شمارهٔ ۱۷۱ - هم در مدح او
شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ
یارب چه گوهرست بدینسان عیار تیغ
گر داشت بر زمرد و لؤلؤ چرا کنون
در باغ رزم شاخ بسد گشت بار تیغ
لاله کند به خون رخ چون زعفران خصم
گر نه دراز خزان شکفد نوبهار تیغ
آتشکده شود دل سندان نهاد مرد
زان آبدار صفحه سندان گداز تیغ
در ظل فتح یابد عالم لباس امن
چون شد برهنه چهره خورشیدوار تیغ
چون بخت ملک تیغ سپارد به شاه حق
جان های اهل باطل زیبد نثار تیغ
دست زمانه یاره شاهی نیفکند
در بازویی که آن نکشیدست بار تیغ
گلهای لعل گردد در بوستان ملک
خون های تازه ریخته در مرغزار تیغ
از تیغ بی قرار گشاید قرار ملک
جز در دل حسود مباد قرار تیغ
سر سبز باد تیغ که در موت احمرست
جان عدوی ملک شه از انتظار تیغ
سلطان علاء دولت کز یمن دولتش
در ضبط دین و دنیا عالی است کار تیغ
مسعود کز سعادت فرش فتوح ملک
بگذشت از آنچه آمدی اندر شمار تیغ
مر ملک را ز تیغ حصاریست آهنین
تا دست شاه باشد عالی حصار تیغ
تیغ اختیار کرد که عالم بدو دهند
چرخ اعتراض نارد بر اختیار تیغ
با روی دادزی سفر آن می کند که آن
بر روی روزگار بود یادگار تیغ
اکنون به فخر تیغ سخنور شود که آن
از کرده های مفخر او افتخار تیغ
روزی که مغز مردان گردد غذای تیر
جایی که جان گردان باشد شکار تیغ
در وصف کارزار برآید دخان مرگ
در تف رزمگاه بخیزد شرار تیغ
آواز تندر آرد در گوش باد گرز
باران خون چکاند در تن بخار تیغ
چونان همی درآید در کار و بار حرب
کافزون کند ز سطوت خود کار و بار تیغ
گه بر تن گروهی درد دثار عمر
گاهی ز خون قومی سازد شعار تیغ
بوسه دهد سپهر بر آن دست فرخش
چون آرزوی تیغ نهد در کنار تیغ
از بهر غرقه کردن و سوز مخالفت
با هم موافقند به طبع آب و نار تیغ
ای خسروی که ملک تو را جانسپار گشت
وز رنج گشت حاسد تو جانسپار تیغ
تو کیقباد تختی و نوشیروان تاج
افراسیاب خنجر و اسفندیار تیغ
آن غم گرفت جان بداندیش ملک تو
کانرا شفا نباشد جز غمگسار تیغ
آموخت درفشانی و یاقوت و زر ناب
زانرو بود که دست تو گشته ست یار تیغ
با زر روی دشمن و یاقوت خون خصم
اندر یمین تو چه کم آید یسار تیغ
یکرویه کرد خواهد گیتی تو را از آن
دو رو ازین جهة شده مشخص نزار تیغ
تا حد تیغ باشد نصرت از ملک
تا نوک کلک باشد مدحت نگار تیغ
باد آن خجسته دست تو در زینهار خلق
کاورده دین حق را در زینهار تیغ
توقیع باد نامت برنامه ظفر
تاریخ باد کارت بر روزگار تیغ
شمارهٔ ۱۷۰ - ثنای سلطان علاء الدوله مسعود: شاد باش ای شاه عالم شاد باششمارهٔ ۱۷۲ - ستایش یکی از بزرگان: زهی در بزرگی جهان را شرف
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ
یارب چه گوهرست بدینسان عیار تیغ
هوش مصنوعی: تیغ آبدار در لحظات پیروزی میتواند سرنوشت ساز باشد، ای کاش بدانیم چه ارزش و بهايي دارد این تیغ با کیفیت و تیز.
گر داشت بر زمرد و لؤلؤ چرا کنون
در باغ رزم شاخ بسد گشت بار تیغ
هوش مصنوعی: اگر بر زمرد و مروارید داشت، پس چرا اکنون در باغ رزم، شاخ بسد به بار تیغ فرود آمده است؟
لاله کند به خون رخ چون زعفران خصم
گر نه دراز خزان شکفد نوبهار تیغ
هوش مصنوعی: اگر لاله به خون رنگین شود مانند زعفران، دشمن نیز اینگونه است. مگر اینکه فصل خزان به درازا کشیده نشود و بهار با شمشیرش شکوفا شود.
آتشکده شود دل سندان نهاد مرد
زان آبدار صفحه سندان گداز تیغ
هوش مصنوعی: دل همچون آتشکدهای است که مردان دلیر بر آن کار میکنند. از آن صفحهای که بر روی سندان قرار دارد و در اثر کار شدید ذوب میشود، تیغی شکل میگیرد.
در ظل فتح یابد عالم لباس امن
چون شد برهنه چهره خورشیدوار تیغ
هوش مصنوعی: در سایه پیروزی، دنیا امنیتی فراگیر مییابد، مانند اینکه برهنگی چهره خورشید، تیغی که درخشان است، به وضوح نمایان میشود.
چون بخت ملک تیغ سپارد به شاه حق
جان های اهل باطل زیبد نثار تیغ
هوش مصنوعی: زمانی که سرنوشت به پادشاه حق کمک کند، جانهای افرادی که بر باطلاند باید در برابر این پادشاه فدای او شوند.
دست زمانه یاره شاهی نیفکند
در بازویی که آن نکشیدست بار تیغ
هوش مصنوعی: زمانه به افرادی که قادر به تحمل سختیها نیستند، کمک نمیکند. همانطور که کسی که نتوانسته بار سنگینی را به دوش بکشد، دیگران نیز به او یاری نخواهند کرد.
گلهای لعل گردد در بوستان ملک
خون های تازه ریخته در مرغزار تیغ
هوش مصنوعی: در باغ سلطنتی گلهای زیبایی به رنگ قرمز وجود دارد که نماد خونهای تازهای هستند که در دشتها و میدانهای جنگ ریخته شدهاند.
از تیغ بی قرار گشاید قرار ملک
جز در دل حسود مباد قرار تیغ
هوش مصنوعی: تیغی که همیشه در حال تردید و ناآرامی است، آرامش مملکت را تنها در دل حسودان و عیبیجو پیدا نمیکند.
سر سبز باد تیغ که در موت احمرست
جان عدوی ملک شه از انتظار تیغ
هوش مصنوعی: تیغی که سرسبز و تازه است، در دوران حماسه و جنگ، جان دشمن پادشاه را تحت تأثیر قرار میدهد و او به شدت در انتظار ضربت و برش این تیغ است.
سلطان علاء دولت کز یمن دولتش
در ضبط دین و دنیا عالی است کار تیغ
هوش مصنوعی: سلطان علاء دولت که از سرزمین یمن آمده، در زمینههای دینی و دنیوی کارهای بزرگ و قابل تحسینی انجام داده است.
مسعود کز سعادت فرش فتوح ملک
بگذشت از آنچه آمدی اندر شمار تیغ
هوش مصنوعی: مسعود که از خوششانسیاش فرش پیروزی را در ملک طی کرد، از آنچه که آمدی و در شمار شمشیرها قرار گرفتی، فراتر رفته است.
مر ملک را ز تیغ حصاریست آهنین
تا دست شاه باشد عالی حصار تیغ
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که ملک (پادشاه) در محاصره و محافظت از خود قرار دارد، زیرا دور او حفاظی از آهن کشیده شده است. این حفاظ بهگونهای طراحی شده که فقط شاه میتواند به قلههای بلند و جایگاه عالی دست پیدا کند. در واقع، این محافظت باعث میشود که سلطنت و مقام پادشاه به خوبی حفظ شود و هیچکس نتواند به راحتی به او آسیب برساند.
تیغ اختیار کرد که عالم بدو دهند
چرخ اعتراض نارد بر اختیار تیغ
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به موضوع اختیار و انتخاب صحبت میکند. او از "تیغ" به عنوان نماد اختیار و قدرت سخن میگوید، که میتواند تأثیر زیادی بر زندگی بگذارد. به عبارتی، شاعر میگوید که انسان میتواند با انتخابهایش بر سرنوشت خود تأثیر بگذارد و به نوعی به چالشها و اعتراضات زندگی پاسخ دهد. این انتخابها و اعتراضات به مانند "چرخ" زندگی در حال چرخش و تغییر هستند که میتواند به فرد احساس قدرت یا ناامیدی بدهد.
با روی دادزی سفر آن می کند که آن
بر روی روزگار بود یادگار تیغ
هوش مصنوعی: کسی که با زیبایی و دلربایی خود به سفر میرود، یادگار دورانهای گذشته را با خود به همراه دارد و یادآور قهر بیرحمانهای است که بر روزگار حاکم بوده است.
اکنون به فخر تیغ سخنور شود که آن
از کرده های مفخر او افتخار تیغ
هوش مصنوعی: اکنون سخنران به خاطر کارهایش به خود میبالد و این افتخار به تیغ او نیز میرسد.
روزی که مغز مردان گردد غذای تیر
جایی که جان گردان باشد شکار تیغ
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که عقل و خرد مردان در مقابل تیر و کمان به اندازهی غذا اهمیت پیدا خواهد کرد، و جایی که جان انسانها در خطر است، تیغ و شمشیر حکم فرما خواهد بود.
در وصف کارزار برآید دخان مرگ
در تف رزمگاه بخیزد شرار تیغ
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، بوی دود مرگ به مشام میرسد و شعلههای تیغ از روی زمین به آسمان میرود.
آواز تندر آرد در گوش باد گرز
باران خون چکاند در تن بخار تیغ
هوش مصنوعی: صدای رعد در گوش باد طنینانداز میشود و باران مانند خون بر بدن ابرها میچکد، گویی تیغی بر آنها فرود آمده است.
چونان همی درآید در کار و بار حرب
کافزون کند ز سطوت خود کار و بار تیغ
هوش مصنوعی: چنان که در عرصه نبرد وارد میشود، قدرت خود را نشان میدهد و موجب افزایش توانایی و کارایی سلاح خود میشود.
گه بر تن گروهی درد دثار عمر
گاهی ز خون قومی سازد شعار تیغ
هوش مصنوعی: گاهی برای برخی افراد، درد و رنج عمر تبدیل به نشانهای از مقاومت میشود و گاهی شمشیر، به نمایندگی از خون و فداکاری یک قوم، کار میکند.
بوسه دهد سپهر بر آن دست فرخش
چون آرزوی تیغ نهد در کنار تیغ
هوش مصنوعی: آسمان به آن دست درخشان بوسه میزند، همانطور که آرزوی یک تیغ در کنار تیغ دیگر قرار میگیرد.
از بهر غرقه کردن و سوز مخالفت
با هم موافقند به طبع آب و نار تیغ
هوش مصنوعی: آب و آتش هر دو در ذات خود خصیصههایی دارند که باعث میشود در ایجاد تضاد و مخالفت با یکدیگر عمل کنند. اما این تضاد به نوعی باعث بروز هماهنگی و همسویی میان آنها میشود. در حقیقت، هر یک از این عناصر در تلاشند تا با یکدیگر مقابله کنند، در حالی که در ذات خود به دنبال اثرگذاری و نابود کردن یکدیگر هستند.
ای خسروی که ملک تو را جانسپار گشت
وز رنج گشت حاسد تو جانسپار تیغ
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که مردم به خاطر تو فدای تو میشوند و از رنجهای حاسدان تو در امان هستند، انقدر بزرگ و محترم هستی که با جان خود از تو دفاع میکنند.
تو کیقباد تختی و نوشیروان تاج
افراسیاب خنجر و اسفندیار تیغ
هوش مصنوعی: تو مانند کیقباد هستی که بر تخت پادشاهی نشستهای، و همچون نوشیروان، تاجی بر سر داری. همچنین به اندازه افراسیاب خنجر و اسفندیار دارای تیغ و قدرت هستی.
آن غم گرفت جان بداندیش ملک تو
کانرا شفا نباشد جز غمگسار تیغ
هوش مصنوعی: آن غم که بر دل بداندیشان حاکم است، جان تو را گرفته و درمانی برای آن وجود ندارد جز دلسوزی و توجه به درد و رنج.
آموخت درفشانی و یاقوت و زر ناب
زانرو بود که دست تو گشته ست یار تیغ
هوش مصنوعی: تو در هنر و زیباییهای گرانبها مانند درفشان و یاقوت و طلا مهارت پیدا کردهای، زیرا که این استعداد و توانایی به خاطر این است که دستان تو به مانند یک تیرانداز زبده در کنار تیغ میدرخشد.
با زر روی دشمن و یاقوت خون خصم
اندر یمین تو چه کم آید یسار تیغ
هوش مصنوعی: اگر با طلا بر روی دشمن بیافکنیم و با یاقوت به خون آن خصم آغشته شویم، چه چیزی از قدرت شمشیر در دست تو کم خواهد شد؟
یکرویه کرد خواهد گیتی تو را از آن
دو رو ازین جهة شده مشخص نزار تیغ
هوش مصنوعی: زندگی تو را در جهتی مشخص خواهد کرد و از آن دو رویی که در این دنیا وجود دارد، تو را دور نگه میدارد. به مانند تیری که بر هدف نشانه میرود، تمرکز و هدفمندی به تو کمک خواهد کرد تا از مشکلات و دوگانگیها دور بمانی.
تا حد تیغ باشد نصرت از ملک
تا نوک کلک باشد مدحت نگار تیغ
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که وقتی کمک و یاری از سوی پادشاه به اوج برسد، مانند تیزی یک شمشیر خواهد بود، و زمانی که زیبایی در توصیف و مدح یک معشوق به اوج خود برسد، همچون نوک قلم خواهد بود. به عبارت دیگر، نصرت و پیروزی مانند شمشیر تند و برنده است و توصیف عشق و زیبایی نیز با قلمی لطیف و زیبا انجام میشود.
باد آن خجسته دست تو در زینهار خلق
کاورده دین حق را در زینهار تیغ
هوش مصنوعی: باد خجستهای که تو میفرستی، به دفاع از مردم آمده تا دین حق را از تیغ و خطر محافظت کند.
توقیع باد نامت برنامه ظفر
تاریخ باد کارت بر روزگار تیغ
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که نام تو به عنوان نشانهای از موفقیت و پیروزی در تاریخ ثبت شده است و کارهایت تاثیر عمیقی بر زمان دارند.