نگرستی و نباید نگریست
هوش مصنوعی: زمانی که به عشق رسیدم، به او پاداشی دادم و به کارهایی نپرداختم که بهتر بود به آن‌ها توجه نکنم.
گفته‌اند در فراق دوست چندان گریستن باید که و همت چنان افتد که دوست با اشک آمیخته است و با قطرات اشک در کنارت خواهد افتاد.
هوش مصنوعی: گفته‌اند وقتی که از دوست دوری می‌کنی، باید آنقدر برای او گریه کنی که همت و اراده‌ات به حدی برسد که احساس کنی دوستت با اشک‌هایت در کنار تو حاضر است و با هر قطره اشک به تو نزدیک‌تر می‌شود.
تا با دل من گرفتی ای جان تو قرار
من دیده خویش کرده‌ام لؤلؤ بار
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به دل من آرامش دادی، من چشم‌هایم را چون مروارید پر کرده‌ام.
باشد که بصحبت سر شکم یک بار
از راه دو دیده‌ام در آیی بکنار
هوش مصنوعی: امیدوارم یک بار با صحبت کردن و با نگاه دو چشمت، به کناری بیایی.
و خیانت چشم صدیقان آنست که در کلّ کون چیزی در چشم ایشان نیکو آید تا بدان نگرند. هر که دوستی حق او را حقیقت بود چشمش از دیگران دوخته شود، ازینجا گفت محمد «حبّک الشی‌ء یعمی و یصمّ» و لقد قالوا:
هوش مصنوعی: خیانت چشم افرادی که راستگو هستند، این است که در جهانی که وجود دارد چیزی برایشان خوب و جذاب جلوه کند و به آن نگاه کنند. هر کسی که دوستدار حق باشد و این دوستی را حقیقتاً درک کند، نگاهش فقط به سوی خداوند منحصر می‌شود. به همین خاطر محمد (ص) گفته است: "عشق به چیزی، انسان را نابینا و کر می‌کند".
یا قرة العین سل عینی هل اکتحلت
بمنظر حسن مذ غبت عن عینی
هوش مصنوعی: ای محبوب من، از چشمانم بپرس که آیا هنوز به لطف زیبایی‌ات زینت یافته‌اند، از وقتی که دور شدی و از نگاهم دور گشتی.
وَ مِنْهُمْ أُمِّیُّونَ صفت امّیّت درین آیت بیگانه را ذم است و نشان نقصان‌ وی، و در آن آیت که گفت «الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ» مصطفی راع مدح است و نشان کمال وی، اشارت است که با هام نامی هام سانی نبود، و اتفاق اسامی اقتضاء اتفاق معانی نکند. و مذهب اهل سنّة در اثبات صفات حق جل جلاله برین قاعده بنا نهادند که از موافقت نام با نام موافقت معانی نیاید. اللَّه را صفت و نعت بسزای خدایی است و خلق از آن دور، و مخلوق را بصفت مخلوقی است و اللَّه از آن پاک، نبینی؟ که اللَّه را عزیز نام است، و یوسف را عزیز خواند؟ عزّت اللَّه بر سزای خویش و عزت مخلوق بر سزای خویش، و باتفاق مسلمانان و با قرار بیشتر کافران اللَّه موجود است و خلق موجود اما خلق موجود است بایجاد اللَّه، و اللَّه موجود است بقیام خویش و بهستی و بقاء خویش. و باتفاق مسلمانان اللَّه زنده است، و زنده در آفریده فراوانست، اما آفریده بنفس و غذا باندازه و هنگام زنده است، و اللَّه بحیاة و بقاء خویش باوّلیّت و آخریّت خویش، بی کی و بی چند و بی چون، و همه خصمان اهل سنت میگویند اللَّه صانع است و مخلوق صانع است، امّا مخلوق صانع است بحلیت و آلت و کوشش و اندازه، و اللَّه صانع است بقدرت و حکمت، هر چه خواهد چنانک خواهد هر گه که خواهد. و نظائر این در قرآن فراوانست و بر جمله اللَّه داند که خود چون است چنانک خود گفت چنانست، و بنده دانستن چونی وی را ناتوانست، آنچه اللَّه خود را گفت قبول آن از بن دندانست، و تصدیق آن از میان جانست، و ز هام نامی هام سانی پنداشتن راه بی راهان است و عین طغیانست. و امید داشتن که اللَّه را بتوهم و جست و جوی دریابم محال است، و آنچه ازین حاصل آید و بال است سلامت دین در پیغام پذیرفتن است و رساننده بپسندیدن و گردن نهادن، و جست و جوی بگذاشتن.
هوش مصنوعی: در این متن، به مفهوم "امّی" اشاره شده است. امّی بودن در اینجا به معنای نقص و کمبود است، در حالی که وقتی به پیامبر اکرم (ص) اشاره می‌شود، صفت "امّی" به عنوان ویژگی مثبت و کمال او مطرح می‌شود. این نشان می‌دهد که حتی اگر افراد نام‌های مشابهی داشته باشند، معانی آن‌ها یکسان نیست. در مسائل مرتبط با صفات خداوند، اهل سنت معتقدند که نام‌ها رابطه‌ای با معانی ندارند. خداوند دارای صفات خاصی است و انسان‌ها با صفاتی متفاوت توصیف می‌شوند. برای مثال، خداوند عزیز نام دارد و یوسف نیز به عنوان عزیز شناخته می‌شود، اما عزت خداوند با عزت مخلوق متفاوت است. به این ترتیب، در بحث وجود خداوند و مخلوقات، مسلمانان بر این باورند که خداوند همیشه و به صورت مستقل وجود دارد، در حالی که مخلوقات وجودشان وابسته به خداوند است. خداوند زنده و پاینده است و حیات او مستقل از زمان و مکان است. در مقابل، مخلوقات حیاتشان به عوامل مختلفی وابسته است. اهل سنت تاکید دارند که خداوند با قدرت و حکمت خود هر چیزی را به وجود می‌آورد، در حالی که مخلوقات به توانایی و ابزار نیاز دارند. در نهایت، درک و شناخت خداوند برای انسان‌ها دشوار است و ایمان به آنچه که خداوند در قرآن گفته، ضروری است. امیدوار بودن به درک خدا از طریق تصورات و جستجوهای شخصی غیرممکن است و راه درست پذیرش دین و تعالیم پیامبر است.
هر که این اعتقاد گرفت و بر طریق راست رفت سرانجام کار وی آنست که رب العزة گفت وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ و گفته‌اند که وَ الَّذِینَ آمَنُوا اشارتست بدرخت ایمان و نشاندن آن در دل مؤمنان، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ اشارتست بشاخه‌های آن درخت و پروردن و بالیدن آن، أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ اشارتست ببار آن درخت و رسیدن میوه آن.
هوش مصنوعی: هر کسی که به این باور دست یابد و در راه درست قدم بگذارد، در نهایت به هدفی می‌رسد که خداوند بیان کرده است: «کسانی که ایمان آوردند و کارهای نیک انجام دادند، اینان اهل بهشت هستند و در آنجا جاویدان خواهند بود.» همچنین گفته شده است که «و کسانی که ایمان آوردند» نمادی از درخت ایمان است که در دل مؤمنان کاشته می‌شود، و «و کارهای نیک انجام دادند» به شاخه‌های آن درخت اشاره دارد که نشانه رشد و بالندگی آن است. در نهایت، «این افراد اهل بهشت هستند» به ثمره آن درخت و به دست آوردن میوه‌های آن اشاره دارد.
این آن درخت است که رب العالمین گفت و جای دیگر از آن خبر داد که أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها ثمره این درخت نه چون ثمره دیگر درختان است که از سال تا بسال یک بار میوه آرد، بلکه این درخت هر ساعتی بلکه هر لحظه نو میوه آرد، هر یکی برنگی دیگر و بطعمی دیگر و بویی دیگر. حلاوت عابدان از بار این درخت است، سور دل مریدان از بار این درخت است، صفاء وقت عارفان از بار این درخت است. امروز در سرای خدمت بر بساط طاعت ایشانراست بهشت عرفان لا مصروفة عنهم و لا محجوبة، و فردا در سرای وصلت بر بساط ولایت ایشانراست بهشت رضوان لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ وَ فُرُشٍ مَرْفُوعَةٍ.
هوش مصنوعی: این درختی است که خداوند درباره‌اش سخن گفته و ویژگی‌هایش را بیان کرده است. ریشه‌هایش محکم و استوارند و شاخه‌هایش به آسمان می‌رسند. این درخت به فرمان پروردگارش، هر لحظه میوه می‌دهد. میوه‌های آن نه مانند میوه‌های دیگر درختان که سالی یک بار به بار می‌آیند، بلکه به طور مداوم و با رنگ و طعم و عطرهای متفاوت میوه می‌دهد. حلاوت و لذت عبادت کنندگان به برکت میوه‌های این درخت است، و دل‌اختگان از بار این درخت شاداب می‌شوند. خلوص و صفای زمان عارفان نیز ناشی از میوه‌های این درخت است. امروز در عالم خدمت و بندگی، بهشت عرفان در دسترس آن‌هاست و فردا در عالم وصال و نزدیکی به خدا، بهشت رضایت و خوشنودی بر آن‌ها گشوده خواهد بود و هیچ چیزی از آن‌ها جدا نخواهد شد.
وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ آن عهد و پیمان که با بنی اسرائیل رفت و در تحصیل این خصال پسندیده و تعظیم شرائط درین معظم آن در آیت مذکور است.
هوش مصنوعی: زمانی که ما از بنی‌اسرائیل پیمان گرفتیم، این پیمان درباره‌ی ویژگی‌های نیکو و رعایت شرایط در این امر مهم است.
در شرع ما همان عهد است و با مؤمنان این امت همان پیمان، و حاصل آن دو کلمه است: التعظیم لامر اللَّه و الشفقة علی خلق اللَّه فرمان خدای را تعظیم نهادن، و بر خلق خدای شفقت بردن، وانگه در آن تعظیم صدق بجای آوردن، و درین شفقت رفق کردن. و حقیقت عبودیت همین است. چنانک گفته‌اند حقیقة العبودیة الصدق مع الحق و الرفق مع الخلق مصطفی ع دانست که این صدق و آن رفق کاری عظیم است و باری گران، و آدمی در تحصیل آن نکوشد و رغبت ننماید مگر که در آن ثواب بیند و بفلاح و نجات رسد، لا جرم بتفصیل ثواب آن یک یک باز گفت و مؤمنان را بآن ترغیب داد، و ذلک فیما
هوش مصنوعی: در دین ما، عهد و پیمان با مؤمنان این است که به فرمان خدا احترام گذاشته و نسبت به مخلوقات او مهربانی و شفقت داشته باشیم. این دو اصل به طور ساده به معنای احترام به دستورات الهی و محبت به دیگران است. همچنین، در این احترام باید صداقت را رعایت کرده و در محبت کردن، نرمخویی داشته باشیم. حقیقت بندگی همین است. گویند که بندگی واقعی، صداقت در رابطه با حق و نرمش در ارتباط با مردم است. پیامبر اسلام (ص) نیز بر این نکته تأکید کرده که این صداقت و نرمش کار مهم و سنگینی است و انسان جز با دیدن پاداش‌های الهی و رسیدن به رستگاری، نمی‌تواند در به دست آوردن آن تلاش کند. به همین دلیل او به تفصیل در مورد پاداش این اعمال صحبت کرده و مؤمنان را به آن تشویق کرده است.
روی سعید بن المسیب عن عبد الرحمن بن سمرة قال قال رسول اللَّه صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم: لقد رأیت اللیلة عجبا، رأیت رجلا من امتی اتاه ملک الموت لیقبض روحه فجاءه برّه بوالدیه فدرأه عنه، و رأیت رجلا من امّتی قد استوحشه الشیاطین فجاءه ذکر اللَّه عز و جل فخلّصه من بینهم، و رأیت رجلا من امّتی قد بسط علیه عذاب القبر فجاءه وضوئه فاستنقذه منه و رایت رجلا من امّتی قد أخذته الملائکة العذاب فجاءه صلوته فاستنقذته من ایدیهم، و رأیت رجلا من امتی یلهث عطشا کلّما أتی حوضا منع، فجاءه صیام شهر رمضان فاخذ بیده فسقاه و ارواه، و رأیت رجلا من امّتی و النبیّون قعود حلقا حلقا، کلّما اتی حلقة طرد منها، فجاءه اغتساله من الجنابة فاخذ بیده فاقعده الی جانبی، و رأیت رجلا من امتی من بین یدیه ظلمة و عن یمینه ظلمة و عن شماله ظلمة و من فوقه ظلمة و من تحته ظلمة، فهو متحیر فی الظلمات، فجاءته حجّته و عمرته فاستخرجتاه من الظلمة و ادخلتاه فی النّور، و رأیت رجلا من امتی یکلّم المؤمنین و لا یکلّمه المؤمنون، فجاءته صلة الرحم. فقال یا معشر المؤمنین ان هذا وصول لرحمی فکلّمه المؤمنون، و صافحوه و کان معهم، و رأیت رجلا من امتی یتقی وهج النار و شررها بیده و وجهه، فجاءته صدقته فصارت ظلا علی رأسه و سترا علی وجهه، و رأیت رجلا من امتی قد اخذته الزبانیة فجاءه امره بالمعروف و نهیه عن المنکر، فاستخرجاه و سلّماه الی ملائکة الرحمن فکان معهم، و رأیت رجلا من امّتی جاثیا علی رکبتیه بیّنه و بین اللَّه حجاب، فجاء، حسن خلقه فاخذه بیده فادخله علی اللَّه عز و جل، و رأیت رجلا من امّتی قد هوت صحیفته تلقاء شماله فجاءه خوفه من اللَّه فأخذه صحیفته فجعلها فی یمینه، و رأیت رجلا قائما علی شفیر جهنم فجاء وجله من اللَّه فاستنقذه من ذلک، و رأیت رجلا من امّتی قد یهوی فی النّار، فجاءه بکاءه و دموعه فاستخرجاه من النار و مضی علی الصّراط، و رأیت رجلا من امتی قد خفّت میزانه، فجاءه افراخه یعنی اولاد الصغار فثقلوا میزانه، و رأیت رجلا من امتی قائما علی الصراط یرتعد کما ترتعد السعفة فی یوم ریح عاصف فجاءه حسن ظنّه باللّه فسکنت روعته و جاوز علی الصراط، و رأیت رجلا من امتی علی الصراط یرجف احیانا و یجثوا احیانا، فجاءته صلوته علیّ فاقامته علی قدمیه و مضی علی الصّراط، و رأیت رجلا من امتی انتهی الی ابواب الجنة و قد غلقت کلها دونه، فجاءته شهادته ان لا اله الا اللَّه ففتحت له ابواب الجنة، فدخل.»
هوش مصنوعی: در این حدیث، پیامبر اسلام (ص) به حوادث شگفت‌انگیزی که در آخرت برای بعضی از مؤمنان اتفاق می‌افتد، اشاره می‌کند. او می‌بیند که چگونه اعمال نیک و عبادات شخصی می‌تواند آنها را از عذاب و سختی‌های روز قیامت نجات دهد. برای مثال، جوانی که به والدین خود نیکی کرده است، در برابر ملک الموت قرار می‌گیرد و نیکی او جانش را نجات می‌دهد. همچنین عملی چون ذکر خدا، وضو، نماز، روزه ماه رمضان، و صله رحم، هر کدام به گونه‌ای متفاوت مؤمنان را از عذاب و مشکلات نجات می‌دهند و به آنها در رسیدن به رحمت و نور خداوند کمک می‌کنند. این روایت نشان‌دهنده اهمیت اعمال نیک و روحیه پاک در زندگی مؤمنان است و تاکید می‌کند که چگونه این اعمال می‌توانند در آخرت برای آنها مفید واقع شوند و آنها را به بهشت برسانند.
رواه ابو عبد البر و ابو موسی فی کتاب الترغیب و ابن الجوزی فی الوفاء
هوش مصنوعی: ابو عبد البر و ابو موسی در کتاب الترغیب و ابن جوزی در کتاب الوفاء درباره موضوعی صحبت کرده‌اند.

حاشیه ها

1402/03/21 11:06
یزدانپناه عسکری

رب العزة گفت یعلم خاینة الأعین و ما تخفی الصدور الله نگریستن چشمها بخیانت میداند و آنچه در دلها پنهان دارند میداند و خیانت چشم نگرندگان بتفاوت است از آنک روندگان بتفاوت اند.

***

[قرآن کریم]

یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ - غافر : 19

[یزدانپناه عسکری]

خَائِنَةَ الْأَعْیُن ثانوی بر تُخْفِی الصُّدُورُ است. چشم، مژه که نزدیک ترین عضو به خودش است نمی بیند. وسواس (1) و خاموشی آیات الهی در فرمان قلب بشر است، انگشت ابهام خود را بر آیات حق بسته ایم (خَنَسَ ابْهامَهُ)، از وسعت همسویی قلب و تمامیت خود بهره نمی بریم. قدرت حفظ خود را در برابر فرمانی که به قلب داده ایم نداریم. وَ ما تُخْفِی صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ (آل عمران : 118). با خاموشی آیات الهی، تردید کننده وسوسه ‏گریم، کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُرْتابٌ‏ (2) - (غافر : 34)

______________

- خنوس پنهان شدن بعد از ظهور است. (قاموس قرآن، ج ‏2، ص : 309) ؛ خَنَسَ: نادیده گرفتن و در گذشتن.   145 , 144 :4+3

- وسوسه ای که توسط اطرافیان و همنوعان و بشریت به قلب آدمی راه پیدا می کند.

1- مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ الَّذِی یُوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ - ناس : 4-5

2- زمخشری ریب را قلق و تشویق قلب گفته است‏. «شَکٍ‏ مُرِیبٍ‏» شک اضطراب آور است‏ مُرْتَاب‏ اسم فاعل است بمعنی شک کننده.‏