گنجور

غزل شمارهٔ ۱۲۴

لب جانان دوای جان بخشد
درد از آن لب ستان که آن بخشد
عشق میگون لبش به می ماند
عقل بستاند ارچه جان بخشد
دیت آن را که سر برد به شکر
هم ز لعل شکرفشان بخشد
عاشق آن نیست کو به بوی وصال
هستی خود به دلستان بخشد
عاشق آن است کو به ترک مراد
هرچه هستی است رایگان بخشد
دو جهان را دو شاخ گل داند
دسته بندد به دلستان بخشد
شه سواری است عشق خاقانی
کز سر مقرعه جهان بخشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

لب جانان دوای جان بخشد
درد از آن لب ستان که آن بخشد
هوش مصنوعی: لب‌های محبوب جان را شفا می‌بخشند و درد وجود را از آن لب‌های شیرین می‌زدایند.
عشق میگون لبش به می ماند
عقل بستاند ارچه جان بخشد
هوش مصنوعی: عشق او همچون رنگ لب‌هایش شگفت‌انگیز است و اگرچه عقل انسان را می‌گیرد، اما عشق می‌تواند جان را به زندگی دوباره بازگرداند.
دیت آن را که سر برد به شکر
هم ز لعل شکرفشان بخشد
هوش مصنوعی: آن کسی که سرش وامی‌دارد، به قدری شیرین است که از گل‌های شکر و لعل هم زیباتر و دل‌نشین‌تر است.
عاشق آن نیست کو به بوی وصال
هستی خود به دلستان بخشد
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی نیست که فقط به خاطر نزدیکی و رسیدن به معشوق، احساس عشق کند.
عاشق آن است کو به ترک مراد
هرچه هستی است رایگان بخشد
هوش مصنوعی: عاشق واقعی کسی است که برای دستیابی به محبوبش، تمام خواسته‌ها و آرزوهای خود را به آسانی و بدون هیچ منت، فدای او کند.
دو جهان را دو شاخ گل داند
دسته بندد به دلستان بخشد
هوش مصنوعی: دو جهان را مانند دو شاخه گل می‌داند و با دلش به هم می‌پیوندد و از عشق می‌بخشد.
شه سواری است عشق خاقانی
کز سر مقرعه جهان بخشد
هوش مصنوعی: عشق، مانند سواری است که بر گردونه‌ی دنیا نشسته و به دیگران از نعمت‌های خود می‌بخشد.