گنجور

شمارهٔ ۱۱۵

زهی ساکن شده در خانه دل
گرفته سر بسر کاشانه دل
تو آن گنجی که از چشم دو عالم
شدی مستور در ویرانه دل
دلم بی‌تو ندارد زندگانی
که هم جانی و هم جانانه دل
به زنجیر سر زلفت گرفتار
شده پای دل دیوانه دل
چو دل پروانه شمع تو گردید
شده شمع فلک پروانه دل
همای جان که عالم سایه اوست
به دام افتاده بهر دانه دل
بسی پیمود بر دل باده ساقی
ولیکن پر نشد پیمانه دل
خراباتی است بیرون از دو عالم
مگر نشنیده‌ای افسانه دل
دلم از مغربی بگسست پیوند
که گه خویش است و گه بیگانه دل

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.