شمارهٔ ۱۹۹ - در مدح صفوة الدین بانو و بیان توفیق ادای حج او
ای در عجم سلالهٔ اصل کیان شده
وی در عرب زبیدهٔ اهل زمان شده
نی نی تو را زبیده نخوانم کز این قیاس
روی سخات در خوی خجلت نهان شده
ای صد زبیده پیش صف خادمان تو
دستار دار خوان و پرستار خوان شده
جان زبیده موکب تو دیده در حجاز
بسته میان به خدمت و هارون زبان شده
نعمانت در عرب چو نجاشی است در حبش
مولی صفت نموده و لالا زبان شده
هرگز کس از کیان ره کعبه نرفته بود
تو رفته راه کعبه و فخر کیان شده
آن آرزو که جان منوچهر داشته
تو یافته به صدق دل و شاد جان شده
ز آن رای کان برادر عیسی نفس زده
دولت نصیب خواهر مریم مکان شده
این طرفه بین که دست برادر فشانده تخم
همشیره برگرفته، برو شادمان شده
تو کعبهٔ عجم شده، او کعبه عرب
او و تو هر دو قبلهٔ انسی و جان شده
قبله به قبله رفته و کوس سخا زده
کعبه به کعبه آمده وکامران شده
تو میهمان کعبه شده هفتهای و باز
همشهریان کعبه تو را میهمان شده
خوان ساخته به رسم کیان اهل مکه را
رسم کیان ربیع دل مکیان شده
تو هفت طوف کرده و کعبه عروسوار
هر هفت کرده پیش تو و عشق دان شده
نظاره در تو چشم ملایک که چشم تو
دیده جمال کعبه و زمزم فشان شده
تو بوسه داده چهرهٔ سنگ سیاه را
رضوان ز خاک پای تو بوسه ستان شده
سنگ سیاه بهر نثارت ز سیم و زر
ابر سیه نموده و برف خزان شده
آری سپاه صبح دریده لباس شب
لیک آفتاب سلطنهدار جهان شده
پرواز کرده جان منوچهر سوی تو
دیده تو را به کعبه و خرم روان شده
پیش آمده روان فریدون گهر فشان
تا ز آن گهر زمین علم کاویان شده
کردند خاندان تو غربت، نه زین صفت
ای کرده غربت و شرف خاندان شده
رفته ایاز بر در محمود زاولی
طالب معاش غزنی و شرف خاندان شده
تو دیده حضرتی که چو محمود صد هزار
آنجا ایاز نام کمر بر میان شده
سالار پیر کرده به مافارقین سفر
سالار شام، رزق ورا در ضمان شده
تو کرده آن سفر که ضماندار جنت است
سالار شام، پیش تو سالار خوان شده
جد تو نیز شاه فریبرز رفته هم
دیده در ملک شه و در اصفهان شده
تو ملک و شاهی از حرمی یافته که هست
صد چون ملکشهش گرو آستان شده
یک چند اگر برادر و مادرت رفته هم
بغداد و بصره دیده و مطلق عنان شده
تو بخششی نموده به بغداد کز سخات
بر دجله هفت دجلهٔ دیگر روان شده
با بانگ نام توست که دجله ز شرم و لرز
شنگرف رنگ گشته و سیماب سان شده
حجاب آستان خلیفه ز جاه تو
برده نشان که جاه تو سلطان نشان شده
گر زخم یافته دلت از رنج بادیه
دیدار کعبه مرهم راحت رسان شده
چون ناخنی ز کعبه نهای دور و زین حسد
در چشم دیو ناخنه است استخوان شده
کوثر به ناودان شده آندم که پای تو
کرده طواف کعبه و زی ناودان شده
هر خون که رانده از تن قربان خواص تو
گلگونهٔ عذار خواص جنان شده
خون بهیمه ریخته هر میزبان به شرط
تو خون نفس ریخته و میزبان شده
چون زی مدینه آمده مهد رفیع تو
ز ابر عطات شوره ستان بوستان شده
تو عنبرین نفس به سر روضهٔ رسول
وز یاد تو ملائکه مشکین دهان شده
وقت قدوم روضه تو را مرحبا زده
صدق دلت به حضرت او نورهان شده
آن شاخ سیم بر سر بالین مصطفی
از بس نثار لعل و زرت گلستان شده
تو شب به روضهٔ نبوی زنده داشته
عین اللهت به لطف نظر پاسبان شده
اشک نیاز ریخته چشم تو شمعوار
وز نور روضهٔ نبوی شمعدان شده
هنگام بازگشت همه ره ز برکتت
شب بدروار بدرقهٔ کاروان شده
در موکبت برای خبر چون کبوتران
شام و سحر دو نامه بر رایگان شده
وز بهر محملت که فلک بوده غاشیهاش
خورشید ناقه گشته و مه ساربان شده
تاریخ گشته رفتن مهد تو در عرب
چون در عجم کرامت تو داستان شده
ای آسیه کرامت و ای ساره معرفت
حوای وقت و مریم آخر زمان شده
این هر چهار طاهره را خامسه توئی
هر ناخن از تو رابعهٔ دودمان شده
ای اعتقاد نه زن و ده یار مصطفات
از نوزده زبانیه حرز امان شده
هستند ده ستاره و نه حور با دلت
همراه هشت جنت و هفت آسمان شده
گر شاه بانوان ز خلاط آمده به حج
نامش به جود در همه علام عیان شده
تو قحط مکه برده و نامت به شرق و غرب
تا حد قندهار و خط قیروان شده
صد ماه بانوان به برت پیشکار هست
صد شاه ارمنت رهی قهرمان شده
خاقانی ار ز خدمت مهد تو دور ماند
عمرش بخورده در سر تشویر آن شده
اکنون ز روی بیطمعی خوانده مدح تو
بر مدح خوان تو ملکان مدح خوان شده
زین شعر کرده بر قد و صفت قبای فخر
وز بهر فتنه نیز فلک چون کمان شده
بادت بقای خضر و هم از برکت دعات
اسکندر جهان، شه شرق اخستان شده
بادت سعادت ابد وهم به همتت
قیدافهٔ زمین و سر قیروان شده
شمارهٔ ۱۹۸ - مطلع سوم: این آتشین کاسه نگر، دولاب مینا داشتهشمارهٔ ۲۰۰ - در تهنیت عید و مدح جلال الدین شروان شاه اخستانبن منوچهر: عید است و پیش از صبحدم مژده به خمار آمده
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای در عجم سلالهٔ اصل کیان شده
وی در عرب زبیدهٔ اهل زمان شده
هوش مصنوعی: ای تو که در سرزمین عجم، نسل اصلی و اصیل کیانی هستی و در سرزمین عرب، بهترین و برجستهترین فرد زمان خود شدهای.
نی نی تو را زبیده نخوانم کز این قیاس
روی سخات در خوی خجلت نهان شده
هوش مصنوعی: من تو را به زبیده (بهترین) نمیخوانم، زیرا از این مقایسه، چهرهی سخاوت تو در دل خجالتی پنهان شده است.
ای صد زبیده پیش صف خادمان تو
دستار دار خوان و پرستار خوان شده
هوش مصنوعی: ای زیبا ترین دختر، که در کنار خدمتکاران خود نشستهای و مانند کدبانویی با مهارت از میهمانان پذیرایی میکنی.
جان زبیده موکب تو دیده در حجاز
بسته میان به خدمت و هارون زبان شده
هوش مصنوعی: جان زبیده، همسر هارون الرشید، در حجاز (مکه و Medina) به عشق تو در حالت خضوع و خدمت به تو قرار دارد و زبیده خود را از زبان هارون جدا کرده است.
نعمانت در عرب چو نجاشی است در حبش
مولی صفت نموده و لالا زبان شده
هوش مصنوعی: نعمان در عرب مانند نجاشی در حبشه است؛ او را به صفاتی بزرگ توصیف کردهاند و به کسی با زبان شیرین و خوشگفتار مشهور شده است.
هرگز کس از کیان ره کعبه نرفته بود
تو رفته راه کعبه و فخر کیان شده
هوش مصنوعی: هیچکس تا به حال از سرزمین کیان به کعبه نرفته بود، اما تو رفتهای و به این دلیل به افتخار سرزمین خود افزودهای.
آن آرزو که جان منوچهر داشته
تو یافته به صدق دل و شاد جان شده
هوش مصنوعی: آرزوی منوچهر که جانش را شاد کرده، به صدق دل و راستی نصیب تو شده است.
ز آن رای کان برادر عیسی نفس زده
دولت نصیب خواهر مریم مکان شده
هوش مصنوعی: به دلیل تصمیم و رای برادر عیسی، نعمت و قدرت به خواهر مریم و جایگاهی ویژه اعطا شده است.
این طرفه بین که دست برادر فشانده تخم
همشیره برگرفته، برو شادمان شده
هوش مصنوعی: عجب صحنهای است که برادر دستش را دراز کرده و دانهای از همان شیرهای که از یکدیگر گرفتهاند، کاشته و حالا خوشحال و شاداب شده است.
تو کعبهٔ عجم شده، او کعبه عرب
او و تو هر دو قبلهٔ انسی و جان شده
هوش مصنوعی: تو به مانند کعبهای از عجم، و او نیز کعبهای از عرب است. شما هر دو، نقطه قبله و مقصد دلها و روحها هستید.
قبله به قبله رفته و کوس سخا زده
کعبه به کعبه آمده وکامران شده
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که افراد و مکانها در جستجوی ثروت و خوشبختی به سوی یکدیگر حرکت میکنند. آنها از یک جا به جایی دیگر میروند و از این طریق به فراوانی و موفقیت دست پیدا میکنند.
تو میهمان کعبه شده هفتهای و باز
همشهریان کعبه تو را میهمان شده
هوش مصنوعی: تو یک هفته مهمان کعبه بودهای و حالا مردم شهر کعبه به تو میگویند مهمان ما هستی.
خوان ساخته به رسم کیان اهل مکه را
رسم کیان ربیع دل مکیان شده
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی و شکوه میزبانی اهل مکه اشاره میکند. او میگوید که سفرهای که برای میهمانان پهن شده، به زیبایی و ظرافتی است که شایستهی خاندان کیان است و این مجلس، بهاری برای دلهای مکیان شده است. به عبارت دیگر، فضایی دلانگیز و خوشایند برای مهمانان فراهم شده که نشان از احترام و محبت فراوان است.
تو هفت طوف کرده و کعبه عروسوار
هر هفت کرده پیش تو و عشق دان شده
هوش مصنوعی: تو با زیباییات مثل عروسی میدرخشی و تمام زیباییهای دنیا به خاطر تو به حالت احترام سرشان را پایین آوردهاند و عشق نیز به وجود تو معنادار شده است.
نظاره در تو چشم ملایک که چشم تو
دیده جمال کعبه و زمزم فشان شده
هوش مصنوعی: چشمهای فرشتگان به تماشای توست، زیرا چشمان تو زیبایی کعبه را دیده و مانند آب زلال زمزم، جلال و زیبایی را پراکنده کردهاند.
تو بوسه داده چهرهٔ سنگ سیاه را
رضوان ز خاک پای تو بوسه ستان شده
هوش مصنوعی: تو بر چهرهٔ سنگی سیاه بوسه میزنی و بهشت از خاک پای تو بوسه میگیرد.
سنگ سیاه بهر نثارت ز سیم و زر
ابر سیه نموده و برف خزان شده
هوش مصنوعی: سنگ سیاه به خاطر نثار تو، نماد ثروت و جواهرات را مانند ابری تاریک کرده و زمستان را به تصویر کشیده است.
آری سپاه صبح دریده لباس شب
لیک آفتاب سلطنهدار جهان شده
هوش مصنوعی: بله، سپاه صبح لباس شب را دریده و آفتاب، سلطنتی بر جهان برقرار کرده است.
پرواز کرده جان منوچهر سوی تو
دیده تو را به کعبه و خرم روان شده
هوش مصنوعی: جان منوچهر به سوی تو پرواز کرده و چشمانش تو را در کعبه و مکانهای خوشبختی دیدهاند.
پیش آمده روان فریدون گهر فشان
تا ز آن گهر زمین علم کاویان شده
هوش مصنوعی: فریدون با روانی سرشار از فضائل و صفات عالی به زمین آمد، و از او دانشی بزرگ و گرانب بها به وجود آمد که به مانند جواهراتی در دل زمین میدرخشید.
کردند خاندان تو غربت، نه زین صفت
ای کرده غربت و شرف خاندان شده
هوش مصنوعی: خاندان تو به دلیل ویژگیهایی که دارند، در غربت و دوری از میهن به سر میبرند. این ویژگیها باعث شده که نهتنها احساس غربت کنند، بلکه همچنین شرافت و جایگاه خود را نیز تحت تأثیر قرار دهند.
رفته ایاز بر در محمود زاولی
طالب معاش غزنی و شرف خاندان شده
هوش مصنوعی: تو از در محمود زاولی رفتهای و حالا در جستجوی معیشت در غزنی و شرف خانوادهات هستی.
تو دیده حضرتی که چو محمود صد هزار
آنجا ایاز نام کمر بر میان شده
هوش مصنوعی: آیا تو آن حضرت را دیدهای که مانند محمود، صد هزار ایاز در آنجا جمع شدهاند و کمر خود را به میان بستهاند؟
سالار پیر کرده به مافارقین سفر
سالار شام، رزق ورا در ضمان شده
هوش مصنوعی: سالار پیر به سوی مردمان غیر از خود رفته است. او که به عنوان رهبر شناخته میشود، از طرف خدای بزرگ روزیاش بیمه شده است.
تو کرده آن سفر که ضماندار جنت است
سالار شام، پیش تو سالار خوان شده
هوش مصنوعی: تو سفری را آغاز کردهای که ضامن بهشت است، و در این سفر به مقام و منزلتی رسیدهای که رهبری مهمانی را بر عهده داری.
جد تو نیز شاه فریبرز رفته هم
دیده در ملک شه و در اصفهان شده
هوش مصنوعی: جد تو نیز، شاه فریبرز که در گذشته زندگی میکرده، هم در سرزمین پادشاهی و هم در اصفهان، دیده شده است.
تو ملک و شاهی از حرمی یافته که هست
صد چون ملکشهش گرو آستان شده
هوش مصنوعی: تو نائل به مقام و سلطنتی شدهای که ارزش آن به اندازهی صد شاه دیگر است و همهی آنها در برابر دربار تو، به آستان تو تسلیم شدهاند.
یک چند اگر برادر و مادرت رفته هم
بغداد و بصره دیده و مطلق عنان شده
هوش مصنوعی: اگر برادر و مادرت مدتی را در بغداد و بصره گذراندهاند و آزادی عمل پیدا کردهاند، اما این به تنهایی دلیل بر برتری یا ارزش آنها نیست.
تو بخششی نموده به بغداد کز سخات
بر دجله هفت دجلهٔ دیگر روان شده
هوش مصنوعی: تو با بخششهایت به بغداد، چنان نیکی کردهای که از سخاوت تو، مانند هفت دجله دیگر به دجله جاری شده است.
با بانگ نام توست که دجله ز شرم و لرز
شنگرف رنگ گشته و سیماب سان شده
هوش مصنوعی: دجله به خاطر نام تو از شرم و ترس، رنگی مانند شنگرف گرفته و به نوعی مانند نقره شده است.
حجاب آستان خلیفه ز جاه تو
برده نشان که جاه تو سلطان نشان شده
هوش مصنوعی: حجاب درب خلیفه به خاطر مقام و عظمت تو برطرف شده است، زیرا مقام تو به اندازهای بالا رفته که به وضوح قابل مشاهده شده است.
گر زخم یافته دلت از رنج بادیه
دیدار کعبه مرهم راحت رسان شده
هوش مصنوعی: اگر قلبت از درد و رنج سفر به کعبه زخم برداشته، دیدن آن مکان مقدس میتواند التیامی برای آرامش تو باشد.
چون ناخنی ز کعبه نهای دور و زین حسد
در چشم دیو ناخنه است استخوان شده
هوش مصنوعی: اگر از کعبه دور هستی و حسادتی در وجودت وجود دارد، در نظر دیگران مانند یک ناخن بیارزش و خشکیده به نظر میرسی.
کوثر به ناودان شده آندم که پای تو
کرده طواف کعبه و زی ناودان شده
هوش مصنوعی: زمانی که تو در اطراف کعبه طواف میکنی، در حقیقت کوثر به ناودان تبدیل میشود و این لحظهای است که نشان از اهمیت و معنویت آن دارد.
هر خون که رانده از تن قربان خواص تو
گلگونهٔ عذار خواص جنان شده
هوش مصنوعی: هر قطره خونی که از تن من بر زمین ریخته میشود، به خاطر زیباییها و ویژگیهای توست. این خون، مانند گلی که در بهشت میشکفد، تأثیرات خاصی دارد.
خون بهیمه ریخته هر میزبان به شرط
تو خون نفس ریخته و میزبان شده
هوش مصنوعی: هر میزبان به خاطر تو جان خود را فدای میکند و خون بهیمهای که ریخته شده، نشان از ارادت اوست.
چون زی مدینه آمده مهد رفیع تو
ز ابر عطات شوره ستان بوستان شده
هوش مصنوعی: وقتی که تو از مدینه به دنیا آمدی، خوشبختی و نعمتهای تو چون باران، زمین را سیراب کرد و باعث شد که دنیای ما مانند باغی پر از گل و سرسبز شود.
تو عنبرین نفس به سر روضهٔ رسول
وز یاد تو ملائکه مشکین دهان شده
هوش مصنوعی: تو با بوی خوش عطر، شبیه به عنبر هستی و در کنار باغ پیامبر قرار داری. فرشتگان به خاطر یاد تو دهانشان بوی خوش مشکی گرفته است.
وقت قدوم روضه تو را مرحبا زده
صدق دلت به حضرت او نورهان شده
هوش مصنوعی: زمانی که وارد بهشت تو میشوی، با تمام وجود از دل صادقانهات به آن حضرت خوشامد میگویی و نور وجود او در دل تو تابیده است.
آن شاخ سیم بر سر بالین مصطفی
از بس نثار لعل و زرت گلستان شده
هوش مصنوعی: بر سر تخت مصطفی، شاخی از نقره به قدری گل و لعل نذر شده که درخت گلستان شده است.
تو شب به روضهٔ نبوی زنده داشته
عین اللهت به لطف نظر پاسبان شده
هوش مصنوعی: در شب، به یاد و مراسم نبوی، وجود تو با لطفی که از نگاه نگهبان به تو رسیده، زنده و پرشکوه شده است.
اشک نیاز ریخته چشم تو شمعوار
وز نور روضهٔ نبوی شمعدان شده
هوش مصنوعی: اشکهای تو مثل شمعی روشن است و چشمانت با نور دلنشین روضهٔ پیامبر روشنتر شده است.
هنگام بازگشت همه ره ز برکتت
شب بدروار بدرقهٔ کاروان شده
هوش مصنوعی: در هنگام بازگشت، تمام مسیرها به خاطر برکت تو، مثل شب پرستاره، کاروان را همراهی کردهاند.
در موکبت برای خبر چون کبوتران
شام و سحر دو نامه بر رایگان شده
هوش مصنوعی: در جمع تو، مانند کبوترانی که صبح و شب پرواز میکنند، دو نامه بیهیچ هزینهای ارسال میشود.
وز بهر محملت که فلک بوده غاشیهاش
خورشید ناقه گشته و مه ساربان شده
هوش مصنوعی: به خاطر بار تو، آسمان به گونهای آمده که خورشید مانند شتری شده و ماه به عنوان رانندهاش در آمده است.
تاریخ گشته رفتن مهد تو در عرب
چون در عجم کرامت تو داستان شده
هوش مصنوعی: تاریخ نشان میدهد که آمدن تو در عرب به چه شکلی بوده و در سرزمینهای غیر عرب چه کرامتی از تو ذکر شده است.
ای آسیه کرامت و ای ساره معرفت
حوای وقت و مریم آخر زمان شده
هوش مصنوعی: ای آسیه، که به لطف و کرامت شناخته شدهای و ای ساره، که نماد معرفت هستی؛ تو در این زمان، به عنوان حوای عصر و مریم آخر الزمان نمایان شدهای.
این هر چهار طاهره را خامسه توئی
هر ناخن از تو رابعهٔ دودمان شده
هوش مصنوعی: تو در واقع همان پنجمین طاهرهای، هر یک از ناخنهای تو به مانند یکی از زنان پاک و نیکوکار نسلهاست.
ای اعتقاد نه زن و ده یار مصطفات
از نوزده زبانیه حرز امان شده
هوش مصنوعی: ای باور و ایمان، نه مثل یک زن و نه مانند ده دوست دیگر، تو از زبانهای مختلف نجات یافتهای و در امان هستی.
هستند ده ستاره و نه حور با دلت
همراه هشت جنت و هفت آسمان شده
هوش مصنوعی: در این دنیا، ده ستاره و نه حوری وجود دارند که با دل تو همراهاند، همچنین هشت بهشت و هفت آسمان هم بر تو نازل شدهاند.
گر شاه بانوان ز خلاط آمده به حج
نامش به جود در همه علام عیان شده
هوش مصنوعی: اگر دختران زیبا از سرزمین خلاط به سفر حج رفتهاند، نام او با generosity (سخاوت) در تمام نشانهها و علامات آشکار شده است.
تو قحط مکه برده و نامت به شرق و غرب
تا حد قندهار و خط قیروان شده
هوش مصنوعی: تو در میان مکه به شدت وابسته شدهای و نامت تا دورترین نقاط، از شرق تا غرب، حتی قندهار و قیروان، شناخته شده است.
صد ماه بانوان به برت پیشکار هست
صد شاه ارمنت رهی قهرمان شده
هوش مصنوعی: صد ماهی که سپری شده، به عنوان خدمتگزار تو در کنار تو هستند و صد شاه با ارادت و عشق به تو، قهرمان و افتخارشان شدهای.
خاقانی ار ز خدمت مهد تو دور ماند
عمرش بخورده در سر تشویر آن شده
هوش مصنوعی: اگر خاقانی از خدمت و حضور مهدی دور بماند، عمرش به هیچ میگذرد و سرنوشتش تغییر نخواهد کرد.
اکنون ز روی بیطمعی خوانده مدح تو
بر مدح خوان تو ملکان مدح خوان شده
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر نداشتن طمع و در دلی خالص، من به مدح تو پرداختهام و میگویم که تو برترین مدحخوانی هستی که حتی مدحهای پادشاهان را تحتالشعاع قرار میدهی.
زین شعر کرده بر قد و صفت قبای فخر
وز بهر فتنه نیز فلک چون کمان شده
هوش مصنوعی: از این شعر بر اساس زیبایی و ویژگیهای ظاهری، پوششی از فخر و عظمت به وجود آمده و به خاطر ایجاد آشوب و فتنه، آسمان مانند کمان شده است.
بادت بقای خضر و هم از برکت دعات
اسکندر جهان، شه شرق اخستان شده
هوش مصنوعی: باد تو، نشانهی جاودانگی خضر است و از برکت دعاهای بزرگ تو، اسکندر جهان، پادشاه شرق به وجود آمده است.
بادت سعادت ابد وهم به همتت
قیدافهٔ زمین و سر قیروان شده
هوش مصنوعی: به خوشبختی و سعادت ابدی تو باد، و به تلاش و همتت، نصیب تو شده است که از قید و بند زمین و دنیا رهایی یافتهایی.