گنجور

شمارهٔ ۷۸۵

ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم
عمر گذشت و هنوز معتکف این دریم
زنده ز سوز دلیم در شب هجران چو شمع
بین که چسان زندگی بی تو به سر می بریم
گر تو بخواهی به چشم در نظر آریم جان
ور تو بگونی روان از سر آن بگذریم
بار به ما سرست منزلش آن خاک پای
چونکه به منزل رسیم بار فرود آوریم
دیده چو دید آفتاب دره نیارد به چشم
ما که ترا دیده ایم بیش به خود ننگریم
گرچه درخت مراد هست به غایت بلند
بر تو چو یا بیم دست هر یک از آن برخوریم
در مرض عشق ما گفت که چونی کمال
از قبل درد تو شکر که هم خوشتریم

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما ز سگان درت بیشتر و کمتریم
عمر گذشت و هنوز معتکف این دریم
هوش مصنوعی: ما از سگ‌های درگاه تو هم کمتر و بیشتر هستیم. زمان زیادی گذشته و هنوز هم ما در این درگاه نشسته‌ایم و به تو پناه آورده‌ایم.
زنده ز سوز دلیم در شب هجران چو شمع
بین که چسان زندگی بی تو به سر می بریم
هوش مصنوعی: در شب جدایی، همه وجودم پر از درد و سوز است، مانند شمعی که در تاریکی می‌سوزد. ببین که چطور بی تو روزگار می‌گذرانم.
گر تو بخواهی به چشم در نظر آریم جان
ور تو بگونی روان از سر آن بگذریم
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، جان را به چشم تو ببینیم، و اگر تو به گونه‌ای دیگر باشی، از جان هم می‌گذریم.
بار به ما سرست منزلش آن خاک پای
چونکه به منزل رسیم بار فرود آوریم
هوش مصنوعی: بار سفر را تنها زمانی بر زمین می‌گذاریم که به مقصد برسیم، مانند آن خاک پای که در نهایت با رسیدن به منزل آرام می‌گیرد.
دیده چو دید آفتاب دره نیارد به چشم
ما که ترا دیده ایم بیش به خود ننگریم
هوش مصنوعی: چشم وقتی که نور آفتاب را ببیند، دیگر نمی‌تواند به چشم خود نگاه کند؛ چون تو را بیشتر از خود دیده است.
گرچه درخت مراد هست به غایت بلند
بر تو چو یا بیم دست هر یک از آن برخوریم
هوش مصنوعی: اگرچه درخت آرزو به اوج بلندی رسیده است، اما هنگامی که به آن نزدیک می‌شویم، ممکن است با خطراتی روبه‌رو شویم.
در مرض عشق ما گفت که چونی کمال
از قبل درد تو شکر که هم خوشتریم
هوش مصنوعی: در درد و عشق تو، او پرسید که حال من چگونه است. سپاس که به خاطر درد تو، کمالی به دست آورده‌ام، چرا که حالا هر دویمان خوشحالیم.