گنجور

شمارهٔ ۵۲ - سپیدی موی

تاری از موی من سپید نبود
چون به زندان فلک مرا بنشاند
ماندم اندر بلا و غم چندان
که یکی موی من سیاه نماند

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تاری از موی من سپید نبود
چون به زندان فلک مرا بنشاند
هوش مصنوعی: هنگامی که به زندان تقدیر و سرنوشت افتادم، حتی یک تار موی سفید از من وجود نداشت.
ماندم اندر بلا و غم چندان
که یکی موی من سیاه نماند
هوش مصنوعی: من در بلایا و اندوه‌ها مانده‌ام به حدی که حتی یک تار موی سیاه در سرم باقی نمانده است.