غزل شمارهٔ ۱۲۵
اول از خود بری توانم شد
پس تو را مشتری توانم شد
بر سر تیغ عشق سر بنهم
گر پیات سرسری توانم شد
عشق تو چون خلاف مذهبهاست
خصم مذهبگری توانم شد
تا به اسلام عشق تو برسم
بندهٔ کافری توانم شد
جان من تا ز توست آنجائی
من کجا ایدری توانم شد
یار چون لشکری شود من نیز
بر پیاش لشکری توانم شد
گفت خاقانی از خدا برهم
گر ز عشق بری توانم شد
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اول از خود بری توانم شد
پس تو را مشتری توانم شد
هوش مصنوعی: ابتدا باید خودم را قوی و توانمند کنم، سپس میتوانم به تو خدمت کنم و نیازهایت را برآورده سازم.
بر سر تیغ عشق سر بنهم
گر پیات سرسری توانم شد
هوش مصنوعی: اگر عشق به این مرحله برسد که مجبور شوم برای تو جانم را در خطر بیندازم، حتی اگر به صورت گذرا و سطحی به تو نزدیک شوم، این کار را انجام میدهم.
عشق تو چون خلاف مذهبهاست
خصم مذهبگری توانم شد
هوش مصنوعی: عشق تو به قدری عمیق و ویژه است که حتی اگر به اصول و عقاید مختلف احترام بگذارم، میتوانم در برابر آنها ایستادگی کنم.
تا به اسلام عشق تو برسم
بندهٔ کافری توانم شد
هوش مصنوعی: برای رسیدن به عشق تو، ممکن است حتی به کفر هم گرایش پیدا کنم.
جان من تا ز توست آنجائی
من کجا ایدری توانم شد
هوش مصنوعی: جان من تا زمانی که به تو وابسته است، جایی میتوانم رفت که تو بتوانی به من رسیدگی کنی.
یار چون لشکری شود من نیز
بر پیاش لشکری توانم شد
هوش مصنوعی: وقتی که یار به مانند یک ارتش قوی و آماده باشد، من نیز میتوانم با او همراه شوم و به او بپیوندم.
گفت خاقانی از خدا برهم
گر ز عشق بری توانم شد
هوش مصنوعی: خاقانی میگوید اگر بر اثر عشق از خدا دور شوم، میتوانم در زندگیام دچار مشکلات و سختیها شوم.