شمارهٔ ۲۹
به راه دوست کسی سر نهد سبک بار است
اسیر دام محبت مگو گرفتار است
سرم به افسر دارا فرو نمی آید
که افسر سر من خاک مقدم یار است
به هیچ روی ز من وا نمی شود غم دوست
به دور نقطه تو گویی که خط پرگار است
تو یوسفی و من از غم اسیر زندانم
عزیز من! تو بفرمای آخر این کار است؟
مرا به باغ و به گلزار حاجتی نبود
مرا که یاد جمال تو باغ گلزار است
اگر به هیچ نگیرم رواست شاخ نبات
که لعل خسرو شیرین لبان شکر بار است
بکن هر آن چه کنی بر من از جفاکاری
که نازنین صنم دلربا، دل آزار است
به محفلی که تویی چشم بر کف دگران
حرارتم نبرد جام اگرچه سرشار است
به خاک پای تو دادیم جان که تا گویند
به راه دوست «وفایی» به جان وفادار است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به راه دوست کسی سر نهد سبک بار است
اسیر دام محبت مگو گرفتار است
هوش مصنوعی: کسی که به سوی دوست میرود، با دل راحت و بدون نگرانی قدم برمیدارد، هرچند که ممکن است به نظر بیاید که در دام عشق افتاده است.
سرم به افسر دارا فرو نمی آید
که افسر سر من خاک مقدم یار است
هوش مصنوعی: من به هیچ عنوان به زینت و شکوه نخواهم پذیرفت، چون خاک پای محبوبم برایم از هر چیز دیگری باارزشتر است.
به هیچ روی ز من وا نمی شود غم دوست
به دور نقطه تو گویی که خط پرگار است
هوش مصنوعی: غم دوست هرگز از دل من بیرون نمیرود؛ انگار که این غم در دورانی مانند دایرهای به دور تو میچرخد و از من جدا نمیشود.
تو یوسفی و من از غم اسیر زندانم
عزیز من! تو بفرمای آخر این کار است؟
هوش مصنوعی: عزیز من، تو همانند یوسف زیبا و خوشچهرهای و من در دل غم و اندوه اسیر شدهام. آیا میتوانی در این وضعیت مرا راهنمایی کنی؟
مرا به باغ و به گلزار حاجتی نبود
مرا که یاد جمال تو باغ گلزار است
هوش مصنوعی: به گل و بوستان نیازی ندارم، چون یاد چهرهی تو برای من بهشتی است پر از گلها و زیباییها.
اگر به هیچ نگیرم رواست شاخ نبات
که لعل خسرو شیرین لبان شکر بار است
هوش مصنوعی: اگر چیزی برای من مهم نباشد، اشکالی ندارد، چون زیبایی لعل (سنگ قیمتی) خسرو (شخصیت افسانهای) به اندازهای است که دلپذیری آن شکرینلبان را نیز تحتالشعاع قرار میدهد.
بکن هر آن چه کنی بر من از جفاکاری
که نازنین صنم دلربا، دل آزار است
هوش مصنوعی: هر چه میخواهی با من بکن، چون محبوب زیبا و دلربایی که دارم، دل مرا میآزارد.
به محفلی که تویی چشم بر کف دگران
حرارتم نبرد جام اگرچه سرشار است
هوش مصنوعی: در جمعی که تو حضور داری، دیگران اگرچه پر از شوق و لذت هستند، برای من جالبیتی ندارند. با وجود اینکه میدانم میتوانم از خوشی آنها بهرهمند شوم، اما تنها بودن تو برای من کافی است و هیچ چیز نمیتواند مقام حضور تو را تحتالشعاع قرار دهد.
به خاک پای تو دادیم جان که تا گویند
به راه دوست «وفایی» به جان وفادار است
هوش مصنوعی: ما جان خود را در برابر خاک پای تو نثار کردیم تا بگویند که در راه دوست، وفاداری به جان انسان است.

وفایی مهابادی