شمارهٔ ۳۸ - وله ایضا
صدر آزادگان کریم الدّین
که همه رسم تو کرم بودست
صیت تو همچو فکرت حکما
آسمان و زمین بپیمودست
گرچه در خدمت تو این کهتر
پیش از این انبساط بپیمودست
اول الدّن درد حالی را
زحمتی از نوت در افزودست
چشم دارد کز آن شراب لطیف
که چواشکی ز چشم پالودست
بوی او دست عقل بر بستست
رنگ او پای عیش بگشودست
طبعش از چنگ زهره حلقۀ لهو
به سنان شعاع بر بودست
پرتو عکس او صیقل نور
کلف از روی ماه بزدودست
روی مرّیخ از آن چنان لعلست
که سر انگشت از آن بیالودست
تابی از وی به آفتاب رسید
چهره از عکس او بیندودست
از لطیفی که هست جوهر او
خردش جز به وهم نبسودست
هر کجا رنگ و بوی او آمد
لاله و مشک توده بر تو دست
مستی از چشم او بشاید دید
هر که وصفش بگوش بشنودست
قطره یی زو بجای گلگونه
گل رعنا به چهره بر سودست
همچو رای توپیر و نورانی
همچو طبعت لطیف و اسودست
چه بود مدح بیش از این کو را
آنکه کردش حرام بستودست
دستگیری مرا به قدری از آن
کم ز غمها روان بفرسودست
ز آنکه بیمارم و طبیب مرا
نوشداروی صرف فرمودست
شمارهٔ ۳۷ - ایضاًله: امیر مقبل عالم که تا جهان بودستشمارهٔ ۳۹ - ایضا له: پناه و پشت مکارم خدایگان صدور
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: سیاوش جعفری
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صدر آزادگان کریم الدّین
که همه رسم تو کرم بودست
هوش مصنوعی: صدر آزادگان کریم الدین، به کسی اشاره دارد که در اوج nobility و بزرگواری قرار دارد و در تمامی رفتارهای خود، نشانههای بخشندگی و مهربانی را بروز میدهد. او به خوبی و با افتخار، از اصول و آداب نیکو پیروی کرده است.
صیت تو همچو فکرت حکما
آسمان و زمین بپیمودست
هوش مصنوعی: نام و آوازه تو به اندازهای بزرگ و فراگیر است که به مانند فهم و آگاهی دانشمندان، تمام آسمان و زمین را در بر میگیرد.
گرچه در خدمت تو این کهتر
پیش از این انبساط بپیمودست
هوش مصنوعی: هرچند که این شخص کوچک در خدمت تو قبلاً خوشحالی و سرور را تجربه کرده است.
اول الدّن درد حالی را
زحمتی از نوت در افزودست
هوش مصنوعی: در ابتدا، درد یا غم زندگی، از نغمهای که از تو میآید، بیشتر به من افزوده شده است.
چشم دارد کز آن شراب لطیف
که چواشکی ز چشم پالودست
هوش مصنوعی: چشم او به خاطر آن شراب شیرینی که همچون زهرهای درخشان است، زیبا و براق شده است.
بوی او دست عقل بر بستست
رنگ او پای عیش بگشودست
هوش مصنوعی: عطر او ذهنت را در اختیار گرفته و رنگ و زیبایی او، راه لذت و خوشی را برای تو گشوده است.
طبعش از چنگ زهره حلقۀ لهو
به سنان شعاع بر بودست
هوش مصنوعی: طبیعت او از چنگال زهره، دایرهای از لذت را با تیرهایی از روشنی و نور ایجاد کرده است.
پرتو عکس او صیقل نور
کلف از روی ماه بزدودست
هوش مصنوعی: نور تصویر او به قدری درخشان است که حتی نور کلفی (مانند هاله یا کدری) را از روی ماه نیز پاک کرده است.
روی مرّیخ از آن چنان لعلست
که سر انگشت از آن بیالودست
هوش مصنوعی: روی مریخ به قدری زیبا و درخشان است که انگشت از آن چنان رنگ و نوری میگیرد که انگار به آن آغشته شده است.
تابی از وی به آفتاب رسید
چهره از عکس او بیندودست
هوش مصنوعی: چهرهای که از تابش آفتاب روشن شده است، به زیبایی او اشاره دارد و نشان میدهد که زیبایی او حتی در نور آفتاب نیز جلوهگری میکند.
از لطیفی که هست جوهر او
خردش جز به وهم نبسودست
هوش مصنوعی: جوهر او به حدی لطیف است که ذهن انسان نمیتواند به درستی آن را درک کند.
هر کجا رنگ و بوی او آمد
لاله و مشک توده بر تو دست
هوش مصنوعی: هر جا که نشانهای از زیبایی و جذابیت او نمایان شود، شگفتی و جلوههای دلنشین در آن مکان پدیدار میشود.
مستی از چشم او بشاید دید
هر که وصفش بگوش بشنودست
هوش مصنوعی: هر کسی که صدای او را بشنود، میتواند از چشمانش حالتی از مستی را مشاهده کند.
قطره یی زو بجای گلگونه
گل رعنا به چهره بر سودست
هوش مصنوعی: قطرهای از آن، به جای گلبرگهای زیبا، بر چهره گل نازنینی نشسته است.
همچو رای توپیر و نورانی
همچو طبعت لطیف و اسودست
هوش مصنوعی: شما مانند یک توپ، هم روشن و هم گوناگون هستید و مانند طبیعت شما، لطیف و آرامشبخش است.
چه بود مدح بیش از این کو را
آنکه کردش حرام بستودست
هوش مصنوعی: چرا بیشتر از این کسی را ستایش کنیم که خودش کاری کرده که حرام است و باید از آن پرهیز کرد؟
دستگیری مرا به قدری از آن
کم ز غمها روان بفرسودست
هوش مصنوعی: کمک تو به من به اندازهای بوده که غمها را از وجودم دور کرده و روانم آرامشده است.
ز آنکه بیمارم و طبیب مرا
نوشداروی صرف فرمودست
هوش مصنوعی: چون بیمار هستم و پزشکم دارویی مؤثر برایم تجویز کرده است.

کمالالدین اسماعیل