گنجور

بخش ۱۷ - ۴ - النوبة الثانیة

قوله تعالی وَ إِذْ قالَ هر جا که در قرآن وَ إِذْ گفت بجای آنست که گویند نیوش تا گویم که چه بود، و این اشارت ببدو خلق آدم است یعنی ابتداء آفرینش شما آن بود که رب العالمین فریشتگان را خبر داد و گفت من آفریدگار خلیفتی‌ام در زمین یعنی آدم و این اظهار شرف آدم را گفت و فضیلت وی که اللَّه تعالی چون بنده را تشریف دهد پیش از آفرینش وی خبر دهد، چنانک فرشتگان را و انبیا را خبر داد از مصطفی صلع پیش از آفریدن وی و ذلک فی قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ... الی آخر الآیة و عیسی را فرمود تا از وی خبر دهد پیش از آفرینش وی و ذلک فی قوله «إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» و اصحاب وی را در توریة و انجیل صفت کرد پیش از آفرینش ایشان و ذلک فی قوله تعالی ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ ای صفتهم و ذکرهم. و قیل انما اخبرهم بکونه قبل ایجاده تطبیبا لقلوب الملائکة ، و ان لا ینازعهم بالعزل عن الولایة. کقول ابراهیم انّی اری فی المنام انّی اذبحک تطبیبا لقلبه لیکون مستعدّا للمأمور به متأهبا.

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ نام فرشته در عربیت از پیغام گرفته‌اند عرب پیغام را مألَکه گویند و مألِکه گویند و الوک گویند یقال الک لی و الکنی ای ارسلنی. و بر قیاس این اشتقاق مآلکه است نه ملائکة بر وزن مفاعله، لکن الهمزة منقولة من موضعها فقیل ملائکة. مفسّران گفتند این فرشتگان ایشان بودند که زمین داشتند پس از جان، و سبب آن بود که اللَّه تعالی آن گه که زمین را بیافرید جانّ را و فرزندان وی را از آتش دود آمیغ بیافرید چنانک گفت وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ و ایشان را ساکنان زمین کرد و قومی شهوانی بودند و در راه شرع مکلّف، ایشان تباهکاری کردند در زمین و خونها ریختند، ربّ العالمین ابلیس را که خازن بهشت بود آن هنگام با لشکری از فریشتگان بزمین فرستاد و اولاد جانّ را بجزیره‌های دریا راندند و خود بجای ایشان نشستند و اللَّه را عبادت میکردند و تسبیح و تهلیل می‌آوردند ابلیس عجبی در خود آورد که من اللَّه را آن همه عبادت کردم هم در آسمان هم در زمین، از من بهتر و مهمتر همانا که کس نیست. راست که تکبر و عجب بر خود نهاد او را معزول کردند. ابتداء عزل وی این بود که قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً آدم را خلیفه نام کرد از بهر آن که بر جای ایشان نشست که پیش از وی بودند در زمین و فرزندانش هر قرن که آیند خلف و بدل ایشان باشند که از پیش بودند و به یقول اللَّه لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و فرق میان خلیفه و ملک آنست که سلمان گفت آن گه که از وی پرسیدند: ما الخلیفة من الملک فقال الخلیفة الّذی یعدل فی الرعیّة و یقسم بینهم بالسّویّة و یشفق علیهم شفقة الرّجل علی اهله و یقضی بکتاب اللَّه عزّ و جلّ. و عمر خطاب روزی سلمان را گفت املک انا ام خلیفة؟

فقال سلمان ان انت اخذت من ارض المسلمین درهما او اقلّ او اکثر و وضعته فی غیر حقّه فانت ملک قال فاستعبر عمر. و کان معاویة یقول علی المنبر یا ایّها النّاس انّ الخلافة لیست بجمع المال و لا تفریقه و لکنّ الخلافة العمل بالحقّ و الحکم بالعدل و اخذ النّاس بامر اللَّه عزّ و جلّ. و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «الخلافة بعدی ثلاثون سنة ثمّ یکون ملکا».

قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها فریشتگان گفتند: خداوندا میخواهی آفرید در زمین کسی را که تباهکاری کند چنانک بنو الجانّ کردند قاسوا الشاهد علی الغائب بعضی مفسران گفتند اینجا ضمیری محذوفست یعنی: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها ام تجعل فیها من لا یفعل هذا، کقوله تعالی أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ یعنی کمن هو غیر قانت. سدی گفت چون رب العالمین ایشان را گفت إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ایشان گفتند و ما یکون من الخلیفة و اصحابه؟ از آن خلیفه و اصحاب وی چه آید؟ اللَّه گفت عزّ جلاله یکون منهم سفک الدّماء و الحسد و الفساد ازیشان خون ریختن و حسد و تباهکاری آید، آن گه ایشان گفتند أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها از بهر آنکه ایشان علم غیب ندانستند تا اللَّه ایشان را از آن خبر ندادی نگفتندی. و به قال عزّ و جلّ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ و قال تعالی یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ و اشارت فساد و خون ریختن هر چند که از روی لفظ با آدم میشود اما از روی معنی با فرزندان شود، که آدم نه خون ریخت و نه تباهکاری کرد بلکه فرزندان کردند. و این در لغت عرب رواست چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ لفظ عام است و آدم بآن مخصوص، فانّه خلق من الطّین و الخلق بعده من النّطف.

وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ حسن بصری گفت سبحان اللَّه و بحمده میگفتند» بو ذر از مصطفی پرسید

ایّ الکلام افضل قال ما اصطفاه للملائکة سبحان اللَّه و بحمده

و گفته‌اند تسبیح اینجا نماز است و حمد بمعنی امر ای: (نصلّی لک بامرک) کقوله یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ ای بامره، و گفته‌اند نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ این بابموضع حال است ای: (نسبّح حامدین لک کما یقال خرج زید بسلاحه ای متسلّحا.

وَ نُقَدِّسُ ای ننزّهک عمّا لا یلیق بک؟ و قیل نطهّر لک قلوبنا من الشرک و ابداننا من المعصیة و ذلک بحمدک لا بانفسنا. تسبیح در لغت عرب تنزیه است چیزی را نزه و بی عیب خواندن و تقدیس تطهیر است پاک داشتن در دانش و پاک گفتن در یاد.

و از بس که فریشتگان و پیغامبران بزمین مقدسه فرو آمدند و خلق را از ضلالت و معصیت پاک میکردند و بر خدای عزّ و جلّ میخواندند آن را بیت المقدس نام کردند.

و تسبیح و تقدیس دو نامست خدای را عزّ و جل سبّوح و قدّوس سبّوح در خبر است و قدّوس در قرآن، سبّوح ای تنزیه للَّه و قدّوس ای طهارة للَّه جلّ ثناؤه و قدّوس بنصب قاف و رفع آن هر دو گویند قال رؤبه.

دعوت ربّ العزّة القدوسا
دعاء من لا یعبد النّاقوسا

وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ. این سخن از فریشتگان نه اظهار منّت است که این غایت تواضع است. چنانک عرب گوید بخدمت در خواستن. أ تستعین بغیری و انا مجد فی خدمتک؟ و علی ذلک قوله وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ.

چون فریشتگان چنین گفتند، اللَّه تعالی ایشان را جواب داد: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ من آن دانم که شما ندانید، از آدم توبه دانست و از ابلیس معصیت. و ایشان را باین دو هیچ علم نبود و گفته‌اند انّی اعلم یعنی میدانم که از آدم پیغامبران و رسولان و صالحان فرزندان در وجود آیند که مرا تسبیح و تقدیس کنند. و قیل انّی اعلم ما لا تعلمون لانّکم تعلمون فساد جوارحهم و انا اعلم محبّة قلوبهم و محبّة قلوبهم شفیع فساد جوارحهم و فی ذلک یقول القائل:

و اذا الحبیب اتی بذنب واحد
جاءت محاسنه بالف شفیع

و یقال انّی اعلم ما لا تعلمون من انکسار قلوبهم و ان ارتکبوا قبیح افعالهم و صولة قلوبکم عند اظهار تسبیحکم و تقدیسکم فانتم فی تیه وفاقکم و فی عصمة افعالکم و فی تحمّل تسبیحکم، و هم منکسرون عن شواهدهم متذلّلون بقلوبهم. و انّ لانکسار قلوبهم عندنا ذماما قویّا. قال تعالی لبعض انبیائه أنا عند المنکسرة قلوبهم من اجلی.

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. فریشتگان چون این خطاب بشنیدند که انّی جاعل فی الأرض خلیفة با یکدیگر گفتند لن یخلق خلقا اعلم منّا هر کس را که آفرید از ما عالمتر نباشد. پس ربّ العالمین آدم را بیافرید و او را بریشان افزونی داد بعلم و نام هر چیز او را در آموخت فذلک قوله وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها و سمّی آدم لانّه خلق من ادیم الارض یدلّ علیه ما

قال النبی انّ اللَّه تعالی خلق الآدم من قبضة قبضها من جمیع ادیم الارض، فجاءت بنو آدم علی قدر الارض، منهم الاحمر و الأبیض و الاسود و بین ذلک، و السّهل و الحزن و الخبیث و الطیب

خبر مصطفی در آفرینش آدم و برداشتن خاک آدم از زمین اینست. اما اثر صحابه آنست که عبد اللَّه مسعود و جماعتی از صحابه گفتند لمّا فرغ اللَّه من خلق ما احبّ استوی علی العرش، و قال للملائکة إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً الی قوله إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ من شأن ابلیس فبعث جبریل الی الارض لیأتیه بطین منها فقالت الارض انّی اعوذ باللّه منک أن تنقص منّی او تشینی، فرجع و لم یأخذ. فقال یا ربّ انّها قد عاذت بک فاعذتها. فبعث میکائیل فقالت مثل ذلک، فرجع. فبعث ملک الموت فعاذت منه. فقال و انا اعوذ باللّه ان ارجع و لم انفذ امره، فاخذ من وجه الارض و خلط، فلم یأخذ من مکان واحد و اخذ من تربة حمراء و بیضاء و سوداء، فلذلک خرج بنو آدم مختلفین، فصعد به فبلّ ترابه حتّی عاد طینا لازبا و اللّازب هو الّذی یلتزق بعضه ببعض، ثم لم یزل حتی انتن و تغیّر.

فذلک حین یقول من حماء مسنون قال منتن. قال للملائکة انّی خالق بشرا من طین فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین فخلقه اللَّه بیدیه لکیلا یتکبّر ابلیس علیه لیقول اللَّه تکبّر عمّا عملت بیدیّ و لم أ تتکبّر عنه فخلقته بشرا، فکان جسدا من طین اربعین سنة من مقدار یوم الجمعة، فمرّت به الملائکة ففزعوا منه لمّا رأوه، و کان اشدّهم فزعا منه ابلیس. فکان یمرّ به و یضر به فیصوّت الجسد کما یصوّت الفخّار.

فتکون له صلصلة فذلک حین یقول من صلصال کالفخّار و یقول لامر ما خلقت، و دخل فی فیه و خرج من دبره. فقال للملائکة لا ترهبوا من هذا فهو اجوف و لئن سلّطت علیه لاهلکنّه. فلمّا بلغ الحین الّذی یرید اللَّه ان ینفخ فیه الروح قال للملائکة اذا نفخت فیه من روحی فاسجدوا له فلمّا نفخ فیه الروح فدخل الروح فی رأسه عطس فقالت له الملائکة قل الحمد للَّه فقال الحمد للَّه. فقال اللَّه عزّ و جلّ رحمک ربک فلمّا دخل الرّوح فی عینیه نظر الی ثمار الجنّة، فلمّا دخل فی جوفه اشتهی من الطّعام، فوثب قبل ان یبلغ الرّوح فی رجلیه عجلان الی ثمار الجنّة، فذلک حین یقول خلق الانسان من عجل.

وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. ابن عباس گفت حتی القصعة و القصیعة و الفسوة و الفسیوة اللَّه در آدم آموخت نامهای همه چیزها تا کاسه بزرگ و کاسه کوچک و باد که از جانور رود نرم و نیم نرم. ربیع گفت نامهای فریشتگان در وی آموخت.

ابن زید گفت نامهای ذریّت آدم و لغتها که در آن سخن میگویند عربی و پارسی و عبرانی و سریانی و غیر آن، هر لغت که فرزند آدم در آن سخن میگویند. ضحاک از ابن عباس گفت اسمای اجناس بود چون مردم و پری و چهار پای مرغان و ددان بیابان و درختان و زمین و آسمان و مانند آن. مقاتل گفت جانوران و جمادات را همه فرا آدم نمود که همه آفریده بود در آن شش روز از پیش، و آدم را از پس همه آفرید در آخر روز جمعه، چنانک در خبرست آن گه نام یک یک وی را در آموخت و گفت یا آدم هذا فرس و هذا بغل و هذا حمار الی آخرها عطیة بن بشر گفت علّمه الف حرفة ثم قال قل لاولادک ان أردتم الدّنیا فاطلبوها بهذه الحرف و لا تطلبوها بالدّین. اهل اشارت گفتند مقتضی لفظ عموم آنست که هر چه اسما بود آدم را در آموخت هم اسماء خالق هم اسماء مخلوقات، پس آدم بدانستن اسماء مخلوقات از فرشتگان متمیّز شد و متخصّص، و افزونی وی بریشان پیدا شد و علم وی بنامهای آفریدگار خود سرّی بود و متخصص و افزونی وی بریشان پیدا، و علم وی بنامهای آفریدگار خود سرّی بود میان وی و میان حق که فریشتگان را بر آن اطلاع نبود، پس ثمره علم نام مخلوق در حق آدم آن بود که مسجود فریشتگان گشت، و ثمره علم خالق آنک بمشاهده حق رسید و کلام حق شنید.

ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ پس آن مسمّیات و اشخاص را فرا فریشتگان نمود و در میان ایشان عقلا بودند از ملائکة و انس و جن و شیاطین از بهر آن گفت: ثُمَّ عَرَضَهُمْ. ابن زید گفت رب العالمین فرزندان آدم را از پشت آدم بیرون آورد و بفریشتگان گفت: أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ مرا خبر کنید که نامهای ایشان چیست؟

اگر می‌راست گوئید إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ که از شما عالمتر کس نیافریدم. این امر تعجیز گویند، اللَّه تعالی خواست تا عجز ایشان بریشان پیدا شود در شناخت نامهای آنچه می‌بینند بچشم سر، چون عاجز آید از علم آنچه ندیدند و در آنچه غیب است اولیتر که عاجز باشند. پس فرشتگان بزبان اعتذار و عجز گفتند: سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا پاکی و بیعیبی ترا و کس را بر علم غیب جز از تو اطلاع نیست، و ما را دانش نیست مگر آنچه تو آموختی ما را، دانا بحقیقت تویی، که بی تعلّم دانایی و در دانش بیهمتایی و خداوندی را سزایی، که راست دانش و راست کاری، تو دانی که خلافت را که سزاست و آن پنداشت ما جمله خطاست.

آن گه آدم را گفت: أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فریشتگان را خبر کن از نامهای ایشان این آیت دلیل است که آدم پیغامبری بود مرسل بفریشتگان و قیل کان رسولا الی ولده. بو امامه باهلی گوید مردی پیش رسول آمد گفت: یا رسول اللَّه ا نبیّا کان آدم؟ قال نعم، مکلم.

پس چون آدم نامهای ایشان فریشتگان را باز گفت، اللَّه گفت فرشتگان را بر سبیل توبیخ و ملامت فرمود: أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ نه گفتم شما را که من غیب آسمان و زمین دانم، چنانک این نامها ندانستید و اشخاص را نشناختید و از شما پنهان کردم و آدم را در آموختم. احوال آدم و ذریت و سر خلافت ایشان و معصیت و طاعت ایشان من دانم و شما ندانید، چرا گفتید؟ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها پس گفت: وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ و چنانک غیب آسمانها و زمینها دانم نهان و آشکارای شما نیز دانم، آنچه آشکارا گفتید که أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها دانستم، و آنچه پنهان گفتید با یکدیگر که لن یخلق خلقا اعلم منا دانستم، و آنچه ابلیس با خود اندیشید لئن فضّلت علیه لاهلکنّه و لئن فضّل علی لاعمینّه هم دانستم، که آن گفت و این اندیشه کرد همه آفریده منست، و آفریده من از من پنهان نباشد. درین قصه باز نمود که فضل علم برتر از فضل عمل است که فریشتگان بر آدم فضل داشتند بدرازی ایام طاعت و فراوانی طاعت و عبادت بی فترت، و آدم بریشان فضل‌ داشت بیک علم، و آن یک علم از عبادت ایشان بحکم اللَّه مه آمد و فریشتگان با آن همه عبادت فضل آدم بر خود بسبب آن یک علم اسماء بدانستند. و مصطفی گفت‌ «فضل العلم خیر من فضل العبادة» و قال النّبی «فقیه واحد اشدّ علی الشیطان من الف عابد»، و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «مسئلة واحدة یتعلّمها المؤمن خیر له من عبادة سنة و خیر له من عتق رقبة من ولد اسماعیل، و انّ طالب العلم و المرأة المطیعة لزوجها و الولد البارّ بوالدیه یدخلون الجنّة مع الانبیاء بغیر حساب»

و گفته‌اند علم بر عمل شرف دارد از چهار وجه: یکی آنست که مقام علم مقام نبوت است و علما بجای پیغمبرانند و به‌ قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «العلماء ورثة الانبیاء»

و مقام عمل مقام ولایت است و صاحب عمل بر مقام اولیاست، چندانک میان انبیاء و اولیاء فرق است نیز همچندان میان عالم و عامل فرق است. وجه دیگر آنست که عمل لازم است، از عامل فراتر نشود و بدیگری سرایت نکند، و علم متعدی است نفع آن و اثر آن بدیگران تعدی کند، راست همچون چراغست که خود روشن است و دیگران را روشن دارد، روشنایی خود بدیگران دهد و از وی چیزی نکاهد، عالم همچنانست. وجه سوم آنست که عمل بی علم بکار نیاید و عبادت نبود و علم بی عمل بکار آید و عبادت بود. وجه چهارم آنست که عمل از ماست و علم از خداست. و روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انه قال «العلماء مفاتیح الجنّة و خلفاء الانبیاء»

و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «أ تدرون ما قال لی جبرئیل؟ قال یا محمد لا تحقرنّ عبدا اتاه اللَّه علما و ان اللَّه لم یحقره حین علّمه، انّ اللَّه جامع العلماء فی بقیع واحد فیقول لهم انی لم استودعکم علمی الّا لخیر اردته بکم، قد غفرت لکم علی ما کان منکم»

و فی روایة اخری «لم استودعکم حکمتی و انا ارید ان اعذّبکم ادخلوا الجنّة برحمتی».

بخش ۱۶ - ۴ - النوبة الاولى: قوله تعالی وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ نیوش تا گوئیم ای محمد آن گه که گفت خداوند تو فریشتگان را، إِنِّی جاعِلٌ من کردگار و آفریدگارم فِی الْأَرْضِ اندر زمین خَلِیفَةً از پس شما در رسیده قالُوا گفتند أَ تَجْعَلُ فِیها می‌خواهی آفرید در زمین مَنْ یُفْسِدُ فِیها کسی را که در آن تباهکاری کند، وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ و خونها ریزد، وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ و ما بستایش تو ترا می‌ستائیم وَ نُقَدِّسُ لَکَ و بآفرینهای نیکو ترا یاد میکنیم.بخش ۱۸ - ۴ - النوبة الثالثة: قوله تعالی وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً عالمی بود آرمیده در هیچ دل آتش عشقی نه، در هیچ سینه تهمت سودایی نه، دریای رحمت بجوش آمده خزائن طاعات پر بر آمده، غبار هیچ فترت بر ناصیه طاعت مطیعان نانشسته، و علم لاف دعوی وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ بعیوق رسانیده، هر چه در عالم جوهری بود کی آن لطافتی داشت بخود در طمعی افتاده، عرش مجید بعظمت خود مینگرست و میگفت مگر رقم این حدیث بما فرو کشند، کرسی در سعت خود مینگریست که مگر این خطبه بنام ما کنند، هشت بهشت بجمال خود نظر میکرد که مگر این ولایت بما دهند، طمع همگنان از خاک بریده، و هر یک در تهمتی افتاده، و هر کس در سودایی مانده. ناگاه از حضرت عزت و جلال این خبر در عالم فریشتگان دادند که إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً این نه مشاورت بود با فریشتگان که این تمهید قواعد عزت و عظمت آدم بود، و نه استعانت بود که نشر بساط توقیر آدم بود. گفت حکم قهر ما کاری راند و قلم کرم را فرمودیم تا از سر دیوان عالم تا بآخر خطی در کشد، و از منقطع عرش تا منتهی فرش سکان هر دو کون را عزم نامه نویسد، تا صدر ممالک آدم خاکی را مسلم شود، و سینه عزیز وی بنور معرفت روشن، و لطائف کرم و صنایع فضل ما در حق وی آشکارا، زلزله هیبت از عزت این خطاب در دلهای مقربان افتاد، گفتند این چه نهادی تواند بود که پیش از آفرینش بر سدّه جمال وی عزت قرآن گوش خلافت وی میکوبد و وی هنوز در بند خلقت نه، و جلال تقدیر از مکنونات غیب خبر میدهد که گرد میدان دولت آدم مگردید که شما سرّ فطرت وی نشناسید، عقاب هیچ خاطر بر شاخ دولت آدم نه نشست، دیده هیچ بصیرت جمال خورشید صفوف آدم در نیافت، این شرف از چه بود؟ و آن دولت از چه خاست؟ زانک آدم صدف اسرار ربوبیّت بود و خزینه جواهر مملکت.

اطلاعات

قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قوله تعالی وَ إِذْ قالَ هر جا که در قرآن وَ إِذْ گفت بجای آنست که گویند نیوش تا گویم که چه بود، و این اشارت ببدو خلق آدم است یعنی ابتداء آفرینش شما آن بود که رب العالمین فریشتگان را خبر داد و گفت من آفریدگار خلیفتی‌ام در زمین یعنی آدم و این اظهار شرف آدم را گفت و فضیلت وی که اللَّه تعالی چون بنده را تشریف دهد پیش از آفرینش وی خبر دهد، چنانک فرشتگان را و انبیا را خبر داد از مصطفی صلع پیش از آفریدن وی و ذلک فی قوله تعالی وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ... الی آخر الآیة و عیسی را فرمود تا از وی خبر دهد پیش از آفرینش وی و ذلک فی قوله «إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ» و اصحاب وی را در توریة و انجیل صفت کرد پیش از آفرینش ایشان و ذلک فی قوله تعالی ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ ای صفتهم و ذکرهم. و قیل انما اخبرهم بکونه قبل ایجاده تطبیبا لقلوب الملائکة ، و ان لا ینازعهم بالعزل عن الولایة. کقول ابراهیم انّی اری فی المنام انّی اذبحک تطبیبا لقلبه لیکون مستعدّا للمأمور به متأهبا.
هوش مصنوعی: در آیه‌ای از قرآن، خداوند به فرشتگان خبر می‌دهد که قرار است آدم را به عنوان جانشین خود در زمین خلق کند. این اشاره به آفرینش انسان و مقام والای اوست، به‌گونه‌ای که قبل از خلق او، خدا به فرشتگان و پیامبران خبر داده است. این مسئله نشان‌دهنده‌ی ارزش و مقام آدمی است که خداوند قبل از آفرینشش به او اهمیت می‌دهد. همچنین در جاهای دیگر، از جمله در مورد عیسی و یارانش، خداوند به آنها پیش از آفرینششان اشاره کرده و مقام و ویژگی‌هایشان را بیان می‌کند. برخی می‌گویند که این اعلام به فرشتگان، به منظور آماده‌سازی قلب‌های آنان است و تا از عزل آنها در صورتی که به جانشینی آدم اعتراض کنند، جلوگیری شود. به نوعی، این اعلام حکمت و تدبیر خداوند در لایه‌های عمیق‌تری از آفرینش و رابطه‌اش با موجودات است.
وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ نام فرشته در عربیت از پیغام گرفته‌اند عرب پیغام را مألَکه گویند و مألِکه گویند و الوک گویند یقال الک لی و الکنی ای ارسلنی. و بر قیاس این اشتقاق مآلکه است نه ملائکة بر وزن مفاعله، لکن الهمزة منقولة من موضعها فقیل ملائکة. مفسّران گفتند این فرشتگان ایشان بودند که زمین داشتند پس از جان، و سبب آن بود که اللَّه تعالی آن گه که زمین را بیافرید جانّ را و فرزندان وی را از آتش دود آمیغ بیافرید چنانک گفت وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ و ایشان را ساکنان زمین کرد و قومی شهوانی بودند و در راه شرع مکلّف، ایشان تباهکاری کردند در زمین و خونها ریختند، ربّ العالمین ابلیس را که خازن بهشت بود آن هنگام با لشکری از فریشتگان بزمین فرستاد و اولاد جانّ را بجزیره‌های دریا راندند و خود بجای ایشان نشستند و اللَّه را عبادت میکردند و تسبیح و تهلیل می‌آوردند ابلیس عجبی در خود آورد که من اللَّه را آن همه عبادت کردم هم در آسمان هم در زمین، از من بهتر و مهمتر همانا که کس نیست. راست که تکبر و عجب بر خود نهاد او را معزول کردند. ابتداء عزل وی این بود که قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً آدم را خلیفه نام کرد از بهر آن که بر جای ایشان نشست که پیش از وی بودند در زمین و فرزندانش هر قرن که آیند خلف و بدل ایشان باشند که از پیش بودند و به یقول اللَّه لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ و فرق میان خلیفه و ملک آنست که سلمان گفت آن گه که از وی پرسیدند: ما الخلیفة من الملک فقال الخلیفة الّذی یعدل فی الرعیّة و یقسم بینهم بالسّویّة و یشفق علیهم شفقة الرّجل علی اهله و یقضی بکتاب اللَّه عزّ و جلّ. و عمر خطاب روزی سلمان را گفت املک انا ام خلیفة؟
هوش مصنوعی: زمانی که پروردگارت به فرشتگان گفت... نام «فرشته» در زبان عربی از کلمه «پیغام» گرفته شده است. عرب‌ها کلمه «مألَکه» و «مألِکه» را به کار می‌برند و آن را بر وزن «مفاعلۀ» قرار داده‌اند. اما حرف «همزه» به مکانی دیگر منتقل شده و به همین خاطر گفته می‌شود «ملائکه». مفسران بر این باورند که این فرشتگان، ساکنان زمین بودند قبل از انسان‌ها و علت این مسأله آن است که خداوند در زمان آفرینش زمین، جن و فرزندانش را از آتش خلق کرد و آنها را ساکن زمین قرار داد. این جن‌ها قوم شهوانی بودند و در انجام وظایف شرعی خود مرتکب فساد و خون‌ریزی در زمین شدند. در آن زمان، خداوند ابلیس را به همراه گروهی از فرشتگان به زمین فرستاد و فرزندان جن را به جزیره‌های دریا راندند و خود به جای آنها نشسته و خداوند را عبادت و تسبیح می‌کردند. ابلیس در خود عاجی حس کرد که با وجود عبادت بسیاری که هم در آسمان و هم در زمین انجام داده، کسی بهتر و مهم‌تر از او وجود ندارد. این تکبر و عجب باعث شد که او معزول شود. آغاز معزولی او از زمانی بود که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم». آدم خلیفه نامیده شد به این دلیل که به جای آن موجودات پیشین در زمین نشسته و نسل او در هر دوره‌ای خلف و جایگزین آن‌ها خواهند بود. خداوند نیز وعده داده که به آن‌ها در زمین خلافت می‌دهد، همان‌طور که به کسانی که پیش از آنها بودند خلافت داد. تفاوت میان خلیفه و ملک این است که سلمان گفت: «خلیفه کسی است که در رعیت عدالت را رعایت کند، بین آنان به مساوات تقسیم کند و نسبت به آنها مانند یک پدر مهربانی کند و به کتاب خداوند عمل کند». و یک روز عمر خطاب از سلمان پرسید: آیا ما ملک هستیم یا خلیفه؟
فقال سلمان ان انت اخذت من ارض المسلمین درهما او اقلّ او اکثر و وضعته فی غیر حقّه فانت ملک قال فاستعبر عمر. و کان معاویة یقول علی المنبر یا ایّها النّاس انّ الخلافة لیست بجمع المال و لا تفریقه و لکنّ الخلافة العمل بالحقّ و الحکم بالعدل و اخذ النّاس بامر اللَّه عزّ و جلّ. و قال النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «الخلافة بعدی ثلاثون سنة ثمّ یکون ملکا».
هوش مصنوعی: سلمان گفت: اگر تو از زمین مسلمانان یک درهم یا کمتر یا بیشتر بگیری و در غیر حقش خرج کنی، پس تو مالک هستی. عمر به او پاسخ داد و گریان شد. معاویه در منبر می‌گفت: ای مردم، خلافت تنها جمع مال و تقسیم آن نیست، بلکه خلافت، عمل به حق و حکم به عدالت و گرفتن مردم به فرمان خداست. پیامبر نیز فرمود: "خلافت بعد از من سی سال خواهد بود و سپس به سلطنت تبدیل می‌شود."
قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها فریشتگان گفتند: خداوندا میخواهی آفرید در زمین کسی را که تباهکاری کند چنانک بنو الجانّ کردند قاسوا الشاهد علی الغائب بعضی مفسران گفتند اینجا ضمیری محذوفست یعنی: أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها ام تجعل فیها من لا یفعل هذا، کقوله تعالی أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ یعنی کمن هو غیر قانت. سدی گفت چون رب العالمین ایشان را گفت إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً ایشان گفتند و ما یکون من الخلیفة و اصحابه؟ از آن خلیفه و اصحاب وی چه آید؟ اللَّه گفت عزّ جلاله یکون منهم سفک الدّماء و الحسد و الفساد ازیشان خون ریختن و حسد و تباهکاری آید، آن گه ایشان گفتند أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها از بهر آنکه ایشان علم غیب ندانستند تا اللَّه ایشان را از آن خبر ندادی نگفتندی. و به قال عزّ و جلّ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ و قال تعالی یَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ یَفْعَلُونَ ما یُؤْمَرُونَ و اشارت فساد و خون ریختن هر چند که از روی لفظ با آدم میشود اما از روی معنی با فرزندان شود، که آدم نه خون ریخت و نه تباهکاری کرد بلکه فرزندان کردند. و این در لغت عرب رواست چنانک گفت هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ طِینٍ لفظ عام است و آدم بآن مخصوص، فانّه خلق من الطّین و الخلق بعده من النّطف.
هوش مصنوعی: فرشتگان از خداوند سؤال کردند که آیا قرار است کسی را در زمین بگماری که فساد کند. برخی مفسران بر این باورند که در اینجا باید ضمیری فرضی در نظر گرفته شود، به این معنا که آیا قرار است در آن کسی باشد که فساد می‌کند، یا کسی که این کار را نمی‌کند. وقتی خداوند به فرشتگان گفت که من جانشینی در زمین قرار می‌دهم، آنها به این فکر کردند که از این جانشین و همراهانش چه نتیجه‌ای حاصل می‌شود. خداوند به آنها اطلاع داد که از آن‌ها خون‌ریزی و حسادت و فساد خواهد آمد. در پاسخ، فرشتگان گفتند آیا قرار است در زمین کسی باشد که فساد کند، زیرا آن‌ها علم غیب نداشتند و اطلاعی از کارهای آینده انسان‌ها نداشتند. در آیات دیگری به این نکته اشاره می‌شود که فرشتگان تحت اراده خداوند هستند و از او پیروی می‌کنند. اگرچه فساد و خون‌ریزی به آدم نسبت داده شده، اما در واقع این ویژگی‌ها به فرزندان او برمی‌گردد، چرا که آدم خود جان‌افزاری نکرد و فساد نداشت، بلکه این کارها توسط نسل او انجام شد.
وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ حسن بصری گفت سبحان اللَّه و بحمده میگفتند» بو ذر از مصطفی پرسید
هوش مصنوعی: ما به ستایش و glorification تو مشغول هستیم. حسن بصری اشاره کرد که "سبحان الله و بحمده" نیز گفته می‌شود. ابوذُر از پیامبر سوال کرد.
ایّ الکلام افضل قال ما اصطفاه للملائکة سبحان اللَّه و بحمده
هوش مصنوعی: بهترین سخن، کلامی است که خداوند آن را برای فرشتگان برگزیده است. سپاس خداوند و حمد او بر همه چیز.
و گفته‌اند تسبیح اینجا نماز است و حمد بمعنی امر ای: (نصلّی لک بامرک) کقوله یَوْمَ یَدْعُوکُمْ فَتَسْتَجِیبُونَ بِحَمْدِهِ ای بامره، و گفته‌اند نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ این بابموضع حال است ای: (نسبّح حامدین لک کما یقال خرج زید بسلاحه ای متسلّحا.
هوش مصنوعی: در این متن آمده است که تسبیح در اینجا به معنای نماز تلقی شده و حمد به معنای "ما به امر تو نماز می‌خوانیم" است. همچنین اشاره شده که "نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ" به معنای حالتی است که می‌گوییم: "ما تو را در حال حمد و ستایش تسبیح می‌کنیم"، مانند اینکه بگوییم "زید با سلاحش خارج شد" به معنای اینکه او مسلح است.
وَ نُقَدِّسُ ای ننزّهک عمّا لا یلیق بک؟ و قیل نطهّر لک قلوبنا من الشرک و ابداننا من المعصیة و ذلک بحمدک لا بانفسنا. تسبیح در لغت عرب تنزیه است چیزی را نزه و بی عیب خواندن و تقدیس تطهیر است پاک داشتن در دانش و پاک گفتن در یاد.
هوش مصنوعی: ما تو را پاک و منزّه می‌دانیم از هر آنچه که شایسته تو نیست. گفته شده که دل‌های ما را از شرک پاک می‌کنیم و بدن‌های‌مان را از گناه، و این فقط به خاطر ستایش توست و نه به خاطر خودمان. در زبان عربی، تسبیح به معنای پاک و بی‌عیب دانستن چیزی است و تقدیس به معنای پاک نگه داشتن و بیان پاکی در علم و یاد آوری است.
و از بس که فریشتگان و پیغامبران بزمین مقدسه فرو آمدند و خلق را از ضلالت و معصیت پاک میکردند و بر خدای عزّ و جلّ میخواندند آن را بیت المقدس نام کردند.
هوش مصنوعی: به دلیل فراوانی آمدن فرشتگان و پیامبران به سرزمینی مقدس، که مردم را از گمراهی و گناه پاک می‌کردند و به پرستش خداوند عزّ و جلّ دعوت می‌کردند، آن مکان به نام بیت المقدس شناخته شد.
و تسبیح و تقدیس دو نامست خدای را عزّ و جل سبّوح و قدّوس سبّوح در خبر است و قدّوس در قرآن، سبّوح ای تنزیه للَّه و قدّوس ای طهارة للَّه جلّ ثناؤه و قدّوس بنصب قاف و رفع آن هر دو گویند قال رؤبه.
هوش مصنوعی: تسبیح و تقدیس دو نام از نام‌های خداوند متعال هستند. سبّوح به معنای تنزیه خدا از هر گونه عیب و نقص است و قدّوس به معنای پاک و خالی بودن خدا از هر گونه نقص و عیوب است. هر دو واژه در متون دینی و قرآن به کار رفته‌اند و معانی عمیق و بلندی دارند.
دعوت ربّ العزّة القدوسا
دعاء من لا یعبد النّاقوسا
هوش مصنوعی: دعوت خداوند سبحان به عبادت، فرع بر این است که کسی به چیزهای بی‌ارزش و ناپایدار روی نیاورد.
وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ. این سخن از فریشتگان نه اظهار منّت است که این غایت تواضع است. چنانک عرب گوید بخدمت در خواستن. أ تستعین بغیری و انا مجد فی خدمتک؟ و علی ذلک قوله وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ وَ إِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ.
هوش مصنوعی: ما با حمد تو تسبیح می‌گوییم و تو را تقدیس می‌کنیم. این سخنان فرشتگان نه برای ابراز درخواست از تو، بلکه نشان‌دهنده‌ی نهایت تواضع آنهاست؛ چنانکه شخصی از کسی دیگر خدمت می‌طلبد و می‌گوید: آیا از کسی دیگر کمک می‌خواهی در حالی که من در خدمت تو هستم؟ و به همین ترتیب است که فرشتگان نیز می‌گویند: ما همیشه صف در برابر تو ایستاده‌ایم و همواره تسبیح‌گوی تو هستیم.
چون فریشتگان چنین گفتند، اللَّه تعالی ایشان را جواب داد: إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ من آن دانم که شما ندانید، از آدم توبه دانست و از ابلیس معصیت. و ایشان را باین دو هیچ علم نبود و گفته‌اند انّی اعلم یعنی میدانم که از آدم پیغامبران و رسولان و صالحان فرزندان در وجود آیند که مرا تسبیح و تقدیس کنند. و قیل انّی اعلم ما لا تعلمون لانّکم تعلمون فساد جوارحهم و انا اعلم محبّة قلوبهم و محبّة قلوبهم شفیع فساد جوارحهم و فی ذلک یقول القائل:
هوش مصنوعی: زمانی که فرشتگان این سخنان را گفتند، خداوند به آنها پاسخ داد: من می‌دانم آنچه را که شما نمی‌دانید. او به علم خود در مورد آدم و توبه‌اش و همچنین معصیت ابلیس اشاره می‌کند. فرشتگان به این دو موضوع علمی نداشتند. گفته شده است که "من می‌دانم" یعنی می‌دانم که از آدم پیامبران و صالحان به دنیا خواهند آمد که به تسبیح و بزرگداشت من مشغول خواهند بود. همچنین گفته شده که "من می‌دانم آنچه شما نمی‌دانید" به این معناست که شما فساد اعمال آنها را می‌دانید، اما من از محبت قلب‌های آنها باخبرم و محبت قلب‌های آنها می‌تواند بر فساد اعمالشان شفاعت کند.
و اذا الحبیب اتی بذنب واحد
جاءت محاسنه بالف شفیع
هوش مصنوعی: زمانی که دوست گناهی را مرتکب می‌شود، زیبایی‌های او هزاران شفاعت برایش می‌آورد.
و یقال انّی اعلم ما لا تعلمون من انکسار قلوبهم و ان ارتکبوا قبیح افعالهم و صولة قلوبکم عند اظهار تسبیحکم و تقدیسکم فانتم فی تیه وفاقکم و فی عصمة افعالکم و فی تحمّل تسبیحکم، و هم منکسرون عن شواهدهم متذلّلون بقلوبهم. و انّ لانکسار قلوبهم عندنا ذماما قویّا. قال تعالی لبعض انبیائه أنا عند المنکسرة قلوبهم من اجلی.
هوش مصنوعی: گفته شده است که من از اندوه و شکسته شدن دل‌های آنها آگاه هستم، حتی اگر آنها کارهای ناپسندی انجام دهند و دل‌های شما در هنگام اظهار تسبیح و تقدیس‌تان بر افروخته باشد. شما در مسیر توافق و در امان بودن از کارهای خود و در تحمل تسبیح هستید، اما آنها در برابر شواهد خود دلسرد و خاضع‌اند. و شکسته شدن دل‌های آنها در نظر ما امتیاز بزرگی دارد. خداوند به یکی از پیامبرانش فرمود: من نزد دل‌های شکسته برای خاطر خودم هستم.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. فریشتگان چون این خطاب بشنیدند که انّی جاعل فی الأرض خلیفة با یکدیگر گفتند لن یخلق خلقا اعلم منّا هر کس را که آفرید از ما عالمتر نباشد. پس ربّ العالمین آدم را بیافرید و او را بریشان افزونی داد بعلم و نام هر چیز او را در آموخت فذلک قوله وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها و سمّی آدم لانّه خلق من ادیم الارض یدلّ علیه ما
هوش مصنوعی: خداوند به آدام نام‌های همه چیز را آموخت. وقتی فرشتگان این فرمایش را شنیدند که خداوند می‌خواست در زمین جانشینی قرار دهد، با یکدیگر گفتند که هیچ مخلوقی نمی‌تواند از آن‌ها باهوش‌تر باشد. اما خداوند آدام را آفرید و به او دانشی بیشتر از فرشتگان عطا کرد و نام هر چیز را به او یاد داد. به همین دلیل است که گفته می‌شود خداوند به آدام نام‌های همه چیز را آموخت و آدام نامیده شد چرا که از خاک زمین خلق شده است.
قال النبی انّ اللَّه تعالی خلق الآدم من قبضة قبضها من جمیع ادیم الارض، فجاءت بنو آدم علی قدر الارض، منهم الاحمر و الأبیض و الاسود و بین ذلک، و السّهل و الحزن و الخبیث و الطیب
هوش مصنوعی: پیامبر(ص) فرمودند که خداوند آفرینش آدم را از خاکی که از تمامی سطح زمین جمع‌آوری کرده، انجام داد. بنابراین، نسل آدم به اندازه‌ی تنوع زمین به وجود آمد؛ برخی از آنان دارای رنگ‌های مختلف مانند قرمز، سفید و سیاه هستند و همچنین انسان‌ها می‌توانند دارای ویژگی‌های متفاوتی مانند خوش‌اخلاق و بدخلق یا ساکن در نواحی هموار و کوهستانی باشند.
خبر مصطفی در آفرینش آدم و برداشتن خاک آدم از زمین اینست. اما اثر صحابه آنست که عبد اللَّه مسعود و جماعتی از صحابه گفتند لمّا فرغ اللَّه من خلق ما احبّ استوی علی العرش، و قال للملائکة إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً الی قوله إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ من شأن ابلیس فبعث جبریل الی الارض لیأتیه بطین منها فقالت الارض انّی اعوذ باللّه منک أن تنقص منّی او تشینی، فرجع و لم یأخذ. فقال یا ربّ انّها قد عاذت بک فاعذتها. فبعث میکائیل فقالت مثل ذلک، فرجع. فبعث ملک الموت فعاذت منه. فقال و انا اعوذ باللّه ان ارجع و لم انفذ امره، فاخذ من وجه الارض و خلط، فلم یأخذ من مکان واحد و اخذ من تربة حمراء و بیضاء و سوداء، فلذلک خرج بنو آدم مختلفین، فصعد به فبلّ ترابه حتّی عاد طینا لازبا و اللّازب هو الّذی یلتزق بعضه ببعض، ثم لم یزل حتی انتن و تغیّر.
هوش مصنوعی: خبر درباره آفرینش آدم و چگونگی برداشت خاک او از زمین اینگونه است: زمانی که خداوند کار آفرینش چیزی که می‌خواست را به پایان رساند، بر عرش نشسته و به ملائکه گفت که من در زمین خلیفه‌ای قرار می‌دهم. در این میان، ابلیس در این موضوع آگاه بود. خداوند فرشته جبریل را به زمین فرستاد تا خاکی از آنجا بیاورد، اما زمین گفت که به خدا پناه می‌برد از اینکه چیزی از خاک من کم شود یا به آن آسیب برسد. جبریل برگردد و هیچ خاکی نیاورد. سپس به خداوند گزارش داد و خدا اجازه داد که زمین از او محافظت شود. بعد از آن، میکائیل فرستاده شد ولی او نیز با پاسخ مشابهی از سوی زمین مواجه شد و برگردد. سپس ملک الموت فرستاده شد و او نیز به خدا پناه برد و گفت که نمی‌تواند برگردد بدون اینکه فرمان خدا را اجرا کند. در نتیجه، او مقداری خاک از سطح زمین برداشت و از چندین مکان مختلف این خاک را مخلوط کرد که شامل رنگ‌های مختلف مانند قرمز، سفید و سیاه بود. به همین دلیل، نسل آدمیان با ویژگی‌های گوناگون به وجود آمدند. سپس این خاک به حالت چسبنده درآمد و در نهایت به حالتی تغییر کرد که بوی نامطبوعی از آن بلند شد و تغییر رنگ داد.
فذلک حین یقول من حماء مسنون قال منتن. قال للملائکة انّی خالق بشرا من طین فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین فخلقه اللَّه بیدیه لکیلا یتکبّر ابلیس علیه لیقول اللَّه تکبّر عمّا عملت بیدیّ و لم أ تتکبّر عنه فخلقته بشرا، فکان جسدا من طین اربعین سنة من مقدار یوم الجمعة، فمرّت به الملائکة ففزعوا منه لمّا رأوه، و کان اشدّهم فزعا منه ابلیس. فکان یمرّ به و یضر به فیصوّت الجسد کما یصوّت الفخّار.
هوش مصنوعی: در آن زمان که خداوند فرمود: "من انسانی از گوگرد می‌سازم"، به ملائکه اعلام کرد که وقتی او را شکل داد و از روح خود در آن دمید، شما باید در برابر او سجده کنید. خداوند انسان را با دستان خود آفرید تا ابلیس نتواند به خود ببالد و بگوید: "به خاطر کارهایی که با دستانم انجام دادم، بر او تکبر می‌کنم." این انسان به مدت چهل سال به شکل بدنی از خاک باقی ماند و ملائکه از دیدن او وحشت کردند و ابلیس نیز از همه بیشتر دچار ترس شد. او در مقابل این جسم حرکت می‌کرد و به آن ضربه می‌زد و بدن مانند سفال به صدا در می‌آمد.
فتکون له صلصلة فذلک حین یقول من صلصال کالفخّار و یقول لامر ما خلقت، و دخل فی فیه و خرج من دبره. فقال للملائکة لا ترهبوا من هذا فهو اجوف و لئن سلّطت علیه لاهلکنّه. فلمّا بلغ الحین الّذی یرید اللَّه ان ینفخ فیه الروح قال للملائکة اذا نفخت فیه من روحی فاسجدوا له فلمّا نفخ فیه الروح فدخل الروح فی رأسه عطس فقالت له الملائکة قل الحمد للَّه فقال الحمد للَّه. فقال اللَّه عزّ و جلّ رحمک ربک فلمّا دخل الرّوح فی عینیه نظر الی ثمار الجنّة، فلمّا دخل فی جوفه اشتهی من الطّعام، فوثب قبل ان یبلغ الرّوح فی رجلیه عجلان الی ثمار الجنّة، فذلک حین یقول خلق الانسان من عجل.
هوش مصنوعی: در این متن به تصویرسازی خلق انسان پرداخته شده است. ابتدا انسان به شکل خام و بی‌جان به وجود می‌آید و از خاک ساخته می‌شود. سپس وقتی از خداوند روح در او دمیده می‌شود، به تدریج احساسات و نیازهای انسانی در او بیدار می‌شود. در این مرحله، انسان وقتی به زندگی و زیبایی‌های بهشت نگاه می‌کند، اشتیاق و تمایل به خوردن میوه‌ها را حس می‌کند و به‌سرعت به سمت آن‌ها می‌شتابد. این نشان‌دهنده عجول بودن انسان در طلب لذت و نیازهای خود است.
وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها. ابن عباس گفت حتی القصعة و القصیعة و الفسوة و الفسیوة اللَّه در آدم آموخت نامهای همه چیزها تا کاسه بزرگ و کاسه کوچک و باد که از جانور رود نرم و نیم نرم. ربیع گفت نامهای فریشتگان در وی آموخت.
هوش مصنوعی: خداوند به آدم نام‌های همه چیزها را آموخت. ابن عباس بیان می‌کند که حتی نام‌های کاسه‌های بزرگ و کوچک، و همچنین نام‌هایی مربوط به باد که از حیوانات نرم و نیمه‌نرم است نیز به او یاد داده شد. ربیع می‌گوید که نام‌های فرشتگان نیز به آدم آموزش داده شد.
ابن زید گفت نامهای ذریّت آدم و لغتها که در آن سخن میگویند عربی و پارسی و عبرانی و سریانی و غیر آن، هر لغت که فرزند آدم در آن سخن میگویند. ضحاک از ابن عباس گفت اسمای اجناس بود چون مردم و پری و چهار پای مرغان و ددان بیابان و درختان و زمین و آسمان و مانند آن. مقاتل گفت جانوران و جمادات را همه فرا آدم نمود که همه آفریده بود در آن شش روز از پیش، و آدم را از پس همه آفرید در آخر روز جمعه، چنانک در خبرست آن گه نام یک یک وی را در آموخت و گفت یا آدم هذا فرس و هذا بغل و هذا حمار الی آخرها عطیة بن بشر گفت علّمه الف حرفة ثم قال قل لاولادک ان أردتم الدّنیا فاطلبوها بهذه الحرف و لا تطلبوها بالدّین. اهل اشارت گفتند مقتضی لفظ عموم آنست که هر چه اسما بود آدم را در آموخت هم اسماء خالق هم اسماء مخلوقات، پس آدم بدانستن اسماء مخلوقات از فرشتگان متمیّز شد و متخصّص، و افزونی وی بریشان پیدا شد و علم وی بنامهای آفریدگار خود سرّی بود و متخصص و افزونی وی بریشان پیدا، و علم وی بنامهای آفریدگار خود سرّی بود میان وی و میان حق که فریشتگان را بر آن اطلاع نبود، پس ثمره علم نام مخلوق در حق آدم آن بود که مسجود فریشتگان گشت، و ثمره علم خالق آنک بمشاهده حق رسید و کلام حق شنید.
هوش مصنوعی: ابن زید می‌گوید که اسم‌های نسل آدم و زبان‌هایی که در آنها سخن می‌گویند شامل عربی، فارسی، عبری، سریانی و دیگر زبان‌ها هستند. هر زبانی که فرزندان آدم در آن سخن بگویند. ضحاک از ابن عباس نقل می‌کند که نام‌های موجودات مانند انسان‌ها، پری‌ها، چهارپایان، پرندگان، وحوش، درختان، زمین و آسمان را شامل می‌شود. مقاتل می‌گوید که همه جانوران و اشیاء به آدم معرفی شدند، زیرا همه آنها در شش روز خلق شده بودند و آدم در پایان روز جمعه آفریده شد. سپس خداوند نام هر یک از این موجودات را به او آموخت و به او گفت که این اسب است، این الاغ است و غیره. عطیة بن بشر نیز می‌گوید که خدا هزار حرفه به او آموخت و به او گفت: اگر می‌خواهید دنیا را به دست آورید، این حرفه‌ها را دنبال کنید و نه دین را. اهل تفسیر می‌گویند که منظور از این تعلیم، شناخت اسم‌های مخلوقات و خالق است، که به آدم برتری داده و او را از فرشتگان متمایز کرده است. علم او نسبت به نام‌های آفریدگارش یک راز است و فرشتگان از آن بی‌خبر هستند. نتیجه این علم برای آدم این بود که به مسجود فرشتگان تبدیل شد و همچنین او با حق رابطه برقرار کرد و گفتار حق را شنید.
ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ پس آن مسمّیات و اشخاص را فرا فریشتگان نمود و در میان ایشان عقلا بودند از ملائکة و انس و جن و شیاطین از بهر آن گفت: ثُمَّ عَرَضَهُمْ. ابن زید گفت رب العالمین فرزندان آدم را از پشت آدم بیرون آورد و بفریشتگان گفت: أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ مرا خبر کنید که نامهای ایشان چیست؟
هوش مصنوعی: سپس خداوند انسان‌های مشخص شده را به فرشتگان ارائه داد و در میان آن‌ها عقلا از فرشتگان، انسان‌ها، جن و شیاطین وجود داشتند. پس خداوند فرزندان آدم را از پشت او خارج کرد و به فرشتگان گفت: "مرا از نام‌های این افراد آگاه کنید".
اگر می‌راست گوئید إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ که از شما عالمتر کس نیافریدم. این امر تعجیز گویند، اللَّه تعالی خواست تا عجز ایشان بریشان پیدا شود در شناخت نامهای آنچه می‌بینند بچشم سر، چون عاجز آید از علم آنچه ندیدند و در آنچه غیب است اولیتر که عاجز باشند. پس فرشتگان بزبان اعتذار و عجز گفتند: سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا پاکی و بیعیبی ترا و کس را بر علم غیب جز از تو اطلاع نیست، و ما را دانش نیست مگر آنچه تو آموختی ما را، دانا بحقیقت تویی، که بی تعلّم دانایی و در دانش بیهمتایی و خداوندی را سزایی، که راست دانش و راست کاری، تو دانی که خلافت را که سزاست و آن پنداشت ما جمله خطاست.
هوش مصنوعی: اگر راست می‌گویید، بگویید که هیچ‌کس از شما عالم‌تر نیست. این را عدم توانایی می‌گویند، خداوند خواسته است که ناتوانی شما در شناخت نام‌هایی که با چشم می‌بینید، برایتان آشکار شود، زیرا وقتی از دانستن آنچه ندیده‌اید عاجز هستید، در موارد غیبی هم یقیناً ناتوان‌تر خواهید بود. پس فرشتگان با زبان اعتذار و ناتوانی گفتند: «پاکی و بی‌عیبی تو بر ما، ما علمی نداریم مگر آنچه تو به ما آموخته‌ای.» و کسی جز تو به علم غیب آگاه نیست. ما تنها چیزی که تو به ما یاد داده‌ای را می‌دانیم. در واقع، تو دانای حقیقی هستی، که بدون یادگیری دانا هستی و در علم بی‌همتا هستی. خداوند را سزاوار است که دانا و کاردان باشد و تو دانی که چه کسی شایسته‌ی خلافت است و تصور ما همه خطاست.
آن گه آدم را گفت: أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فریشتگان را خبر کن از نامهای ایشان این آیت دلیل است که آدم پیغامبری بود مرسل بفریشتگان و قیل کان رسولا الی ولده. بو امامه باهلی گوید مردی پیش رسول آمد گفت: یا رسول اللَّه ا نبیّا کان آدم؟ قال نعم، مکلم.
هوش مصنوعی: سپس به آدم گفتند: به فرشتگان بگو که نام‌هایشان چیست. این آیه نشان می‌دهد که آدم پیامبری برای فرشتگان بوده است و برخی گفته‌اند که او پیامبری برای فرزندانش نیز بوده است. ابو امامه باهلی نقل می‌کند که مردی به حضور پیامبر اسلام آمد و از او پرسید: آیا آدم پیامبر بود؟ پیامبر پاسخ داد: بله، او با خدا سخن گفته است.
پس چون آدم نامهای ایشان فریشتگان را باز گفت، اللَّه گفت فرشتگان را بر سبیل توبیخ و ملامت فرمود: أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ نه گفتم شما را که من غیب آسمان و زمین دانم، چنانک این نامها ندانستید و اشخاص را نشناختید و از شما پنهان کردم و آدم را در آموختم. احوال آدم و ذریت و سر خلافت ایشان و معصیت و طاعت ایشان من دانم و شما ندانید، چرا گفتید؟ أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها پس گفت: وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ و چنانک غیب آسمانها و زمینها دانم نهان و آشکارای شما نیز دانم، آنچه آشکارا گفتید که أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها دانستم، و آنچه پنهان گفتید با یکدیگر که لن یخلق خلقا اعلم منا دانستم، و آنچه ابلیس با خود اندیشید لئن فضّلت علیه لاهلکنّه و لئن فضّل علی لاعمینّه هم دانستم، که آن گفت و این اندیشه کرد همه آفریده منست، و آفریده من از من پنهان نباشد. درین قصه باز نمود که فضل علم برتر از فضل عمل است که فریشتگان بر آدم فضل داشتند بدرازی ایام طاعت و فراوانی طاعت و عبادت بی فترت، و آدم بریشان فضل‌ داشت بیک علم، و آن یک علم از عبادت ایشان بحکم اللَّه مه آمد و فریشتگان با آن همه عبادت فضل آدم بر خود بسبب آن یک علم اسماء بدانستند. و مصطفی گفت‌ «فضل العلم خیر من فضل العبادة» و قال النّبی «فقیه واحد اشدّ علی الشیطان من الف عابد»، و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «مسئلة واحدة یتعلّمها المؤمن خیر له من عبادة سنة و خیر له من عتق رقبة من ولد اسماعیل، و انّ طالب العلم و المرأة المطیعة لزوجها و الولد البارّ بوالدیه یدخلون الجنّة مع الانبیاء بغیر حساب»
هوش مصنوعی: وقتی آدم نام‌های فرشتگان را گفت، خدا به فرشتگان به‌عنوان توبیخ و سرزنش فرمود: "آیا به شما نگفتم که من علم غیب آسمان‌ها و زمین را می‌دانم؟ شما نتوانستید این نام‌ها و افراد را بشناسید و من آنها را از شما پنهان کردم، در حالی که من احوال آدم و فرزندانش و حقایق خلافت و نافرمانی و اطاعت آنان را می‌دانم، اما شما نمی‌دانید. چرا گفتید که آیا در این زمین کسی را می‌گذاری که فساد کند؟ من می‌دانم آنچه را به‌صورت علنی بیان کردید و آنچه را در دل‌های خود پنهان کردید. من نیز به افکار ابلیس واقفم که اگر بر آدم فضیلت یابم او را هلاک می‌کنم و اگر او بر من فضیلت یابد، من هم او را نابود خواهم کرد. تمام این افکار و گفتارها همگی خلق شده‌های من هستند و هیچ چیز از من پنهان نیست. این داستان نشان می‌دهد که علم برتر از عمل است، زیرا فرشتگان بر آدم به دلیل عبادت و طاعت بی‌وقفه خود فضیلت داشتند، اما آدم به واسطه علمش بر آنها فضیلت داشت. علم او از عبادت آنان نزد حکم خدا آمده است و فرشتگان با تمام عبادت خود، فضیلت آدم را به دلیل آن یک علم شناختند. پیامبر اکرم (ص) نیز فرموده‌اند که "فضل علم بهتر از فضل عبادت است" و "یک عالم بر شیطان سخت‌تر از هزار عابد است." همچنین ایشان بیان کرده‌اند که "یادگیری یک مسئله برای مؤمن بهتر از عبادت یک سال و بهتر از آزاد کردن یک برده است." و اینکه "طالب علم و زنی که به شوهرش اطاعت کند و فرزندی که به والدینش نیکو باشد، بدون حساب با پیامبران وارد بهشت می‌شوند."
و گفته‌اند علم بر عمل شرف دارد از چهار وجه: یکی آنست که مقام علم مقام نبوت است و علما بجای پیغمبرانند و به‌ قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «العلماء ورثة الانبیاء»
هوش مصنوعی: علم از عمل برتری دارد به چهار دلیل: یکی این‌که جایگاه علم همانند مقام پیامبری است و دانشمندان جانشین پیامبران هستند. در این راستا، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرموده‌اند: «علما وارثان پیامبران هستند.»
و مقام عمل مقام ولایت است و صاحب عمل بر مقام اولیاست، چندانک میان انبیاء و اولیاء فرق است نیز همچندان میان عالم و عامل فرق است. وجه دیگر آنست که عمل لازم است، از عامل فراتر نشود و بدیگری سرایت نکند، و علم متعدی است نفع آن و اثر آن بدیگران تعدی کند، راست همچون چراغست که خود روشن است و دیگران را روشن دارد، روشنایی خود بدیگران دهد و از وی چیزی نکاهد، عالم همچنانست. وجه سوم آنست که عمل بی علم بکار نیاید و عبادت نبود و علم بی عمل بکار آید و عبادت بود. وجه چهارم آنست که عمل از ماست و علم از خداست. و روی عن النبی صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم انه قال «العلماء مفاتیح الجنّة و خلفاء الانبیاء»
هوش مصنوعی: مقام عمل، مقام ولایت است و کسی که عمل می‌کند بر مقام اولیا تسلط دارد. تفاوتی که میان پیامبران و اولیا وجود دارد، همانند تفاوت میان عالم و عامل است. نکته دیگری این است که عمل باید محدود به خود عامل باشد و به دیگران سرایت نکند، در حالی که علم قابلیت انتقال دارد و نفع و تأثیر آن می‌تواند به دیگران برسد. مانند چراغی که خودش روشن است و دیگران را نیز روشن می‌سازد بدون آنکه از نور خودش کم شود، عالم نیز همین‌طور است. نکته سوم این است که عمل بدون علم بی‌فایده است و عبادت به شمار نمی‌آید، در حالی که علم بدون عمل می‌تواند مفید باشد و به عبادت تبدیل شود. نکته چهارم این است که عمل از ما نشأت می‌گیرد، اما علم از خداوند است. همچنین نقل شده است از پیامبر که فرمود: «علما کلیدهای بهشت و جانشینان پیامبران هستند.»
و قال صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم «أ تدرون ما قال لی جبرئیل؟ قال یا محمد لا تحقرنّ عبدا اتاه اللَّه علما و ان اللَّه لم یحقره حین علّمه، انّ اللَّه جامع العلماء فی بقیع واحد فیقول لهم انی لم استودعکم علمی الّا لخیر اردته بکم، قد غفرت لکم علی ما کان منکم»
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند که جبرئیل به ایشان گفت: «آیا می‌دانید چه چیزی به من گفت؟» او به محمد گفت که هیچ‌گاه نباید فردی را که خدا به او علمی داده است، دست کم بگیرید. چرا که خداوند نیز او را در هنگامی که به او علم آموخته، حقیر نشمرده است. همچنین خداوند همه دانشمندان را در یک مکان جمع خواهد کرد و به آنها می‌گوید: «من علم خود را تنها به خاطر خیری که برای شما خواسته‌ام به شما سپرده‌ام و به خاطر کارهایی که از شما سر زده، برایتان آمرزش خواهی کرده‌ام».
و فی روایة اخری «لم استودعکم حکمتی و انا ارید ان اعذّبکم ادخلوا الجنّة برحمتی».
هوش مصنوعی: در روایت دیگری آمده است: «من حکمت خود را نزد شما نگذاشته‌ام در حالی که می‌خواهم شما را عذاب کنم، بنابراین به خاطر رحمت من وارد بهشت شوید.»