گنجور

بخش ۱۷۴ - ۵۴ - النوبة الثالثة

قوله تعالی: لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ملکا و ابداعا، و خلقا و اختراعا، اوجدهم من العدم، فملکهم ملک عزة و اقتدار، لا ملک استفادة و اکتساب، یفعل فیهم ما یشاء و یحکم ما یرید. میگوید هر چه در آسمانهاست و در زمینها، همه ملک خدای است، ملک ایجاد و عزت، نه ملک اکتساب و وراثت، آن ملک آدمیانست که بحکم بیع و هبت یا باکتساب و وراثت حاصل شد، لا جرم آن حکم که ملک ایشان را درست کرد، هم آن حکم حق مملوک بر ایشان واجب کرد، و ملک خدای از نیست هست کردن است، و پس نبود آفریدن و از آغاز نوساختن، پس ملک وی بملک کس ماننده نیست، و کس را بروی در آن حکم نیست، و آنچه کند در آفریده خود بحجت خداوندی خود، از وی داد است و ستم نیست. بیداد آن باشد که کسی کاری کند که آن کار آن کس را نرسد، و اللَّه را رسد هر چه کند بحجت آفریدگاری و کردگاری و پادشاهی، جل سلطانه و عظم شأنه و عز کبریاؤه و حقت کلمته و علت عن درک العقول حقیقته.

لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ نه بدان گفت که تو دل بدان بندی و بدان مشغول شوی، لکن تا دل در آفریدگار آن بندی و صانع را بینی، همانست که گفت «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ» آسمان و زمین که آفرید، نظرگاه عامه خلق را آفرید، تا در صنع نگرند و از صنع بصانع رسند. همانست که گفت «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.» باز اهل خصوص را منزلت برتر نهاد، از نظر عبرت با نظر فکرت خواند، و از صنع با فکرت گردانید گفت: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ باز مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم را از درجه خصوص برگذرانید و بحقیقت افراد راه داد و در نقطه جمع فرو آورد، تا نظر وی از صنع و صفت برتر آمد، با وی گفت «أَ لَمْ تَرَ إِلی‌ رَبِّکَ.» اول منزل آگاهانست، دوم رتبت آشنایان، سوم درجه دوستان و نزدیکان. از اول برقی تافت از آسمان عزت، رهی در آگاهی آمد» پس نسیمی دمید از باغ لطف رهی آشنایی یافت، پس شربتی یافت از جام دوستی از خودی بیخود شد، همه او را شد. آگاهی حال مزدور است، آشنایی صفت مهمانست، دوستی نشان نزدیکانست، مزدوران را مزد است، و مهمانان را نزل، و نزدیکان را راز، مزد مزدور در خور مزدور است، و نزل مهمان در خور میزبان است، و او که نزدیک است خود غرقه عیانست.

وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ شگرف آمد کار آن کس کش سر و کار با اوست! جلیل است آن عتاب که عتاب کننده اوست! بجان خرید باید آن شمار که شمار کننده اوست! قدر این خطاب آن جوانمرد طریقت شبلی دانست که میگفت بار خدایا چه باشد گر گناه عالمیان جمله بر گردن شبلی نهی؟ تا فردا در آن خلوتگاه در هر گناهی با من شمار کنی و با توام سخن دراز گردد.

حرام دارم با دیگران سخن گفتن
کجا حدیث تو گویم سخن دراز کنم

اشارت خلوتگاه بآن خبر است که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «ما منکم من احد الا سیکلّمه ربه، لیس بینه و بینه ترجمان و لا حجاب یحجبه». اعرابیی آمد و از مصطفی پرسید که فردا حساب من که خواهد کرد؟ رسول گفت اللَّه شمار بندگان کند اعرابی برگشت بشادی و ناز، همی گفت پس من رستم، فان الکریم اذا قدر غفر.

یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ گفته‌اند این کلمت تنبیهی عظیم است کسی را که در دل روشنایی دارد و در سر آشنایی، چون میداند که فردا حساب وی خواهند کرد و از آن گفتار و کردار وی فاخواست، که چرا رفت و چون رفت، امروز با خود حساب خویش برگیرد، حرکات و سکنات و گفتار و کردار خویش پاس دارد. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ازینجا گفت‌ «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و تهیّئوا للعرض الاکبر»

آمَنَ الرَّسُولُ الآیة... تعظیم و تشریف رسول را در وقت مشاهدت گفت آمَنَ الرَّسُولُ و نگفت. آمنت، چنین رود خطاب سادات و ملوک که بر وجه تعظیم بود، همچنانک خود را گفت جل جلاله در ابتداء سورة فاتحة الْحَمْدُ لِلَّهِ و نگفت الحمد لی، تعظیم نفس خود را و اظهار عز و جلال خود را سبحانه ما اعظم شأنه آمَنَ الرَّسُولُ لمّا فرغ عز و جل من ذکر الایمان و البعث و الجنة و النار و الصلاة و الزکاة و القصاص و الصیام و الحج و الجهاد و النکاح و الطلاق و الحیض و العدة و النفقة و الرضاع و الإیلاء و الخلع و المیراث و الصدقات و النذر و البیع و الشری و الربوا و الدین و الرهن و ذکر قصص الانبیاء و آیات قدرته، ختم السورة بذکر تصدیق نبیّه ع و المؤمنین بجمیع ذلک، فقال: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ این مدح و ثناست بر پیغامبر که این احکام را بیان کرد، و رسالت گزارد، و بر مؤمنان که آن همه احکام و حدود و قصص انبیاء و نشانهای قدرت و عظمت اللَّه که یاد کردیم بشناختند و پذیرفتند و استوار گرفتند، و ازین بزرگوارتر و جلیل تر که اللَّه تعالی گواهی داد مصطفی را بایمان وی، و گواهی داد مؤمنانرا بایمان ایشان، این از خدای ایشان را گواهیست، و گواهی بآنست که ایمان عطائیست، آب و خاک کجا بود، و عالم و آدم چه بود، که جلال احدی بعنایت ازلی بنده را بایمان گواهی داد و تاج دوستی بر فرق وی نهاد؟

پیر طریقت گفت: ای خداوندی که رهی را بی رهی با خود بیعت میکنی، رهی را بی رهی گواهی بایمان میدهی، رهی را بی رهی بر خود رحمت می‌نویسی، رهی را بی رهی با خود عقد دوستی می‌بندی، سزد بنده مؤمن را که بنازد اکنون کش عقد دوستی با خود به بست که مایه گنج دوستی همه نور است، و بار درخت دوستی همه سرورست میدان دوستی یک دل را فراخ است، ملک فردوس بر درخت دوستی یک شاخست.

آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ هر دو ایمان آوردند هم رسول و هم مؤمنان، لکن شتّان ما هما، ایمان مؤمنان از راه استدلال، و ایمان رسول از راه وصال، ایمان ایشان بواسطه برهان، و ایمان رسول بمشاهده و عیان، و ذلک فیما

روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «رأیت ربّی عز و جل بعینی لیلة المعراج، فقال لی ربی یا محمد! آمن الرسول بما انزل الیه من ربه؟ قلت نعم، قال و من؟ قلت و المؤمنون کل آمن باللّه و ملائکة و کتبه و رسله لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ کما فرّقت الیهود و النصاری. قال و قالوا ما ذا قلت و قالوا سمعنا قولک و اطعنا امرک قال صدقت سل تعطه، قلت، «غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» قال و قد غفرت لک و لامتک، سل تعطه قلت رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا قال لقد رفعت الخطاء و النسیان عنک و عن امتک و ما استکرهتم علیه، قال قلت ربنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا قال ذلک لک و لامّتک، قلت رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ قال قد فعلت ذلک بک و بامتک سل تعطه. قال قلت ربنا وَ اعْفُ عَنَّا من الخسف وَ اغْفِرْ لَنا من القذف وَ ارْحَمْنا من المسخ أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ قال قد فعلت ذلک بک و بامتک.»

و سئل النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ما کانت جائزتک لیلة عرج بک؟ قال «اعطیت فاتحة الکتاب و خواتیم سورة البقرة و کانتا من کنوز عرش الرحمن لم یعطها نبیّ قبلی»

بخش ۱۷۳ - ۵۴ - النوبة الثانیة: قوله تعالی: لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ در همه قرآن سماوات بلفظ جمع است، و ارض بلفظ وحدان، اما گفت وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ در قرآن همین یک جای است که هفت زمین درو مسمّی است. و نیز در همه قرآن سمع بلفظ وحدان است و ابصار بلفظ جمع، همچون ظلمات و نور وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ علماء تفسیر مختلف‌اند که این خاص است یا عام، گروهی گفتند خاص است، آن گه در تخصیص آن نیز مختلف شدند. مجاهد گفت این در اقامت و کتمان شهادت مخصوص است، که در ابتداء آیت ذکر آن رفته و گفته وَ لا تَکْتُمُوا الشَّهادَةَ مقاتل گفت این آیت خصوصا بدان آمد که گروهی مؤمنان میل داشتند بکافران، و دوستی ایشان در دل گرفته، رب العالمین گفت اگر آشکارا کنید آنچه در دل دارید از دوستی کافران یا پنهان دارید و بیرون ندهید، اللَّه شما را بآن شمار کند، همانست که جای دیگر گفت قُلْ إِنْ تُخْفُوا ما فِی صُدُورِکُمْ أَوْ تُبْدُوهُ یَعْلَمْهُ اللَّهُ و فی الخبر «ان اللَّه تعالی اخذ المیثاق علی کل مؤمن ان یبغض کل منافق، و علی کل منافق ان یبغض کل مؤمن» و قال «من احب قوما و الاهم حشر معهم یوم القیمة.»

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی: لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ملکا و ابداعا، و خلقا و اختراعا، اوجدهم من العدم، فملکهم ملک عزة و اقتدار، لا ملک استفادة و اکتساب، یفعل فیهم ما یشاء و یحکم ما یرید. میگوید هر چه در آسمانهاست و در زمینها، همه ملک خدای است، ملک ایجاد و عزت، نه ملک اکتساب و وراثت، آن ملک آدمیانست که بحکم بیع و هبت یا باکتساب و وراثت حاصل شد، لا جرم آن حکم که ملک ایشان را درست کرد، هم آن حکم حق مملوک بر ایشان واجب کرد، و ملک خدای از نیست هست کردن است، و پس نبود آفریدن و از آغاز نوساختن، پس ملک وی بملک کس ماننده نیست، و کس را بروی در آن حکم نیست، و آنچه کند در آفریده خود بحجت خداوندی خود، از وی داد است و ستم نیست. بیداد آن باشد که کسی کاری کند که آن کار آن کس را نرسد، و اللَّه را رسد هر چه کند بحجت آفریدگاری و کردگاری و پادشاهی، جل سلطانه و عظم شأنه و عز کبریاؤه و حقت کلمته و علت عن درک العقول حقیقته.
هوش مصنوعی: هر آنچه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد، متعلق به خداوند است. این مالکیت نه تنها از نظر ایجاد و خلقت، بلکه از حیث عزت و قدرت نیز به او تعلق دارد. خداوند موجودات را از هیچ به وجود آورده است و بنابراین، مالکیت او مالکیت با عظمت و اقتدار است، نه از نوع حاصل شده یا به ارث رسیده. مال و اموال انسانی حاصل از خرید و فروش یا اراثت است. از این رو، قواعدی که مالکیت انسان‌ها را تعیین می‌کند، همچنان اصول الهی است که بر آنها حاکم است. بنابراین، مالکیت خداوند برخلاف مالکیت انسان‌هاست و او در اختیار خود آزاد است که هرچه بخواهد انجام دهد. هر عملی که او در آفرینش خود انجام می‌دهد، به دلیل حق و حجت خود است و نه ظلم. ظلم به معنای انجام کاری است که خارج از صلاحیت فرد باشد، اما خداوند با حکمت و سلطنت خود، هر آنچه انجام می‌دهد، در راستای خالقیت و قدرتش است.
لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ نه بدان گفت که تو دل بدان بندی و بدان مشغول شوی، لکن تا دل در آفریدگار آن بندی و صانع را بینی، همانست که گفت «لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ» آسمان و زمین که آفرید، نظرگاه عامه خلق را آفرید، تا در صنع نگرند و از صنع بصانع رسند. همانست که گفت «أَ وَ لَمْ یَنْظُرُوا فِی مَلَکُوتِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، قُلِ انْظُرُوا ما ذا فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.» باز اهل خصوص را منزلت برتر نهاد، از نظر عبرت با نظر فکرت خواند، و از صنع با فکرت گردانید گفت: أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ باز مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم را از درجه خصوص برگذرانید و بحقیقت افراد راه داد و در نقطه جمع فرو آورد، تا نظر وی از صنع و صفت برتر آمد، با وی گفت «أَ لَمْ تَرَ إِلی‌ رَبِّکَ.» اول منزل آگاهانست، دوم رتبت آشنایان، سوم درجه دوستان و نزدیکان. از اول برقی تافت از آسمان عزت، رهی در آگاهی آمد» پس نسیمی دمید از باغ لطف رهی آشنایی یافت، پس شربتی یافت از جام دوستی از خودی بیخود شد، همه او را شد. آگاهی حال مزدور است، آشنایی صفت مهمانست، دوستی نشان نزدیکانست، مزدوران را مزد است، و مهمانان را نزل، و نزدیکان را راز، مزد مزدور در خور مزدور است، و نزل مهمان در خور میزبان است، و او که نزدیک است خود غرقه عیانست.
هوش مصنوعی: هر آنچه در آسمان‌ها و زمین وجود دارد از آن خداست. این بیان به این معنا نیست که تو باید به این امور دل ببندی و به آن‌ها مشغول شوی، بلکه باید دل خود را به آفریدگار آن‌ها بسپاری و به صانع پی ببری. این همان چیزی است که گفته شده: «به خورشید و ماه سجده نکنید، بلکه سجده کنید برای خدایی که آن‌ها را خلق کرده است.» خداوند آسمان و زمین را آفرید تا نگاه همه خلق به سوی آن معطوف شود و از آثار خلقت به حقیقت پدیدآورنده برسند. همانطور که گفته شده: «آیا در ملکوت آسمان‌ها و زمین نمی‌نگرند؟ بگو نگاه کنید به آنچه در آسمان‌ها و زمین است.» سپس برای افراد خاص، مرتبه‌ای بالاتر قائل شد و آن‌ها را به تفکر و عبرت از آثار خلق دعوت کرد و فرمود: «آیا در قرآن تدبر نمی‌کنید؟» در ادامه پیامبر(ص) را از درجه افراد خاص بالاتر برد و حقیقتی را برای افراد نیکوکار عیان کرد و به ایشان گفت: «آیا به پروردگارت ننگریسته‌ای؟» این اولین مرحله آگاهی است، دومین درجه آشنایی و سومی مقام دوستی و نزدیکی است. از ابتدا، نوری از آسمان عزت تابید و راهی به سوی آگاهی گشوده شد؛ سپس نسیمی از باغ لطف وزید و راهی به آشنایی پیدا شد. آنگاه شربتی از جام دوستی نوشید و از خود بی‌خود شد، در حالی که همه چیز او شد. آگاهی حال مزدور را کند، آشنایی صفت مهمان را و دوستی نمایانگر نزدیکان است. مزدوران به مزد خود می‌رسند، مهمانان به نزل و نزدیکان به راز. مزد مزدور برای او مناسب است، نزل مهمان در خور میزبان است و آنکه نزدیک است خود در عیان است.
وَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ شگرف آمد کار آن کس کش سر و کار با اوست! جلیل است آن عتاب که عتاب کننده اوست! بجان خرید باید آن شمار که شمار کننده اوست! قدر این خطاب آن جوانمرد طریقت شبلی دانست که میگفت بار خدایا چه باشد گر گناه عالمیان جمله بر گردن شبلی نهی؟ تا فردا در آن خلوتگاه در هر گناهی با من شمار کنی و با توام سخن دراز گردد.
هوش مصنوعی: اگر آنچه در دل‌های شماست را آشکار کنید یا پنهان نگه دارید، خداوند شما را با آن محاسبه خواهد کرد. واقعاً کار کسی که با او در ارتباط است بسیار دشوار است! عتاب او عظمتی دارد که گوینده‌اش بزرگ و با جلال است! باید این سختی را تحمل کرد، زیرا آن کسی که شمارش می‌کند عظیم و تواناست! این سخن را جوانمردی به نام شبلی گفت که می‌پرسید: بار خدا آیا چه می‌شود اگر تمام گناهان مردم بر دوش شبلی بیفتد؟ چون فردا در آن خلوتگاه هر گناهی را بر من شمارش کنی و سخن من با تو طولانی شود.
حرام دارم با دیگران سخن گفتن
کجا حدیث تو گویم سخن دراز کنم
هوش مصنوعی: من با دیگران صحبت کردن را برای خود حرام می‌دانم، زیرا نمی‌خواهم از تو سخن بگویم و یا بحثی طولانی را آغاز کنم.
اشارت خلوتگاه بآن خبر است که مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم گفت «ما منکم من احد الا سیکلّمه ربه، لیس بینه و بینه ترجمان و لا حجاب یحجبه». اعرابیی آمد و از مصطفی پرسید که فردا حساب من که خواهد کرد؟ رسول گفت اللَّه شمار بندگان کند اعرابی برگشت بشادی و ناز، همی گفت پس من رستم، فان الکریم اذا قدر غفر.
هوش مصنوعی: در این متن به بیان یک حدیث از پیامبر اکرم (ص) اشاره شده که در آن گفته شده هیچ کس نیست که در روز قیامت با خداوند صحبت نکند و هیچ واسطه‌ای بین او و خدا وجود ندارد. یک مرد بدوی به پیامبر مراجعه می‌کند و می‌پرسد که چه کسی به حساب او رسیدگی خواهد کرد. پیامبر پاسخ می‌دهد که خداوند شمار بندگان را می‌داند. آن مرد بدوی با خوشحالی و افتخار به این نتیجه می‌رسد که او مانند رستم است؛ زیرا او اعتقاد دارد که خداوند مهربان است و اگر بخواهد، می‌تواند او را ببخشد.
یُحاسِبْکُمْ بِهِ اللَّهُ گفته‌اند این کلمت تنبیهی عظیم است کسی را که در دل روشنایی دارد و در سر آشنایی، چون میداند که فردا حساب وی خواهند کرد و از آن گفتار و کردار وی فاخواست، که چرا رفت و چون رفت، امروز با خود حساب خویش برگیرد، حرکات و سکنات و گفتار و کردار خویش پاس دارد. مصطفی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ازینجا گفت‌ «حاسبوا انفسکم قبل ان تحاسبوا و تهیّئوا للعرض الاکبر»
هوش مصنوعی: خداوند شما را به حساب خواهد کشید. این عبارت هشدار بزرگی است برای کسانی که دلشان روشن و آگاه هستند، زیرا می‌دانند که روزی برای اعمالشان بازخواست خواهند شد. بنابراین، بهتر است امروز به فکر رفتار و گفتار خود باشند و هر حرکتی که انجام می‌دهند، مورد توجه قرار دهند. پیامبر اعظم نیز فرموده‌اند: «پیش از آنکه شما را محاسبه کنند، خود را محاسبه کنید و برای قیامت بزرگ آماده شوید.»
آمَنَ الرَّسُولُ الآیة... تعظیم و تشریف رسول را در وقت مشاهدت گفت آمَنَ الرَّسُولُ و نگفت. آمنت، چنین رود خطاب سادات و ملوک که بر وجه تعظیم بود، همچنانک خود را گفت جل جلاله در ابتداء سورة فاتحة الْحَمْدُ لِلَّهِ و نگفت الحمد لی، تعظیم نفس خود را و اظهار عز و جلال خود را سبحانه ما اعظم شأنه آمَنَ الرَّسُولُ لمّا فرغ عز و جل من ذکر الایمان و البعث و الجنة و النار و الصلاة و الزکاة و القصاص و الصیام و الحج و الجهاد و النکاح و الطلاق و الحیض و العدة و النفقة و الرضاع و الإیلاء و الخلع و المیراث و الصدقات و النذر و البیع و الشری و الربوا و الدین و الرهن و ذکر قصص الانبیاء و آیات قدرته، ختم السورة بذکر تصدیق نبیّه ع و المؤمنین بجمیع ذلک، فقال: آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ این مدح و ثناست بر پیغامبر که این احکام را بیان کرد، و رسالت گزارد، و بر مؤمنان که آن همه احکام و حدود و قصص انبیاء و نشانهای قدرت و عظمت اللَّه که یاد کردیم بشناختند و پذیرفتند و استوار گرفتند، و ازین بزرگوارتر و جلیل تر که اللَّه تعالی گواهی داد مصطفی را بایمان وی، و گواهی داد مؤمنانرا بایمان ایشان، این از خدای ایشان را گواهیست، و گواهی بآنست که ایمان عطائیست، آب و خاک کجا بود، و عالم و آدم چه بود، که جلال احدی بعنایت ازلی بنده را بایمان گواهی داد و تاج دوستی بر فرق وی نهاد؟
هوش مصنوعی: این آیه به عظمت و احترام پیامبر اشاره دارد و بیانگر تأکید بر ایمان اوست. در اینجا هرگز «آمنت» گفته نمی‌شود، بلکه «آمن الرسول» مطرح شده است که نشان‌دهنده‌ی مقام والای رسول خداست. به همین ترتیب، خداوند نیز در ابتدای سوره فاتحه، با بیان «الحمد لله» به عظمت و جلال خود تأکید می‌کند. پس از آنکه خداوند به بیان احکام دینی و قصص انبیاء پرداخت، در پایان سوره به تصدیق پیامبر و مؤمنان می‌پردازد و می‌فرماید: «آمن الرسول بما أُنزل إِلَیهِ». این جمله، تجلیل و مدح پیامبر و مؤمنان است که احکام و نشانه‌های قدرت خدا را شناختند و پذیرفتند. ایمان به عنوان یک نعمت الهی، گواهی است بر ارتباط خاص بنده با خدا که با لطف و عنایت او به دست آمده است.
پیر طریقت گفت: ای خداوندی که رهی را بی رهی با خود بیعت میکنی، رهی را بی رهی گواهی بایمان میدهی، رهی را بی رهی بر خود رحمت می‌نویسی، رهی را بی رهی با خود عقد دوستی می‌بندی، سزد بنده مؤمن را که بنازد اکنون کش عقد دوستی با خود به بست که مایه گنج دوستی همه نور است، و بار درخت دوستی همه سرورست میدان دوستی یک دل را فراخ است، ملک فردوس بر درخت دوستی یک شاخست.
هوش مصنوعی: پیر طریقت می‌گوید: ای خداوندی که با کسانی که راهی ندارند، ارتباط برقرار می‌کنی و به آن‌ها ایمان می‌بخشی، بر آن‌ها رحمت می‌نویسی و دوستی خود را با آن‌ها برقرار می‌کنی، شایسته است که بنده مؤمن به خود ببالد به خاطر این دوستی با تو. چرا که این دوستی منبعی از نور و شادی است و درخت دوستی میوه‌هایی از سرور به بار می‌آورد. فضای دوستی دل‌ها وسیع است و بهشت درخت دوستی یک شاخه از خود دارد.
آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ هر دو ایمان آوردند هم رسول و هم مؤمنان، لکن شتّان ما هما، ایمان مؤمنان از راه استدلال، و ایمان رسول از راه وصال، ایمان ایشان بواسطه برهان، و ایمان رسول بمشاهده و عیان، و ذلک فیما
هوش مصنوعی: پیامبر به آنچه که از جانب پروردگارش بر او نازل شده بود، ایمان آورد و مؤمنان نیز به او ایمان آوردند. اما با هم تفاوت زیادی دارند؛ ایمان مؤمنان از طریق استدلال و منطق به دست می‌آید، در حالی که ایمان پیامبر از طریق نزدیکی و ارتباط با خداست. ایمان مؤمنان بر اساس برهان و استدلال است، اما ایمان پیامبر بر اساس مشاهده و دیدن حقایق است.
روی ان النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم قال «رأیت ربّی عز و جل بعینی لیلة المعراج، فقال لی ربی یا محمد! آمن الرسول بما انزل الیه من ربه؟ قلت نعم، قال و من؟ قلت و المؤمنون کل آمن باللّه و ملائکة و کتبه و رسله لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ کما فرّقت الیهود و النصاری. قال و قالوا ما ذا قلت و قالوا سمعنا قولک و اطعنا امرک قال صدقت سل تعطه، قلت، «غُفْرانَکَ رَبَّنا وَ إِلَیْکَ الْمَصِیرُ» قال و قد غفرت لک و لامتک، سل تعطه قلت رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِینا أَوْ أَخْطَأْنا قال لقد رفعت الخطاء و النسیان عنک و عن امتک و ما استکرهتم علیه، قال قلت ربنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَیْنا إِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا قال ذلک لک و لامّتک، قلت رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ قال قد فعلت ذلک بک و بامتک سل تعطه. قال قلت ربنا وَ اعْفُ عَنَّا من الخسف وَ اغْفِرْ لَنا من القذف وَ ارْحَمْنا من المسخ أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ قال قد فعلت ذلک بک و بامتک.»
هوش مصنوعی: در شب معراج، پیامبر (ص) فرمودند که خداوند را با چشمان خود دیده و سخنانی میانشان رد و بدل شده است. خدا از ایشان پرسید آیا رسول به آنچه از جانب او نازل شده ایمان آورده است؟ پیامبر پاسخ مثبت داد و نام مومنان را ذکر کرد که به خدا، فرشتگان، کتاب‌ها و پیامبران او ایمان دارند و بین هیچ یک از پیامبران او تفریقی قائل نیستند، مانند یهود و نصاری. سپس خداوند از او خواست که از او بخواهد و او را خواهد بخشید. پیامبر سپس درخواست‌هایی از خداوند کرد، از جمله بخشش خطاها و فراموشی‌ها، و خدا وعده داد که این کار را برای او و امت او انجام خواهد داد. دیگر درخواست‌ها نیز مطرح شد و خداوند همه آن‌ها را برآورده کرد و به پیامبر وعده پیروزی بر کافران را داد.
و سئل النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلم ما کانت جائزتک لیلة عرج بک؟ قال «اعطیت فاتحة الکتاب و خواتیم سورة البقرة و کانتا من کنوز عرش الرحمن لم یعطها نبیّ قبلی»
هوش مصنوعی: از پیامبر اسلام (ص) پرسیدند که چه چیزی به عنوان پاداش برای تو در شب معراج داده شد؟ او پاسخ داد: «فاتحه کتاب (سوره حمد) و پایان‌های سوره بقره به من داده شد و این دو از گنجینه‌های عرش رحمان هستند و هیچ پیغambری قبل از من آن‌ها را دریافت نکرده است.»