شمارهٔ ۱۱۳ - به ابوالفرج رونی نویسد
ای خواجه بوالفرج نکنی یاد من
تا شاد گردد این دل ناشاد من
دانی که هست بنده آزاد تو
هر کس که هست بنده و آزاد من
نازم بدانکه هستم شاگرد تو
شادم بدانکه هستی استاد من
ای رونی ای که طرفه بغدادی
دارد نشستگاه تو بغداد من
مانا نه آگهی تو که باران اشگ
از تن همی بشوید بنیاد من
در کوره ای ز آتش غم یافته ست
نرم آهن است گویی پولاد من
نزدیک و دوربینی که خاص و عام
فریاد گر برفت ز فریاد من
پنجاه و پنج وعده درین سال شد
کز هیچ گونه ناگذرد داد من
بنشاد روزگار و اندر نشاند
در عاج سفته و سفته شمشاد من
ران هزبر لقمه کند رنگ من
مغز عقاب طعمه کند خاد من
چون باد و آب در که و دشت اوفتد
تیغ چو آب و بارهٔ چون باد من
با گیتی استوار کنم کار خویش
گر بخت استوار کند لاد من
از روزگار باز نخواهم شدن
تا روزگار می بدهد داد من
هیچم مکن فرامشم از یاد خویش
زیرا که نه فرامشی از یاد من
شمارهٔ ۱۱۲ - مدح سید رئیس ابن حسن: افتخار زمین و فخر و زمنشمارهٔ ۱۱۴ - چون بدیدم به دیده تحقیق: چون بدیدم به دیده تحقیق
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فع
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای خواجه بوالفرج نکنی یاد من
تا شاد گردد این دل ناشاد من
هوش مصنوعی: ای آقا بوالفرج، اگر مرا فراموش کنی، دل افسرده و غمگین من شاد نخواهد شد.
دانی که هست بنده آزاد تو
هر کس که هست بنده و آزاد من
هوش مصنوعی: آیا میدانی که هرکس که وابسته به تو باشد، مانند من که وابسته و آزاد هستم، بندهای آزاد است؟
نازم بدانکه هستم شاگرد تو
شادم بدانکه هستی استاد من
هوش مصنوعی: با کمال افتخار میگویم که من شاگرد تو هستم و از اینکه تو استاد منی، بسیار خوشحالم.
ای رونی ای که طرفه بغدادی
دارد نشستگاه تو بغداد من
هوش مصنوعی: ای رونی، تو که در بغداد نشستهای، زیباییات همچون بغداد است.
مانا نه آگهی تو که باران اشگ
از تن همی بشوید بنیاد من
هوش مصنوعی: شاید آگاهی تو از من کم باشد، اما اشکهای من مانند باران، رنجها و دردهای وجودم را شستشو میدهند و از بین میبرند.
در کوره ای ز آتش غم یافته ست
نرم آهن است گویی پولاد من
هوش مصنوعی: در دل آتش غم، فلز نرم و گداختهای به وجود آمده است، که انگار وجود من نیز مانند آن فولاد قوی و محکم شده است.
نزدیک و دوربینی که خاص و عام
فریاد گر برفت ز فریاد من
هوش مصنوعی: کسی که خوب میبیند و میتواند به درستی تشخیص دهد، چه نزدیک و چه دور، از فریاد من آگاه شد و صدای من به گوشش رسید.
پنجاه و پنج وعده درین سال شد
کز هیچ گونه ناگذرد داد من
هوش مصنوعی: در این سال پنجاه و پنج بار وعده دادم که هیچ چیز نمیتواند مرا از هدفم دور کند.
بنشاد روزگار و اندر نشاند
در عاج سفته و سفته شمشاد من
هوش مصنوعی: روزگار به خوبی میگذرد و در دل خود شکوفهها و زیباییهای فراوانی را جای داده است.
ران هزبر لقمه کند رنگ من
مغز عقاب طعمه کند خاد من
هوش مصنوعی: هواپیما مانند شکارچی، طعمه را شکار میکند و من، مانند عقابی که در پی غذایش است، به دنبال هدفهایم هستم.
چون باد و آب در که و دشت اوفتد
تیغ چو آب و بارهٔ چون باد من
هوش مصنوعی: وقتی که مانند باد و آب در دشت و کوه پراکنده میشوم، تیغ من همچون آب و بهاری است که به سرعت به هر سو میوزد.
با گیتی استوار کنم کار خویش
گر بخت استوار کند لاد من
هوش مصنوعی: من با این دنیا تلاش میکنم که کارهایم را به درستی پیش ببرم، اگر شانس و بخت به من کمک کند.
از روزگار باز نخواهم شدن
تا روزگار می بدهد داد من
هوش مصنوعی: من تا زمانی که روزگار حقم را به من ندهد، از آن جدا نخواهم شد.
هیچم مکن فرامشم از یاد خویش
زیرا که نه فرامشی از یاد من
هوش مصنوعی: هیچگاه فراموشم نکن، زیرا من نیز هرگز تو را فراموش نمیکنم.
حاشیه ها
1392/05/24 00:07
فهیم الملک
خاد مرغیست شکاری
1392/05/24 00:07
امین کیخا
واژه مثل موم در کف مسعود بوده است شعرش بسیار ویژه است . لاد دیوار است بنلاد هم داریم یعنی اساس