شمارهٔ ۱۱۳
دل من باز هوای سرکوئی دارد
میل خاطر دگر امروز بسوئی دارد
هیچ دارید خبر کان دل سرگشته ی من
مدتی شد که وطن بر سر کوئی دارد
بگسست از من و در سلسله موئی پیوست
که دل خلق جهان در خم موئی دارد
ایکه از سنبل مشکین تو عنبر بوئیست
خنک آن باد که از زلف تو بوئی دارد
ما بیک کاسه چنین مست و خراب افتادیم
حال آن مست چه باشد که سبوئی دارد
شاخ را بین که چه سرمست برون آمده است
گوئیا او هم ازین باده کدوئی دارد
ایکه گوئی که مکن خوی بشاهد بازی
هر کرا فرض کنی عادت و خوئی دارد
خیز چون پرده ز رخسار گل افکند صبا
روی گل بین که نشان گل روئی دارد
خوش بیا برطرف دیده ی خواجو بنشین
همچو سروی که وطن بر لب جوئی دارد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل من باز هوای سرکوئی دارد
میل خاطر دگر امروز بسوئی دارد
هوش مصنوعی: دل من دوباره به یاد سر کوی محبوب است و امروز تمایل تازهای برای رفتن به سمت آنجا دارد.
هیچ دارید خبر کان دل سرگشته ی من
مدتی شد که وطن بر سر کوئی دارد
هوش مصنوعی: هیچ ارتباطی با خبر ندارید که دل پریشان من مدتی است در جایی از شهر به دنبال آرامش میگردد.
بگسست از من و در سلسله موئی پیوست
که دل خلق جهان در خم موئی دارد
هوش مصنوعی: از من جدا شد و در رشتهای از موئی پیوسته است که دلهای مردم جهان به آن مو وابسته است.
ایکه از سنبل مشکین تو عنبر بوئیست
خنک آن باد که از زلف تو بوئی دارد
هوش مصنوعی: بادی که از زلف تو میوزد، بویی خوش و دلانگیز دارد که شبیه عطر مشک و عنبر است. این نسیم خنک، بویی لطیف و دلپذیر به همراه دارد.
ما بیک کاسه چنین مست و خراب افتادیم
حال آن مست چه باشد که سبوئی دارد
هوش مصنوعی: ما به خاطر تو اینقدر مست و خراب شدهایم، حالا تصور کن آن کسی که خود در دستش سبوی شراب دارد، حالش چه باید باشد؟
شاخ را بین که چه سرمست برون آمده است
گوئیا او هم ازین باده کدوئی دارد
هوش مصنوعی: شاخ را ببین که چقدر سرشار و خوشحال از درخت بیرون آمده است، گویی او هم از این میوه خاصی نوشیده و حالش گرفته است.
ایکه گوئی که مکن خوی بشاهد بازی
هر کرا فرض کنی عادت و خوئی دارد
هوش مصنوعی: هر کسی که میگوید که نباید به تماشای زیباییها بپردازی، در حقیقت نشاندهنده این است که هر فردی عادتها و ویژگیهای خاص خود را دارد.
خیز چون پرده ز رخسار گل افکند صبا
روی گل بین که نشان گل روئی دارد
هوش مصنوعی: به پاخیز، زیرا نسیم صبحگاهی چون پردهای از چهرهی گل کنار زده است. به روی گل نگاه کن که نشانهای از زیبایی گل را به نمایش میگذارد.
خوش بیا برطرف دیده ی خواجو بنشین
همچو سروی که وطن بر لب جوئی دارد
هوش مصنوعی: بیایید و در کنار دیدهی خواجو بنشینید، مانند سروی که به دنبال آب دارد.

خواجوی کرمانی