غزل شمارهٔ ۱۲۷
دل از آن دلستان به کس نرسد
بر از آن بوستان به کس نرسد
بی غمش رنگ عیش کسی نبرد
بی دَمش بوی جان به کس نرسد
به غلط بوسهای بخواهم ازو
گرچه دانم که آن به کس نرسد
لب به دندان فروگزد یعنی
رطب از استخوان به کس نرسد
وصلش اندیشه چون کنم کامروز
دولت از ناکسان به کس نرسد
مردمی تنگبار گشت چنان
کز درش آستان به کس نرسد
عهد و انصاف پی غلط کردند
تا ازیشان نشان به کس نرسد
همه بیگانهاند خلق آوخ
کآشنا زان میان به کس نرسد
اهل دردی مجوی خاقانی
کاین مراد از جهان به کس نرسد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دل از آن دلستان به کس نرسد
بر از آن بوستان به کس نرسد
هوش مصنوعی: دل کسی به آن معشوق نمیرسد و هیچکس نمیتواند به آن باغ و زیبایی دست پیدا کند.
بی غمش رنگ عیش کسی نبرد
بی دَمش بوی جان به کس نرسد
هوش مصنوعی: بدون غم او، کسی طعم شادی را نخواهد چشید و بدون حضور او، هیچکس بوی زندگی را احساس نخواهد کرد.
به غلط بوسهای بخواهم ازو
گرچه دانم که آن به کس نرسد
هوش مصنوعی: اگرچه میدانم که این بوسه به کسی دیگر نمیرسد، اما همچنان از او میخواهم.
لب به دندان فروگزد یعنی
رطب از استخوان به کس نرسد
هوش مصنوعی: اگر لب بر دندان فشرده شود، یعنی هیچ چیزی از دل برنخواهد آمد و کسی نمیتواند از دل آدمی خبر بگیرد.
وصلش اندیشه چون کنم کامروز
دولت از ناکسان به کس نرسد
هوش مصنوعی: امروز با فکر ملاقاتش چگونه میسر است، که خوشبختی از افراد بیمانند به کسی نمیرسد.
مردمی تنگبار گشت چنان
کز درش آستان به کس نرسد
هوش مصنوعی: مردم آنقدر تنگدست و فقیر شدند که هیچکس نتواند به دروازهی آنها نزدیک شود و از آنجا وارد شود.
عهد و انصاف پی غلط کردند
تا ازیشان نشان به کس نرسد
هوش مصنوعی: عهد و انصاف را زیر پا گذاشتند تا هیچ نشانی از خود باقی نگذارند.
همه بیگانهاند خلق آوخ
کآشنا زان میان به کس نرسد
هوش مصنوعی: همه انسانها به نوعی بیگانهاند و آنگاه که نیاز به دوستی و آشنایی داریم، هیچکس در میان نیست که به ما نزدیک شود.
اهل دردی مجوی خاقانی
کاین مراد از جهان به کس نرسد
هوش مصنوعی: درد کشیدگان را در جستجوی خود نگرد، زیرا آنچه از دنیا میخواهی هرگز به کسی نمیرسد.