گنجور

شمارهٔ ۴۶ - وله ایضا

نور دین ای که در فنون هنر
فضل تو همچو نور مشهور ست
جزوی از سر گذشت خامۀ تست
هر چه اندر کتاب مسطور ست
با عروسان خاطرت ما را
فکر بر نقص حور مقصورست
تاب مهر تو تا به من پیوست
همچو صبحم دلی پر از نورست
لطف تو عام و خاص در حق من
دایماً سعیهای مشکورست
گر به خدمت نمی رسد داعی
اندرین چند روزه معذورست
متصدّی عذر می نشوم
که نه چیزست آن که مقدورست
آب تا ناف و وحل تا زانو
پای من لنگ و راه من دورست
جرم بدبختیی منه بروی
که به لطف تو نیک مغرورست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نور دین ای که در فنون هنر
فضل تو همچو نور مشهور ست
هوش مصنوعی: ای نور دین، تو در زمینه‌های هنری به اندازه‌ای فضیلت داری که همچون نور شناخته‌شده‌ای می‌درخشی.
جزوی از سر گذشت خامۀ تست
هر چه اندر کتاب مسطور ست
هوش مصنوعی: هر چه در کتاب نوشته شده، تنها قسمتی از سرنوشت توست.
با عروسان خاطرت ما را
فکر بر نقص حور مقصورست
هوش مصنوعی: در ذهن ما، یاد عروسان و زیبایی‌های آن‌ها باعث شده است که به نقص‌های حوری‌های بهشتی فکر نکنیم.
تاب مهر تو تا به من پیوست
همچو صبحم دلی پر از نورست
هوش مصنوعی: زمانی که محبت تو به من رسید، قلبم مانند صبحی روشن و پر از نور شده است.
لطف تو عام و خاص در حق من
دایماً سعیهای مشکورست
هوش مصنوعی: محبت و لطف تو نسبت به من همیشه مشهود و قابل شکرگزاری است، چه برای عموم و چه برای خودم.
گر به خدمت نمی رسد داعی
اندرین چند روزه معذورست
هوش مصنوعی: اگر در این روزگار کسی نتواند به وظیفه‌اش عمل کند، به دلیل شرایط موجود، قابل بخشش است.
متصدّی عذر می نشوم
که نه چیزست آن که مقدورست
هوش مصنوعی: من عذرخواهی نمی‌کنم، زیرا آنچه که ممکن نیست، اهمیتی ندارد.
آب تا ناف و وحل تا زانو
پای من لنگ و راه من دورست
هوش مصنوعی: آب تا نیمه بدنم است و گل و لای تا زانویم می‌رسد، پایم با مشکل حرکت می‌کند و راه من بسیار طولانی است.
جرم بدبختیی منه بروی
که به لطف تو نیک مغرورست
هوش مصنوعی: من به خاطر بدبختی‌ام تقصیر نمی‌کنم، زیرا لطف تو باعث شده است که بی‌آنکه شایسته باشم، مغرور و سربلند باشم.