گنجور

شمارهٔ ۷۶ - در ثنای بهرامشاه

کوس ملک آواز نصرت بر کشید
کفر و شرک از هول آن سر در کشید
فخر شاهان جهان بهرامشاه
شد سوی هندوستان لشکر کشید
چتر او را فتح بر تارک نهاد
تیغ او را نصرت اندر برکشید
باختر در لرزه افتاد از نهیب
گرچه او لشکر سوی خاور کشید
ای بسا رزما که از هر سو سپاه
زآب خنجر شعله آذر کشید
دوزخی شد عرصه پیکارگاه
کو در آن پیکار گه خنجر کشید
دشمنان را آتش شمشیر او
در میان خاک و خاکستر کشید
ملک او را چون عدو انکار کرد
از پی او کینه منکر کشید
دست او تیغی کشید اندر مصاف
کان به خیبر قبضه حیدر کشید
بر کشید او تیغ تیز دین فزای
از برای دین پیغمبر کشید
تیغ او اصل بقای ملک شد
از فنا خط بر بت و بتگر کشید
راه بر دشمن چو شیر نر ببست
تاز کوهش همچو رنگ اندر کشید
گرد او لشکر چو چنبر حلقه کرد
تا سرش در حلقه چنبر کشید
چون هوا از گرد تاری کله بست
بر زمین خون مفرش دیگر کشید
گویی آن خونها که رفت از تیغ او
دشت را در دیبه ششتر کشید
چون عروس شرمگین بدخواه شاه
سر ز شرم شاه در چادر کشید
شه به تخت مملکت چون برنشست
تخت را بر زهره ازهر کشید
نی سپهر از خدمت او روی تافت
نی زمین از طاعت او سر کشید
ملک او را صد درخت تازه رست
هر یکی صد شاخ سبز و تر کشید
خطبه چون بنوشت بر نامش خطیب
مهر و مه را از سر منبر کشید
بنده را چون دید مدحی بس بلند
از شرف بر گنبد اخضر کشید
صد نظر در باب بنده بیش کرد
تا ز خاک او را برین منظر کشید
مدح او از آسمان برتر شناخت
قدر او از آسمان برتر کشید
دست و طبعش در ثنا و مدح شاه
سلک و عقد لؤلؤ و گوهر کشید
گوهر و زر یافت از مهرش بسی
تا به مدحش گوهر اندر زر کشید
بنده را چون پشت کرد آز و نیاز
جودش اندر چشمه کوثر کشید
لیکن از خدمت فرو مانده ست از آنک
رنج بیماریش بر بستر کشید
پای نتواند همی نیکو نهاد
دست نتواند سوی ساغر کشید
باد هر کشور بدو آباد از آنک
عدل او لشکر به هر کشور رسید

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کوس ملک آواز نصرت بر کشید
کفر و شرک از هول آن سر در کشید
هوش مصنوعی: صدای پیروزی و سربلندی ملک به گوش رسید و به خاطر ترس از آن، کفر و شرک سرشان را پایین آوردند.
فخر شاهان جهان بهرامشاه
شد سوی هندوستان لشکر کشید
هوش مصنوعی: بهرامشاه، که از بزرگترین پادشاهان جهان است، به سمت هندوستان لشکرکشی کرد.
چتر او را فتح بر تارک نهاد
تیغ او را نصرت اندر برکشید
هوش مصنوعی: چتر او مانند پیروزی بر سر گرفته شده و تیغ او به یاری و حمایت از او بلند شده است.
باختر در لرزه افتاد از نهیب
گرچه او لشکر سوی خاور کشید
هوش مصنوعی: غرب از صدای رعد و برق به لرزه درآمد، هرچند که او ارتش را به سمت شرق حرکت داد.
ای بسا رزما که از هر سو سپاه
زآب خنجر شعله آذر کشید
هوش مصنوعی: بسیاری از جنگجویان که با شجاعت و قدرت به میدان آمدند، از هرسو به دشمن حمله‌ور شدند و مانند شمع‌هایی هستند که از آب و آتش، دلاوری و ایستادگی نشان می‌دهند.
دوزخی شد عرصه پیکارگاه
کو در آن پیکار گه خنجر کشید
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، جایی که حریفان به شدت مبارزه می‌کنند، به حالت دوزخی و بسیار خطرناک تبدیل شده است.
دشمنان را آتش شمشیر او
در میان خاک و خاکستر کشید
هوش مصنوعی: دشمنان با شمشیر او به زمین افتاده و نابود شدند.
ملک او را چون عدو انکار کرد
از پی او کینه منکر کشید
هوش مصنوعی: سلطان او را مانند دشمنی انکار کرد و از این رو، او کینه‌ای به دل گرفت و به دنبال انتقام رفت.
دست او تیغی کشید اندر مصاف
کان به خیبر قبضه حیدر کشید
هوش مصنوعی: او در میدان نبرد از دستانش شمشیری کشید که یادآور قدرت حیدر (علی‌بن‌ابی‌طالب) در خیبر بود.
بر کشید او تیغ تیز دین فزای
از برای دین پیغمبر کشید
هوش مصنوعی: او برای پیشبرد دین پیامبر، شمشیر تیز و نیرومندی را برکشید.
تیغ او اصل بقای ملک شد
از فنا خط بر بت و بتگر کشید
هوش مصنوعی: تیغ او سبب شد که ملک و حکومت پابرجا بماند و نشانه‌ای از نابودی را بر بد و بت‌ساز باقی گذاشت.
راه بر دشمن چو شیر نر ببست
تاز کوهش همچو رنگ اندر کشید
هوش مصنوعی: زمانی که دشمن را مانند شیر نر در نبرد شکست می‌دهد، راه را بر او می‌بندد و همچون کوه، استوار و مقاوم به نظر می‌رسد.
گرد او لشکر چو چنبر حلقه کرد
تا سرش در حلقه چنبر کشید
هوش مصنوعی: وقتی که لشکری به دور او حلقه زد و او را در محاصره خود گرفت، تا اینکه سرش در میان آن حلقه قرار گرفت.
چون هوا از گرد تاری کله بست
بر زمین خون مفرش دیگر کشید
هوش مصنوعی: زمانی که گرد و غبار به زمین نشسته است و هوا قابل تحمل نیست، دیگر نمی‌توانی از آن خون گریه کنی.
گویی آن خونها که رفت از تیغ او
دشت را در دیبه ششتر کشید
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد آن خون‌ها که از تیغ او ریخته شده، دشت را به رنگی شبیه دیبای نازک و شیک درآورده است.
چون عروس شرمگین بدخواه شاه
سر ز شرم شاه در چادر کشید
هوش مصنوعی: به مانند عروسی خجالت‌زده که از عذاب دیدن شاه، چادرش را بر سر کشیده است.
شه به تخت مملکت چون برنشست
تخت را بر زهره ازهر کشید
هوش مصنوعی: وقتی شاه بر تخت سلطنت نشست، نور و زیبایی تخت را از آن خود کرد و به آن جلا و افراطی خاص بخشید.
نی سپهر از خدمت او روی تافت
نی زمین از طاعت او سر کشید
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر او از خدمت خود دست کشید و زمین نیز از فرمانبرداری‌اش سر باز زد.
ملک او را صد درخت تازه رست
هر یکی صد شاخ سبز و تر کشید
هوش مصنوعی: برای او در باغ صد درخت جوان و تازه روییده است که هر کدام صد شاخک سبز و نازک دارند.
خطبه چون بنوشت بر نامش خطیب
مهر و مه را از سر منبر کشید
هوش مصنوعی: هنگامی که خطیب خطبه‌اش را نوشت، مهر و ماه را از بالای منبر برداشت.
بنده را چون دید مدحی بس بلند
از شرف بر گنبد اخضر کشید
هوش مصنوعی: وقتی او بنده را دید، ستایشی بسیار بلند از مقام و مرتبت او بر گنبد سبز قرار داد.
صد نظر در باب بنده بیش کرد
تا ز خاک او را برین منظر کشید
هوش مصنوعی: او به دلایل فراوانی درباره من فکر کرد تا از خاک و ریشه‌ام به این جایگاه برساند.
مدح او از آسمان برتر شناخت
قدر او از آسمان برتر کشید
هوش مصنوعی: ستایش او فراتر از آسمان‌هاست و ارزش او نیز بالاتر از آسمان‌هاست.
دست و طبعش در ثنا و مدح شاه
سلک و عقد لؤلؤ و گوهر کشید
هوش مصنوعی: دست و طبیعتش به ستایش و تمجید از شاه مشغول شد و مانند پارچه‌های ابریشمی و زنجیرهای مروارید و سنگ‌های قیمتی به او نزدیک شد.
گوهر و زر یافت از مهرش بسی
تا به مدحش گوهر اندر زر کشید
هوش مصنوعی: از محبت و دوستی او، نعمت‌های زیادی به دست آوردم، تا جایی که به خاطر ستایشش، گوهرها را در زرنگینیش به کار بردم.
بنده را چون پشت کرد آز و نیاز
جودش اندر چشمه کوثر کشید
هوش مصنوعی: زمانی که بنده از خداوند روی برگرداند و به دنیا و نیازهایش توجه کرد، هنوز نیز بخشندگی و کرم خداوند او را به سوی رحمت و نعمت‌های بی‌پایان رهنمون شد.
لیکن از خدمت فرو مانده ست از آنک
رنج بیماریش بر بستر کشید
هوش مصنوعی: اما او از انجام وظیفه باز مانده است، زیرا به خاطر درد بیماری، در بستر افتاده است.
پای نتواند همی نیکو نهاد
دست نتواند سوی ساغر کشید
هوش مصنوعی: پا نمی‌تواند به زیبایی قرار گیرد و دست هم نمی‌تواند به سمت جام کشیده شود.
باد هر کشور بدو آباد از آنک
عدل او لشکر به هر کشور رسید
هوش مصنوعی: نسیم به هر سرزمینی به خوبی و آبادانی می‌وزد، چرا که عدالت او همچون سپاهی در هر گوشه‌ای برقرار است.