شمارهٔ ۴
ای ذات ترا ظهور عالم
چون خلعت مصطفی و آدم
بر لوح وجود نقطه سهو
افتاده موخر و مقدم
در فاتحه حروف نامت
مکتوم خواص اسم اعظم
در داعیه دوام عمرت
از وحی آید فرشته ملهم
اعلام ملک ترا مسخر
اقیلم دول ترا مسلم
شکر نعم تو امر کلی
تعظیم در تو باب معظم
در مشکل ملک عقل دانا
با رای تو گفته انت اعلم
در بحث کلام منطق تو
با ناطقه گفته است ابکم
کلک همه دان راز دارت
کلک همه دان راز دارم
پیر خردت به رای انور
چون صبح به آفتاب همدم
نزدیک سحرگه کوس سلطان
افکند فغان به هشت طارم
بر گوشه قصر تو حمامی
خواند این غزل او بر این ترنم
کای خسته دلم بناوک غم
بر خسته دلان خویش ارحم
از طره تو به روی ها چین
وز ابروی تو به پشت ها خم
زان غمزه نشسته بر دل ریش
پیکان توام بجای مرهم
بالاتر از ابرویت مه نو
بینند بر آسمان ولی کم
صاحب نظران ازان دو نرگس
دور از تو به چشم های پر نم
خون شد دلم و اشکم از دویدن
زین روی دمش فتاد بردم
جان از غم و درد بی شمارت
ناگفته به کس ز صد یکی هم
از جور تو بنده محقر
شد بر در خواجه معظم
دستور ممالک آنکه خوانند
شاهان ز کریمیش مکرم
آن کز علم مفاخر او
شد کسوت افتخار معلم
انفاس شریف عطرسایش
با شامه داده قوت شم
از منظر خوب و وجه املح
با باصره ذوق کرده منظم
در روز نشاط او لب جام
از خنده نشد دمی فراهم
سایل به دلایل سخایش
نا کرده سوال گشته ملزم
زین غم که عدوست با زر و سیم
پرچین شد و زرد روی و درهم
ای با کرم تو خشک لب یم
وز فیض غمت غمام را غم
با ابر کف تو فیض امطار
چون رشحه ناودان و زمزم
با عین عطات یم تهی چشم
چون چشمه میم پهلوی یم
بر خصم تو نیز کرده دندان
دندانه سین سیف باسم
کرده قلمت چو تیغ در فتح
با کسر مخالف ترا ضم
در جان و دل عدوی ناقص
غمهای مضاعف است مدغم
از مدح تو بنده در ترقیست
بر بام فلک نهاده سلم
انفاس من از بلند قدری
عیسی است کز آسمان زند دم
از کلک دو شاخ میوه روح
ریزان سخنم چون نخل مریم
بردند کمال گوی دعوی
نظم تو و نثر هر دو با هم
این از شعرا ما تاخر
وان از فضلای ما تقدم
دیوان تو گر کسی بخواند
در پیش سخنوران عالم
زین گفته رود ظهیر از جای
چه جای ظهیر انوری هم
گوینده قصیده تو خامست
پخته سخنان ما مسلم
این خام ولی چو نقره خام
وان پخته ولی چو پخته شلغم
اشعار من و جواب یاران
هر چند مماثلند با هم
فرقی ز ثریست تا ثریا
وز لطف ستاره تا به شبنم
چون کوه خجند آمد این شعر
با آب بلند و نام محکم
هنگام دعاس دست بردار
ای خضر که عیسی تو در دم
تا تاجوران ملک بر تخت
در دست چپ آورند خاتم
باد از چپ و راست شاه و درویش
پیش تو نهاده دست بر هم
در دست نگین دولت تو
خاصیت نقش خاتم جم
باغ طربت به آب این شعر
چون روضه خلد سبز و خرم
از مهلت عمر دشمنان یاد
کردیم و کلامنا بهاتم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای ذات ترا ظهور عالم
چون خلعت مصطفی و آدم
هوش مصنوعی: ای ذات تو که تجلیات در عالم مانند لباس زیبای پیامبر و آدم است.
بر لوح وجود نقطه سهو
افتاده موخر و مقدم
هوش مصنوعی: وجود انسان مانند لوحی است که در آن نقاط و نشانههایی وجود دارد، اما در این لوح برخی نقاط به صورت اشتباه یا نامناسب جاگذاری شدهاند. یعنی ترتیب و نظم آنچه در زندگی هست، میتواند دچار اشتباه یا به هم ریختگی باشد.
در فاتحه حروف نامت
مکتوم خواص اسم اعظم
هوش مصنوعی: در آغاز دعا و یاد تو، ویژگیهای ویژهای از نام بزرگ و پرقدرت تو نهفته است.
در داعیه دوام عمرت
از وحی آید فرشته ملهم
هوش مصنوعی: در ادعای طول عمر تو، فرشتهای الهامبخش از سوی وحی میآید.
اعلام ملک ترا مسخر
اقیلم دول ترا مسلم
هوش مصنوعی: ملک تو بر همه جهان چیره است و سرزمینهای تو بهطور قطع در اختیار تو قرار دارند.
شکر نعم تو امر کلی
تعظیم در تو باب معظم
هوش مصنوعی: شکرگزاری و سپاسگذاری از نعمتهای تو، وظیفهای کلی است که بزرگترین اهمیت را به تو میدهد.
در مشکل ملک عقل دانا
با رای تو گفته انت اعلم
هوش مصنوعی: در شرایط دشوار، عقل و دانش افراد با اراده و تصمیمات تو میتواند به سمت درست هدایت شود و این نشان میدهد که تو از همه داناتر هستی.
در بحث کلام منطق تو
با ناطقه گفته است ابکم
هوش مصنوعی: در بحثهای علمی و منطقی، وقتی به حقایق علمی و استدلالها پرداخته میشود، حرف حق و عقل غالب است و افرادی که توانایی سخن گفتن و تحلیل منطقی ندارند، در برابر آن به سکوت و ناتوانی در بیان میرسند.
کلک همه دان راز دارت
کلک همه دان راز دارم
هوش مصنوعی: من همهچیز را میدانم و راز تو را نیز میشناسم.
پیر خردت به رای انور
چون صبح به آفتاب همدم
هوش مصنوعی: پیر دانا و خردمندت مانند صبح است که در کنار آفتاب قرار دارد.
نزدیک سحرگه کوس سلطان
افکند فغان به هشت طارم
هوش مصنوعی: در نزدیکی صبح، صدای کوس و نوا به خوبی در فضا طنینانداز میشود.
بر گوشه قصر تو حمامی
خواند این غزل او بر این ترنم
هوش مصنوعی: در گوشه قصر تو، صدای آواز یک حمام به گوش میرسد که این شعر را با آهنگی زیبا میخواند.
کای خسته دلم بناوک غم
بر خسته دلان خویش ارحم
هوش مصنوعی: ای دل خسته من، به خاطر آنهایی که در غم به سر میبرند، رحم کن و مهربان باش.
از طره تو به روی ها چین
وز ابروی تو به پشت ها خم
هوش مصنوعی: از زیبایی و حالت موهای تو، چهرهها زینت میگیرند و از قوس ابروهای تو، پشتها خمیده میشوند.
زان غمزه نشسته بر دل ریش
پیکان توام بجای مرهم
هوش مصنوعی: غمزهای که بر دل نشسته، مانند پیکانی است که به جای مرهم، درد و رنج میآورد.
بالاتر از ابرویت مه نو
بینند بر آسمان ولی کم
هوش مصنوعی: برخی افراد در آسمان بر زیبایی و نور چهرهات حس حسرت میکنند و میگویند که درخشش تو از همه چیز بالاتر است، اما کم از آن ندیدهاند.
صاحب نظران ازان دو نرگس
دور از تو به چشم های پر نم
هوش مصنوعی: کارشناسان و افرادی که به زیباییها واقفاند، به آن دو گل نرگس که دور از تو هستند، با چشمانی پر از اشک و غم نگاه میکنند.
خون شد دلم و اشکم از دویدن
زین روی دمش فتاد بردم
هوش مصنوعی: دل من مانند خون شده و اشکهایم از شدت دویدن برروی زمین افتاد.
جان از غم و درد بی شمارت
ناگفته به کس ز صد یکی هم
هوش مصنوعی: جانم پر از غم و دردی است که هیچ کس از آن خبر ندارد و من هیچ کس را از این دردهایم آگاه نکردهام.
از جور تو بنده محقر
شد بر در خواجه معظم
هوش مصنوعی: به خاطر ظلم و ستم تو، من بندهای حقیر شدم و در درگاه بزرگترین آقا قرار گرفتم.
دستور ممالک آنکه خوانند
شاهان ز کریمیش مکرم
هوش مصنوعی: دستورات کشورها توسط کسانی صادر میشود که به nobility و بزرگی شناخته شدهاند، و این بزرگی به خاطر کرامت و شخصیت آنان است.
آن کز علم مفاخر او
شد کسوت افتخار معلم
هوش مصنوعی: او که با علم خود، لباس افتخار معلمی را بر تن کرده است.
انفاس شریف عطرسایش
با شامه داده قوت شم
هوش مصنوعی: بوی عطر نفیس آن وجود، قدرت به مشام ما میرسد.
از منظر خوب و وجه املح
با باصره ذوق کرده منظم
هوش مصنوعی: از دیدگاه زیبا و چهره جذاب، من به خوبی توانستهام دیدگاه خود را ساماندهی کنم.
در روز نشاط او لب جام
از خنده نشد دمی فراهم
هوش مصنوعی: در روز شادی او، به قدری خوشحال بود که هیچ زمانی از خنده لب به جام نیاورد.
سایل به دلایل سخایش
نا کرده سوال گشته ملزم
هوش مصنوعی: سکوت کردهام چون دلایل او قانعکنندهاند و از اینکه سوالی بپرسم، مایوس شدهام.
زین غم که عدوست با زر و سیم
پرچین شد و زرد روی و درهم
هوش مصنوعی: از این غم که دشمن با ثروت و زر و سیم به قدرت و جلوهای دست یافته، چهرهام زرد و دلم آشفته شده است.
ای با کرم تو خشک لب یم
وز فیض غمت غمام را غم
هوش مصنوعی: ای لطف و کرم تو، من مانند دریایی خشک و بی آب هستم و غم تو برای من مانند ابری است که همه غمها را از دل میبرد.
با ابر کف تو فیض امطار
چون رشحه ناودان و زمزم
هوش مصنوعی: بارش باران به نرمی و لطافت همچون قطرات آب از ناودان است که از ابرهای وجود تو جاری میشود و زندگی میبخشد.
با عین عطات یم تهی چشم
چون چشمه میم پهلوی یم
هوش مصنوعی: چشمانم را با عطای تو پر میکنم، همچنان که چشمه با آب پر میشود.
بر خصم تو نیز کرده دندان
دندانه سین سیف باسم
هوش مصنوعی: دشمن تو نیز به مهارت و توانایی مجهز شده است و آماده رویارویی با توست.
کرده قلمت چو تیغ در فتح
با کسر مخالف ترا ضم
هوش مصنوعی: قلم تو مانند تیغی تیز است که در فتح و پیروزی به کار میآید و با کسر و کاهش مخالف تو را به پیوند میدهد.
در جان و دل عدوی ناقص
غمهای مضاعف است مدغم
هوش مصنوعی: در درون و دل من، دشمنی ناکام و ناچیز وجود دارد که غمهای زیادی را در خود جای داده است.
از مدح تو بنده در ترقیست
بر بام فلک نهاده سلم
هوش مصنوعی: بنده به خاطر تعریف و ستایشی که از تو میشود، بر اوج آسمانها قدم گذاشتهام و به عرش رسیدهام.
انفاس من از بلند قدری
عیسی است کز آسمان زند دم
هوش مصنوعی: نفسهای من از بلندی مقام عیسی است که از آسمان دم میزند.
از کلک دو شاخ میوه روح
ریزان سخنم چون نخل مریم
هوش مصنوعی: سخنم مانند میوهای از روح و احساسات پربار است که با زیبایی و لطافت بیان میشود، شبیه به خرمایی که از درخت مریم میروید.
بردند کمال گوی دعوی
نظم تو و نثر هر دو با هم
هوش مصنوعی: آنها معادی از بهترین ویژگیهای شعر و نثر تو را به دست آوردند و هر دو را به زیبایی توأم کردند.
این از شعرا ما تاخر
وان از فضلای ما تقدم
هوش مصنوعی: این شعر به ارتباط بین شاعران و فضلای دیگر اشاره دارد. به این معنا که برخی از شاعران در زمان خود تأثیرگذار و محبوب بودند اما در مقایسه با دیگر شخصیتهای علمی و فرهیخته، جایگاه آنان ممکن است پایینتر باشد. به عبارتی، برخی از شاعران در زمان خود معروفاند، اما مقام فضل و دانش افراد دیگر، آنان را در رده بالاتری قرار میدهد.
دیوان تو گر کسی بخواند
در پیش سخنوران عالم
هوش مصنوعی: اگر کسی دیوان تو را در حضور سخنوران بزرگ جهان بخواند، سِرّی از کلامت برای آنها فاش نخواهد شد.
زین گفته رود ظهیر از جای
چه جای ظهیر انوری هم
هوش مصنوعی: از این سخن، رود ظهیر به کجا میرود و این مکان ظهیر چه جایگاهی دارد که انوری هم در آنجا است؟
گوینده قصیده تو خامست
پخته سخنان ما مسلم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که گویا شاعر در تلاش است تا نشان دهد که کلمات و سخنان او، با وجود خام بودن در ظاهر، در واقع عمق و پختگی خاصی دارند. او میخواهد بگوید که آنچه بیان میکند، به نوعی درست و مسلم است، حتی اگر در ابتدا به نظر نرسد.
این خام ولی چو نقره خام
وان پخته ولی چو پخته شلغم
هوش مصنوعی: این جمله به بیان تفاوت میان دو نوع انسان یا رفتارها میپردازد. فرد اول به رغم خام بودن، سرشار از زیبایی و ارزش است، مثل نقرهای که هنوز شکلگیری نشده. در مقابل، فرد دوم به نظر میرسد که بالغ و کامل است، اما در واقع ممکن است بیارزش یا بیفایده باشد، مانند شلغم که پخته شده اما در نگاه اول کمتر از ارزشش به نظر میرسد.
اشعار من و جواب یاران
هر چند مماثلند با هم
هوش مصنوعی: شعرهای من و پاسخ دوستانم هرچند به هم شبیه هستند.
فرقی ز ثریست تا ثریا
وز لطف ستاره تا به شبنم
هوش مصنوعی: این گفته به تفاوتهای موجود در زندگی و زیباییها اشاره دارد. از نشانههای بلندی مانند ثریا و ستارهها تا قطرات صبحگاه تا شبنم، همه چیز دارای جذابیت و ویژگیهای خاص خود است. این تفاوتها به نوعی نشاندهندهی تنوع و زیبایی در زندگی هستند.
چون کوه خجند آمد این شعر
با آب بلند و نام محکم
هوش مصنوعی: این شعر به اندازهای استوار و محکم است که به کوه خجند شباهت دارد، و در عین حال به وضوح و روشنی مثل آب بلند است.
هنگام دعاس دست بردار
ای خضر که عیسی تو در دم
هوش مصنوعی: در زمان دعا، ای خضر، از اقدام خود دست بکش؛ چون عیسی در آستانه ظهور است.
تا تاجوران ملک بر تخت
در دست چپ آورند خاتم
هوش مصنوعی: وقتی که پادشاهان و فرمانروایان بر تخت سلطنت نشسته و در دست چپ خود انگشتر سلطنتی را دارند، نشان دهنده قدرت و نفوذ آنهاست.
باد از چپ و راست شاه و درویش
پیش تو نهاده دست بر هم
هوش مصنوعی: باد از طرف چپ و راست، هم شاه و هم درویش در برابر تو ایستاده و دستان خود را بر هم گذاشتهاند.
در دست نگین دولت تو
خاصیت نقش خاتم جم
هوش مصنوعی: دست تو مانند نمادی از قدرت و ثروت است که ویژگیهای خاصی دارد؛ انگار مانند نگینی ارزشمند و زیبا در خاتم سلطنت جمشید قرار گرفته.
باغ طربت به آب این شعر
چون روضه خلد سبز و خرم
هوش مصنوعی: باغ دلانگیز تو با این شعر مانند باغ بهشتی سرسبز و شاداب است.
از مهلت عمر دشمنان یاد
کردیم و کلامنا بهاتم
هوش مصنوعی: در اینجا به مدت زمانی که دشمنان در زندگی خود دارند اشاره میشود و به پایان کلام و سخنان خود اشاره شده است.
حاشیه ها
1399/09/26 17:11
متین
نزدیک سحر، که کوس سلطان
نه نزدیک سحرگاه
پیوند معنایی با بیت بعد داره