وله ایضا یمدح الملک الاعظم علاء الدین
وها فارسیا بالحجازی اشفع
واحضر کسری ثم نعمان اتبع
عرش ذری سبلان ام فلک العلی
و فی ظلها الارواح و النور جمع
اثامنة الجنات للنفس موعد
و رابعة الافلاک للشمس موضع
نعم فلک بل جنة فی ذراهما
لعیسی مب بل لادریس مربع
اقاف به العنقاء ام ارض رحمة
لمء حیات الاریحیات منبع
اجودی جود منتهی سفن النهی
لها لطور ظل بل لها النیل مصنع
تری مکة الدنیا بها کعبة الهدی
یصاد المنی من زمزمالفصل مشرع
و تلقی سماء المجد فی درجاتها
نجوم المعالی تستقیم و ترجع
فذورتها للجود و الباس منجم
و عرصتها للجن و الانس مفزع
لها اعنت الدنیا فعن وقوفها
علی حالتی قن یحط و یرفع
لابهة الملک المعظم فوقها
تکاد الرواسی دونها تتصدع
کان اللیالی موقف لدعائه
لها الشهب صوم و السموات رکع
غداه استعار و احلبة الملک فاعبدوا
عراة و عرف المسک لا یتضوع
فوا عجبا اسعی جنا فی جنابه
هلالنمل تعلو العرش و النمل طلع
هو الملک و الزوجان رابعهم انا
فرابعهم یرضی الوصید و یخضع
انا النبت انمانی بغیث سخائه
فنبت الکدی ینمو اذا الغیث یهمع
انا الماء اعلانی بشمس نواله
فماة الزبی تعلوا ذالشمس تطلع
هوالبحر دوالجزر و المد فی الندی
کذلک داب الله یعطی و یمنع
مصالح نشوالطفل تعرف طیره
فتفطمه رفقا به ثم یرضع
بواعث حرص المرء نار و صخرة
فال صخرة تروی و لاالنار تشبع
لقد نلت من جدواه کل مغبة
الی ان حوانی مشرع الخضر ارتع
سقیت علی نعماه فی نهل الندی
فلا غللا ارجو و لا بعدا طمع
نهایة فعل الخمر سکر معاقر
فما زاد فوق السکر فهو مضیع
دوام نعیم بالزوال مخبر
و کنز دواء اللطباع مصدع
بدات بفرض المدح ثم شفعته
بسنة شکری ثم ها اتطوع
ثناء اتی من المعی منقح
بدتها کلمع البرق بی هوالمع
فلا غروان یروی بما انا حکته
لاجی علاء الدین قرم سمیدع
نظام المعالی من خراسان سید
عریف وفی صقعالعراقین مصقع
فشب قوام الملل والملک یرتدی
و شاب لسان الحق و الحق یصدع
فتی عالم هاد وزیر کانه
کلیم و هارون و خضر و یوشع
له ید فضل زیدها العلم والحجی
فقس لها ظفر و سحبان اصبع
دعانی قریع الدهر هذا فهزنی
فقلت یدالتقریع مالی تقرع
ایخفی علی الصدر المحقق اننی
امیر المعانی فی الصناعة مبدع
اری من یزکی نفسه خاملا و من
یری فضل رب عنده فهو اورع
لقد سرنی بالذکر سرا و سائنی
باعلان نکث شرحه یتوسع
کان علاء الدین حافظ دهرنا
حوی سمتاد هر تریح و توجع
کذا عسل عقباه لسع لقلبه
فمن قبل یشفی ثم من بعد یلسع
الا اسمعالله العلاء مسرة
فیسمع ما یلتذ ثم یسمع
الوذ بذی التاجین کیخسرو الهدی
تزل له ایران والترک یخشع
نطقت اذت لاحت لوامع مجده
فلا بدان الدیک فیالصبح یصقع
اتا نی وهاج الشوق لی نحو بابه
مثال باقلام الجواد موقع
ایجدی اشتیاقی والموانع جمة
ویبد وسباقی والجواد مدقع
انصرة دینالله اشتاق ان یری
جمال المعالی فهو للجود مربع
واخشی مناواة الزمان و صرفه
یعوق الفتی عن مبتغاه و یردع
بقیت بقاء الدهر و الدهر خاضع
و دمت دوام العصر و العصر طیع
در وصف سلطان عادل شاه مظفر بن محمد: یاسیف ناظرة کصبح مسفردر مدح صدر احل تاج الافاضل عزالدین: رضع الموالی غیاث الخلق طرا
اطلاعات
وزن: فعلات فعلن فعلات فعلن
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
وها فارسیا بالحجازی اشفع
واحضر کسری ثم نعمان اتبع
هوش مصنوعی: به زبان ساده، این عبارت به درخواست کمک و وساطت میپردازد و اشاره به اهمیت حضور و همراهی شخصیتهای برجسته دارد. گوینده از شخص دیگری میخواهد که به یک اتفاق مهم بپیوندد و در کنار افرادی مانند "کسری" و "نعمان" قرار بگیرد. این درخواست نمادی از اتحاد و تلاش برای رسیدن به هدفی مشترک است.
عرش ذری سبلان ام فلک العلی
و فی ظلها الارواح و النور جمع
هوش مصنوعی: در آسمان بینهایت، بالاترین مقام و مقام عالی وجود دارد و در سایهاش روحها و نورها گرد آمدهاند.
اثامنة الجنات للنفس موعد
و رابعة الافلاک للشمس موضع
هوش مصنوعی: بهشتها و باغها برای روح، زمان و مکان خاصی دارند و آسمانها و کرات برای خورشید جایگاهی ویژه دارند.
نعم فلک بل جنة فی ذراهما
لعیسی مب بل لادریس مربع
هوش مصنوعی: به راستی که آسمان و زمین در بالاترین درجات خود، جایی هستند که عیسی در آنجا قرار دارد و به گونهای نیست که نتوانم به ابعاد آن اشاره کنم.
اقاف به العنقاء ام ارض رحمة
لمء حیات الاریحیات منبع
هوش مصنوعی: این بیت به بررسی و توصیف یک مفهوم یا مکان خاص میپردازد، که ممکن است به ارتباطی با نعمتها و زیباییهای زندگی اشاره داشته باشد. ظاهراً شاعر به فضایی با صفا و آرامش میاندیشد و از این رو به وجود تمامی عناصر خوب و مثبتی که میتواند در زندگی وجود داشته باشد، اشاره میکند. وجود آن مکان یا فضایی خاص میتواند به معنای پیوند با آرامش و خوشبختی باشد، جایی که احساسات خوب و خوشایند در آن جاری است.
اجودی جود منتهی سفن النهی
لها لطور ظل بل لها النیل مصنع
هوش مصنوعی: اجود بودن من سرانجام کشتیهای هدایت را به سمتی میبرد که زیر سایهاش باشد، بلکه نهر نیل نیز منشأ و منبعی برای آن است.
تری مکة الدنیا بها کعبة الهدی
یصاد المنی من زمزمالفصل مشرع
هوش مصنوعی: این بیت اشاره به موقعیت مکانی و اهمیت شهر مکه دارد، جایی که کعبه به عنوان مرکز هدایت و راهنمایی قرار دارد. در اینجا، آب زلال و خنک زمزم نیز به عنوان منبعی برای برآوردن آرزوها و خواستهها شناخته شده است. به طور کلی، مکه به عنوان مکان مقدسی معرفی میشود که الهامبخش و آرامشبخش است.
و تلقی سماء المجد فی درجاتها
نجوم المعالی تستقیم و ترجع
هوش مصنوعی: در آسمان افتخارات، ستارههای بزرگی وجود دارند که به درستی و به جای خود در جایگاههایشان قرار میگیرند و دوباره درخشان میشوند.
فذورتها للجود و الباس منجم
و عرصتها للجن و الانس مفزع
هوش مصنوعی: من آن را برای بخشش و سخاوت تربیت کردم، و آن را محلی برای پناه دادن به جن و انسان قرار دادم.
لها اعنت الدنیا فعن وقوفها
علی حالتی قن یحط و یرفع
هوش مصنوعی: دنیا به قدری ناپایدار است که انسان نمیتواند بر روی وضعیت مشخصی از آن حساب کند؛ گاهی او را بالا میبرد و گاهی به پایین میآورد.
لابهة الملک المعظم فوقها
تکاد الرواسی دونها تتصدع
هوش مصنوعی: تاج سلطنت بزرگ بر سر اوست و کوهها زیر آن به زحمت پایدار ماندهاند.
کان اللیالی موقف لدعائه
لها الشهب صوم و السموات رکع
هوش مصنوعی: شبها به مانند مکانی بودند که دعاها در آن به اوج خود میرسیدند، ستارهها گویا روزهدار بودند و آسمانها در حال عبادت و خضوع.
غداه استعار و احلبة الملک فاعبدوا
عراة و عرف المسک لا یتضوع
هوش مصنوعی: صبح است و زمان غارت و کشیدن بساط سلطنت است؛ پس بندهها، برهنه و بیهیچ زینتی گردند و بوی مشک از همنشینی با هم به مشام نرسد.
فوا عجبا اسعی جنا فی جنابه
هلالنمل تعلو العرش و النمل طلع
هوش مصنوعی: عجبا! آیا میتوانم بگویم که در اینجا در کنار هم هستیم؟ آیا ممکن است که مورچهها به بالای عرش برسند در حالی که خود آنها به زندگی خود ادامه میدهند؟
هو الملک و الزوجان رابعهم انا
فرابعهم یرضی الوصید و یخضع
هوش مصنوعی: خداوند پادشاه است و در کنار او دو همسر دیگر نیز وجود دارند. من هم یکی از آنها هستم و در برابر خداوند متواضع هستم و تسلیم اراده او میشوم.
انا النبت انمانی بغیث سخائه
فنبت الکدی ینمو اذا الغیث یهمع
هوش مصنوعی: من به محبت و generosity پرورش یافتم، پس مانند گیاهی که در باران رشد میکند، زمانی که لطف و نعمت نازل میشود، رشد میکنم.
انا الماء اعلانی بشمس نواله
فماة الزبی تعلوا ذالشمس تطلع
هوش مصنوعی: من چون آب هستم که به نور خورشید نیکوییام میدرخشد، و آنکه درخشان است، همچون آفتاب در اوج خود میتابد.
هوالبحر دوالجزر و المد فی الندی
کذلک داب الله یعطی و یمنع
هوش مصنوعی: خداوند مانند دریا، که جزر و مد آن در حال تغییر است، به انسانها نیز روزی میدهد و گاهی آن را دریغ میکند.
مصالح نشوالطفل تعرف طیره
فتفطمه رفقا به ثم یرضع
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که زمانی که نوزاد میخواهد غذا بخورد، بهتر است به آرامی و با نرمی به او نزدیک شویم تا او احساس راحتی کند و بتواند به راحتی از مادر شیر بخورد. در واقع، ایجاد محیط دوستانه و ملایم برای نوزاد اهمیت دارد تا او بتواند به خوبی رشد کند.
بواعث حرص المرء نار و صخرة
فال صخرة تروی و لاالنار تشبع
هوش مصنوعی: انگیزههای انسان برای طمع و خواستهها مانند آتش و سنگ هستند. آتش همیشه در حال سوزاندن و مصرف کردن است، در حالی که سنگ میتواند آبی را به خود جذب کند و تشنه نمیشود. بنابراین، طمع هرگز سیراب نمیشود و همیشه نیاز به بیشتر دارد، در حالی که برخی چیزها میتوانند به آرامش و ارضای نیاز کمک کنند.
لقد نلت من جدواه کل مغبة
الی ان حوانی مشرع الخضر ارتع
هوش مصنوعی: من از خیری که به دست آوردم، به هر هدفی که داشتم رسیدم، تا زمانی که در کنار چشمهای سبز و تازه آرام گرفتم.
سقیت علی نعماه فی نهل الندی
فلا غللا ارجو و لا بعدا طمع
هوش مصنوعی: من از جوانی و نعمتهای زندگی سیراب شدم، پس نه امیدی به سختی دارم و نه آرزوی دوری.
نهایة فعل الخمر سکر معاقر
فما زاد فوق السکر فهو مضیع
هوش مصنوعی: نتیجه نوشیدن خمر نشئه و مستی است، و هرچه بیشتر از مستی فراتر رود، خود را به هدر دادهایم.
دوام نعیم بالزوال مخبر
و کنز دواء اللطباع مصدع
هوش مصنوعی: دوام نعمتها با زوال و پایان خود خبر میدهد و گنجی که درمان دردهاست، همواره در دسترس نیست.
بدات بفرض المدح ثم شفعته
بسنة شکری ثم ها اتطوع
هوش مصنوعی: نخست با ستایشی آغاز میکنم، سپس با سنتی از شکرگزاری آن را تکمیل میکنم. حال، من به جود و بخشندگی میپردازم.
ثناء اتی من المعی منقح
بدتها کلمع البرق بی هوالمع
هوش مصنوعی: مدح و ستایشی از شخصی به شکلی قوی و روشن ابراز شده است، مانند درخشش برق که ناگهان و به طور واضح به چشم میزند.
فلا غروان یروی بما انا حکته
لاجی علاء الدین قرم سمیدع
هوش مصنوعی: این شعر به سخنانی اشاره دارد که از زبان یک شخص به نام علاءالدین قرم سمیدع نقل شده است. در واقع، شاعر با یادآوری گفتههای او، نوعی اعتبار و وزن به سخنانش میدهد و به اهمیت موضوعاتی که مطرح شده است، تأکید میکند.
نظام المعالی من خراسان سید
عریف وفی صقعالعراقین مصقع
هوش مصنوعی: نظام المعالی از خراسان است و در سرزمین دو عراق معروف و شناخته شده است.
فشب قوام الملل والملک یرتدی
و شاب لسان الحق و الحق یصدع
هوش مصنوعی: شباهتهای درخشان و قدرت ملتها و حکومتها به زودی محو میشود و زبان حقیقت به زوایای جدیدی میرسد و حقیقت خود را به روشنی بیان میکند.
فتی عالم هاد وزیر کانه
کلیم و هارون و خضر و یوشع
هوش مصنوعی: جوانی عالم و نیکوکار به نظر میرسد که در مقامش شبیه پیامبران بزرگ چون کلیم (موسی)، هارون، خضر و یوشع است.
له ید فضل زیدها العلم والحجی
فقس لها ظفر و سحبان اصبع
هوش مصنوعی: به دست فضیلت، علم و حکمت افزون شده و در نتیجه، موفقیت و پیروزی برای او به ارمغان آورده است.
دعانی قریع الدهر هذا فهزنی
فقلت یدالتقریع مالی تقرع
هوش مصنوعی: زمانی دهر سخت و بیرحم به من زنگ زد و مرا تکان داد. در پاسخ گفتم: چه فایدهای دارد این تکان خوردن، وقتی که من زود به هم نمیریزم؟
ایخفی علی الصدر المحقق اننی
امیر المعانی فی الصناعة مبدع
هوش مصنوعی: در دل حقیقتجو پنهان نیست که من خالق معانی و مبتکر در این هنر هستم.
اری من یزکی نفسه خاملا و من
یری فضل رب عنده فهو اورع
هوش مصنوعی: کسی که خود را پاکیزه میسازد و در برابر فضایل پروردگارش آگاه است، بسیار با تقواتر و پرهیزگارتر از دیگران خواهد بود.
لقد سرنی بالذکر سرا و سائنی
باعلان نکث شرحه یتوسع
هوش مصنوعی: با یادآوری به من شادی میدهد، اما با اعلام علنی مشکل و ضعف آن، ناراحت میشوم.
کان علاء الدین حافظ دهرنا
حوی سمتاد هر تریح و توجع
هوش مصنوعی: علاءالدین مانند نگهبان زمان ماست که در هر خوشی و اندوهی حاضر است.
کذا عسل عقباه لسع لقلبه
فمن قبل یشفی ثم من بعد یلسع
هوش مصنوعی: عسل مانند دوایی است که ابتدا دل را شفا میبخشد، اما پس از آن ممکن است به قلب آسیب برساند.
الا اسمعالله العلاء مسرة
فیسمع ما یلتذ ثم یسمع
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ به صدای دلنشین گوش فرامیدهد، و وقتی ما از شادی صحبت میکنیم، او با خوشحالی به شنیدن ادامه میدهد.
الوذ بذی التاجین کیخسرو الهدی
تزل له ایران والترک یخشع
هوش مصنوعی: کیخسرو، پادشاه با شکوه، در راه هدایت و رهبری قرار دارد و در برابر او، ایران و ترکها خاضع و تسلیم میشوند.
نطقت اذت لاحت لوامع مجده
فلا بدان الدیک فیالصبح یصقع
هوش مصنوعی: صدای تو، مانند درخششهای افتخار، دلنواز است. اما فراموش نکن که خروسی که در صبح میخواند، زودتر از همه بلند میشود و میخواند.
اتا نی وهاج الشوق لی نحو بابه
مثال باقلام الجواد موقع
هوش مصنوعی: من با شوق و عشق به سوی درب او میروم، همچون مرکبهای تندپا که به مقصد خود میرسند.
ایجدی اشتیاقی والموانع جمة
ویبد وسباقی والجواد مدقع
هوش مصنوعی: ای عشق، من با تمام وجود به تو شوق دارم، اما موانع زیادی بر سر راهم وجود دارد. من تلاش میکنم و مسابقه میدهم، اما راه پیشرفت و رسیدن به تو بسیار دشوار است.
انصرة دینالله اشتاق ان یری
جمال المعالی فهو للجود مربع
هوش مصنوعی: این بیت به اهمیت و زیبایی دین خدا اشاره دارد و بیان میکند که دین خدا تمایل دارد تا جمال و زیباییهای عالی را ببیند. همچنین، بر این نکته تأکید میکند که این دین به generosity و بخشندگی معروف است.
واخشی مناواة الزمان و صرفه
یعوق الفتی عن مبتغاه و یردع
هوش مصنوعی: زمانه و مشکلات آن، جوانان را از رسیدن به آرزوهایشان باز میدارد و مانع از پیشرفت آنها میشود.
بقیت بقاء الدهر و الدهر خاضع
و دمت دوام العصر و العصر طیع
هوش مصنوعی: باقیماندهی زمان همیشه وجود دارد و زمان در برابرش خاضع است؛ و تو همیشه پایدار بمان و عصر نیز خاضع و با صفا خواهد بود.