شمارهٔ ۵۲ - سپیدی موی
تاری از موی من سپید نبود
چون به زندان فلک مرا بنشاند
ماندم اندر بلا و غم چندان
که یکی موی من سیاه نماند
شمارهٔ ۵۱ - وصف گرز پادشاه: طعمه شیر مغز گاو آمدشمارهٔ ۵۳ - مدح سلطان مسعود: تا جهان باشد ملک مسعودی باد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تاری از موی من سپید نبود
چون به زندان فلک مرا بنشاند
هوش مصنوعی: هنگامی که به زندان تقدیر و سرنوشت افتادم، حتی یک تار موی سفید از من وجود نداشت.
ماندم اندر بلا و غم چندان
که یکی موی من سیاه نماند
هوش مصنوعی: من در بلایا و اندوهها ماندهام به حدی که حتی یک تار موی سیاه در سرم باقی نمانده است.

مسعود سعد سلمان