غزل شمارهٔ ۱۲۸
عشق تو دست از میان کار برآورد
فتنه سر از جیب روزگار برآورد
هر که به کوی تو نیمبار فروشد
جان به تمنا هزار بار برآورد
جزع تو دل را هزار نیش فرو برد
لعل تو جان را هزار کار برآورد
طبع تو تا عادت پلنگ بیاموخت
گرد ز شیران مرغزار برآورد
گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار کانتظار برآورد
خوی تو با دیگران چو شاخ سمن بود
کار چو با من فتاد خار برآورد
آتش عشق تو در نهاد من افتاد
دود ز خاقانی آشکار برآورد
اطلاعات
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عشق تو دست از میان کار برآورد
فتنه سر از جیب روزگار برآورد
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شد که همه مشکلات و فتنهها کنار برود و روزگار به راحتی و بدون دردسر مسیری جدید را پیش بگیرد.
هر که به کوی تو نیمبار فروشد
جان به تمنا هزار بار برآورد
هوش مصنوعی: هر کس که در راه عشق تو جانش را یک بار فدای تو کند، هزار بار آرزوی بازگشت به آن حال و مقام را در دلش میپروراند.
جزع تو دل را هزار نیش فرو برد
لعل تو جان را هزار کار برآورد
هوش مصنوعی: شکایت و اندوه تو مانند نیش عقرب دل را میزند و لبخند تو زندگی و شادی را برای جان به ارمغان میآورد.
طبع تو تا عادت پلنگ بیاموخت
گرد ز شیران مرغزار برآورد
هوش مصنوعی: خوی تو به اندازهای آماده و چابک است که مثل پلنگ رفتار میکنی و در کنار شیران بینظیر در دشت قرار میگیری.
گفتی کز انتظار کار شود راست
وای بر آن کار کانتظار برآورد
هوش مصنوعی: گفتی منتظر بمان تا کارها درست شود، اما افسوس که همین انتظار، باعث به گمراهی رفتن کارها میشود.
خوی تو با دیگران چو شاخ سمن بود
کار چو با من فتاد خار برآورد
هوش مصنوعی: خوی تو مانند شاخههای درخت سمن است که زیبا و لطیف است، اما وقتی با من درگیر میشوی، همچون خارهایی که برمیخیزند، سخت و آزاردهنده میگردد.
آتش عشق تو در نهاد من افتاد
دود ز خاقانی آشکار برآورد
هوش مصنوعی: عشق تو در وجودم آتش افروخته و نشانههای آن مانند دودی از آثار خاقانی نمایان شده است.