گنجور

شمارهٔ ۳۳۸

دی شبانگه به غلط تا به لب دجله شدم
باجگه دیدم و نظاره بتان حرمی
بر لب دجله ز بس نوش لب نوش‌لبان
غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمی
نازنینان عرب دیدم و رندان عجم
تشنه‌دل ز آرزو و غرقه تن از محتشمی
پیری از دور بیامد عجمی زاد و غریب
چشم پوشیده و نالان ز برهنه قدمی
دهنش خشک و شکفته رخش از ابر مژه
جگرش گرم و فسرده تنش از سرد دمی
تشنگی بایه برده به لب دجله فتاد
سست تن مانده و از سست تنی سخت غمی
آب برداشتن از دجله مگر زور نداشت
که نوان بود ز لرزان تنی و پشت خمی
شربتی آب طلب کرد ز ملاحی و گفت
هات یا شیخ ذهیبا حرمی الرقم
پیر گفت ای فتی آن زر که ندارم چه دهم
گفت: اخسا قطع الله یمین العجمی
آبی از دجله چوبینم که به پیری ندهند
من ز بغداد چه گویم صفت بی‌کرمی
بی‌درم لاف ز بغداد مزن خاقانی
گرچه امروز به میزان سخن یک درمی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دی شبانگه به غلط تا به لب دجله شدم
باجگه دیدم و نظاره بتان حرمی
هوش مصنوعی: شب گذشته به اشتباه به کنار رود دجله رسیدم و در آنجا معشوق‌های زیبا و دیدنی را تماشا کردم.
بر لب دجله ز بس نوش لب نوش‌لبان
غنچه غنچه شده چون پشت فلک روی زمی
هوش مصنوعی: بر روی دجله، به دلیل نوشیدن زیاد از آب آن، لبی مثل لبان گل، به شکل غنچه درآمده است، گویی که بر روی زمین، مانند ستاره‌های آسمان، زیبایی دارد.
نازنینان عرب دیدم و رندان عجم
تشنه‌دل ز آرزو و غرقه تن از محتشمی
هوش مصنوعی: من افرادی دلشکسته و آرزومند را دیدم که به زیبایی و مجلل بودن خویش مشغول بودند؛ زیبایی‌هایی از عرب‌ها و سرشار از احساس در میان رندان ایرانی.
پیری از دور بیامد عجمی زاد و غریب
چشم پوشیده و نالان ز برهنه قدمی
هوش مصنوعی: مردی پیر و غریب از دور به ما نزدیک شد، با چشمانی بسته و ناله‌ای از دل، در حال قدم زدن بود.
دهنش خشک و شکفته رخش از ابر مژه
جگرش گرم و فسرده تنش از سرد دمی
هوش مصنوعی: این شعر توصیف حالتی است که در آن فردی با مشکلاتی مواجه شده است. او احساس بی‌حالی و خشکی در دهانش دارد و چهره‌اش همچون آسمان ابری به نظر می‌رسد. در عین حال، قلبش یا احساسش گرم و زنده است، اما بدنه‌اش تحت تأثیر سرما قرار دارد. به طور کلی، این توصیف نشان‌دهنده تضاد بین احساسات گرم و سرد در فرد است.
تشنگی بایه برده به لب دجله فتاد
سست تن مانده و از سست تنی سخت غمی
هوش مصنوعی: تشنگی فردی را به کناره‌های دجله کشانده و او با جسمی ضعیف و ناتوان، احساس غمی عمیق و سنگین دارد.
آب برداشتن از دجله مگر زور نداشت
که نوان بود ز لرزان تنی و پشت خمی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی نتوانسته از دجله آب بگیرد، چون به قدری ضعیف و لرزان است که نمی‌تواند قدرت کافی برای این کار را داشته باشد. بنابراین، این فرد به خاطر ناتوانی‌اش از انجام کار مورد نظر باز می‌ماند.
شربتی آب طلب کرد ز ملاحی و گفت
هات یا شیخ ذهیبا حرمی الرقم
هوش مصنوعی: شخصی از ناخدای کشتی آبی خواست و گفت: "بیا، ای شیخ، گوارای تو باشد این نوشیدنی که سرنوشت را رقم می‌زند."
پیر گفت ای فتی آن زر که ندارم چه دهم
گفت: اخسا قطع الله یمین العجمی
هوش مصنوعی: پیر فرزانه به جوان گفت: من چه چیزی می‌توانم به تو بدهم در حالی که خودم آن زر (طلا) را ندارم؟ جوان پاسخ داد: بروی، خداوند دست آن خارجی را قطع کند.
آبی از دجله چوبینم که به پیری ندهند
من ز بغداد چه گویم صفت بی‌کرمی
هوش مصنوعی: من همچون آبی هستم که از دجله به سر چوبی تبدیل شده و در دوران پیری به من اراده‌ای نمی‌دهند. حالا از بغداد چه بگویم در مورد صفات بی‌کرمی و بی‌نهایتی که دارم.
بی‌درم لاف ز بغداد مزن خاقانی
گرچه امروز به میزان سخن یک درمی
هوش مصنوعی: هرگز از بغداد سخن مباهات نکن، ای خاقانی! گرچه امروز در شعر و سخن به اندازه یک درم ارزش دارم.