شمارهٔ ۱ - ناله از قلعه نای
به جمله ما که اسیران قلعه ناییم
نشسته ایم و زیان کرده بر بضاعتها
نه مالهایی کآنگاه بود فایده داشت
نه سود دارد اکنون همی براعتها
همان کفست و نخیزد ازو سخا و کرم
همان دلست نجنبد درو شجاعت ها
به روز تا بر ما اندر آید از روزن
کنیم روشنی و باد را شفاعت ها
ز بهر هستی ها نیست کردمی لیکن
به نیستی ها کردم بسی قناعت ها
دراز عمری دارم که اندرین زندان
بر من از غم دل سالهاست ساعتها
چه نازها کنم امروز من به برنایی
کنم ز پیری فردا بسی خلاعت ها
به کردگار که در راحتم ز تنهایی
که سیر گشت دل من از آن جماعت ها
من ار نکردم بذله مصون زیم چونان
چو نظم ما را افتد همی اشاعت ها
اگر جهان را چونین ندانمی مجبور
به شعرها زنمی بر جهان شناعت ها
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به جمله ما که اسیران قلعه ناییم
نشسته ایم و زیان کرده بر بضاعتها
هوش مصنوعی: ما همگی در اینجا جمع شدهایم و مانند زندانیان یک قلعه هستیم، در حالی که از داراییهایمان آسیب دیدهایم.
نه مالهایی کآنگاه بود فایده داشت
نه سود دارد اکنون همی براعتها
هوش مصنوعی: نه ثروتهایی که در گذشته مفید بودند، و نه سودهایی که اکنون وجود دارند، هیچکدام برای ما سودی ندارند.
همان کفست و نخیزد ازو سخا و کرم
همان دلست نجنبد درو شجاعت ها
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر در وجود انسان، بخشش و کرم وجود نداشته باشد، به هیچ وجه نمیتوان از او انتظار شجاعت و دلیر بودن داشت. در واقع، انسانهایی که دل بزرگ و نیکو دارند، قادرند به دیگران کمک کنند و در شرایط سخت نیز استقامت نشان دهند.
به روز تا بر ما اندر آید از روزن
کنیم روشنی و باد را شفاعت ها
هوش مصنوعی: تا زمانی که روز به ما بتابد، از روزنهها نور را وارد کرده و برای وزیدن باد دعا میکنیم.
ز بهر هستی ها نیست کردمی لیکن
به نیستی ها کردم بسی قناعت ها
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن هستیها تلاش نکردم، اما در برابر نبودنها راضی و قانع بودم.
دراز عمری دارم که اندرین زندان
بر من از غم دل سالهاست ساعتها
هوش مصنوعی: سالهای زیادی از زندگیام را در این زندان به سر میبرم و از غم درونم به شدت رنج میکشم.
چه نازها کنم امروز من به برنایی
کنم ز پیری فردا بسی خلاعت ها
هوش مصنوعی: امروز با زیبایی و ناز و کرشمه خود رفتار میکنم، اما فردا به خاطر پیری، فرصتهای زیادی را از دست میدهم.
به کردگار که در راحتم ز تنهایی
که سیر گشت دل من از آن جماعت ها
هوش مصنوعی: به خداوندی که من در تنهایی احساس راحتی میکنم، چرا که دل من بهخاطر بودن در میان آن همه آدمها خسته شده است.
من ار نکردم بذله مصون زیم چونان
چو نظم ما را افتد همی اشاعت ها
هوش مصنوعی: اگر من به خاطر لطیفهام در امان نبودم، مانند نظم که در معرض انتشار قرار میگیرد، به طور طبیعی هم منتشر خواهد شد.
اگر جهان را چونین ندانمی مجبور
به شعرها زنمی بر جهان شناعت ها
هوش مصنوعی: اگر به دنیا چنین نگاه نکنم، مجبور میشوم در شعرها، دنیا را با بیشرمیهایم توصیف کنم.