شمارهٔ ۲۲ - به شاهد لغت خبزدو، بمعنی جعل
آن روی و ریش پر گه و پر بلغم و خدو
همچون خبزدوئی که شود زیر پای پخچ
شمارهٔ ۲۱ - به شاهد لغت فرخچ، بمعنی رشوت: بدهم بهر یک نگاه رخششمارهٔ ۲۳ - به شاهد لغت دند، بمعنی ابله و بی باک و خود کامه: اندرین شهر بسی ناکس برخاسته اند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن روی و ریش پر گه و پر بلغم و خدو
همچون خبزدوئی که شود زیر پای پخچ
هوش مصنوعی: آن چهره و صورتش با موهای پراکنده و چرب، به من حالتی شبیه به نان پخته شده را میدهد که زیر پای پخته میشود.